نظریهپردازی، معیار و شاخص ارزش و اعتبار اندیشه به شمار میرود
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، کارگاه اصول نظریه پردازی در قلمرو علوم انسانی، ویژه اعضای هیئت علمی و دانشجویان مقطع دکترا، با تدریس کارگاه حجت الاسلام والمسلمین سیداحمد رهنمایی در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد.
این محقق و نویسنده کشورمان در ابتدای سخنانش گفت: فرهنگ و تمدن بشری در گستره زمین و امتداد تاریخ، نشان میدهد که پیشرفت دانش و معرفت انسانها و جوامع و ملل در ساحتهای گوناگون علوم پایه، علوم تجربی، علوم انسانی، فلسفه و عرفان، همه رهین نظریهپردازیهای دقیق و روشنی است که نظریهپردازان شهیر تاریخ تنظیم و عرضه کردهاند.
وی افزود: نظریهپردازی را باید اساس و بنیان هر مکتب فکری برشمرد. از این منظر، نظریهپردازی مشتمل بر فرایندی از تفکر و اندیشهورزی است که با یک یا چند رویکرد از رویکردهای گوناگون علمی ـ تجربی، دینی ـ معرفتی، فلسفی ـ تحلیلی، نقلی ـ اجتهادی، تاریخی ـ عصرینگر و ... به تولید دیدگاهی راهبردی یا کاربردی در همه و یا یکی از حوزههای نگرش، انگیزش، گرایش، عمل و رفتار انسانی میانجامد. بدین ترتیب، نظریهپردازی، معیار و شاخص ارزش و اعتبار اندیشه به شمار میرود؛ به گونهای که بدون آن هرگز نمیتوان به ارزش علمی یک مکتب پی برد و از اعتبار علمی پدیدآورندگان آن اطمینان حاصل کرد. عناصر و ارکانی چون پیشفرضها، فرضیهها، مبانی، اصول، روشها و فنون، معیارهای بایسته و شایستهای برای نظریهپردازی هستند. سایر امور مرتبط با نظریهپردازی، متناظر به این شش عنصر کلیدی تعریف و تنظیم میشوند.
رهنمایی در ادامه سخنانش تصریح کرد: نامآوران و دانشوران بزرگ تاریخ همواره بر آن بودهاند تا ماندگارترین نقش را از خود بر جای گذارند. در این میان، تنها کسانی موفق بودهاند که در رشته یا رشتههای تخصصی خود، با نظریهپردازیهای معتبر، اسباب رشد و تعالی و پیشرفت دانش مورد نظر خویش را فراهم ساختهاند. البته نادانان نیز در گسترش دانش و در مسیر پیشرفت این کاروان، نقشی خاص از جهالت خویش به یادگار گذاشتهاند. آنان با طرح سؤال و احیاناً ایجاد شبهه و تردید، و عالمان با اندیشه پرفروغ و فکر سرشار و قلم روشنگر خویش، راه را پیش روی نادانان گشودهاند و از جهلشان کاسته و بر علمشان افزودهاند و راه پیشرفت دانش را هموار کردهاند.
این استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: از حضرت علی(ع) روایت شده است که فرمود: الْعِلْمُ نُقْطَه کثَّرَهَا الْجَاهِلُون: دانش، نقطهای بود که نادانان آن را گسترش دادند». بدیهی است نادانان معلوماتی ندارند که بخواهند دانش را گسترش دهند. پس معنای روایت این نیست که نادانان نقش کلیدی و مباشر در گسترش دانش دارند؛ بلکه مفهومش این است که وقتی دانشمندی سخن میگوید، هستند بیشمار افرادی که به دلیل نادانی خویش، یا متوجه کلام گوینده نمیشوند و یا به سختی مطلب وی را درک میکنند؛ اینجاست که پرسوجو میکنند و همین پرسوجو شخص دانشمند را برمیانگیزد تا سؤال مخاطب را پاسخ دهد. پاسخ او ممکن است سؤالات دیگری را در ذهن مخاطب ایجاد کند که در این صورت، سؤال مجدد و پاسخ بیشتر، همچنان بر دامنه و محتوای دانش میافزاید.
