۱۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۷:۰۹
کد خبر: ۴۸۶۳۷۵
یادداشت؛

معیار اول؛ عبور از سیم‌خاردار نفس

انقلاب اسلامی رهبرانی داشته و دارد که علی‌الدوام قید «خود» را می‌زنند و «خدا» را نشان می‌دهند! خدا در رفتار و گفتار و صدالبته نیت ما متجلی نمی‌شود الا به عبور من و ما از سیم‌خاردار نفس!
یادداشت

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از وطن امروز، حسین قدیانی طی یادداشتی در این روزنامه نوشت: در حدود کمتر از 10 روز، 2 بار تاکید بر مقوله بسیار مهم عبور از سیم‌خاردار نفس، یعنی از نظر رهبر صاحبنظر انقلاب، نمی‌توان ادعای انقلابی‌گری داشت، بلکه نمی‌توان ادعای پیروی از ایشان داشت، الا آنکه این نفس سرکش را به تعبیر زیبای «راوی فتح» بمیرانی، پیش از آنکه بمیرانند! آری! ادعای انقلابی‌گری را که همه دارند، لکن خامنه‌ای هم مثل خمینی، برای پذیرش هر آن ادعای بزرگی، در وهله اول، شرط عبور از خود را و عبور از نفس را و عبور از اسم و رسم را می‌گذارد!

اینکه خمینی گفت: «خرمشهر را خدا آزاد کرد.» یا اینکه خامنه‌ای می‌گوید: «در یوم‌الله 9 دی، دست قدرت خدا را باید دید.» یعنی انقلاب اسلامی رهبرانی داشته و دارد که علی‌الدوام قید «خود» را می‌زنند و «خدا» را نشان می‌دهند! خدا در رفتار و گفتار و صدالبته نیت ما متجلی نمی‌شود الا به عبور من و ما از سیم‌خاردار نفس! ایام شهادت «همت» است! «سردار خیبر» اگر از سیم‌خاردار نفس عبور نکرده بود، یارای این را نمی‌داشت که نزد محبوب، سر ببازد!

«برادران باکری» هم! «برادران دستواره» هم! «شهدای هسته‌ای» هم! «سبک‌باران این جبهه آخرالزمانی» هم! آری! آدمی تازه وقتی قیمت می‌یابد و بزرگ می‌شود و می‌تواند ادعاهای بزرگ داشته باشد که در قدم نخست، پا بگذارد روی نفس! از خود که عبور کنی، عالم را حقیقتا «محضر خدا» می‌بینی! و آن‌وقت، معصیت، دیگر مجالی در سکنات تو ندارد! در دوران دفاع مقدس، اسطوره‌های ما، امثال همین سردار شهید همدانی و رزمنده همدانی و دیگر نازنین که خود دانی، به موازات جنگ با دشمن، اسلحه‌ دیگری هم داشتند به نام «تقوای الهی» که با آن نفس خود را می‌کشتند!

سید شهیدان اهل قلم هم نیک اگر بنگری، ابتدا نفس خود را فتح کرد و آنگاه «راوی فتح» خرمشهر و خیبر و فتح‌المبین شد! با همه اینها، تاکید مؤکد و ویژه حضرت آقا بر مقوله «عبور از سیم‌خاردار نفس» را بشارت ایشان می‌دانم برای آغاز «دوره‌ای جدید»! و «حیاتی نو»! زمانه‌ای که «خود» باید رنگ ببازد تا «خدا» آماده ببیند ما را و مهیا ببیند ما را برای امر عظیم ظهور! اصلش را بخواهی، «غیبت» جریمه ما ابنای آدم بود برای گناه بزرگ گرفتاری در سیم‌خاردار نفس!

