۱۲ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۹
کد خبر: ۴۷۱۳۲۸
بیدقی:

نظریه سروش به شکاکیت منجر می‌شود

پژوهشگر حوزه الهیات معتقد است نظریه سروش درباره وحی به یکی شدن ارزش هر صورت در مقابل بی‌صورتی و در واقع شکاکیت منجر می‌شود.
بیدقی

به گزارش خبرگزاری رسا و به نقل از خبرگزاری ایکنا نشست «تحلیل و نقد دیدگاه دکتر سروش درباره ماهیت وحی قرآنی» ۱۲ دی، با سخنرانی مجتبی بیدقی، کارشناس علمی موسسه الهیات تطبیقی آلمان و دانشجوی دکترای الهیات کاتولیک و کلام شیعه دانشگاه پادربورن در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. 

بیدقی در آغاز سخنانش گفت: ابتدا نظریه‌های سه گانه در خصوص ماهیت را عرض کرده و به نقد دکتر سروش خواهم پرداخت. پس از گزارشی از نظریه ایشان، مبانی، ادله و پیامدهای این نظریه را بیان خواهم کرد. 

وی ادامه داد: از چهار جنبه مفهوم‌شناسی، وجودشناسی، ماهیت‌شناسی و معرفت‌شناسی می‌توان به وحی پرداخت. ما از ماهیت وحی شروع می‌کنیم. زیرا باید ابتدا بدانیم ماهیت وحی چیست تا بتوانیم وجود آن را اثبات کنیم. 

بیدقی افزود: مراد از وحی چیست؟ سه نظریه وجود دارد، اول اینکه وحی به مثابه حضور و مشاهده دانسته می‌شود، یعنی وحی چیزی است که نبی به واسطه لیاقتش چیزی را می‌بیند. دوم وحی به مثابه القا و مشاهده است و پیامبر توسط فاعلی دیگر چیزی را مشاهده می‌کند. سوم وحی به مثابه شنیدن است. از سوی دیگر وحی به مثابه فعل گفتاری، گزاره‌های معنا‌دار یا محتوا و تجربه دینی تبیین شده است و سروش بین فهم وحی به مثابه مشاهده و گزاره‌های معنادار در نوسان بوده است. برای مثال فرض کنید مشکلی در کارخانه‌ای باشد، این مشکل با سه نمونه دیکته راه‌حل از کارفرما به منشی(مثال وحی به مثابه فعل گفتاری)، بیان شفاهی راه حل از سوی کارفرما به منشی(مثال وحی به مثابه گزاره‌های معنا دار و محتوا) و دادن اختیار از سوی کارفرما به منشی به خاطر حضورش و اعتماد مدیر مسئله را حل می‌کند(مثال وحی به مثابه تجربه دینی).

وی تصریح کرد: با سابقه‌ترین نظریه تحلیل وحی نظریه گزاره‌ای است. مولف الهی معنا را می‌دهد و مولف زمینی آن را بیان می‌کند. اینجا بین گزاره و جمله تفکیک گذاشته می‌شود. منظور از گزاره مفاد جمله است که به زبان‌های دیگر هم می‌توان گفت. در این نظریه سه عنصر پیام‌دهنده و پیام‌گیرنده‌ و پیامی وجود دارد.

بیدقی با بیان اینکه وحی به مثابه تجربه دینی نوعی مشاهده است، گفت: وحی اینجا مانند توصیف و سفرنامه است و ارکان وحی اینجا خدا پیامبر و مواجهه است و گزارشات وابسته به شخصیت پیامبر است. 

وی افزود: در رویکرد وحی به مثابه گزاره عنصر پیام هست و وحی به مثابه تجربه دینی این عنصر نیست. اما اشتراکشان تاثیر فرهنگ نبی در وحی است. 

بیدقی با بیان اینکه وحی به مثابه افعال گفتاری در سنت ما سابقه ندارد، گفت: اولین بار است این سخن از افعال گفتاری را به میان آورد. بر این مبنا می‌توان از وی غیرکلامی دفاع کرد.

وی ادامه داد: من بر وجوه ماهیت‌شناسی و وجودشناسی تکیه می‌کنم، همچنین با صورتبندی سنخ استدلال‌های فلسفی و عرفانی و متنی و تبیینی راه نقد مدعیات و استدلال‌های او را پیش خواهم گرفت. نظریه سروش ابطال شدنی است مشروط بر اینکه ادله موید نظریه او نقد شود. 

