کار و تلاش اقتصادی از دیدگاه امام صادق
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه کیهان، یکی از بارزترین امتیازهای جوامع ایدهآل، داشتن اقتصادی سالم، پویا و وجود مجریان فعال، متعهد و کاردان در عرصههای اقتصادی است. پیامبران الهی نیز برای ایجاد قسط و عدالت در سطح وسیع آن در میان اقشار مختلف جامعه و تأمین نیازهای مادی مردم و آبادانی و آسایش آنان به وسیله توزیع عادلانه امکانات، سرمایهها، ایجاد زمینههای مناسب، اطلاعرسانی همگانی و بالاخره ترویج احسان، نیکوکاری و خدمترسانی کوشیدهاند تا مردم را به سوی سعادت و نیکبختی سوق دهند.
این تلاشها که در جهت تحقق بخشیدن به مقاصد الهی و اهداف آسمانی ادیان توحیدی و پیامبران و فرستادگان از سوی خداوند متعال انجام میگیرد، به منظور فراهم کردن زمینههای عبودیت و قرب الهی برای عموم انسانهای سعادتطلب و حقیقتخواه میباشد.
در نوشتار حاضر که از تبیان انتخاب شده، به بررسی برخی از اندیشههای اقتصادی امام صادق(ع) در عرصه جامعه اسلامی پرداخته شده است.
ارزش کارهای اقتصادی
حضرت صادق(ع) کار و تلاش در راه تأمین نیازهای ضروری زندگی را همسان با جهاد در راه خدا قلمداد میکرد و میفرمود: «الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیلالله؛(1) آن که برای تأمین معاش خانوادهاش تلاش کند، همانند رزمنده در راه خدا است...»
از منظر پیشوای ششم افراد سست عنصر و بیکار و بی تفاوت، مورد خشم و غضب الهی هستند؛ چنانکه میفرماید: «ان الله عز وجل یبغض کثرهًْالنوم و کثرهًْ الفراغ؛ خداوند متعال زیادی خواب و بیکار بودن را دشمن میدارد...»
علاءبن کامل یکی از یاران آن حضرت روزی به محضرش شتافت و التماس دعا گفت و اضافه کرد: ای پسر پیامبر! از خداوند متعال بخواه که زندگی راحت و مرفهی داشته باشم! امام صادق(ع) پاسخ داد: «لا ادعولک، اطلب کما امرک الله عز وجل؛(3) من برایت دعا نمیکنم، تو ]زندگی مرفه و راحت را[از همان راهی بخواه که خداوند متعال به تو فرمان داه است ]یعنی از راه تلاش و کوشش[...»
بهبود بخشیدن به وضع زندگی و تدارک برخی از برنامههای اقتصادی در جامعه نه تنها نقص و عیبی برای یک انسان مسلمان به حساب نمیآید، بلکه ناشی از قوت ایمان و اراده استوار او در راه رسیدن به اهداف والای معنوی است. رئیس مذهب جعفری بر این اندیشه پای میفشرد که: «کوچیدن برای یک مسلمان عاقل شایسته نیست مگر در سه مورد: بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی (سفرهای تجارتی و...). کسب توشه آخرت (سفرهای زیارتی)، رسیدن به لذتهای حلال (سفرهای تفریحی)...»(4)
امام صادق(ع) افزون بر ترغیب بندگان صالح به سوی فعالیتهای اقتصادی، خود نیز به غلامش، مصادف، چنین دستور میداد: «مکانی پر درخت و یا ملک ثابت و غیرمنقولی به دستآور! چرا که هر گاه برای شخصی حادثهای یا مصیبتی رخ نماید و احساس کند که برای تأمین خانواده خود پشتوانهای دارد، روح ]و جانش[ راحتتر خواهد بود...»(5)
پیشوای ششم از افرادی که در ظاهر زهد فروشی کرده، مردم مسلمان را به بهانه تقوا و ترک دنیا از فعالیتهای اقتصادی منع میکردند انتقاد مینمود و شیوه غلط آنان را تخطئه میکرد. سفیان ثوری از عالمان زهد فروش و ظاهرسازی بود که علاوه بر مردم عادی، امام صادق را نیز از مظاهر دنیوی منع میکرد. او زمانی مشاهده کرد که امام لباس نو و مناسبی پوشیده است، به حضرت گفت: تو نباید خود را به زیورهای دنیا آلوده سازی! برای تو زهد و تقوا و دوری از دنیا و مظاهر آن شایسته است. امام