۲۳ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۲:۳۶
کد خبر: ۲۰۰۱۹۳

نگاهی به چرایی کاهش جمعیت

خبرگزاری رسا ـ یکی از ریشه‌ای‌ترین دلایل کاهش جمعیت، فاصله گرفتن از آموزه‌ها و الگوهای دینی است که تبیین معارف ناب برای عموم، می‌تواند راهگشای مناسبی باشد.
نگاهی به چرایی کاهش جمعیت
از اوایل دهه 70 شعار "فرزند کمتر، زندگی بهتر" از سوی دولت مطرح شد و به سرعت این تفکر در جامعه نهادینه گردید. روند کم فرزندی قبل از این اقدام نیز در جامعه در حال رخ دادن بود؛ ولی به هر حال این شعار شکل جدی‌تری به این قضیه داد و بیش از حدی که مورد نظر نیز بود، پیش رفت.
شعار مربوطه مبتنی بر دو فرزند بود و تا سه فرزند نیز امکانات عمومی داده می‌شد؛ از جمله تأمین اجتماعی که اگر کسی صاحب فرزند چهارم و بیشتر می‌شد، دیگر مانند سایر اعضا تحت پوشش قرار نمی‌گرفت و سرپرست خانواده می‌بایست حق بیمه جداگانه‌ای برای آن‌ها پرداخت می‌کرد. این مورد نمونه‌ای بود که دولت به عنوان ابزاری برای کنترل جمعیت استفاده می‌کرد.
همان‌طور که ذکر شد، روندی که در جامعه طی گردید، فراتر از چیزی بود که شعار آن داده شده بود؛ چرا که با توجه به امکانات عمومی که تا سه فرزند داده می‌شد و ترویج، معمولاً متمرکز بر دو فرزند بود، خیلی‌ها به سمت تک فرزندی رفتند و در حال حاضر درصد قابل توجهی از نوجوانان و جوانان تک فرزند می‌باشند؛ به خصوص در شهرهای بزرگ و افرادی که بیشتر با وضعیت مدرن و ماشینی در ارتباط هستند.
 
بحران کاهش جمعیت
هم اکنون جامعه با بحرانی دچار شده که اگر همین روند ادامه پیدا کند، رشد جمعیت منفی خواهد شد. یکی از مشکلات حال حاضر این است که خیلی از افرادی که در سن ازدواج هستند، ازدواج نمی‌کنند. عده‌ای دیگر که ازدواج کرده‌اند، بچه‌دار نمی‌شوند و عده‌ای دیگر بیش از یک بچه نمی‌خواهند و این سیر، طبیعی است که جامعه را با رشد منفی دچار خواهد کرد. البته افراد جامعه منحصر به این سه گروه نیستند؛ ولی به هر حال این طیف، درصد قابل توجهی را شامل می‌شود.
اگر واقعاً همان دو فرزندی در اکثریت قریب به اتفاق خانواده‌ها عملی شود، طبیعتاً‌ جامعه با رشد منفی روبه رو نخواهد شد و نهایتاً سیر صعودی‌اش خفیف خواهد بود.
 
مشکلات مالی، بهانه‌ای برای فرزند کم
یکی از مواردی که معمولاً برای علت چنین امری ذکر می‌شود، مشکلات مالی و عدم تأمین خانواده‌ها، با وجود تورم حاکم بر جامعه است.
اگر بخواهیم بررسی کنیم که چه عواملی زمینه‌ساز این واقعه شده‌اند، به این نتیجه خواهیم رسید که مسایل مادی در بعضی موارد صرفاً بهانه است و یا به عبارت بهتر ناشی از ضعف ایمان و عدم توکل می‌شود. اصولاً کسی که به خاطر ترس از مسائل مالی سمت بچه دار شدن نمی‌رود از ایمان ضعیفی برخوردار است و عملاً خداوند متعال را رازق نمی‌داند؛ چرا که خداوند در قرآن کریم خطاب به کسانی که فرزندان خود را می‌کشتند، فرموده: «وَ لا تَقْتُلوا اولادَکُم خَشْیَةَ اِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُم و ایّاکم؛ فرزندان خود را از ترس فقر نکشید، ما این‌ها و شما را روزی می‌دهیم.» سوره اسراء، آیه 31    
بکر بن صالح می‌گوید به حضرت ابی الحسن ثانی(امام رضا علیه‌السلام) نوشتم: من پنج سال است که از بچه‏دار شدن خوددارى کرده‏ام، همسرم فرزند نمى‏خواهد و مى‏گوید چون چیزی در بساط نداریم، تربیت فرزند مشکل است؟ امام در جواب مرقوم فرمود: فرزند را طلب کن که خداوند روزیشان را می‌دهد. مکارم الأخلاق/طبرسی/ص224
 
