طلبه بیاخلاق خطرناکترین موجود عالم است، چون راه توجیه را میداند
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، «تفاوت میان اخلاق و علم اخلاق چیست؟ کدام جامعتر است؟ کدام تعریف درباره علم اخلاق جامعتر است؟» از جمله پرسشهای رایج در میان طلاب است.
اساتید اخلاق در پاسخ به پرسش «اخلاق چیست؟» بیان میکنند: اخلاق به معنای خوی، طبع و عادت است که شامل عادت نیکو یا زشت میشود. ولی به طور کلی میتوان گفت که به عقیده علمای اخلاق: اخلاق کیفیتی برای نفس آدمی است که رفتارهایی متناسب با آن از انسان بروز میکند.
همچنین در تعریف «علم اخلاق» مرحوم نراقی یادآور میشود: علم اخلاق دانش صفات(ملکات) مهلکه و منجیه و چگونگی موصوف شدن و متخلق گردیدن به صفات نجاتبخش و رهایی از صفات هلاک کننده است.(جامع السعادات)
بسیاری نیز معتقدند، امروزه مباحث اخلاقی در حوزه کمرنگ شده که متأسفانه این موضوع را میتوان با نگاهی به درسهای اخلاقی که برگزار میشود، مورد تأیید قرار داد.
حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا صفایی بوشهری از اساتید اخلاق حوزه است که در گفتوگوی تفصیلی و صمیمی با وی به بررسی آثار اخلاق در زندگی طلاب، دلایل کم فروغ شدن اخلاق در حوزه و... پرداختیم که در ادامه، متن آن تقدیم حضور خوانندگان محترم میشود؛
رسا ـ در گذشته در حوزه درسهای اخلاق متعددی برگزار میشد؛ یعنی هفتهای چند جلسه درس اخلاق برگزار میشد، فارغ از خوب یا بد بودن این موضوع، اکنون شاهد هستیم که درسهای اخلاق بسیار کمی در حوزه برگزار میشود. با این شرایط یک طلبه برای گرفتن مباحث اخلاقی باید به کجا مراجعه کند؟
ابنای بزرگان به اخلاق زنده است. «قومی که گشت فاقد اخلاق، مُردنیست.» بنده اکنون نمیتوانم وارد جزئیات شوم؛ چون عزیزان و حضرات نیستند که مطالب خود را بفرمایند. ولی آنها نیز تلاش خود را انجام میدهند، همانند معاونت تهذیب حوزه. البته این نقیصه مشهود است؛ ولی نمیخواهم بگویم که عزیزان ما در حوزه کار نمیکنند و این بحثی است که باید با حضور خود آقایان بحث شود. ولی از این باب که کمبود داریم، جای هیچ شکی نیست.
رسا ـ تأثیر اخلاق در ساخت شخصیت طلبه چیست؟
ذاتی طلبه چند چیز است که بنده حداقل دو چیز آن یعنی تقوا و اخلاص را بیان میکنم. اگر ذاتی شی از او گرفته شود، دیگر شی نیست که بگوییم خوب است یا بد. همانند آب که میگویند: تری هر چیزی به آب است، سپس میپرسند: ذاتی خودت آب چیست؟ خودش به چه چیزی تر است؟ میگویند: ذاتیش است.
طلبه نیز همینگونه است؛ چون اگر طلبه فاقد اخلاق، تقوا و اخلاص بود، ذاتیش به چه چیزی خواهد بود؟ طلبه باید بیست و چند شاخصه اخلاقی داشته باشد تا تازه طلبه بشود که به آنها مکارم اخلاق میگویند. اگر ذاتی طلبه از او به هر عاملی گرفته شد، او دیگر طلبه نیست که بگوییم خوب یا بد است. مثل اینکه آبی نیست بگوییم مضاف یا کر است. یعنی شخص است ولی شخصیت نیست.
