حلقه مفقودهای برای مهار حاشیهنشینی و آسیبهای اجتماعی
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از تسنیم، حسین بابازادهمقدم مدیرعامل مجموعه جهاد اجتماعی «زندگی خوب» در یادداشتی پیرامون شعار سال 96 (اقتصاد مقاومتی؛ تولید ــ اشتغال) نوشت:
نامگذاری امسال با عنوان «اقتصاد مقاومتی؛ تولید ــ اشتغال» از سوی رهبر معظم انقلاب حاوی نکات و مطالب گوناگونی است، منجمله اینکه ایشان بهعنوان عالیترین شخصیت سیاسی و معنوی کشور تصریح و تأکید کردند که مردم با تلخکامی روبهرو هستند.
این تلخکامی آکنده با آسیبهای اجتماعی که منبعث از مشکلات اقتصادی کشور است، راههای برونرفت طولانیمدت اما دستیافتنی دارد که دولت وعده داده بود در عرض صد روز آنها را محقق خواهد کرد اما امروز در پیام نوروزی رئیسجمهور فقط خبرهایی داده میشود که هیچکدام از عناصرش در جامعه قابل جستجو نیست.
اگرچه نمیتوان منکر اقدامات اندک صورتگرفته شد اما نیاز کشور با آهنگ رشد همخوانی ندارد و همین وضعیت یک عدم تعادل و تناسب را سببسازی کرده است. رشد نیروهای کار کشور از نظر کمی و کیفی و شاخصههایی همچون افزایش سطح سواد و تحصیلات در مقاطع عالی و همچنین گسترش شهرنشینی و مهاجرت به شهرهای بزرگ کشور که پدیده حاشیهنشینی را دامن زده است، از نکات در هم تنیده و مرتبط با یکدیگر است.
محرومیت در استانها و خصوصاً دهستانهای بزرگ و نسبتاً دور از دسترس و مناطق کمآب کشور و یا نقاط مرزی و همچنین فراوانی امکانات در شهرهای بزرگ و مشخصاً هفت مرکز استان کشور موجب شده است تا به سیل درخواستها برای سکونت به حاشیهنشینی که بستر اصلی آسیبهای اجتماعی است، دامن بزند.
آسیبهای اجتماعی طی سال گذشته از کلیدواژههای مهم در بیانات رهبر معظم انقلاب برای ترسیم وضعیت موجود و نهایتاً وضع مطلوب کشور بوده است اما بسترشناسی شکلگیری آسیبها در نقاط محرومیتزای کشور و ادامه مسیر محرومیت در حاشیهنشینی علل و عوامل گوناگونی دارد که فقدان سیاستهای توزیعی مناسب به بهترین شکل آن را توضیح میدهد.
وقتی یک سیستم مدیریتی توانایی تقسیم منابع در نقاط دوردست را نداشته باشد، یک وضعیت طبیعی پدید میآید، افراد ضعیفتر مثل پیرترها و کمسوادترها در همان محیط پر از محرومیت باقی میمانند و کسانی که یا اندکی استعداد دارند و یا جرئت دل به دریا زدن دارند، بهسمت و سوی شهرهای بزرگ مهاجرت میکنند.
مثلاً دستفروشی در مترو که کار فاخری نیست و ممکن است درآمد متوسط دو تا دو و نیم میلیونی در بهترین شرایط ممکن را در پی داشته باشد، یک اتفاق بسیار هیجانانگیز در آن نقاط محرومی است که بچههای مدرسهای کفشی برای پوشیدن ندارند و یا حتی به نانوایی دسترسی ندارند و باید نهایتاً با درآمد متوسط چهارصد هزار تومانی نان بهقیمت دانهای چهارصد یا پانصد تومان را از سودجوی محلی خریداری کنند.
اما در مهاجرت و حاشیهنشینی دستکم خانواده این امکان را دارد که نان را با قیمت نرمال خریداری کند، خودش را به خیریههای گوناگون معرفی کند و دستکم یک شغل کاذب اما نسبتاً نان و آبدار در حاشیه مترو یا خیابانی دستوپا کند و بتواند امورات سختترشده زندگی را سپری کند. تردیدی نیست که زندگی در حاشیه شهرهای بزرگ برای مهاجران بهمراتب دشوارتر از زندگی در روستاها با همان اقتصاد فلج است اما یک ابر ذهنی از داشتن چیزهایی است که در روستای دورافتاده یک آرزو بوده است.
از سوی دیگری خانوادههایی نیز وجود دارند که در محیط روستا ماندهاند اما پسران و دختران تیزهوش و باهوششان به شهرها آمده و دانشجوی مقاطع عالی در بهترین دانشگاههای کشور شدهاند. اینها نیز از حیث خانوادگی و نیاز اقتصادی الگوی انتظار فزاینده را دامن زدهاند و بین خود فوقلیسانس و دکترهایی را دارند که علیرغم این پیروزی در مهاجرت و تحصیل و کسب پرستیژ اجتماعی به صف پنجاه هزار دکتر بیکار پیوستهاند.
