در اسلام اخلاق زاده سیاست است/ سیره امام علی نسخه موفقیتآمیز هماهنگی اخلاق و سیاست
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، کتاب «امام، اخلاق، سیاست» نوشته سید حسن اسلامی از سوی مؤسسه «تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)» تألیف شد که در نوشتار پیشرو نگاهی به محتوای این أثر خواهیم داشت.
در ادامه متن این نوشتار را از نظر میگذرانید؛
فرضیه اصلی کتاب، نسبت اخلاق با سیاست از دیدگاه امام خمینی(ره) است که نویسنده معتقد است: اخلاق جایگاه خاصی در نظام فکری امام(ره) دارد و سیاست را به مثابه امتداد اخلاق مینگرد و آن را از منظری اخلاقی دنبال میکند؛ لذا نمیتوان سیاست را بدون اخلاق در نظر گرفت.
نویسنده معتقد است که اولاً اخلاق در اندیشه امام راحل جایگاهی محوری داشته و ثانیاً سیاست در اندیشه ایشان «به مثابه امتداد اخلاق» نگریسته شده است. بر اساس این مدعا، نویسنده درصدد اثبات این مطلب است که اخلاق در منظومه فکری امام(ره) از ساحت فردی عبور کرده و شامل برنامهای نظری ـ عملی برای سعادت هر دو جهان انسان است. با این توصیف اخلاق امری اجتماعی است و اساس حرکت جامعه بوده و شامل همه مظاهر اجتماعی است؛ لذا سیاست نیز متأثر از اخلاق و برآمده از آن است.
به اعتقاد نویسنده منظومه اخلاقی از مبانی نظری فلسفی و عرفانی استنباط شده است. در واقع بر اساس مبانی فلسفی ـ عرفانی، انسانشناسی نظری ـ عملی امام(ره) بیرون آمده است. اخلاق حاصل نوع خاص انسانشناسی امام راحل است. به گفته نویسنده، امام خمینی(ره) بر اساس سه ساحت وجودی انسان یعنی ساحتهای «ظاهری»، «مثالی» و «عقلی» سه نوع دانش را متناسب با هر کدام از آنها شناسایی میکند؛ دانش فقه و معاملات مناسب ساحت معاشرت ظاهری است، اخلاق متناظر با ساحت دوم است و علوم عقلی ناظر بر ساحت سوم وجودی انسان هستند.
به اعتقاد نویسنده در اندیشه امام(ره) اخلاق «شریفترین دانشها و غایت بعثت پیامبران» است. از همین رو ایشان تقریباً همه مقولات اجتماعی ـ سیاسی را از منظر اخلاقی مینگریستند. همچنین اخلاق در اندیشه امام راحل هم بعد نظری دارد هم بعد عملی.
نکته مهم دیگر آن است که از نظر نویسنده، اخلاق در اندیشه امام خمینی(ره) برآمده از مبانی دینی است. یعنی دین بر اخلاق تقدم دارد و اساساً اخلاق خارج از دین، ناقص و نافی مقصود نهایی است. بدین معنا، منظومه اخلاقی امام(ره) برآمده از متون و گزارههای دینی است؛ همانطور که نویسنده نیز اشاره کرده و معتقد است امام فضایل و رذایل اخلاقی را از دل احادیث معصومان(ع) استخراج کرده است.
منبع اصلی مورد استفاده نویسنده دراین پژوهش، کتاب شرح چهل حدیث امام(ره) است. بر اساس این منبع، نویسنده هفت آموزه اصلی منظومه اخلاقی امام راحل را استخراج کرده است. همان طور که خود نویسنده تصریح دارند: این آموزهها در زمره مبانی نظری اخلاق قرار دارند؛ در واقع این پژوهش متکفل بیان مباحث عملی منظومه اخلاقی امام(ره) نیست.
مهمترین محورهای این کتاب نیز بررسی منظومه اخلاقی امام راحل در مقایسه با سایر اندیشمندان، اخلاق و سیاست از منظر امام خمینی(ره) و رابطه این دو از نگاه ایشان و سه رکن اخلاقی سیاست از دیدگاه امام خمینی(ره) است.
