پایههای اسلام و سلوک مسلمانی از نگاه امیرمؤمنان
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، اسلام بهعنوان یک بنای رفیع همان طوری که به اصول و ریشههایی چون توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد نیاز دارد، به قواعدی نیازمند است تا اسلام و مسلمانی بر آن ایجاد شده و باقی بماند.
حضرت امیرمؤمنان علی(ع) چنانکه در صفحه 196 کتاب تحف العقول آمده، در پاسخ سؤال کمیلبن زیاد درباره قاعده دین اسلام فرموده است: قواعد الاسلام سبعه: فأولها: العقل و علیه بنیالصبر؛ و الثانی: صون العرض و صدق اللهجه و الثالثه تلاوه القرآن علی جهته؛ و الرابعه: الحب فیالله و البغض فیالله؛ و الخامسه: حق آل محمد(ص) و معرفه ولایتهم؛ والسادسه: حق الاخوان و المحاماه علیهم؛ و السابعه: مجاوره الناس بالحسنی.
پایههای اسلام هفت چیز است: 1- عقل، که اساس صبر است 2- آبروداری و راستگویی 3- تلاوت قرآن در جای خود 4- دوستی و دشمنی در راه خدا 5- رعایت حق آلمحمد و شناختن ولایت آنها 6- رعایت حق برادران و حمایت از آنان 7- خوب همسایگی کردن با مردم.
1- عقل که بنیاد صبر و شکیبایی است؛ شکی نیست که عقل مهمترین نعمت الهی است که در اختیار بشر قرار گرفته است. انسان به سبب عقل است که به سمت دین و اخلاق میرود و مواخذه انسان در حقیقت مواخذه از عقل اوست؛ چرا که این عقل است که فرمانها را میپذیرد یا نمیپذیرد. (اصول کافی، کتاب العقل و الجهل) البته عقلی که در اینجا مطرح است، همان عقل عملی است که با حوزه عزم و اراده ارتباط دارد، نه عقل نظری که به حوزه فکر و نظر مرتبط است. از همین رو حضرت (ع) آن را بنیاد صبر دانسته است؛ چرا که عقل عملی است که اینگونه میتواند درمقام عمل خودنمایی کند. امام صادق(ع) در تعریف عقل میفرماید: العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان؛ عقل آن چیزی است که بدان خداوند رحمان عبادت و بهشت بدان کسب میشود. (الکافی، ج 1 ص 11؛ معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص 239؛ بحارالانوار، ج 1، ص 116)
پس آن عقلی که میتواند پایه اسلام و مسلمانی شخص باشد، همان عقل عملی است که در حوزه رفتار، خودش را نشان میدهد. در آیات و روایات بسیاری به این جنبه عقل توجه بیشتری شده است؛ زیرا عقل اگر کاربردی نشود و به شکل تعقل و فعلیت خود را نشان ندهد، نه تنها داشتن آن فایده و اثری ندارد، بلکه در فرآیندی، دفن میشود و تاثیری در زندگی فرد نخواهد داشت؛ چرا که در صورت دفن شدن، این قوای غضبانی و شهوانی است که مدیریت افکار و رفتار آدمی را در دست میگیرد و انسان را هواهای نفسانی و خواستههای دو قوه دیگر مدیریت و مهار میکند.