وی با اشاره به اینکه تاکنون کتب و مقالات بسیاری در پاسخ یا واکنش به همین پرسوجوها و با هدف جهلزداییها و پاسخ به شبهات، چاپ و منتشر شدهاند، افزود: این آثار نشان میدهند که طرح شبههها و پرسشها و پاسخها در قلمروهای گوناگون، یکی از عوامل مهم و پابرجای گسترش دانش و معرفت بشری بوده است و میباشد. فراتر اینکه در مواردی «ابزار شبهه و پرسش را شاید بتوان مهمترین ابزارها در جهت فرهنگسازی پذیرش نظریهپردازی جدید دانست». از آنجا که نظریهپرداز با طرح «پدیده فرهنگسازی» به گونهای در اندیشه ایجاد نوعی انقلاب و دگرگونی در فرهنگ و نگرش رایجی است که جامعه به آن خو گرفته است، کار نظریهپردازی و فرهنگسازی در این قبیل موارد به این سادگی میسر نمیگردد. ازاینرو نظریهپرداز، چاره را در این میبیند که با مهارت ویژه خود، گفتمانی مبتنی بر طرح شبهه و پرسش و پاسخ ترتیب دهد تا به تدریج کار نظریهپردازی و فرهنگسازی را سامان بخشد.
وی اضافه کرد: به عنوان نمونه، هنگامی که امام خمینی (ره) ـ در مقام نظریهپردازـ نظریه فرهنگساز «ولایت فقیه» یا «انتظار فعال» را مطرح ساخت، مقاومتهایی در برابر آن صورت گرفت که مانع از نفوذ و اثرگذاری این نظریه میشد؛ تا آنجا که حتی برخی آن را اندیشه و نظریهای برونفرهنگی قلمداد کرده، نسبت وهابیت یا فرهنگ غیربومی به آن دادند. برخی دیگر نیز این نظریه را با اصول شیعی ناسازگار یافته، به مخالفت با آن پرداختند؛ اما امام خمینی(ره)کوشید با بهکارگیری «گفتمان» و ابزارهای پرسش و شبهه، بنیاد فرهنگ حاکم پیشین و بومیشده را سست گرداند و نظریههای ولایت فقیه و انتظار فعال را جایگزین ولایت شاهان و انتظار انفعالی سازد.
حجت الاسلام رهنمایی با تأکید بر اینکه در هر صورت، پرسش و شبههافکنی در برخی موارد و شرایط، ابزاری مناسب و کارآمد برای نظریهپردازی فعال و اثرگذار و فرهنگساز به شمار میروند که اسباب گسترش دانش را فراهم میآورند، گفت: درحقیقت این دانشمندان هستند که عامل مباشر گسترش دانشاند و نقش نادانان، تنها برانگیختن دانایان برای یافتن و عرضه پاسخ مناسب است. اگر در تاریخ علم و فلسفه و سیاست غرب، به عنوان نمونه نامی از امثال سقراط و افلاطون و ارسطو به میان میآید، این امر به دلیل نظریهپردازیهای تمام و درست، یا ناتمام و ابطالپذیری است که از خود بر جای گذاشتهاند. همچنین اگر در جهان اسلام، شخصیتهایی چون فارابی، ابوعلیسینا، خواجهنصیرالدین طوسی، علامه مجلسی، ملاصدرا، میرداماد، علامه طباطبایی و نظایر آنان درخشیدهاند، دلیل بارزش، نقش سترگ این نامآوران در نظریهپردازی است. دانش بدون پردازش نظریات، و دانشمند بدون نظریهپردازی، راه به سوی کمال و پیشرفت و خلاقیت نمیبرد. فرهنگ و تمدن بشر، خود گواه روشن این مدعاست.