صادق(ع) با پاسخهای منطقی خویش وی را به اشتباهات خود واقف ساخت و از تفکرات صوفی مآبانه و انحرافی وی به شدت انتقاد کرد و فرمود: «میخواهم به تو سخنی بگویم، خوب توجه کن، سخن من برای دنیا و آخرتت مفید خواهد بود. ای سفیان! رسول گرامی اسلام در زمانی زندگی میکرد که عموم مردم از نظر اقتصادی در مضیقه بودند و پیامبر خود را با آنان در زندگی ساده و فقیرانه هماهنگ میکرد، اما اگر روزگاری وضع معیشتی مردم بهتر شد اهل ایمان و نیکان و خوبان روزگار به بهرهگیری از آن سزاوارترند نه انسانهای فاجر و منافق و کافر. ای ثوری! به خدا سوگند! در عین حالی که وضع معیشتی خوبی دارم و از نعمتها و موهبتهای خداوند متعال کمال بهره را میبرم، اما از روزی که خود را شناختهام شب و روزی بر من نمیگذرد مگر آنکه حقوق مالی خود را بر طبق فرمان خداوند متعال که بر من واجب کرده است، ادا میکنم و به مصرف مناسبش میرسانم...»(6)
رعایت اصول کاربردی اقتصادی
یک فرد دوراندیش در طول زندگی خود تلاش میکند که با بهرهگیری از اصول کاربردی اقتصادی بر رفاه و آسایش خود و خانوادهاش بیفزاید و زندگی آرام و راحتی را برای پیمودن راه سعادت داشته باشد. امام صادق(ع) برخی از این اصول را چنین مطرح میکند:
الف) بهرهگیری از تجربه
بدون تردید تجربه کاری هر انسانی، او را در برنامهریزیهای آیندهاش مدد میکند و هر قدر تجربههای زندگی بیشتر باشد و انسان آنها را در زندگیاش به کار گیرد، مسلم است که توفیقات بیشتری در این زمینه خواهد داشت. امیر مؤمنان فرمود: «العقل حفظ التجارب؛(7) از نشانههای خرد، نگهداری تجربههاست...» و در این زمینه مسعود سعد زیبا گفته:
امام صادق(ع) در این زمینه رهنمود راهگشایی را به رهروان حقیقتطلب ارائه میدهد و تأکید میکند که «المؤمن حسن المعونهًْ، خفیف المؤونهًْ، جید التدبیر لمعیشتهًْ، لا یسلع من حجر مرتین؛ (8) مؤمن در یاری کردن زیباست (به زیباترین صورت دیگران را یاری میکند)، کم تکلف است (برای دیگران تکلف ساز نیست) و زندگیاش را خوب اداره میکند و از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود (تجربه بار اول برایش کافی است)...»
ب) استفاده از فرصتها
در زندگی گاهی فرصتهایی به دست میآید که شخص میتواند از آن فرصت به نحو شایستهای برای بهبودی دین و دنیای خویش بهره گیرد. تیزبینی و آیندهنگری افراد موجب میشود که این فرصتهای طلایی عاملی برای ارتقای جایگاه معنوی و اجتماعی آنان گردد. بدون شک از دست دادن چنین فرصتهایی موجب غم و اندوه و پشیمانی خواهد بود.
امام صادق(ع) در این زمینه میفرمود: «روزها سه گونهاند: یا روزی است که گذشته و دیگر به دست نمیآید و یا روزی است که مردم در آن به سر میبرند و شایسته است که آن را غنیمت شمارند و یا آیندهای است که آرزوی رسیدن به آن را دارند.»(9)
پیشوای ششم در سخن دیگری ضرورت بهرهگیری از فرصتها را یادآور شده، میفرماید: «هرکس فرصتی را به دست آورد و با این حال منتظر فرصت بهتری باشد، روزگار، آن فرصت به دست آمده را از دستش خواهد گرفت؛ زیرا عادت روزگار سلب فرصتها و رسم زمانه از بین بردن موقعیتهاست.»(10)
ج) تلاش و کوشش
از مهمترین رموز توفیق در زندگی، تلاش دائم و پایداری در راه هدف است. تحرک و پویایی که از اعتقاد راسخ انسان به مقاصد خویش سرچشمه میگیرد، در راه رسیدن به مراد ضروریترین عامل به شمار میآید. انسان مسلمان برای رسیدن به سعادت اخروی باید در امور دنیوی خویش نیز تلاش کند و آن را به عنوان وسیله و پلی برای رسیدن به مطلوب بنگرد.
