۰۶ دی ۱۳۹۵ - ۲۳:۱۰
کد خبر: ۴۶۹۶۷۶
بخش بیست و دوم؛

چرخش نومحافظه‌کاران به رادیکالیسم

شعار عموم محافظه‌کاران اعم از قدیم و جدید در طول تاریخ «اعتدال» بوده است. آنان همواره جریان‌هایی که شعار خود را «عدالت» یا «آزادی» انتخاب می‌کردند به تندروی متهم ساخته‌اند. همانطور که نومحافظه‌کاران فعلی در سال 92 با شعار «اعتدال» قدرت را به دست گرفتند و پیشینیان را به تندروی و رادیکالیسم متهم ساختند.
نومحافظه کاری

سرویس سیاسی خبرگزاری رسا با همکاری معاونت آموزش و پژوهش موسسه رسا، در قالب سلسه نوشتارهایی تحت عنوان «نومحافظه کاران» ابعاد مختلف این موضوع را مورد واکاوی و کنکاش قرار داده است که بخش بیست و دوم این نوشته با موضوع " چرخش نومحافظه‌کاران به رادیکالیسم " تقدیم خوانندگان گرامی می شود؛ در ضمن علاقه مندان و کاربران گرامی برای دستیابی به یادداشت های پیشین اینجا کلیک کنند.
چنانکه می‌دانیم شعار عموم محافظه‌کاران اعم از قدیم و جدید در طول تاریخ «اعتدال» بوده است. آنان همواره جریان‌هایی که شعار خود را «عدالت» یا «آزادی» انتخاب می‌کردند به تندروی متهم ساخته‌اند. همانطور که نومحافظه‌کاران فعلی در سال 92 با شعار «اعتدال» قدرت را به دست گرفتند و پیشینیان را به تندروی و رادیکالیسم متهم ساختند.

اما چنانکه از ابتدا روشن بود نومحافظه‌کاری به دلایل مختلف نمی‌توانست تا درازمدت به این شعاری که در ابتدا از سرناچاری داده بود پابند بماند. تازه اگر از این نکته صرفنظر کنیم که «اعتدال» اصطلاحی است که در عالم واقع به درستی قابل تعریف نیست. زیرا بسیاری از جریان‌های سیاسی خود را معتدل می‌دانند و دیگران را به رادیکالیسم متهم می‌کنند. با وجود این نومحافظه‌کاران در حدود دو سال گذشته در قیاس با اصلاح‌طلبان طی سال‌های (1384 - 1376)  با احتیاط بیشتری سخن می‌گفتند و تلاش داشتند دچار اشتباهاتی که دولت اصلاحات مرتکب شد نشوند.

آنان به طور مثال از سیاست‌های پوپولیستی و بسیج اجتماعی صرفنظر کردند و تلاش کردند به جای آن از بازی پشت پرده نخبگان بهره ببرند. در واقع معنای عینی شعار اعتدال در دولت نومحافظه‌کاران این شد که به جای پیگیری سیاست «فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا» از سیاست «فشار از بیرون و چانه‌زنی از بالا» بهره ببرند.

در مدل نخست که به سیاست‌های رادیکالیستی اصلاح‌طلبان تعلق داشت آنها برای اینکه بتوانند بخش «فشار از پایین» را عملیاتی سازند می‌بایست روی افکار عمومی کار می‌کردند و با ایجاد جو سیاسی و دوقطبی‌سازی جامعه هیجانات را افزایش می‌دادند تا با توده‌ای کردن سیاست و بسیج توده‌ها در خیابان و... به نفع شعارهای خود حاکمیت را مجبور به عقب‌نشینی کنند و با رایزنی‌هایی که به پشتوانه این فشار صورت می‌گرفت از حکومت امتیاز بگیرند. نمونه تکراری این موارد در انتخابات‌ها و در موقع تأیید صلاحیت‌ها اتفاق می‌افتاد. آنها معتقد بودند با سیاست فشار از پایین، نظام و شورای نگهبان توان مقاومت در برابر مطالبات ساخته‌شده را نخواهند داشت و مجبور به عقب‌نشینی خواهند شد. به هر حال مرور زمان و شکست‌های پیاپی این سیاست که اوج آنها در سال 88 در جهت ابطال انتخابات علیه آرای اکثریت صورت گرفت این سیاست تا اندازه‌ای از دستورکار آنها خارج شد. به هر حال آنها تجربه مثبتی از پیگیری این سیاست نداشتند.