وی افزود: از اینها گذشته، اسباب و وسایل پیشرفت دانش هنگامی فراهم میگردد و جایگاه واقعی خود را مییابد که کار دانش و دانشمند به تولید نظریه بینجامد. تولید نظریه نیز هنگامی به اعتبار و ارزش لازم میرسد که پشتوانه نظام معرفت و دانش قرار گیرد. نظام معرفتی نیز در جایگاه خود هنگامی به ارزش واقعی میرسد که از درون خویش برنامه عرضه کند. برنامه نیز با قابلیتهای اجرایی شدن، هنگامی ارزش کاربردی خود را ظاهر میکند که اولاً، در میدان اجرا اصلاً مرتکب خطایی نشود یا با کمترین درصد خطا مواجه باشد؛ و ثانیاً، در زمینههای اجرایی خود معیار به دست دهد.
استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) بیان کرد: به بیانی دیگر، همه این امور برای کشف و عرضه برنامه معیار است. برنامه معیار، ارزشمندترین محصول نظریهپردازی است که البته بسته به زمینه و قلمرو نظریهپردازی و اتقان و اعتبار آن، از موردی تا مورد دیگر متفاوت خواهد بود. هرچه باشد، چنانچه نظریهپردازی به عرضه برنامه منتهی نگردد، عقیم است و چنانچه برنامه از پشتوانه نظریهپردازی معتبر و کارآمد بهرهمند نباشد، از کارآمدی و اعتبار خواهد افتاد و ناتمام، کنار گذاشته خواهد شد.
وی افزود: بر این اساس، دلیل اینهمه تأکید بر نظریهپردازی و اهمیت و ارزش آن، این است که بدون داشتن یک برنامه روشن و معتبر نمیتوان در ساحت علم و معرفت گام نهاد. از طرفی، تدارک و تدوین و تنظیم یک برنامه با ویژگیهای کارآمدی و اعتبار، تنها و تنها از طریق فرایند نظریهپردازی میسر میگردد. تفاوتی نمیکند برنامه مورد نظر به کدام قلمرو مربوط باشد؛ خواه در قلمرو علوم نظری باشد، خواه در قلمرو علوم تجربی و کاربردی و خواه در قلمرو هر قسم دانش و معرفت دیگر. هرچه این برنامه علمی از ویژگیهای برتری برخوردار باشد، به برنامه معیار نزدیکتر میشود. برنامه معیار به برنامهای گفته میشود که درصد عیار برنامهریزیها، کارآمدیها و کاربریها را میتوان با آن سنجید و اعتبار امور را با آن محک زد.
این استاد حوزه و دانشگاه تأکید کرد: بدیهی است که نظریهپردازی در هر زمینهای، مبانی، اصول و روشمندی و عناصر مخصوص به خود دارد. از اینرو در بسیاری از موارد، شیوهها و سبکهای نظریهپردازیها قابلیت مقایسه شدن با یکدیگر را ندارند. نظریهپردازی در هر مورد، صرفنظر از برداشتهای گوناگونی که برای نظریهپردازی میتوان یافت، بر حسب شرایط و اقتضائات آن مورد، صورت میپذیرد.
حجت الاسلام رهنمایی در ادامه سخنانش گفت: با اینهمه، فارغ از ساحتهای گوناگونی که هرکدام شاخص یا شاخصهای خاصی را متمایز از دیگر ساحتها برای نظریهپردازی منظور میدارد، فرایند نظریهپردازی، به طور عام از مبانی و اصول مشترکی برخوردار است. این مبانی و اصول مشترک، در حقیقت فلسفه نظریهپردازی را تشکیل میدهند. بدین ترتیب، با این نگاه فلسفه نظریهپردازی در تمامی رشتهها و گرایشهای علمی و فنی و فلسفی و عرفانی و تجربی و سایر رشتهها و گرایشها، از قواعد و قوانینی یکسان پیروی میکند./1325//102/خ