اینجا اگر جنگی رخ دهد
خبرگزاری رسا ـ رجزخوانی امریکاییها پس از به جمعبندی رسیدن مذاکرات وین در راستای تهدید ایران به اقدام نظامی در صورت لزوم واقعاً تماشایی است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبههای نماز عید سعید فطر، با ماهیتشناسی صحیح و دقیق این پدیده، از آن با عنوان «لاف در غریبی» یاد کردند.
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، رجزخوانی امریکاییها پس از به جمعبندی رسیدن مذاکرات وین در راستای تهدید ایران به اقدام نظامی در صورت لزوم واقعاً تماشایی است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبههای نماز عید سعید فطر، با ماهیتشناسی صحیح و دقیق این پدیده، از آن با عنوان «لاف در غریبی» یاد کردند.
شروعکننده این نوع رجزخوانی آقای اوباما، رئیسجمهور امریکا بود و پس از وی چند تن دیگر از مقامات ایالات متحده وارد میدان رجز خوانی شدند. آقای اوباما ساعاتی پس از قرائت بیانیه پایانی مذاکرات وین، در مصاحبهای مفصل با نیویورکتایمز در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه چرا ایرانیها باید نگران پاسخ نظامی امریکا باشند، میگوید: «چون ما میتوانیم اگر بخواهیم و انتخاب کنیم ارتش آنها را از بین ببریم».
البته آقای اوباما در حالی اینچنین از قدرت امریکا برای نابودی ارتش ایران سخن میگوید که در فروردینماه و پس از انتشار بیانیه لوزان، در راستای توجیه ضرورت توافق با ایران با صراحت اعتراف کرد امریکا با استفاده از گزینه نظامی نمیتواند دانش و فناوری هستهای ایران را از بین ببرد. پیش از اوباما در اسفند 1393 آقای جان کری، وزیر امور خارجه امریکا نیز با نگاهی مبتنی بر واقعیات در بیست و هشتمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل تأکید کرده بود که نمیتوان دانش موجود در برنامه هستهای ایران را با بمباران از بین برد. سؤال این است؛ در شرایطی که امریکا قادر به نابود کردن صنعت هستهای در ایران نیست، چگونه میتواند ارتش ایران را از بین ببرد! آیا بر این رجزخوانی، برداشتی غیر از لافزنی میتوان داشت. به دنبال لاف زنی اوباما، اشتون کارتر، وزیر دفاع امریکا نیز از باقی ماندن گزینه نظامی روی میز حتی بعد از توافق هستهای سخن گفت و در همین چارچوب عملیات روانی سخنگوی کاخ سفید طی مصاحبهای میگوید بازرسیهای منظور شده در توافق هستهای حمله نظامی به ایران را هدفمند میکند!
بر اساس متن منتشر شده از سوی کاخ سفید، ارنست در بخشی از اظهاراتش با تأکید بر تقویت گزینه نظامی علیه ایران به دلیل کسب اطلاعات بیشتر امریکا از برنامه هستهای جمهوری اسلامی میگوید: «بنابراین زمانی که وقت تصمیمگیری فرماندهان نظامی امریکا و اسرائیل در مورد هدفگیری میرسد، به دلیل اطلاعاتی که طی این سالها به لطف رژیم بازرسیها جمعآوری کردهایم، آن تصمیمات به طرز چشمگیری مبتنی بر اطلاعات بوده و توانمندیهای ما ارتقا یافتهاند».
آیا اینچنین است و امریکا میتواند پیروز در یک جنگ احتمالی با ایران باشد؟ آیا رژیم صهیونیستی، به صورت مستقل یا مشترک در یک جنگ احتمالی با ایران پیروز میدان خواهد بود؟ برای پاسخ به این سؤالات، نه براساس احساس و هیجان بلکه براساس محاسبه و برآورد، باید با رویکردی واقعگرایانه سخن گفت. اگر به عقب برگردیم طی سالیان گذشته هم امریکا و هم رژیم صهیونیستی، تهدید ایران را برای خودشان تهدید اول معرفی میکردند لکن با چنین برآوردی از تهدید به جای حمله نظامی به ایران علیه عراق، افغانستان، حزبالله لبنان و غزه وارد جنگ شدند! چرا؟ جواب را خود آنها میدهند و میگویند، ایران هدف سخت و دشواری است و باید ایران را مرعوب ساخت، تضعیف نمود و سپس مورد هجوم قرار داد. امریکاییها به افغانستان و عراق حمله کردند تا برتری قدرت نظامی خود را در منطقه افزایش دهند و به رخ ایران بکشند.