بیدقی افزود: سروش معتقد است تحلیل او بهترین راه تبیین وحی است. همچنین او انسجام گرایانه به بحث می‌پردازد. به نظر او تحلیل سنتی وحی با قواعد فلسفی و عرفانی درباره خدا سازگار نیست و پیشنهاد می‌کند وحی را کشف بدانیم. پیامد او این است که ما به راحتی خواهیم توانست احکام دین را به ذاتی و عرضی تقسیم کنیم و آیاتی را که با اصول دنیای جدید در تعارض می‌بینیم، عرضی بدانیم. 

وی افزود: دکتر سروش در معرفت‌شناسی انسجام گراست. شکاکان اعتقاد داشتند که هر باوری باید مدلل باشد و دور نادرست است. مبناگراها اینکه هر باوری مدلل است نفی و باورها را به پایه و غیرپایه تقسیم کردند، انسجام‌گراها عدم امکان دور را نپذیرفتند و معتقدند گزاره‌ها دوری همدیگر را توجیه می‌کنند. در این صورت همه باورها از یک ارزش برخوردار هستند.

بیدقی افزود: مقدمه اول این است که پیامبر سخن نمی‌گوید و وحی تجربه دینی است پس وحی توصیف پیامبر از مواجهه او با خداوند است.

وی با بیان اینکه محل نزاع امکان سخن گفتن خداست، گفت: ما بر اساس ظاهر آیات نمی‌توانیم بگوییم خدا سخن می‌گوید مگر امکان سخن گفتن خدا را قبلا اثبات کرده باشیم‌. مانند جسمانیت خدا که چون این امکان را پیش از آیات مربوط به جسمانیت نمی‌پذیریم، دست از ظاهر این آیات برمی‌داریم.

بیدقی افزود: براساس تعریف سروش خدا واجب الوجود مطلق است. پس سخن گفتنش او را ممکن می‌کند کن، محال است و کلام قید برای خدا خواهد بود. تکلم تدریجی الحصول است و نیاز به صوت دارد که به محدودیت خدا منجر می‌شود. سروش می‌گوید آیا بهتر نیست بگوییم خدا معلم فرستاده بود که خود می‌دانست چه بگوید و سخنش سخن خدا بود. خداوند نمی‌تواند در معرض تجدد ارادات باشد و صدور آیه منطبق با متافیزیک فیلسوفان سازگار نیست. به نظر سروش خدا نمی‌تواند کلام داشته باشد چون ورای زبان و بسیط است. 

وی ادامه داد: بکارگیری انسجام‌گرای منجر به بروز اشکالات در دین‌شناسی دکتر سروش می‌شود. از جمله ناسازگاری با دلایل نبوت عامه یا نیاز به دین به طور کلی. حذف پیام از وحی با ضرورت وجود دین ناسازگار است. دومین اشکال نحوه استفاده از انسجام گرایی است و داده‌های ناهمخوان با نظریه‌اش را تاویل می‌کند و آیات ناقض نظریه خود را تاویل نمی‌کند، زیرا این دو هم ارزش‌اند و نمی‌تواند یکی را ناظر بر دیگری بداند. 

وی افزود: ادعای نامعقول بودن سخن گفتن خداوند از سوی ایشان قابل نقد است ایشان خدا را فلسفی و نامتشخص دانسته و نیز عرفانی یعنی فراشخصی می‌داند و این دو ناسازگار است. اگر خدای فلسفی نمی‌تواند سخن بگوید، خدای عرفانی می‌تواند تجلی یافته و سخن بگوید. اگر خدایی نمی‌تواند سخن بگوید چگونه می‌تواند پیامبر را بیافریند.

بیدقی تصریح کرد: بحث‌های ایشان در تعریف وحی مبهم است. ایشان واژه‌های متعارضی را در خصوص وحی مانند کشف و الهام به کار می‌برد. همچنین نقش خداوند در تجربه وحیانی در اندیشه ایشان نیز ابهام داشته است. اگر پیامبر همه کاره است نمی‌توان فهمید که سخن پیامبر سخن خداست. 

وی افزود: معنای تنزیه خدا از همه صورت‌ها،آن طور که سروش معتقد است، این است که نباید او را در صورت خاصی محصور کرد، بلکه باید به این نکته اعتراف کرد که او در کنه خود فوق هر صورتی است، نه اینکه او نمی‌تواند هیچ صورتی بپذیرد و این ادعای شکاکانه است و ما نسبتی با شی فی نفسه نخواهیم داشت . 

بیدقی در پایان گفت: ارزش معرفت‌شناسانه تجربه نبوی در نظر ایشان هم دارای ابهام است. با تصویر سروش از وحی، دیگر واقع‌نمایی وحی با مشکل مواجه خواهد شد./101/807/ب1

ارسال نظرات