اصولا آنچه انسان را نجات میدهد، همین عقل عملی است؛ چرا که اگر انسان براساس عقل نظری به جزم در اندیشه برسد و یقین پیدا کند تا زمانی که این عقد ذهنی به عقد قلبی تبدیل نشود و شخص بدان ایمان قلبی نیاورد در حوزه رفتار و عزم و اراده و عمل خودنمایی نخواهد کرد. از همین رو بسیاری از مردم با آنکه تصدیق ذهنی و یقین نظری دارند، اما به سبب فقدان عقد و تصدیق قلبی برخلاف آن یقین خویش رفتار میکنند (نمل، آیه 14) و در حوزه عمل ضعیف و فاقد عزم هستند. (طه، آیه 115)
اما عقل عملی خود را در حوزه عزم و اراده نشان میدهد و رفتار آدمی را تحت تاثیر مستقیم خود قرار داده و کنشها و واکنشهای شخص را مدیریت و مهار میکند. در روایات بسیاری آمده که عاقل را از رفتارهایش میتوان شناخت؛ زیرا در کنشها و واکنشها براساس دو قوه غضب و شهوت رفتار نمیکند تا رفتاری هیجانی داشته باشد، بلکه براساس عقل رفتار کرده و کنشها و واکنشهایش معتدل و به دور از افراط و تفریط و هیجانات است. از همین رو اهل صبر و شکیبایی است و در هنگام مصیبت و فشار و سختی، غصه را جرعه جرعه مینوشد و در انتظار فرصت مناسب میماند. از این رو پیامبر(ص) عقل را عقال میداند که بر پای شتر میبندند تا از حرکت بازایستد. پس عقل باید پای هواهای نفسانی از شهوت و غضب را بندد و اجازه ندهد تا خودسرانه هر جایی برود و بچرد. (بحارالانوار، ج 100، ص 118)
پس اسلام و مسلمانی را باید در رفتار شخص به ویژه در رفتار عقلانی او خصوصا در هنگام مشکلات و مصیبتها جستوجو کرد. در این میان صبر به ویژه درجه والای آن یعنی حلم که صبر همراه با عقلانیت و بردباری فراتر از شکیبایی است، مهمترین جلوه عقلانیت و اسلامیت و مسلمانی شخص است. در آیات و روایات بسیاری بر صبر به ویژه از نوع صبر جمیل و حلم تاکید شده و خداوند خود و پیامبران را به حلیم بودن ستوده است. (یوسف، آیات 18 و 83؛ مائده، آیه 101؛ توبه، آیه 114؛ هود، آیات 75 و 87)
2- آبروداری و راستگویی؛ دومین قاعده اسلام و مسلمانی را باز باید در رفتار عملی یک مسلمان دید که بازتابی از عقل عملی است؛ زیرا عاقل کسی است که اخلاق و حیا را در کنار دینداری داشته باشد چنانکه در روایات آمده است. امیرمؤمنان علی(ع) در اینجا دو قاعده آبروداری و صداقت را در کنار هم گذاشته است تا نشان دهد که ارتباط تنگاتنگی میان عرض و صداقت است.
واژه «صداقت» از «صدق» در اصل به این معنا است که گفتار و یا خبری که داده میشود، مطابق با واقع باشد و کسی را که خبرش مطابق با واقع و خارج باشد، «صادق» و «راستگو» میگویند. اما از آنجا که به طور استعاره و مجاز، اعتقاد، عزم و اراده را هم قول نامیدهاند. (المیزان ج9، ص 402) در نتیجه صدق را در آنها نیز استعمال کرده، انسانی را هم که عملش مطابق با اعتقادش باشد و یا کاری که میکند با اراده و تصمیمش مطابق باشد، صادق و راستگو نامیدهاند. صداقت و راستگویی از بزرگترین فضایل اخلاقی است. (توبه، آیه 119)
امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: الصدق راس الدین؛ نسبت راستی به دین، نسبت سر به بدن است. (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 218)
راوی میگوید: «از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: چون بندهای راست گوید، نخستین کسی که او را تصدیق میکند خدا است و خودش نیز میداند که راستگو است و چون دروغ گوید، اولین کسی که او را تکذیب میکند خدا است و خودش نیز میداند که دروغگو است.»(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 178)
حفظ آبروی دیگران یک اصل اساسی در رفتار اجتماعی مسلمان است که باید آن را مراعات کند. کسی که مدعی اسلام و مسلمانی است در حفظ عرض و آبروی مردم همانند جان آنان تلاش میکند. اصولا اسلام موجب میشود که جان و عرض و مال مسلمان در امان بماند؛ پس اگر یکی از این سهگانه از سوی مسلمانی در معرض خطر قرار گیرد باید در اسلام و مسلمانی او شک کرد و یقین داشت که بر اسلام نیست؛ زیرا بروز و ظهور اسلام و مسلمانی در همین امور است.