علیبن عبدالعزیز میگوید: امام صادق(ع) روزی از من احوال عمر بن مسلم را پرسید. عرضه داشتم: فدایت شوم او از تجارت دست برداشته و به عبادت و نماز و دعا روی آورده است. امام فرمود: «وای بر او! آیا او نمیداند که هرکس به دنبال دنیا و کسب روزی حلال نرود، دعایش مستجاب نخواهد شد.» سپس امام افزود: «هنگامی که آیه «من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب.»؛(11) «هرکس تقوای الهی پیشه کند (خداوند) راه خروج از مشکلات را برایش قرار میدهد و از جایی که گمان میبرد روزیاش میدهد.» نازل شد، تنی چند از اصحاب پیامبر(ص) از کسب و کار دست کشیده و درها را به روی خود بسته، مشغول عبادت شدند تا خداوند متعال روزی آنان را از طریق عبادت برساند. هنگامی که رسول اکرم خبردار شد، آنان را احضار کرد و فرمود: شما به چه انگیزهای از کسب و کار دست کشیده و از جامعه فاصله گرفته و به عبادت پرداختهاید؟! گفتند: یا رسولالله! خداوند روزی ما را تکفل کرده و ما هم به عبادت او روی آوردهایم! رسول خدا فرمود: «انه من فعل ذلک لم یستجب له،علیکم بالطلب؛ هر کس چنین کند دعای او پذیرفته نخواهد شد، بر شما باد به کسب ]روزی و درآمد[...»(12)
حضرت امام صادق(ع) در سخن دیگری توضیح میدهد که برخی از افراد، دعایشان هیچگاه به اجابت نخواهد رسید، و از جمله فرمود: «مردی در خانهاش نشسته و مدام میگوید: خدایا! به من روزی عطا کن! به او گفته میشود: آیا تو را فرمان ندادم به طلب]روزی[...»(13)
در هر صورت، برای رسیدن به مقصود باید تلاش کرد و در راه آن، مشکلات و سختیها را به جان خرید تا از دیگران بینیاز شده، به استقلال اقتصادی برسیم. عطار نیشابوری میگوید:
د) اعتدال
رعایت اعتدال و میانهروی در مخارج و درآمدهای زندگی موجب آسایش و رفاه خواهد بود. اسراف و تبذیر، سختگیری و تنگنظری و بخل و طمعورزی موجب اختلاف در نظم زندگی میشود و چه بسا جایگاه اجتماعی فرد را متزلزل کرده و گاهی آبرو و شخصیت او را از بین میبرد. معمولاً افرادی که ولخرجی میکنند، دچار تنگدستی و فقر میشوند و سپس از گردش ناملایم روزگار شکایت کرده، از شانس بد خود گلایه میکنند. امام صادق(ع) میفرماید: «ان السرف یورث الفقر و ان القصد یورث الغنی؛(14) اسراف موجب فقر و میانهروی سبب توانایی میشود...» و سعدی گفته است:
عبدالله بن سنان میگوید: امام صادق(ع) هنگامی که آیه «و لا تجعل یدک مغلوله الی عنقک.»(15) را تفسیر میکرد، انگشتان دست خود را کاملاً بسته و دست خود را مشت کرد و به ما فرمود: «یعنی این چنین نکنید که این نهایت خست و بخل است.» و در معنی آیه «و لا تبسطها کل البسط.»(16) دست خود را کاملاً باز کرد و فرمود: «این چنین هم درست نیست؛ یعنی انسان هر چه دارد خرجش کند و چیزی در کف دستش نماند...»(17)
در نتیجه، این آیه شریفه افراط و تفریط در مصرف مال دنیا را نفی کرده، به اعتدال سفارش میکند.