آری! ما گرفتار نفس خود شدیم که خدا «مهدی فاطمه» را از دیده ما پنهان کرد! حال اگر دوباره می‌خواهیم آفتاب را ببینیم، باید خود را نبینیم! و باید از خود بگذریم! و باید از سیم‌خاردار نفس عبور کنیم! نیروی انقلابی، قبل از هر چیزی، ابتدا باید علیه من و منیت و نفس و نفسانیت خود انقلاب کند! و از قضا، فرق «مکتب ولایت فقیه» با دیگر مکاتب و فرق «حزب‌الله» با دیگر «احزاب» در همین است که اینجا، دعوت اول، دعوت به عبور از خود به مقصد حضرت باری‌تعالی است! و متاثر از همین دعوت است که جوان ایرانی «شهید مدافع حرم» می‌شود! «شهریاری» می‌شود! و اسطوره‌ای مثل «پیر دلاور جبهه‌ها» می‌شود که در «کربلای 5» دامادش را در حال پرپرشدن می‌بیند اما از ورای این صحنه دلخراش هم، باز خدا را می‌بیند، نه خود را... و بلند فریاد می‌زد: «ماشاءالله حزب‌الله»!

«حزب‌الله» را همین افتخار بس که رهبرش توصیه دارد به عبور از خود! و پا گذاشتن بر نفس! از ملزومات زندگی در این زمانه منتظر، گمانم همین «عبور از سیم‌خاردار نفس» است! «مهدی فاطمه» منتظر گرفتار نمی‌خواهد! آنکه گرفتار نفس است، اصلا و اساسا نفس آنقدر او را به خود مشغول می‌کند که هیچ مجال نکند به معنای درست کلمه «منتظر» باشد! منتظر آفتاب، لاجرم باید از سیاهی‌ و ظلمت نفس عبور کرده باشد! در نهایت، پیشانی بر خاک می‌گذاریم و خدا را سپاس می‌گوییم بابت نعمت گرانقدر رهبری خداباور! چه نعمتی بالاتر از اینکه زعیمی داشته باشی متواصی به عبور از خود به مقصد خدا؟! و متذکر به بالاترین مرتبه‌ها؟!

داریم می‌بینیم دور و بر خودمان را! جماعتی هستند که یکی می‌خواهد رئیس‌شان را به الفبای اخلاق و بدیهیات ادب و مسلمات فهم و شعور سفارش کند! مشکل ما با این جماعت، اصلا سیاسی نیست و اساسا به وادی سیاست نمی‌رسد! ما با این جماعت مشکل داریم، سر همین اعتقادات!و سر همین نفسانیات! این کجا که خود را ذیل خدا تعریف کنی، این کجا که ذیل کدخدا؟! این کجا که امیدت به خدا باشد، این کجا که امیدت به کدخدا؟! چقدر هم عمل کرد به وعده‌ها! خدایا! خداوندا!

ای قادر متعال! ای خالق هستی! ستایش، تنها تو را سزاوار است... تنها و تنها تو را! تو آن وعده‌دهنده‌ای هستی که تخلف از عهدت نمی‌کنی! و همچنان که نوح و ابراهیم و موسی را از توفان و آتش و دریا عبور دادی، ما را نیز از این روزگار لعنتی غیبت عبور خواهی داد! و از نفس خود نیز... ان‌شاءالله! ما یک ذره هم تردید نداریم که تو «مهدی فاطمه» را خواهی فرستاد! آن‌روز آنقدر شیرین است و آنقدر بزرگ است و آنقدر یوم‌الله است که گویی هستی را تازه می‌خواهی خلق کنی! گویی این همه که آمده و رفته، آمده‌اند و رفته‌اند؛ مقدمه‌ای بودند برای گرامی داشتن مقدم بقیه‌الله! کعبه نفسی تازه خواهد کرد، روز وصال! قال الله الحکیم فی کتابه: «و نرید أن نمن على الذین استضعفوا فى الأرض و نجعلهم أئمّه و نجعلهم الوارثین»./1325//102/خ

ارسال نظرات