۰۳ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۷
کد خبر: ۲۹۷۵۶۰
آیت الله جوادی آملی مطرح کرد؛

فطرت و وحی؛ اصیل‌ترین مبنای تدوین حقوق بشر

خبرگزاری رسا ـ حضرت آیت الله جوادی آملی گفت: اگر منبع وحی است،‌ اگر منبع کلام خدا و فعل خداست؛ این می‌تواند حقوق بشر را تدوین کند، قضای بشر را تدوین کند، فقه بشر کند؛ زیرا این 7 میلیارد یک منبع مشترک دارند به نام فطرت و کلام خدا. ولی اگر از فطرت نگیرید، از وحی که کلام خداست نگیرید؛ بخواهید از فرهنگ و عادات و آداب و سنن و رسوم و اندیشه‌های مردم بگیرید؛ اینها مختلفند. مردم یکسان فکر نمی‌کنند، خصوصیت‌های زمان و مکان اینها فرق می‌کند.
آيت الله جوادي آملي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا،  بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی در حسینیه هدایت و در جمع اقشار مختلف شهرستان آمل، فطرت و وحی را اصیل‌ترین مبنای تدوین حقوق بشر دانست.

سخنرانی وی بدین شرح است:

 

از بیانات امیر مؤمنان (ع) چنین بر می‌آید که ( عدل ) عبارت از آن است: هر چیزی در جای خود قرار بگیرد، حق هر ذی حقّی به او داده شود، حکم هر محکومی نسبت به او اجراء شود. همین تفسیر دربارة عقل هم به عمل آمد. وقتی از علی بن أبیطالب(ع) پرسیدند: عاقل کیست؟ فرمود: عاقل کسی است که هر چیزی را در جای خود قرار می‌دهد، هر سخنی را در جای خود می‌گوید، هر کاری را در موضع مناسب خود انجام می‌دهد. اگر عقل به این معنا تفسیر شد و عدل هم به همین معنا تفسیر شد؛ این دو کلمه گرچه مرادف هم نیستند، ولی اینها مساوی‌اند و از نظر مصداق یکسانند. هر عادلی عاقل است و هر عاقلی عادل است و هر عدلی عقل است و هر عقلی عدل.

 

تفاوت منبع معرفت شناسی (عدل) و (ظلم)

«عدالت» از آن واژه های شیرینی است که بشر طبعاً شیفتة آن است، (ظلم) از آن کلمات تلخی است که جامعة انسانی از آن متنفر است. عدل معنایش مورد علاقة همه است و ظلم معنایش مورد نفرت همه. امّا حقیقت عدل چیست و حقیقت ظلم چیست؛ بین مردم اختلاف شدید است. سرّ اختلاف شدید آن است که منبع هستی و معرفت شناسی عدل و ظلم، عقل و جهل، حق و باطل، صدق و کذب، حُسن و قبح فرق می‌کند. می بینید برای یک سلسله قوانین و مسائل حقوقی باید انسان 3 مقطع را طی کند. اگر این مراحل 3 گانه محفوظ ماند، آن مسائل حقوقی یا قضائی یا قانونی سازمان یافته است، معماری شده است.

 

این رساله‌های عملیه مشتمل بر احکام و مواد فقهی و فرعی است. این مواد فقهی و فرعی را از یک سلسله مبانی اصولی می‌گیرند، که به استناد فلان مبنا این حکم برای آن موضوع است، آن موضوع دارای این حکم است؛ همة این احکام را از یک سلسله مبانی دریافت می‌کنند، آن مبانی را از یک سلسله منابع می‌گیرند. یعنی اگر از یک فقیه و اصولی دان سئوال کنید که سند این فتوای شما چیست، می‌گوید: سند این فتوا فلان مبنای اصولی است؛ و اگر از او بپرسید دلیل آن مبنای اصولی چیست، می‌گوید: فلان منبع قرآنی یا روائی. قول معصوم، فعل معصوم، سکوت معصوم، تقریر معصوم وحی الهی است و وحی،منبع معرفتی احکام خداست. پس یک سلسله منابع لازم است که اول و اصل است، از آن منابع، مبانی استنباط می‌شود و از آن مبانی، فروع فقهی. فقه با این سامان می‌پذیرد.

 

حقوق هم همین‌طور است. اگر مواد حقوقی را مجلس شورای اسلامی تصویب می‌کند، این مواد حقوقی سندش اصول قانون اساسی است. اگر از مجلسیان سئوال بکنید به چه دلیل این ماده را تصویب کرده‌اید، می‌گویند: سند ما فلان اصل قانون اساسی است. اگر از مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی بپرسید سند شما در نوشتن این اصول قانون اساسی چیست، این اصول قانون اساسی که مبانی مصوّبات مجلس شورای اسلامی است، این اصول به کجا تکیه می‌کند؟ می‌گویند: منابع این مبانی، منابع این اصول، منابع این مبادی، قرآن است و سنّت 14 معصوم، یعنی وحی الهی. بنابراین ما یک منبع لازم داریم، اوّلاً؛ یک مبنا لازم داریم، ثانیاً؛ و یک ماده لازم داریم، ثالثاً؛ تا این سامان بپذیرد. همة حقوق مدوّن به مبانی تکیه می‌کند، همة مبانی به منابع.