تقسیمبندی مشاغل
فردی که در جامعه اسلامی دنبال شغلی میرود و یکی از کارهای درآمدزای اقتصادی را انتخاب میکند، لازم است قبل از ورود به میدانهای کار، چگونگی آن را بررسی کند و نظر اسلام و رهبران معصوم علیهمالسلام را در مورد آن شغل مد نظر داشته باشد تا اینکه در آینده دچار تشویش خاطر و ناراحتی درونی نگردد؛ چرا که از منظر اسلام قبل از آنکه درآمد و جایگاه اقتصادی هر شغلی مد نظر باشد، مسائل معنوی، فرهنگی و سیاسی آن مورد توجه است و فرهنگ مبین اسلام قبل از آنکه به بهرههای فردی هر شغلی بنگرد، به مصلحت جامعه مسلمین و کشورهای اسلامی میاندیشد. بدین جهت، مشاغل رایج در هر اجتماعی را در قالب شغلهای حلال و حرام دستهبندی کرده، به مسلمانان ارائه میکند. امام صادق(ع) میفرماید: «در یک تقسیمبندی کلی تمام شغلهای موجود در جامعه به چهار نوع تقسیم میشود: 1- تجارت و معاملات؛ 2- صناعات و حرفهها؛ 3- کارگزاران حکومتی و کارمندان؛ 4- اجارات (درآمد املاک و کارگران روزمزد)...»
سپس امام این چهار نوع شغل را به دو دسته حلال و حرام تقسیم کرده و میفرماید:
«خداوند متعال واجب کرده است که بندگانش در موارد حلال اقدام کنند و از مشاغل حرام دوری گزینند...» در اینجا به چکیده سخنان امام صادق(ع) در مورد ملاک تعیین مشاغل حلال و حرام اشاره میکنیم:
معیار حلیت و حرمت در تجارت این است که هر کالایی که برای عموم مردم نیاز است و مصلحت و نفع جامعه در خرید و فروش آن میباشد، تجارت آن حلال است و هر معاملهای که موجب فساد در جامعه و به ضرر جامعه اسلامی است، حرام میباشد، همانند: معاملات ربوی، خرید و فروش و انبار کردن کالاهایی که از منظر اسلام مشروع نیستند (گوشت غیر مذکی، گوشت خوک، گوشت و پوست حیوانات درنده، شراب، آلات قمار، آلات لهو و لعب و...)، فروختن سلاح به دشمنان اسلام و هر معاملهای که موجب تقویت جبهه باطل باشد (مانند: جاسوسی و فروش اطلاعات به دشمن) و معاملاتی که همراه با فریبکاری و دروغپردازی انجام شود.
در صناعات و حرفهها نیز معیار مصلحت جامعه اسلامی است؛ یعنی هر صنعت و حرفهای که موجب تقویت جامعه اسلامی شود و صلاح، رشد و تعالی مسلمانان را به ارمغان میآورد، از منظر امام صادق(ع) مجاز است و هر حرفهای که موجب مفسده و تضعیف جامعه باشد، ممنوع است. شرابسازی، جادوگری، صنایعی که موجب ترویج فساد و فحشا باشند، وسایلی که موجب تضعیف و یا تخریب اعتقادات مسلمانان شوند، همکاری با ستمگران، سرقت و... از قبیل صنایع و حرفههای حرام است.
اگر کارگزاران و کارمندان حکومتی تحت نظر حاکم عادل و امامان معصوم علیهمالسلام و وکلای آنان انجام وظیفه کنند، درآمد و حقوقشان حلال است وگرنه حرام میباشد؛ مگر اینکه کارمندان زمامدار غیر عادل، با اجازه از حاکم شرع و یا اینکه به خاطر مصالح مسلمانان وارد دستگاه حکومتی شده باشند.