بنابراین زمانی که ائتلاف نومحافظه‌کاران در سال 92 میان اصلاح‌طلبان و محافظه‌کاران قدیم رخ داد آنها تمام تلاش خود را کردند تا با درس‌آموزی از گذشته سراغ این سیاست نروند و چندان به توده‌ای کردن عیان سیاست نپردازند. البته یکی از دلایل مهم عدم توجه به این سیاست خاستگاه الیگارشیک نومحافظه‌کاری نیز هست.

به هرحال الیگارشی به دلیل آنکه تمایل به بازی پشت‌پرده میان صاحبان قدرت دارد تا جای ممکن از توده‌ای کردن سیاست احراز می‌کند. از منظر آنها حضور توده در سیاست یک آفت است که در مجموع حتماً باید جلوی آن گرفته شود. اساساً یکی از دلایل تجدیدنظرطلبی آنان از ایدئولوژی انقلاب اسلامی در همین ماهیت الیگارشیک نومحافظه‌کاران نهفته است. اما آنها برای اینکه بتوانند خلأ سیاست «فشار از پایین» را پر کنند تا در «چانه‌زنی از بالا» موفق شوند، به فضای «فشار از بیرون» توسل جستند که پس از شورش سال 88 بر کشور وارد شد.

البته فشار از بیرون توسط نظام سلطه کم‌وبیش در چند دهه گذشته وجود داشت اما پس از سال 88 افزایش یافت که یکی از آثار و نتایج آن تحریم‌هایی بود که با فراهم شدن زمینه‌هایش دو سال بعد یعنی در سال 1390 بر کشور تحمیل شد. در حقیقت زمانی که فضای «فشار از بیرون» بر جمهوری اسلامی تقویت شد نومحافظه‌کاری زمینه را برای بازگشت به قدرت و پیگیری برخی سیاست‌ها فراهم دید.

تصور آنان این بود که با توافق برجام دست قدرت آنان در «چانه‌زنی از بالا» کاملا آثار خود را نشان خواهد داد و نظام باید مجلس و قدرت را به آنها تقدیم کند. ظاهرا استدلالی شبیه این که چون ما برجام را با غرب به «فرجام» رسانده‌ایم پس این حق ماست که قدرت را در اختیار بگیریم!! لذا آنها چندان احساس نیازی به سیاست «فشار از پایین» نمی‌کردند. چون به اعتقاد آنها «معامله» با کسانی که «کلید» و «سند» در دستان آنهاست کفایت می‌کرد! اما اکنون که شورای نگهبان تا اینجا نشان داده تحت فشارهای از بیرون قرار نگرفته و اتفاقا در روزی که آنان جشن می‌پنداشتند و انتظار «هدیه پنهانی» خویش را داشتند بدون این فشارها به ردصلاحیت‌ها پرداخته، شرایط را متفاوت می‌بینند. آنها خود را مانند بازیگری می‌دانند که تاریخ مصرف‌شان تمام شده است.

با این زمینه، اما سخنان پنجشنبه رییس دولت که یک سخنرانی رادیکال بی‌سابقه بود تردیدهایی را در ادامه این سیاست ایجاد کرده است. حتی در قیاس با رؤسای جمهور پیشین هم این یک سخنرانی تند بی‌سابقه بود، یعنی نمی‌توان در رؤسای جمهور سه دوره پیش هم فردی را یافت که کمتر از 24 ساعت پس از بیان سیاست‌های اصلی نظام در نقض آن‌ها به طور صریح سخنرانی کند.

از این جهت شرایط به گونه‌ای رقم خورده است که برخی تحلیل‌گران معتقدند نومحافظه‌کاران در تاریخ فعلی افزون بر دل بستن به سیاست «فشار از بیرون» به سیاست «فشار از پایین» هم روی آورده‌اند تا بتوانند در گرفتن کرسی قدرت مطمئن باشند. البته این را هم می‌توان احتمال داد که ماهیت محافظه‌کارانه این جریان به دلیل منافع اقتصادی‌ای که هم‌اکنون برای آنان در حال تحصیل است اقتضای چنین رفتاری را ندارد و صرفاً تلاش دارد بدون آنکه خود در این زمینه هزینه کند از فشار اپوزیسیون و اصلاح‌طلبان بهره ببرد، یعنی با ایجاد جو آنان را در این مسیر تحریک و تشویق کند. لذا رادیکالیسم نومحافظه‌کاری را از این جهات باید نوعی رادیکالیسم محرک و تشویقی تلقی کرد./1325/پ203/ج

 

ارسال نظرات