ما با شخصیت کار داریم. برای مثال یک طلبه عزیزی برای نمونه خودم را بگویم، اگر اخلاق، تقوا و اخلاص نداشته باشم، طلبه نیستم. بلکه اهل علم هستم نه طلبه. بین این دو نیز تفاوت وجود دارد؛ چون تنها علوم را یاد گرفتهام، با مفاهیم آشنا شدهام، ادبیاتم خوب شده است، ولی هنوز طلبه نیستم. البته طلبه باید درسخوان هم باشد؛ چون درس خواندن واجب که نه بلکه اوجب است.
اینکه برخیها میگویند: «فرد اخلاقی باشد ولی درسی نباشد»، اشتباه است. برخیها نیز میگویند: «درسی باشید و اخلاقی نباشید» آن هم بزرگترین اشتباه است. منتها سایهبان علم در حوزه، پدر و مادر این فرزند یعنی علم در حوزه، اخلاق، تقوا و اخلاص است که باید آن را سرپرستی کند. در این صورت اخلاق، تقوا و اخلاص بر علمیت مقدم میشود؛ ولی ما هیچگاه نمیگوییم باید اینها از هم تفکیک شوند. اخلاق در رتبه نخست است.
خود تزکیه نیز بر علمیت مقدم است؛ ولی اینگونه نیست که از هم بعد دوری داشته باشند. یعنی اینگونه نیست که بگوییم: «اگر یک طلبهای تا پایه هشتم اخلاقی باشد، کافی است و نیاز چندانی نیست که اهل درس باشد.» اینکه فایدهای ندارد و خودش ضد اخلاق میشود. چون سایهبان این تعلم، درس گرفتن و تعلیم اخلاق است که باید باشد. بنابراین ذاتی طلبه، اخلاق و اخلاص میشود. البته چون اینجا بحث اخلاقی میکنیم، از کلمه «اخلاق» بیشتر استفاده میکنیم، وگرنه اخلاق و تقوا با یک تفاوتی از یک خانواده هستند.
بنابراین گاه اهل علم داریم و گاه اهل علم مع العمل داریم. خود طلبه یک سیر معنوی است، یعنی حرکت به سوی علم و عمل است. اگر عمل را از آن بگیرم که فایدهای ندارد. علم و عمل با هم در ارتباط هستند؛ یعنی علم بدون عمل و عمل بدون علم نمیشود. لذا طلبه را با مفاهیم و درس آشنا میکنند و آنگاه یک معیار و پدر و مادر برای درسش میدهند که به آن اخلاق میگویند.
رسا ـ ما شاهد هستیم افراد بسیاری هر چند مقید نیستند، ولی از علم خود نهایت بهره را میبرند. حال اگر یک طلبهای بدون اخلاق علمی را بیاموزد چه آسیبی علم او را تهدید میکند؟
مسلما اگر در حوزه، اخلاق حاکم نباشد، طلبه متخلق به اخلاق الهی نباشد، علمش یتیم میشود و این علم یتیم او دستاویز هوا و هوس شیطان میشود. یعنی عالم است، ولی دنیا طلب است. عالم است، ولی آدم نیست. عالم است، ولی دنیاگراست. عالم است، ولی جاه طلب است. عالم است، ولی غرور دارد.
اصلاً بنای حوزه و رسالت که حوزه خودش یک نوع رسالت است، چون به دنبال رسالت حضرت رسولالله(ص) است، کسب علم و عمل است. ما در شهادتین میگوییم «و أشهد أن محمد عبده و رسوله»، یعنی «عبدویت و عبد بودن» قبل از رسالت است. عبد بودن با تقوا و اخلاق به دست میآید.
یعنی وقتی در حوزه، مفاهیم و کلامات را به طلبه یاد میدهند، او را صبغةالله میکنند. منظور از متخلق شدن طلبه نیز نه اینکه او درس اخلاق را با جزوه بخواند و یا برود در درس اخلاق بنشیند، ولی بدن را ببرد. طلبه از پایه اول باید معصوم باشد؛ منتها مراتب دارد و این عصمت با چه چیزی به دست میآید؟ با اخلاق.