در مورد اجارهها و درآمد املاک و کارگران نیز قضیه همین است؛ یعنی اولا، صلاح و فساد جامعه مدنظر میباشد و ثانیا، کالاها و انگیزههای حلال و حرام سرنوشتساز است. (18)
مشاغل برتر از نظر امام ششم(ع)
حضرت صادق(ع) پیروان خود را همواره به انتخاب کسبهای حلال و مورد نیاز جامعه توصیه میکرد و اما در میان آنها برخی از مشاغل را بیشتر میپسندید که به چند نمونه اشاره میکنیم:
باغداری و کشاورزی
ششمین ستاره آسمان ولایت در تفسیر آیه «و علی الله فلیتوکل المتوکلون»(19) فرمود: «بارزترین مصداق انسانهای متوکل، کشاورزان هستند.»(20)
ابن هارون واسطی میگوید: روزی از امام صادق(ع) در مورد کشاورزان پرسیدم. امام فرمود: «کشاورزان گنجینه الهی در روی زمین هستند.» سپس اضافه کرد: «و ما فی الاعمال شیء احب الی الله من الزراعهًْ و ما بعث نبیا الا زراعا الا ادریس فانه کان خیاطا؛ (21) از میان کارها چیزی در نزد خداوند محبوبتر از کشاورزی نیست و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر اینکه کشاورز بود، به جز ادریس که خیاط بود.»
امام صادق(ع) نه تنها مسلمانان را به کشاورزی و درختکاری ترغیب میکرد، بلکه خود نیز عملا به این کار مشغول بود.
ابو عمر شیبانی میگوید: روزی امام صادق(ع) را مشاهده کردم که در یکی از باغهای خود لباس کار پوشیده و بیل به دست گرفته و مشغول فعالیت است. آن حضرت چنان با جان و دل کار میکرد که بدن مبارکش خیس عرق بود. پیش رفتم و عرضه داشتم: جانم به فدایت، اجازه بفرمائید من به جای شما بیل بزنم و این کار سخت را انجام دهم. امام از پذیرش پیشنهاد من امتناع کرده و فرمود: «انی احب ان یتاذی الرجل بحر الشمس فی طلب المعیشهًْ؛ (22) دوست دارم انسان برای به دست آوردن درآمد حلال در مقابل آفتاب آزرده شود.»
آری، بهترین و پاکیزهترین درآمدهای انسان، زمانی است که با عرق جبین و کد یمین به دست آمده باشد و رسول گرامی اسلام اولین شخص عالم امکان، دست چنین فردی را میبوسید و میفرمود: «هذه ید لا تمسهاالنار؛(23) این دستی است که آتش جهنم به آن نخواهد رسید.»
بازرگانی و تجارت
از دیگر مشاغلی که امام صادق(ع) به آن تاکید میکند، تجارت و معاملات حلال است. آن حضرت بر این باور بود که تجارت علاوه بر بهرههای سرشار اقتصادی که دارد، موجب زیادی عقل و افزایش قدرت تفکر و تدبیر و تجربه نیز هست. بدین جهت میفرمود: «التجارهًْ تزید فی العقل؛ (24) داد و ستد موجب افزایش نیروی عقلانی است.»
اسباط بن سالم گفته است: روزی به حضور امام شرفیاب شدم، آن حضرت پرسید: عمر بن مسلم چه میکند؟ گفتم: حالش خوب است، اما دیگر تجارت نمیکند. امام فرمود: ترک تجارت کار شیطانی است. این جمله را سه بار تکرار کرد - آنگاه حضرت ادامه داد: رسول خدا با کاروانی که از شام میآمد معامله میکرد و با بخشی از درآمد آن معامله، قرضهای خود را ادا میکرد و بخشی دیگر را در میان نیازمندان فامیل تقسیم مینمود. امام در ادامه فرمود: خداوند در مورد تاجران خداجو و باتقوا میفرماید: «رجال لا تلهیهم تجارهًْ و لا بیع عن ذکر الله.» (25) «مردانی که داد و ستد و معامله، آنان را از یاد خدا غافل نمیکند.» (26)
منشور حیاتبخش امام صادق به پیشهوران
در سیره اقتصادی امام ششم(ع)، بازرگانان امین و راستگو جایگاه والایی دارند. عبدالرحمن بن سیابه میگوید: هنگامی که پدرم از دنیا رفت، یکی از دوستان پدرم به منزل ما آمد و بعد از تسلیت گفت: آیا از پدرت ارثی باقی مانده است تا بتوانی به وسیله آن امرار معاش کنی؟ گفتم: نه. او کیسهای که محتوی هزار دهم بود، به من تحویل داد و گفت: این سرمایه را خوب حفظ کن و از سود آن زندگی خود را اداره کن! من با خوشحالی پیش مادرم دویدم و این خبر را به وی رساندم. هنگام شب پیش یکی دیگر از دوستان پدرم رفتم و او زمینه تجارت را برایم فراهم کرد. به این ترتیب که با یاری او مقداری پارچه تهیه کرده، در مغازهای به تجارت پرداختم. به فضل الهی کار معامله رونق گرفت و من در اندک زمانی مستطیع شدم و آماده اعزام به سفر حج گردیدم.