 

آنها که به منبع فطرت، به منبع وحی و گفتار خدای خالق انسان و عالم و این آدم تکیه می‌کنند، فقه شان و قانونشان معماری شده است و حقوق شان مهندسی شده.امیر مؤمنان (ع) فرمود: عدل معماری خوبی است، عدل مهندسی خوبی است. یک معمار خوب، یک مهندس ورزیده و کارآشنا هر چیزی را در جای خود قرار می دهد. پایه را در جای خود، در را در جای خود، دیوار را در جای خود، سقف را در جای خود، مصالحی که باید برای پایه و دیوار و سقف به کار ببرد در جای خود؛ قهراً این بنیان مرصوص است و رَصین است و استوار، چنین کاری معماری شده است، مهندسی شده است. سخنرانی اگر مستند باشد، مبدأ داشته باشد، مقدّمه داشته باشد، فصول داشته باشد، نتیجه‌گیری داشته باشد؛ یک سخنرانی معماری شده و مهندسی شده است. کتاب اگر یک پیشگفتار عالمانه داشته باشد، یک فصولی داشته باشد، یک نتیجه‌گیری داشته باشد؛ یک فهرستی داشته باشد، این کتاب که معماری و مهندسی شده است. مسائل فقهی اینطور است، حقوقی اینطور است، اخلاقی اینطور است، قضائی اینطور است و مانند آن.

 

فطرت و وحی، اصیل ترین مبنای تدوین حقوق

در جریان عدل و ظلم که هم صبغة فقهی دارد، هم رشتة حقوقی دارد؛ همة ما 7 میلیارد تقریبی بشری که روی زمین هستند، مواد عدل و ظلم را می‌پذیریم، اصول عدل و ظلم را هم می‌پذیریم؛ اما اختلاف اساسی آن است که این عدل را که به عنوان مبنای یک سلسله حقوق است شما پذیرفتید،‌ این عدل را از کدام منبع تفسیر می‌کنید ؟ اگر منبع فطرت است، اگر منبع وحی است،‌ اگر منبع کلام خدا و فعل خداست؛ این می‌تواند حقوق بشر را تدوین کند، قضای بشر را تدوین کند، فقه بشر کند؛ زیرا این 7 میلیارد یک منبع مشترک دارند به نام فطرت و کلام خدا. ولی اگر از فطرت نگیرید، از وحی که کلام خداست نگیرید؛ بخواهید از فرهنگ و عادات و آداب و سنن و رسوم و اندیشه‌های مردم بگیرید؛ اینها مختلفند. مردم یکسان فکر نمی‌کنند، خصوصیت‌های زمان و مکان اینها فرق می‌کند. اگر منبع فرق کرد، مبنا فرق می‌کند؛ اگر مبنا فرق کرد، مواد حقوقی فرق می‌کند.

 

می‌بینید اینها در جریان «حقوق بشر» حرفی برای گفتن ندارند. الآن کشورها موادی را به استناد آن اصول حقوق بشر تنظیم می‌کنند. اصول حقوق بشر را از چه می‌گیرند ؟ آیا از وحی و فطرت می‌گیرند؛ که نمی‌گیرند! آنان از طبیعت می‌گیرند و طبیعت مختلف است. مردمی که در مغرب زمینند با آن اقلیم خاص، با مشرق زمین فرق می‌کنند. مردم قطبی با استوائی فرق می‌کنند. مردم منطقة گرمسیر و سردسیر فرق می‌کنند. مگر ما طب جهانی داریم ؟ مگر می‌شود طب جهانی باشد ؟ مگر می‌شود عصارة یک گیاه را با یک اندازه برای همه تجویز کرد ؟ مگر می شود مردم مناطق قطبی را با همان داروئی درمان کرد که مردم مناطق گرمسیر و استوائی را درمان کنید ؟! ناچار فرق می‌کند، کمّ اش فرق می‌کند، کیفش فرق می‌کند. اینچنین نیست که شما یک اصل جامعی برای این 7 میلیارد بشر بتوانید تنظیم بکنید.

 

طبیعت را با فطرت نباید اشتباه کرد، طبیعت اختلاف پذیر است، فطرت سالم اختلاف پذیر نیست. فطرت، فرا طبیعت است، مربوط به جان و روح آدم است. انسانیتِ انسان در شرق و غرب یکسان است، در شمال و جنوب یکسان است، در قطب و استوا یکسان است، در گرمسیر و سردسیر یکسان است، عرب و عجم یکسان است، فطرت یکسان است، می تواند منبع اصول مشترک باشد و آن اصول مشترک می تواند مبدأ و ریشه برای مواد مشترک باشد.