از این‌ها گذشته، اگر یک نگاه سطحی به کسانی که به نوعی با آن‌ها در ارتباط هستیم، بیندازیم؛ به راحتی به این نتیجه خواهیم رسید، افرادی که دغدغه مسایل مالی ندارند و مرفّه می‌باشند، نوعاً فرزندان زیادی ندارند و خیلی از آن‌ها فقط یک فرزند دارند. از طرفی خانواده‌های متوسط به پایین، برعکس این‌ها هستند. خود این مسئله مؤید این است که مسائل مالی بهانه‌ای بیش نیست؛ چون اگر مادیات در اولویت بود،؛ قاعدتاً مرفهین جامعه باید فرزندان بیشتری داشته باشند؛ در حالی که در واقع چنین نیست.
 
فرهنگ نادرست
با این وصف واقعاً عامل این قضیه چیست؟ به نظر می‌رسد که اگر بخواهیم پاسخی مناسب در این مسئله داشته باشیم، کلی‌ترین جواب این است که این موضوع، متأسفانه به صورت فرهنگ و هنجار اجتماعی درآمده است؛ به گونه‌ای که اگر در خانواده‌ای متوجه شوند که خانمی برای بار سوم و بیشتر باردار شده است، خیلی جلب توجه می‌کند و چه بسا زبان‌زد فامیل شود و حتی گاهی ملامت بعضی را نیز در پی خواهد داشت. متأسفانه در بعضی خانواده‌ها وقتی پای فرزند دوم به میان باشد چنین مسائلی پیش خواهد آمد. این مسایل ناشی از این است که اصولاً‌ فرزند زیاد داشتن به نوعی قبح پیدا کرده و امری غیر عادی به نظر می رسد و چه بسا بعضی افراد به خاطر ملامت اطرافیانشان است که تمایلی به  فرزند بیشتر ندارند.
 