اینجاست که تدبیر رهبر معظم انقلاب در فعال کردن سه دستگاه مهم شامل سپاه، آستان قدس رضوی و ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره) بسیار کلیدی و راهبردی تلقی میشود. این سه دستگاه با حمایتهای سریع، نسبتاً قابل ملاحظه و همینطور بدون پیروی از بوروکراسی پوسیده و ناکارآمد دولتی سعی میکنند محرومیت از نقطه مبدأ را متوقف کنند.
اما شوربختانه دولت در این ماجرا گویی هیچ سهمی ندارد و تنها در گوشهای از رینگ نشسته و کشتیهای جهادگران با ماجرای آسیبهای اجتماعی و محرومیت را تماشا میکند. در عین حال یک حلقه مفقوده و یا چند حلقه مفقوده بههم پیوسته نیز سه دستگاه مذکور را مورد آسیب قرار میدهد که علیرغم کارهای بیشمار ارزشمندی که انجام میدهند، حلقه انتظارات رهبری را پوشش نمیدهند.
نخستین حلقه مفقوده رها کردن حاشیهنشینهاست که از محرومترین نقاط به حاشیه تهران، کرج، مشهد و دیگر شهرهای بزرگ کشور کوچ کردهاند و در شرایط بسیار وخیم و رنجآوری روزهای بهشدت تلخ و سرشار از ناامیدی را سپری میکنند. بسیاری از این انسانها دارای استعدادهای بزرگ هستند اما بهجرم مهاجر بودن مثل اتباع افغانستانی در شرایط وخیم بهداشتی، خدماتی و خصوصاً عدم اشتغال بهسر میبرند. کسانی که با این اقشار سروکار داشتهاند، بهخوبی میدانند که این حلقه مهاجرت کرده، به مبدأ بازنمیگردند و اصلاً توانایی بازگشت را بهدلیل انتظارات جدید فرزندانشان ندارند و زندگی تلخ در حاشیه شهر هم آنها را با انواعی از بیماریها، نارساییها و مشکلات روبهرو کرده است.
چهرههای زردرنگ، بدنهای عموماً مبتلا به بیماری و نقصانهای ناشی از کارهای سخت و طاقتفرسای بدون امنیت شغلی و همینطور زندگی در شرایط غیرانسانی و غیرقابل تحمل بخشهای دردناکی از این کابوس تمامنشدنی است.
بچهها در خیابانهایی بازی میکنند که فاضلاب حمامها در آن جاری است و با خود انواعی از آلودگیهای محیطی را به منزل میبرند. مردهای منزل بیکار، معتاد و یا دچار افسردگیهای ناشی از بیکاریهای متعدد شدهاند و برخی نیز به راههای خطرناک و اصطلاحاً میانبر مشاغل کثیف روی میآورند و در عین حال عدهای نیز شرافتمندانه و با تحمل سختیهای فوقالعاده خود را بهعنوان شهروندی خوب و مسئول در جامعه حاشیه شهری تعریف کردهاند.
خلاصه سخن اینکه مهار از دهستان و روستا و مبدأ تولید آسیب موفق نیست مگر اینکه همزمان از مقصد نیز اقدامات حمایتی، آموزشی، بهداشتی و فرهنگی اعمال شود. هیچ اجتماع انسانی ساکن و بدون رفت و برگشت نیست، طبیعی است که بیسامانی در مقصد بیسامانی در مبدأ را نیز تشدید میکند و پیامدهای منفی زندگی در حاشیه شهر به دهستان نیز کوچ میکند.
تدابیر بجا و صحیح مقام معظم رهبری در حوزه مقابله با آسیبهای اجتماعی در عرصه اجرا توسط دستگاههای مسئول و مأمور نیازمند تدبیر بیشتر و تأمل همهجانبهتری است. بدیهی است که هزاران هزار انسان با تدبیر معظمله مورد حمایتهای بسیار ارزشمند قرار گرفته و برخوردار از نعماتی شدهاند که در آن نقطه یک آرزو بوده است اما اینجا در سی کیلومتری پایتخت و یا ده کیلومتری کاخهای مجلل شمال شهر تهران چه رویدادهای تلخ و سیاهی نیست که جریان نداشته باشد و ناشی از فقدان تدبیر مجریان است. همه میدانند که متأسفانه دولت کار را یا به زمین گذاشته است یا فرصت کافی را برای محرومیتزدایی و توسعه اشتغال صرف نمیکند؛ اینجا لاجرم باید باز پای نهادهای انقلابی در میان باشد والّا این دیگ از آتش دیگری گرمشدنی نیست.
یک مدل موفق، توسعه اشتغالهای خانگی و حمایت از کارهای کمسرمایه اما پاک و درونزا در درون خانوادههای آسیبدیده ساکن در حاشیه شهرهاست که میتواند بهصورت جدی از بار کارهای خدماتی و توزیع بدون بازگشت پول بین این گروهها بکاهد.
برای این امر در سالی که اشتغال و تولید سرلوحه آن قرار گرفته است، برای همه مسئولان یک وظیفه ملی است که از مشاغل خرد خانگی حمایت کرده و شرایط بهتری را برای برونرفت خانوادههای ضعیف و کمتوان از بنبستهای مالی فراهم آورند./1325//102/خ