قبل از عزیمت پیش مادرم رفتم و قصد خود را با او در میان گذاشتم. مادر به من سفارش کرد که پسرم! قرضهای فلانی را (دوست پدرم) اول بپرداز، بعد به سفر برو! من نیز چنین کردم. با پرداخت وجه، صاحب پول چنان خوشحال شد که گویا من آن پولها را از جیب خودم به وی بخشیدم و به من گفت: چرا این وجوه را پس میدهی، شاید کم بوده؟ گفتم: نه، بلکه چون میخواهم به سفر حج بروم، دوست ندارم پول کسی نزدم باشد.
عازم مکه شدم و بعد از انجام اعمال حج در مدینه به حضور امام صادق(ع) شرفیاب شدم. آن روز خانه امام خیلی شلوغ بود. من که در آن موقع جوان بودم، در انتهای جمعیت ایستادم. مردم نزدیک رفته و بعد از زیارت آن حضرت، پاسخ پرسشهایشان را نیز دریافت میکردند.
هنگامی که مجلس خلوت شد، امام به من اشاره کرد و من نزدیک رفتم. فرمود: آیا با من کاری داری؟ عرض کردم: قربانت گردم من عبدالرحمن بن سیابه هستم. به من فرمود: پدرت چه کار میکند؟ گفتم: او از دنیا رفت. حضرت ناراحت شد و به من تسلیت گفت و به پدرم رحمت فرستاد. آنگاه از من پرسید: آیا از مال دنیا برای تو چیزی به ارث گذاشت؟ گفتم: نه. فرمود: پس چگونه به مکه مشرف شدی؟ من نیز داستان آن مرد نیکوکار و تجارت خود را برای آن بزرگوار شرح دادم.
هنوز سخن من تمام نشده بود که امام پرسید: هزار درهم امانتی آن مرد را چه کردی؟ گفتم: یابن رسولالله! آن را قبل از سفر به صاحبش برگرداندم. امام با خوشحالی گفت: احسنت! سپس فرمود: آیا سفارشی به تو بکنم؟ گفتم: جانم به فدایت! البته که راهنماییام کنید! امام فرمود: «علیک بصدق الحدیث و اداء الامانهًْ تشرک الناس فی اموالهم هکذا و جمع بین اصابعه؛ بر تو باد راستگویی و امانتداری، که در این صورت شریک مال مردم خواهی شد. سپس امام انگشتان دستانش را درهم فرو برد و فرمود: اینچنین...» عبدالرحمن بن سیابه میگوید: در اثر عمل به سفارش امام، آنچنان وضع مالی من خوب شد که در مدتی کوتاه سیصد هزار درهم زکات مالم را به اهلش پرداختم.
پسانداز برای آینده
امام صادق(ع) همواره توصیه میکرد که هر شخصی باید برای آینده خود پسانداز داشته باشد تا اگر خدای ناکرده مشکلی برایش پیش آمد یا نیازی به پول پیدا کرد محتاج دیگران نباشد. یکی از یاران امام به نام «مسمع» میگوید: روزی با مولایم حضرت صادق(ع) مشورت نموده عرض کردم: سرورم! من زمینی دارم که مشتری خوبی برایش آمده و به قیمت مناسب از من میخواهد. امام فرمود: ای ابا سیار! آیا میدانی که هرکس ملک خود را بفروشد مال او از بین خواهد رفت. عرض کردم: فدایت شوم، من آن را به قیمت خوبی میفروشم و زمین بزرگتری میخرم. امام فرمود: در این صورت اشکالی ندارد.