اشتغال بانوان، عاملی مهم 
یکی از عوامل مهمی که در پیدایش این روند نقش داشته است، اشتغال بانوان در خارج از منزل است. دلیل این مطلب هم واضح است؛ زیرا خانمی که به طور میانگین یک سوم از شبانه روز را درگیر کار بیرون باشد، طبیعی است که نه وقت کافی برای رسیدگی به فرزند دارد و نه حوصله مناسبی برایش باقی می‌ماند که بخواهد ارتباط مناسبی با فرزند داشته باشد؛ به خصوص در مورد فرزند خردسال و شیرخوار، بروز بیشتری دارد؛ البته همه زنان شاغل این‌گونه نمی‌باشند؛ هستند کسانی که با وجود اشتغال، بیش از دو فرزند دارند و رسیدگی نسبتاً خوبی هم نسبت به فرزندان خود دارند؛ ولی باید پذیرفت که درصد قابل ملاحظه‌ای این‌طور نیستند و این مطلب هم طبیعی است؛ چرا که افراد از روحیات و حالات مختلفی برخوردار هستند.
متأسفانه اشتغال بانوان در بیرون از منزل تقریباً به صورت یک اصل و فرهنگ در آمده و اگر خانمی شغل بیرون از منزل نداشته باشد، گویا شأن اجتماعی‌اش خدشه‌دار شده و دارای نقصان است. باید توجه داشت که اشتغال بانوان نباید به صورت یک ارزش تلقی شود، بلکه در موارد زیادی که حرمت‌شکنی می‌شود و مفاسدی را به دنبال دارد، قطعاً ضد ارزش است.
در حال حاضر خیلی از مشاغلی که بانوان به‌ آن اشتغال دارند، واقعاً‌ تناسبی با زن ندارد و این مطلب به طور جدی لوث شده است. این بدان معنا نیست که عدالت اجتماعی را زیر سؤال ببریم و بخواهیم به جامعه زنان ظلم شود، بلکه حقیقت مطلب این است که زن از خصوصیاتی برخوردار است و مرد هم از خصوصیاتی؛ یک سری امور هست که واقعاً متناسب با شخصیت و روحیات زن نیست و اصولاً‌ ورود خانم‌ها به این مشاغل از هیچ مزیتی برخوردار نمی‌باشد؛ این‌گونه نیست که اگر خانم‌ها به این شغل‌ها وارد نشوند نقصانی متوجه آن‌ها شده است؛ چرا که طبیعتشان متناسب با این مشاغل نیست. از طرفی بعضی از این مشاغل، چه بسا مفسده انگیز است. یکی از مصادیق بارز آن اختلاط بی‌مورد زن و مرد است که از نظر شرعی امری مذموم است و بعضاً تبعات خطرناکی را در پی خواهد داشت. 
درست است، بعضی شغل‌ها با زن تناسب دارد و چه بسا لازم باشد عده‌ای از خانم‌ها به آن اشتغال داشته ‌باشند، به شرط اینکه ضوابط شرعی و حدود حریم‌ها مراعات شود؛ مثل معلّمی خانم‌ها برای دختران، پزشکی در تمامی تخصص‌ها برای درمان و معاینه خانم‌های بیمار و مشاغلی از این قبیل... . متأسفانه بعضی از این شغل‌ها نیز درست مدیریت نمی‌شود؛ مثلاً پزشک زن به راحتی مرد نامحرم را معاینه می‌کند و مرتکب نگاه و لمس حرام می‌شود؛ بله یک زمانی هست که قحط‌‌ الرجال می‌باشد، در آن‌جا حسابش جداست؛ ولی در شرایط عادی، معمولاً‌ این مسائل رعایت نمی‌شود و این مطلب خودش از معضلاتی می‌باشد که جامعه به آن دچار است.(بماند که خیلی‌ها این مسائل را اصلاً معضل نمی‌دانند)
 
نقش سیما در فرهنگ سازی
مجموعه‌های تلویزیونی از جمله مواردی است که می‌توان گفت فرهنگ سازی مؤثری در تروبج کم فرزندی داشته است. خیلی از این مجموعه‌ها یک خانواده متمدن و با فرهنگ را خانواده‌ای نشان می‌دهد که زن خانه حتماً شاغل است و معمولاً یک فرزند دارد و در مواردی هم نهایتاً دو فرزند؛ در این مجموعه‌ها  طوری وانمود می‌شود که اگر زنی خانه‌دار باشد، گویا کسر شأن و به دور از تمدن است و همچنین کسانی که بچه زیاد دارند، انسان‌های دور از تمدن و سطح پایینی هستند. معمولاً خانواده‌های فقیر و یا خلافکار را خانواده‌ای پر جمعیت نشان‌ می‌دهند و اتفاقاً هم خانم چنین خانواده‌ای خانه‌دار و بدون تحصیلات عالیه است؛ در حالی‌که زن با فرهنگ را الزاماً تحصیل‌کرده، شاغل و کم فرزند معرفی می‌کنند. این روند در خیلی از مجموعه‌های تلویزیونی در طول سال‌های متمادی طبیعتاً اثر گذار و فرهنگ ساز بوده است. این بدان معنی نیست که تمام مجموعه‌ها این‌گونه بوده، بلکه غالباً‌ به این شکل بوده است.
 