امام صادق(ع) میفرمایند: هر کس از شما بتواند خداوند متعال را با دستی نیالوده به خون و اموال مسلمانان و زبانی سالم از لطمه زدن به آبروی آنان دیدار کند، پس باید چنین کند. (محمدیری شهری، میزان الحکمه، ج 7، ص 147)
امام زینالعابدین(ع) نیز میفرماید: هر که از لطمه زدن به آبروی مسلمانان خودداری کند، خداوند عز و جل روز قیامت از لغزش او درگذرد. (همان)
امام صادق(ع) فرموده است: خدای بزرگ میفرماید هر که بنده مؤمنم را خوار سازد مرا به ستیز فرا خوانده است و هر که بنده مؤمنم را بزرگ دارد از خشمم درامان ماند. (ثواب الاعمال صدوق، ترجمه صادق حسنزاده، ص 549)
3. تلاوت قرآن در جای خود؛ قرآن کتاب هدایت و راهنمای زندگی و روشنگر فلسفه و سبک زندگی اسلامی است؛ بنابراین لازم است تا انسان همواره خود را بدان مشغول دارد و از آن آگاه شود. تلاوت قرآن به معنای قرائت پیاپی و پشت سر هم آیات، به انسان کمک میکند تا زمینه تدبر برایش فراهم شده و با مفاد و مفاهیم و مضامین آن انس گیرد و در قول و عمل به آن رفتار کند. از همین رو یکی از قواعد هفتگانه اسلام شمرده شده است. کسی که با قرآن انس و الفت ندارد و به تلاوت آن نمیپردازد به طور طبیعی با مفاهیم و مضامین آن ارتباطی نخواهد داشت و نمیتواند فلسفه و سبک زندگی خود را قرآنی و اسلامی کند. در آیات و روایات بسیاری بر تلاوت قرآن تاکید شده است؛ زیرا زمینه تدبر و عمل به آن را فراهم میآورد. (نساء، آیه 82؛ محمد، آیه 24) خداوند در آیه 129 و 151 سوره بقره و 164 سوره آلعمران و آیات دیگر بیان میکند که پیامبر(ص) مامور است تا تلاوت قرآن بر مردم کرده و آنان را با معارف و علوم و اخلاق عملی آن آشنا کرده و آنان را بدان تزکیه کند و پاک و پاکیزه گرداند.
به هر حال، تلاوت قرآن از اصول مسلمانی و اسلام است و کسی که مدعی اسلام است باید در ساعتی از شبانهروز به تلاوت قرآن بپردازد.
4- حسن همجواری با مردم؛ از دیگر قواعد اسلام و مسلمانی نیکرفتاری با همگان به ویزه همسایگان است که همواره انسان با آنان مواجه و در حال تعامل است. امام حسن عسگری میفرماید: شما را به تقوای الهی و پارسایی در دینتان و تلاش برای خدا و راستگویی و امانتداری درباره کسی که شما را امین دانسته- نیکوکار باشد یا بدکار- و طول سجود و حسن همسایگی سفارش میکنم (بحارالانوار، ج 75، ص 372، باب 29)
نیکی با همسایگان در آیات و روایات بسیار سفارش شده و برای آن آثاری چون افزایش عمر و افزایش آبادانی گفته شده است. امام صادق(ع) میفرماید: حسن الجوار یعمر الدیار و یزید فیالعمر؛ خوش همسایگی شهرها را آباد و عمرها را زیاد میکند. (کافی، الاسلامیه، ج 2، ص 667،ح 8.)
همچنین امام صادق(ع) در حدیثی، کسی را که با همسایهاش خوشرفتاری نکند مسلمان و مؤمن نمیداند. (اصول کافی، ترجمه آیتالله شیخ محمدباقر کمرهای، ج 6، ص 580)
پیامبر(ص) نیز حسن جوار را عامل افزایش ثروت و رونق اقتصادی شهرها در کنار افزایش عمر دانسته و میفرماید: صلهرحم، خوشاخلاقی و خوش همسایگی، شهرها را آباد و عمرها را زیاد میکند. (نهجالفصاحه ص 554، ح 1839)
امام امیرمؤمنان علی(ع) محدوده همسایگی را اینگونه تعیین میکند: تا چهل خانه از چهار طرف همسایه به شمار میآیند. (خصال ج2، ص 544) البته امام کاظم(ع) در تبیین مفهوم همسایگی و حسن جوار میفرماید: خوش همسایگی به این نیست که در برابر آزار و اذیت همسایه صبر داشته باشی (تحف العقول، ص 409)