رژیم صهیونیستی به حزبالله لبنان حمله کرد تا ضمن از بین بردن حزبالله قدرت نظامی خود را به رخ ایران بکشد. هدف حملههای نظامی امریکا و رژیم صهیونیستی تغییر نقشه منطقه غرب آسیا (خاورمیانه)، تحت عناوینی چون «خاورمیانه بزرگ» و «خاورمیانه جدید» بود. مهار ایران از جمله اهداف راهبردی مورد نظر غرب از ایجاد تغییر در نقشه خاورمیانه بود. امریکاییها درصدد بودند با مهار ایران و محصور کردنش در جغرافیای سرزمینی خود، علاوه بر انزوای منطقهای و بینالمللی با تضعیف جمهوری اسلامی و سست کردن بنیه دفاعی، راه را برای تهاجم نظامی به کشورمان به زعم خود هموار سازند. نقشه امریکا و صهیونیستها و متحدانشان طی یک دهه گذشته این بود، لکن در صحنه عمل اتفاقات دیگری رخ داد! طی یک دهه گذشته به اعتراف همه کارشناسان و صاحبنظران،تحولات منطقه راهبردی غرب آسیا دارای دو پیامد قطعی بوده است:
1- طی یک دهه گذشته جمهوری اسلامی در منطقه با افزایش قدرت روبهرو شده و روز به روز با توجه به تحولات در غرب آسیا، بر نفوذ و عمق راهبردی ایران در منطقه افزوده شده است. کارشناسانی که این اعتقاد را دارند، ارزیابی خود را مستند میکنند به افزایش قدرت حزبالله لبنان درپی جنگ 33 روزه به عنوان یکی از سرپنجههای قدرت نظامی ایران در منطقه، افزایش قدرت گروههای مقاومت فلسطینی به دنبال جنگهای 32 روزه، هشت روزه و 51 روزه غزه به عنوان متحدین منطقهای ایران، افزایش نفوذ ایران در عراق و سوریه، تحولات شبهجزیره و به قدرت رسیدن انصارالله همسو با ایران در یمن و...
این کارشناسان علاوه بر این استنادات، پیشرفتهای صنایع دفاعی و نظامی ایران در حوزههای مختلف را نیز مورد توجه قرار داده، از قدرت موشکی ایران به عنوان یکی از عوامل اصلی در قدرت نظامی جمهوری اسلامی یاد میکنند.
2- طی یک دهه گذشته، امریکا و متحدان منطقهای امریکا، روند افت قدرت را طی کردهاند و این روند غیرقابل بازگشت همچنان ادامه دارد. کارشناسانی که چنین اعتقادی دارند، ارزیابی خود را مستند میکنند به شکستهای سنگین امریکا در افغانستان و عراق، شکستهای راهبردی رژیم صهیونیستی در جنگهای 33 روزه، 22 روزه و 51 روزه و شکست سنگین استراتژیک متحد اصلی امریکا در منطقه یعنی رژیم آلسعود در یمن.
با تأمل در این دو پیامد از تحولات یک دهه اخیر در منطقه راهبردی غرب آسیا امریکای ناتوان در حمله نظامی به ایران در گذشته با کدامین محاسبه و برآورد میخواهد در آینده به ایران حمله نظامی بکند؟ آقای اوباما بر اساس کدام واقعیت سخن از نابودی ارتش ایران به میان میآورد. آری واقعیات صحنه چیز دیگری است. رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی حضرت امام خامنهای (مدظلهالعالی)، بر اساس واقعیات موجود،نکته پایانی خطبه دوم نماز عید فطر امسال را به همین رجزخوانیها اختصاص دادند و فرمودند: «یک مطلب دیگر هم که نکته آخر است عرض بکنم؛ این آقا- اوباما- گفته است که میتواند ارتش ایران را نابود کند. قدیمیهای ما این جور حرفها را «لاف در غریبی» میگفتند. من نمیخواهم در این زمینه چیزی بگویم، آنها که این حرف را خواهند شنید اگر میخواهند درست بفهمند، اگر میخواهند از تجربههای خود درست استفاده بکنند بدانند، البته ما از هیچ جنگی استقبال نمیکنیم، ما به هیچ جنگی مبادرت نمیکنیم، اما اگر جنگی اینجا اتفاق بیفتد، آن کسی که سرشکسته از جنگ خواهد شد، امریکای متجاوز و جنایتکار است»./836/د101/س
منبع : روزنامه جوان
ارسال نظرات