فاصله گرفتن از آموزه‌های دینی
با این اوصاف آیا واقعاً‌ یک زن مسلمان باید این‌گونه باشد؟ آیا واقعاً خانه‌دار بودن، بچه‌داری و تربیت فرزند، کسر شأن و پایین آوردن مقام زن است؟ آیا ازدواج کردن و زیر بار زندگی مشترک رفتن، مادر شدن و تربیت فرزند صالح و شایسته، امری بی‌ارزش و بی‌فضیلت است؟
آیا در احادیث اسلامی نیامده که جهاد زن، خوب شوهرداری کردن اوست؟ آیا ذکر نشده که بهشت زیر پای مادران است؟
مگر ما الگوی بزرگ و عظیم الشأنی همچون حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها نداریم که در سن نه سالگی ازدواج کرد و در هجده سالگی صاحب پنج فرزند بود؟ آن‌هم چه فرزندانی!
حالا ما نمی‌گوییم که دختران الزاماً در نه سالگی ازدواج کنند، ولی می‌توان که برتری زود ازدواج کردن و بیش از دو فرزند داشتن را از این سیره برداشت کرد. حالا احادیث فراوانی که در فضیلت ازدواج و فرزنددار شدن هست، بماند.
مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله کار بیرون را به امیرالمؤمنین علیه‌السلام و کار منزل را به حضرت فاطمه سلام الله علیها محوّل نکرد؟ آیا ایشان الگوی ما نیستند؟!
نقل شده که زنی خدمت امام صادق علیه‌السلام رسید و گفت من زنی "متبتّله" هستم. حضرت فرمود "تبتّل" نزد تو چیست؟ گفت: ازدواج نمی‌کنم. فرمود: چرا؟
آن زن گفت می‌خواهم فضیلتی کسب کنم.
حضرت در جواب به او فرمود: "اِنْصَرِفی" که اگر عامیانه معنی کنیم، یعنی "بلند شو برو پی کارِت!" و در ادامه فرمود: اگر این کار فضیلتی داشت، فاطمه علیهاالسلام سزاوارتر از تو به این کار بود. هیچ احدی نسبت به فضیلتی بر او سبقت نمی‌گیرد. کافی/ج5/ص509
در حدیث شریف دیگری ثواب عظیمی برای بارداری و شیردهی وارد شده که نشان می‌دهد این امور از چه جایگاهی برخوردار است و اینک متن حدیث:
امام صادق علیه‌السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می‌کند که به ام‌سلمه فرمود: إِذَا حَمَلَتِ‏ الْمَرْأَةُ کَانَتْ بِمَنْزِلَةِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْمُجَاهِدِ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِذَا وَضَعَتْ کَانَ لَهَا مِنَ الْأَجْرِ مَا لَا تَدْرِی مَا هُوَ لِعِظَمِهِ فَإِذَا أَرْضَعَتْ کَانَ لَهَا بِکُلِّ مَصَّةٍ کَعِدْلِ‏عِتْقِ مُحَرَّرٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ فَإِذَا فَرَغَتْ مِنْ رَضَاعِهِ ضَرَبَ مَلَکٌ عَلَى جَنْبِهَا [جَنْبَیْهَا] وَ قَالَ استأنف [اسْتَأْنِفِی‏] الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکِ؛ وقتی زنى باردار می‌شود به منزله روزه‏دار و به قیام برخاسته‌ای است که با خود و مالش در راه خدا مجاهده می‌کند.
وقتی زایمان می‌کند، اجرى دارد که کسی عظمت آن را نمی‌داند.
 
وقتی طفل را شیر می‌دهد، به ازای هر مکیدنی، ثواب آزاد کردن یک بنده از اولاد اسماعیل را دارد و زمانی که از شیر دادن فارغ می‌شود، فرشته‏اى بر پهلویش می‌زند و ‌می‌گوید کار خود را از سر بگیر که آمرزیده شدى.أمالی صدوق/ص411
 
این‌ مطالب نشان می‌دهد که جامعه از آموزه‌های دینی فاصله گرفته و ارزش‌ها کم‌رنگ شده است. یکی از مهم‌ترین راهکارهای تصحیح فرهنگ غلط، تبیین معارف ناب است که باید برای مردم بیان شود و إن ‌شاء الله ثمرات با برکتی را به دنبال داشته باشد.
و الحمدلله رب العالمین
/999/702/ر         
ارسال نظرات