محتوی اثر
کتاب فوق از سه بخش تشکیل شده است. در بخش اول مؤلف منظومه اخلاقی امام راحل را تشریح میکند که از دید وی، تعریف ناپذیری انسان، انسان در وضع طبیعی، انسان عرصه نبرد خیر و شر، مدیریت غرایز، دنیا و آخرت، فلسفه رنج، علم یار شاطر یا بار خاطر و رفتار برآمده از اصول اخلاقی از جمله زیرسازهای منظومه اخلاقی امام راحل است.
امام(ره) برخلاف هابز و روسو، انسان را دارای سرشتی دوگانه میداند. انسان اخلاقی از نظر امام راحل انسانی است که تعریفناپذیر اما تربیتپذیر است؛ یعنی در وضع طبیعی موجودی است خونریز و خودمحور و دارای حب ذات شدید و به تعبیر امام راحل پیرو منطق و شریعت حیوانات. سرشت انسان دوگانه است و عرصه نبرد خیر و شر است و از همین روست که در اندیشه امام خمینی(ره) خودشناسی و جهاد با نفس ضرورت مییابد.
در این جهاد با نفس انسان باید غرایز خود را مدیریت کند. اما این بدان معنا نیست که کنج عزلت نشیند و فضایل را به دور از اجتماع جستوجو کند. بلکه اساساً کسب فضایل ناشی از مسئولیت اجتماعی است و عافیتطلبی ضد ارزش است. همین رویکرد امام(ره) است که سبب میشود دنیا و آخرت را مکمل یکدیگر و اولی را مقدمه دومی بداند. بدین ترتیب انسان اخلاقی از نظر امام(ره) آن نیست که دنیاگریزی کند.
بخش دوم اثر به رابطه اخلاق و سیاست اختصاص دارد. وی با اشاره به دو چهره خندان و خشم آلود و نیرنگ آمیز سیاست به چهار آموزه در باب رابطه اخلاق و سیاست میپردازد. آموزه جدایی اخلاق و سیاست، تبعیت اخلاق از سیاست، آموزه دو سطحی اخلاق و سیاست و آموزه یگانگی اخلاق و سیاست چهار آموزه عمده است که وی پس از نقد سه آموزه نخست، معتقد است که امام راحل قائل به یگانگی اخلاق و سیاست بود. از منظر مؤلف تنها نقد این آموزه، توفیق در عمل است که سیره امام علی(ع) حاکی از موفقیت این آموزه حتی در عمل است.
برخی میان اخلاق و سیاست به طور کلی جدایی میبینند. سیاست عرصه واقعیات است و باید بر اساس منافع و مصالح عمل کرد. اخلاق عرصه حق و حقیقت است که انسان تنها به لحاظ فردی میتواند به آن نظر داشته باشد. سیاست عرصه «دستهای آلوده» است که جز با فداکردن اصول اخلاقی حاصل نمیشود. مهمترین نماینده این تفکر از نظر نویسنده «ماکیاولی» اندیشمند ایتالیایی است. همچنین میتوان رفتارهای معاویه را نیز در این قسم قرار داد.
برخی دیگر معتقدند: اخلاق باید از سیاست تبعیت کند. مارکسیستها معتقدند: تاریخ جوامع نمایانگر عرصه منازعات طبقاتی است. طبقات نیز مبتنی بر شیوه تولید و اقتصاد دستهبندی میشوند. بر این اساس اقتصاد زیربنا قرار میگیرد و سیاست، اخلاق، مذهب و...، همگی دیگر وجوه زندگی روبنا محسوب میشوند. اما رهایی از ظلم سلطههای طبقاتی جز از طریق عمل انقلابی که یک عمل سیاسی است، امکانپذیر نیست. اخلاق نیز «تابع بیقید و شرط سیاست و عمل انقلابی هستند و ارزش خود را از آن میگیرند و به وسیله آن توجیه میگردند.» این آموزه بر خلاف آموزه قبلی، برای اخلاق اصالت و استقلالی قائل نیست.
گروه سومی به دو سطحی بودن اخلاق و سیاست میاندیشند. از نظر اینها اخلاق در دو حوزه فردی و اجتماعی قابل بحث است. گرچه میان این دو سطح اشتراکاتی وجود دارد، اما الزامات اخلاقی فردی در اخلاقی اجتماعی قابل تسری و اجرا نیست. این گروه برای اینکه برخی از ارزشها و اصول اخلاقی را در ساحت اجتماعی و سیاسی منظور کنند، چنین نظری را ارائه کردهاند. «برتراند راسل» طرفدار این نظریه دانسته شده است.