5. رعایت حق آلمحمد(ص) و شناختن ولایت آنان؛ از دیگر قواعد مسلمانی و اسلامی شناخت ولایت اهل بیت(ع) و مراعات حقوق آنان است. در آیات قرآن بر این اصل بسیار تاکید شده است. امام محمدباقر(ع) میفرمایند: اسلام بر پنج پایه بنا شده است: اولین پایه اسلام ارتباط با خداوند و نماز، دومین پایه ارتباط با فقرای جامعه و پرداخت زکات، سومین پایه دین روزه، چهارمین پایه دین حج و پنجمین پایه دین که باعث قوام این چهار پایه میشود ولایت اهل بیت (علیهمالسلام) است و به انداهای که مردم را به پیروی از ولی دعوت کردهاند به چیزی دعوت نکردهاند. آن حضرت(ع) در ادامه روایت میفرمایند: مردم این چهار پایه را قبول کردند اما پایه پنجم که ولایت است را رها کردند. (الکافی، ج 2، ص 18)
پیامبر(ص) میفرمایند: یا علی برای هر چیز پایه و اساسی است و اساس اسلام دوستی نسبت به ما اهل بیت است. (همان، ص 46)
آن حضرت همچنین میفرماید: به محبت و عشق به ما اهل بیت روی بیاورید زیرا کسی که خدا را با چنین خصلتی ملاقات کند داخل بهشت گردد و از شفاعت ما برخوردار شود، قسم به خدایی که جانم در دست او است جز با معرفت به حق ما، هیچ کس از عمل خود بهرهای نخواهد برد. (امالی مفید، ص 43)
6. رعایت حق برادران و حمایت از آنان؛ از دیگر قواعد اسلام رعایت حقوق اهل اسلام و ایمان است. اسلام میان مسلمانان اخوت دینی برقرار کرده و آنان را موالی و دوستان و سرپرستان یکدیگر دانسته است. بر همین اساس اگر کسی بخواهد اسلام و مسلمانی داشته باشد، باید مراعات اخوان و موالی را داشته باشد. (احزاب، آیه 5) در آیات و روایات بسیاری به این مسئله توجه داده شده است. حقوق مسلمانی در رساله حقوق امام سجاد(ع) و همچنین کیمیای سعادت غزالی بیان شده است. از جمله این حقوق آن است که هر چه به خویشتن نپسندد به هیچ مسلمان نیز نپسندد.
7. دوستی و دشمنی در راه خدا: براساس آموزههای قرآنی، ایمان و اسلام جز حب و بغض نیست. امام باقر(ع) میفرماید: امام صادق(ع) در پاسخ سؤال فضیل بن یسار درباره ایمان و نسبت آن با محبت و بغض میفرماید: مگر ایمان چیزی غیر از حب و بغض است؟ سپس این آیه را تلاوت فرمود:«خدا ایمان را محبوب شما کرد و آن را در دل شما بیاراست و کفر و نافرمانی و عصیان را ناپسند شما کرد. که آنان هدایتیافتگان میباشند. (الکافی ج 2 ص 125؛ المحاسن برقی، ج 1، ص 262)
خداوند متعال در آیه 31 آلعمران میفرماید: هنگامی شما محبوب خدا هستید که دین داشته باشید:زیرا تبعیت و پیروی از پیامبر اکرم(ص) همان پذیرفتن دین اسلام میباشد، بنابراین سبب حب خداوند به انسان، پذیرفتن دین میباشد، به عبارت دیگر تا دین نباشد حب شما به خدا اثری ندارد و یا اینکه اصلا حب، وجود ندارد، پس دین است که سبب حب خداوند متعال نسبت به بنده میشود.
«برید بن معاویه عجلی» یکی از بزرگان دین میگوید: در نزد امام باقر(ع) بودم. مردی از خراسان با پای پیاده به محضرش آمد و پاهایش را- که پوست انداخته بود- از کفش بیرون آورد و گفت: به خدا جز دوستی شما اهل بیت، هیچ عاملی مرا از راه دور به اینجا نیاورده است. امام فرمود: به خدا اگر سنگی ما را دوست بدارد، خداوند او را با ما محشور میکند و آیا دین، چیزی جز محبت است؟ خداوند می فرماید: ای پیامبر بگو: اگر خدا را دوست میدارید، مرا پیروی کنید تا خدا دوستتان دارد و خداوند فرمود: کسانی را که به سوی آنها مهاجرت میکنند، دوست دارند و آیا دین، غیر از محبت است؟ (بحارالانوار، ج 27، ص 95)
به هر حال، دین اسلام بر پایه حب و بغض فیالله نهاده شده و حتی شعار «لا اله الا الله تفحلوا» بر مدار نفی و اثبات و حب و بغض است. به این معنا که باید نسبت به الهههای دیگر بغض و نفی و نسبت به خدا محبت داشته باشیم./998/د102/س
منبع: روزنامه کیهان