خطرناکترین موجود و آدم در عالم خلقت ـ البته إنشاءالله نداریم ـ طلبه بدون اخلاق است. اخلاق یعنی تخلق درس بدهد، نه درس اخلاق مفاهیمی بدهد. یک وقتی ممکن است درس اخلاق بدهد و خیلی استاد خوبی هم باشد یا در جزوه اخلاق نمره 20 بگیرد، ولی در عمل چیزی نیست؛ این بسیار خطرناک است. مگر اخلاق درس دادنی است؟! بلکه تخلق درس میدهند. یعنی ملکه بودن اخلاق یک نفر را عینیت خارجی میدهند، خود فرد نیز بدون هیچ غرضی این کار را میکند.
یعنی خُلقهُ القرآن و خُلقهُ السنة. یعنی نمیآید به خودش تلقین کند که من اکنون باید یک کار اخلاقی بکنم؛ بلکه طلبه باید به جایی برسد که اخلاق ملکه او شود. چون اخلاق ملکه نفسانی یک فرد است، به همین دلیل باید توجه داشته باشیم که طلبه درس اخلاق نباید بدهد بلکه باید تخلق را بدهد.
استاد اخلاق هم همینگونه. ممکن است مثل بنده درس اخلاق بدهد اما هیچ بار معنوی ندارد. نشانهاش نیز این است فردی که در حوزه متخلق است میسوزد و میگوید، نمیبافد و میگویید. کار میخواهد، زحمت میخواهد. من به همه طلاب به ویژه طلاب پایه اولی عرض میکنم: اگر از همین پایه اول، مراتب اخلاقی را به طور دقیق یاد نگیرند و متخلق به اخلاقالله نشوند، خطرناکترین آدم در عالم خلقت خواهند شد. اولین ضربه را به خودشان میزنند.
چون اخلاق طلبه، سد شیطان است. اگر این سد نبود، یک آدم شیطانی میشود. به درد چه کسی میخورد؟ اخلاق برای یک طلبه از غذا خوردن واجبتر است. آنهایی که اکنون نامشان ماندگار شده، در دورانهای متعدد همانند مرحوم شیخ مفید و بزرگان دیگر همانند حضرت امام(ره) نامشان به چه چیز ماندگار شد؟ چه چیزی نامشان را ماندگار کرده است؟ تنها اجتهاد در تفسیر بود؟! اجتهاد در ادبیات بود؟! اجتهاد در فلسفه بود؟!
یک وقتی یک نفر در حوزه و دنیا مفهوماً مشهور است، یعنی چون مفهوم بلد است مشهور است، ولی باید دانست که یک روزی دنیا برداشته میشود، نظام به هم میخورد، «الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» میشود. بلکه عرش است که باقی میماند؛ به همین دلیل طلبه باید از اول عرشی باشد. برخی از افراد را در دنیا میشناسند، ولی در عرش نمیشناسند. در روز قیامت کسی با فرش کاریی ندارد، با این دنیا کاریی ندارد، بر اساس لسان روایت میخواهم بگوییم: ممکن است فردی در قیامت بگوید: «من طلبه هستم»، به او میگویند: «اسمت که در عرش نیست!» میگوید: «من در دنیا مشهور بودم» میگویند: «ما که نمیبینیم» میگوید: «من به این میزان کتاب نوشتهام» میگویند: «ما که چیزی نمیبینیم.»
طلبه باید خودش را از همین پایه اول با نظام آخرت مطابقت بدهد. وگرنه در حاشیه قرار میگیرد. وقتی قیامت شروع میشود، با نفخ صور اول، آن فردی که در نظام طلبگی اهل عمل نیست را به حاشیه پرت میکنند؛ چون در متن نبوده است. بنابراین طلبه متخلق با تقوا و خدا ترس است، چون با تقواست. البته مقداری میان اخلاق و تقوا تفاوت است؛ ولی چون بحث ما درباره اخلاق است، بنده از کلمه «اخلاق» استفاده میکنم.