 

الآن شما می بینید کشتن مردم بی گناه فلسطین را عدل می دانند، نه اینکه ظلم بدانند و بگویند ما ظالمیم و رهزنیم! این را عدل می‌دانند، این را به محاکم قانونی می‌برند. سرّش این است که عدل را اینها طوری تفسیر می‌کنند که با اقلیم خود آنها هماهنگ است. تفسیر عدل را از عقل و فطرت و وحی نمی‌گیرند؛ از خواستة برخاستة از جهلشان می‌گیرند، از خواستة سیاسی شان می‌گیرند. سیاست آنها منبع تعریف عدل است، آداب و سنن آنها منبع تعریف عدل است؛ اینها منبع اساسی ندارند. وقتی منبع نداشتند، این اصول ارزشی می شود بی منبع. یعنی این اصولی که فعلاً در رسانه‌های بین المللی رائج است، همة اینها مورد احترام ماست؛ ولی باید از یک منبعی گرفت. مبارزه با تروریسم، حقوق بشر، مساوات، مواسات، عدالت، آزادی، استقلال؛ اینها همه اصول ارزشی است. امّا وقتی بخواهد تفسیر بکند، می‌بینید او عدل را طوری تفسیر می‌کند که صهیونیست می شود عادل، فلسطینی مظلوم می شود ظالم! تروریست را طوری معنا می‌کنند که فلسطینی مدافع می‌شود تروریست و صهیونیست مهاجم اشغالگر می شود عادل!!اینها چون منبع مشترک ندارند، حقوق مشترک هم نخواهند داشت. مبانی مشترک که نبود، حقوق مشترکی هم ندارند. فلسفة حقوق، عهده‌دار آن منابع معرفتی است که بعد از منابع هستی شناسی است.

 

لذا علی بن أبیطالب (ع) اوّل آمده عدل را تفسیر کرده به استناد وحی الهی، عقل را مشابه همان عدل تفسیر کرده؛ قهراً این معانی نزدیک هم می شود. یعنی عدل، عقل، حق، صدق، حُسن و حَسن؛ اینها یکسان خواهد بود. ظلم، باطل، کذب، منکر، قبیح، جهل؛ اینها هم کنار هم قرار می گیرند. هر کاری که معماری شده باشد عدل است و عقل، هر کاری که معماری نشده باشد ظلم است و قبیح. تعبیر قرآن کریم این است که اینها فَهُم‎ْ فِی اَمرٍ مَریجٍ(1)، اینها در هرج و مرج زندگی می کنند. یعنی چیزی را در جای خود قرار نمی دهند. اگر اصول از یک منابع گرفته نشود، می شود هرج و مرج. قرآن می فرماید: فَهُم‎ْ فِی اَمرٍ مَریجٍ، یعنی اینها در هرج و مرج زندگی می کنند. آن پایه را به جای دیوار قرار می دهند، دیوار را به جای پایه قرار می دهند.

 

وجود مبارک امیر بیان، علی بن أبیطالب(ع) فرمود: اینها اسلام را یا آن معارف را وارونه پوشیدند: لُبِسَ الاِسلامُ لُبسَ الفَروِ مَقلُوباً (2). اگر شما کُتی را وارونه بپوشید، یا بالا را پائین کنید، یا پائین را بالا کنید، یا آستر را اَبره کنید، یا اَبره را آستر کنید؛ کار کت از آن ساخته نیست!اینها الآن حقوق وارونه در بر کردند و این حقوق وارونه شده به عنوان پوستین وارونه شده در دست غرب است و می خواهند همین را اجراء کنند.

 

قیام انبیاء و اولیاء، نقطه عطف عالم بشریت

هر وقت رهبر الهی قیام کرد؛ خواه به صورت نبوّت و رسالت، خواه به صورت امامت و خلافت، خواه به صورت نیابت؛ می بینید یک نقطة عطفی در جهان پیدا شده. اعتراض یک عدّه ای شنیده می شود، قیام یک عدّه است و مقاومت عدّة دیگر. انبیاء(ع) آمدند تا هم عدل را تفسیر کنند، تبیین کنند؛ بعد اجراء کنند. عقل را تفسیر کنند، تبیین کنند؛ بعد اجراء کنند. حق را تفسیر و تبیین کنند؛ بعد اجراء کنند. صدق را تفسیر کنند، تبیین کنند؛ بعد اجراء کنند. حُسن را تفسیر کنند، تبیین کنند؛ بعد اجراء کنند. سالیان متمادی زحمت انبیاء (ع) این بود که بگویند: عدالت یعنی چه!/998/د102/س

 

منبع: روزنامه کیهان

ارسال نظرات