آموزه یگانگی اخلاق و سیاست از آن اسلام است. از این منظر اخلاق و سیاست هر دو در پی سعادت انسانند. پس نباید ناقض یکدیگر باشند. از آنجا که وظیفه سیاست، پرورش و مدیریت انسان در صحنه اجتماعی است؛ لذا اخلاق که متکفل شناسایی و نسخه عملی برای رفتار فردی و اجتماعی است، ضرورت مییابد. بدین ترتیب در اسلام، سیاست زاده اخلاق دانسته میشود و اخلاق اصل اولی و محوری زندگی اجتماعی قرار میگیرد.
همچنین سیاست اخلاقی امام راحل از دیگر مباحث این بخش است که سعی دارد ذیل چند محور جامعیت اسلام، معنای سیاست و جایگاه قدرت، سیاست لازمه تحقق اسلام و یگانگی اخلاق و سیاست در اسلام به این مسأله بپردازد.
آخرین بخش کتاب به بررسی سه رکن اخلاقی سیاست از منظر امام راحل اشاره دارد. مؤلف ضمن گزینش سه صفت و ویژگی اخلاقی سیاستمداران از منظر امام(ره) به صداقت، انتقاد پذیری و ساده زیستی اشاره میکند. راستی و درستی لازمه هر گونه مدیریت سالم سیاسی و سیاستمدار اخلاقی است. اما سیاستمدار اخلاقی نباید خود را منزه از اشتباه و معصوم از انحراف بداند. لذا خصلت انتقادپذیری در سیاستمدار اخلاقی ضروری است.
اصول امر به معروف و نهی از منکر در اسلام نیز ناظر بر همین معنا است. سادهزیستی نیز ضرورتی است سیاسی. سادهزیستی که روی دیگر آن زهد است، به معنای عدم دلبستگی به مادیات و جاه و مقام و قدرت است. این معنا نافی تلاش بیانتهای اقتصادی و تولید ثروت نیست.
ارزیابی اثر
مؤلف در سرتاسر کتاب فوق سعی داشت که پیوند میان اخلاق و سیاست را نشان داد. این نظریه در راستای یکی از نظریات پذیرفته شده پیرامون اندیشه امام راحل مبنی بر یگانگی اخلاق و سیاست است که مؤلف تا حد زیادی توانسته با استناد به جملات و گفتههای امام راحل قواعد اخلاقی سیاست که همان قواعد کلی اخلاق اسلامی است را تشریح کند.
نکته قابل توجه پیرامون نظر مؤلف آن است که معتقد است: نه تنها مصالح اخروی اقتصا میکند که سیاستمدار پایبند به اخلاق باشد، بلکه حتی عقل عملی و عقل سیاسی نیز این پایبندی به اخلاق را از سیاستمدار میخواهد. اما باید گفت: در این پژوهش نویسنده از مسائلی چند نیز غفلت ورزیده است.
نویسنده در بخش اول در پی بیان هفت آموزه اصلی انسانشناسی اخلاقی امام خمینی(ره) است. خود نیز اعتراف دارد که این آموزهها منعبث از مبانی نظری فلسفی ـ عرفانی ـ کلامی امام(ره) است. نکتهای که به نظر میرسد از آن غفلت شده عدم بیان این مبانی نظری است. در واقع نویسنده نتایج مبانی را بیان کرده است، بدون آنکه مقدمات را اشاره کند.
آنچه از اندیشه امام راحل به دست میآید، آن است که ایشان منظومه فکری خود را به طور منسجم از هستیشناسی(وجود شناسی) آغاز کرده است. بیان هستی و جایگاه و مقام انسان در ساحت وجودی آغاز راه اندیشه امام(ره) است. همانطور که نویسنده نیز با استناد به شرح چهل حدیث سه ساحت وجودی برای انسان در نظر گرفته است.
غفلت دیگر، حرکت امام از هستیشناسی به معرفتشناسی است. مطابق با سه ساحت وجودی، امام راحل سه دانش متناظر با آنها را بیان میکند. این عدم توجه به اهمیت و تقدم معرفتشناسی در اندیشه امام(ره) پیامدهایی خواهد داشت. همانطور که نویسنده در بیان هفت آموزه، اهمیت دانش و علم را در پایان ذکر کرده است و تقدمی برای آن قائل نبوده است.993/503/ر