رسا ـ جز اخلاق، طلبه باید چه صفت دیگری نیز داشته باشد؟
یک پایه دیگر طلبه، اخلاص است. امیرمؤمنان(ع) در یک روایت زیبا، تکلیف حوزه و طلبه را مشخص کرده است. فرمود «صِفَتانِ لا یَقْبَل اللّه سُبْحانَهُ الاَعْمالَ الّا بِها، التُّقی و الاِخْلاصُ؛ دو صفت هست که خداوند متعال کارها را نمیپذیرد، مگر با وجود آنها که یکی تقوی و دیگری اخلاص است.» اعمال که جمع است «الف و لام» کلمه «اعمال» هم در نظام طلبگی یعنی تمام اعمال ریز، درشت، پنهان و آشکار را شامل میشود. همانگونه که قرآن میفرماید: «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ؛ پس هر که هم وزن ذرهاى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید و هر که هم وزن ذرهاى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید.» امام(ع) فرمودند: «اگر اینها دو صفت تقوا و اخلاص دارند، خدا اعمالشان را قبول میکند.» یعنی خداترس و با تقوا باشید. چون فردی که متخلق است با تقوا هم هست.
امام صادق(ع) نیز فرمودند: «من تعلّم لله و علّم لله و علم لله.» اخلاص همین است. فرد از پایه اول باید اینگونه باشد؛ چون اگر طلبه از پایه اول و دوم کج رفت، تا ثریا میرود دیوار کج. بنده در بحثهای خودم به طلبهها میگویم: «تا پایه هفتم 50 درصد از اخلاق را باید به دست بیاورید، اگر فردی به درس خارج رسید و متخلق نبود، فاتحه او را بخوانید.» چون کارش تمام است. چون درخت بیثمر میشود، چه فایدهای دارد؟! اخلاق بسیار واجب و اوجب است.
البته منظورم درس اخلاق نیست. حتی متأسفانه در یک مدرسه 300 نفره بعضاً مشاهده میشود که تنها 100 نفر در درس اخلاق شرکت میکنند. مابقی افراد کجا رفتهاند؟ همین مابقی برای حوزه و خلقت خطرناک میشوند، مگر اینکه توبه کنند و بازگردند.
اخلاق چیزی نیست که در حاشیه قرار گیرد. چه بسا اگر در حاشیه قرار گیرد، خیلی چیزها در حوزه در حاشیه قرار میگیرد. من الان در مقامی نیستم که انتقاد کنم و باید خود عزیزان باشند؛ ولی مدرکگرایی و نمرهگرایی کار درستی نیست. طلبه باید درس بخواند، ولی اینگونه نباشد که درس نخواند و شب امتحان جزوه بخواند و نمره 20 بگیرد. قبلا کجا بوده است؟ این فرد فردا میخواهد برود منبر چیزی بلد نیست، میخواهد درس بدهد حق شاگردانش را ضایع میکند و حق الناس است.
چون از همان اول با حق الناس آشنا نیست، چون درس میخواند برای نمره. حالا اگر نمره نبود؟! عرض کردم که بنده اکنون کاری ندارم، هر چند برای خودم سؤال است، ولی در مقامی نیستم که به عزیزان و بزرگان ایراد بگیرم؛ چون باید باشند و صحبت کنیم که به چه علت اکنون حداقل بوی این به مشام میرسد که مسأله مدرکگرایی و توجه به نمره وجود دارد. من نمیخواهم بگویم نمره و امتحان نباشد؛ ولی آیا این درست است که طلبه درس نخواند و یا تنها برای نمره بخواند؟!
امام صادق(ع) فرمودند: «من تعلّم لله» یعنی تو برای خدا درس بخوان، چه کار داری که چه میشود. برخیها میگویند: «آمدهام تا مرجع شوم.» خب اگر فردا مرجعیت نبود؟ گرچه باید مرجع شود. یا بگوید: «آمدهام منبری خوبی بشوم. آمدهام مدرس خیلی خوبی بشوم.» پس خدا در هدفت کجاست؟! این فرد از همان اول متوجه نیست، اول باید او را درست کرد. دیدهاید که وقتی میگویند: «میخواهیم بمب شیمیایی بزنیم» همه فرار میکنند تا برای خود یک مستمسک پیدا کنند. مسأله تقوا، اخلاص و خدا ترسی نیز همین است.