آن حضرت میفرمود: از نزدیکترین یاران پیامبر(ص) که شما آنها را به فضل و زهد و تقوا میشناسید، سلمان و ابوذر هستند. شیوه سلمان چنین بود که هرگاه سهمیه سالانهاش را از بیتالمال دریافت میکرد، مخارج یک سالش را ذخیره مینمود تا زمانی که در سال آینده نوبت سهمیهاش برسد. به او اعتراض کردند که تو با این همه زهد و تقوا در فکر ذخیره آیندهات هستی! شاید امروز و فردا مرگ تو برسد! سلمان در جواب میفرمود: شما چرا به مردن فکر میکنید و به باقی ماندن نمیاندیشید؟ ای انسانهای جاهل! شما از این نکته غفلت میکنید که نفس انسان اگر به مقدار کافی وسیله زندگی نداشته باشد، در اطاعت حق کندی و کوتاهی میکند و نشاط و نیروی خود را در راه حق از دست میدهد؛ ولی همین قدر که به اندازه نیازش وسیله و مال دنیا فراهم شد با اطمینان و آرامش بیشتری به اطاعت حق میپردازد.
امام صادق(ع) فرمود: «لاخیر فیمن لایحب جمعالمال من حلال یکف به وجهه و یقضی به دینه و یصل به رحمه؛ (30) کسی که از راه حلال و به انگیزه حفظ آبرو و ادای قرض و رسیدگی به خانواده و فامیل به دست آوردن مال را دوست نداشته باشد، در او هیچگونه خیری نیست.»
مهمترین شرط فعالیتهای اقتصادی
از منظر اسلام فعالیتهای اقتصادی زمینهساز کمالات و فضائل انسانی است و اگر فردی با این انگیزه به عرصه اقتصاد وارد شود، افزون بر منافع مادی و ظاهری به بهرههای معنوی نیز نایل خواهد شد.
عبدالله بن ابییعفور میگوید: در محضر امام صادق(ع) بودم که مردی از ایشان پرسید: به خدا قسم! ما به دنبال دنیا میرویم و دوست داریم آن را به دست آوریم. امام فرمود: تو میخواهی با دنیاطلبی و کسب درآمد چه کنی؟ او گفت: میخواهم نیازهایم را برطرف کنم، به خانوادهام رسیدگی نمایم، صدقه و احسان بدهم و حج و عمره انجام دهم. حضرت فرمود: اینکه دنیاطلبی نیست؛ این به دنبال آخرت و ثوابهای الهی رفتن است.
کسب درآمد و به دنبال منافع مادی رفتن انسان، باید با انگیزههای الهی باشد و آن را وسیلهای برای رسیدن به مقاصد الهی قرار دهد وگرنه دنیاطلبی امری زشت و ناپسند خواهد بود؛ چنانکه برخی افراد به دنبال جمع ثروت و ذخایر دنیوی هستند، در حالی که هیچ انگیزه خیر و معنوی را مد نظر ندارند. گاهی اینگونه افراد چنان حریص به جمعآوری مال دنیا هستند که حتی سلامتی خانواده و تمام هستی خود را در راه ثروتاندوزی از دست میدهند. امام صادق(ع) به چنین کسانی هشدار داده، میفرماید: «لیس فیما اصلح البدن اسراف، انما الاسراف فیما اتلف المال و اضر بالبدن؛(32) در آنچه که بدن را اصلاح میکند اسراف نیست؛ اسراف در جایی است که مال انسان از بین برود و به جانش نیز لطمه بخورد.»
از منظر امام صادق(ع) بین کسی که از دنیا به عنوان وسیلهای برای کسب آخرت بهره میگیرد و بین کسی که دنیاپرستی و جمع مال را پیشه خود کرده است، تفاوت واضح وجود دارد. به این جهت از سویی دلبستگان به مال دنیا و دنیاپرستان ظاهربین را لعن میکند و میفرماید: «ملعون ملعون من عبدالدینار و الدرهم؛ (33) مورد لعن خداست کسی که بنده دینار و درهم باشد.» و از سوی دیگر به دوستدارانش توصیه میکند: «لا تدع طلب الرزق من حله فانه عون لک علی دینک؛ طلب روزی از [راههای] حلال را هرگز رها نکن؛ چرا که مال حلال یاور تو در دینت خواهد بود.»/998/102/ب3