بنده تعجب میکنم برخی از طلاب چرا به این میزان راحت از کنار موضوع میگذرند؟ چون توجه ندارند. طلبه اگر از پایه اول متخلق نبود، فردا استاد غیر متخلق یا مدیر غیر متخلق میشود و روزگار طلبهها را سیاه میکند و عالمی را به هم میریزد. عرض کردم که خطرناکترین موجود در عالم خلقت، اهل علم بدون اخلاق، تقوا و اخلاص است؛ چون راه توجیه را بلد است. راه کلاه سر نفس خودش گذاشتن را بلد است.
طلبه اینگونه نباید باشد که بگوید: «اخلاق بود که بود، نبود هم چه اشکالی ندارد» مثل اینکه بگوید: «امسال اگر درس مکاسب بود که بود، اگر هم نبود که نبود» هر چند این درس اگر نباشد، ممکن است طلبه یک سال عقب بیفتد؛ ولی اگر درس اخلاق نباشد، طلبه یک عمر عقب میافتد. طلبهای که برای او درس اخلاق میگذارند و شرکت نمیکند، یک عمر عقب است. کما اینکه طلبهای که درس را شرکت نمیکند و میخواهد با نوار گوش بدهد، یک سال عقب است. خطر بیاخلاقی از بیدرسی بالاتر است؛ چون اخلاق سایهبان درس است.
بنده تعجب میکنم چرا برخی از طلبهها این همه در حاشیه هستند؟! این فرد فردا بالاتر میرود و اگر مجتهد شد چه میشود؟ مجتهد بدون اخلاق، تقوا و اخلاص به درد شیطان هم نمیخورد. چون شیطان باید به طرف فردی برود که سرش به تنش بیارزد. این فرد خودش از اول شیطان است. شیطان طرف چنین فردی میخواهد برود؟!
این موضوعات را نیز نمیتوان با یک یا دو مصاحبه بیان کرد. آقایان و بزرگان نیز نظرشان این است که بر روی طلبهها باید بسیار کار معنوی بشود. بنده از سال 87 که خدمت عزیزان تهذیب هستم، به خیلی از استانها سفر کردهام و دیگر کثیر السفر شدهام. با طلاب نیز در بحثهای مختلف مشاوره داشتهام. اینها عزیزان ما هستند که بسیار باید کمکشان کرد.
رسا ـ استاد دقیقا طلبه باید با چه نیتی وارد حوزه شده و راه خود را ادامه دهد؟
به فرد میگویند: «چر آمدهای طلبه شدهای؟»، میگوید: «آمدهام تا عبودیت را به دست بیاورم.» همین است. البته عبودیت لوازمی دارد که لوازم آن اخلاص است، درس خوب خواندن است، ملا شدن است؛ چون درس خواندن حق الناس است، حق حضرت بقیهالله(عج) است. طلبه اگر 30 دقیقه وقت خود را بیهود تلف کند، باید به مدیر بگوید که به این میزان از شهریه او کم کنند و اگر نکند، این 30 دقیقه آیا برای او حرام نمیشود؟ اگر بیهوده گشت و مباحث نکرد، چه؟ اگر ما بالای منبر یک روایت را از نظر اعراب یا سند اشتباه بخوانیم، شاید زیاد برای مردم تأثیری نداشته باشد، بلکه عمل ما را میخواهند.
آیتالله سیستانی میگوید: «مردم اعتقادات خودشان را از اعمال ما میگیرند نه از کتاب ما.» حالا هر چه دلت میخواهد کتاب بنویس! البته نه اینکه کسی کتاب ننویسد، ولی اگر فرد کتاب بنویسد و خود عامل نباشد، اخلاق، اخلاص و تقوا نداشته باشد، چه میشود؟!
رسا ـ تلاش حوزه در بیان مباحث اخلاقی به طلاب چگونه است؟
ما در برخی از مسائل نمیتوانیم تعارف کنیم. واقعا هم و غم حوزه نیز برای اخلاق است، باید انصاف داد؛ ولی کمبود داریم و درباره این کم و زیاد باید تحقیق شود. بنده نیز چند مورد آن همانند بحث نمره و مدرک گرایی را گفتم. مسلما باید در نظام اخلاق حوزه یک بازبینی گستردهای صورت گیرد. نه اینکه اگر ما کمبود مسائل اخلاقی داریم، آقایان خودشان ضد اخلاق هستند. بنده نمیخواهم چنین بیادبی کنم، ولی باید به صورت گسترده کار شود و یکی از این کارها، معاونت تهذیب است که چندین سال است زحمت خود را میکشند، منتها واقعا کمبود دارند.
کمبود در حوزه زیاد است و یکی از آنها مسأله بودجه است؛ بودجه ندارند و یا کم دارند. مسائل دیگر نیز هست که انسان باید از خدا و بقیهالله(عج) بخواهد که کمک کنند. البته نباید بحث را قاطی کنیم، انتقاد یک بحثی است که افرادی باید باشند، نمیشود که انسان یک موضوعی را بگوید، بعد بگویند: «چرا شما یک موضوعی را بدون دلیل گفتهاید، لااقل ما هم باید میبودیم.» عزیزان زحمت خود را میکشند و خدا عزت بدهد، بنده به خاک پای این عزیزان دارم عرض میکنم و همان مقدار که برایم مشهود است را بیان میکنم.
امام صادق(ع) همچنین فرمودند: «و علّم لله» یعنی به علم طلبگیات عمل کن برای خدا. نه اینکه بگویی: «من به علم عمل میکنم تا یک منبری خوبی بشوم و مثلا در یک جایی ـ نداریم و خدا آن روز را نیاورد ـ بیشتر پول بدهند.» و امام(ع) ادامه میدهند: «و تعلم لله» تعلیم هم برای خدا بدهید. خدا آقای شبزندهدار را رحمت کند؛ ایشان وقتی میخواستند درسی بدهند، وقتی اشکالی به مرحوم شهید میکرده میگفته است: «به خاک پای شهید، من نظرم این است» این خیلی حرف است. خیلی حرف.
یعنی در تدریس و تعلیم نخست اخلاق و اخلاص را مد نظر قرار میداده است؛ چون ملکهاش شده بود. یا ظاهراً خودم در درس اخلاق منزلشان بودم که فرمود: «هر قدر برای تدریس مطالعه کردم، این جمله را نفهمیدم، دیدم وقت میگذرد آمدم، وقتی به روبروی حرم کریمه اهلبیت(ع) رسیدم، توسل پیدا کردم جمله برایم حل شد.» ببینید! آنجا که تعلیم میدهد، میداند که سکوی پرواز کجاست. ولی خدا آن روز را نیاورد که اگر یک فردی به حوزه آمد، از روز نخست اهل اخلاق نباشد. چون هر قدر بالاتر برود، یاغیتر میشود؛ چون کاری به ائمه اطهار(ع) ندارد.
ببینید یک مدرسی همانند حضرت آیتالله شبزندهدار رحمتالله علیه به کجا میرسد؟! وقتی میخواهد به مؤلف انتقاد کند میگوید: «من به خاک پای شهید اینگونه میگویم.» این یعنی نفی عینیت، غرور، تکبر، منیت، هوا، هوس و غیره. با این جمله بسیاری از خطها را زده است. این فرد از چه زمانی شروع کرده است؟ از همان اول طلبگی. اینگونه نیست کسی که به درس خارج رسید، یک مرتبه برای نمونه متخلق شود. بلکه از پایه اول مصون است.
امام صادق(ع) در ادامه روایت «مَن تَعَلَّمَ للّه و عَمِلَ للّه و عَلَّمَ للّه.» میفرمایند: «دُعِیَ فی مَلَکوتِ السَّماواتِ عَظیما» آن وقت است که طلبه عرشی میشود و او را در عرش میشناسند.
/993/401/ر
ادامه دارد...