پیامدهای انقلاب جنسی در غرب
اشاره: مسأله هرزه نگاری در روزگار ما به معضل تبدیل شده است و بسیاری از خانوادهها برای تربیت فرزندانشان در این مسئله ماندهاند. حجت الاسلام صالح زاده رساله علمی خویش را پیرامون این موضوع تحقیق کرده است و با بیانی دقیق به واکاوی جریانات اصلی این ماجرا میپردازد. این گفتگو با تکیه بر مسئله فمینیسم و نگاه به هرزه نگاری تهیه شده و خدمت خوانندگان محترم تقدیم می شود.
رسا ـ چرا در غرب جریانات فمینیستی به وجود آمد؟ چه بستر تاریخی در غرب وجود داشت که جریانات فمینیستی به وجود آمده و باعث تغییر و هویت زن در غرب خصوصاً آمریکا شد؟
اساساً هویت زن در غرب با توجه به ادوار تاریخی، دچار یک سری نوسانات و افت و خیزها شده و مراحلی را برای خودش طی کرده است. از مراحل مهمی که در هویت زن در جامعه غربی به وجود آمده، دوره رنسانس و بعد آن بوده است. جریانات و ایدههای فمینیستی تحت عناوینی مانند دفاع از حقوق سیاسی و اجتماعی زنان وارد جامعه غرب شد.
هویت زن در جامعهی غرب به واسطهی یک سری از جریانات سیاسی و اجتماعی دچار تغییرات و نوسانات مختلفی شد. یکی از آن جریانات در جامعه غرب در اواخر قرن 19، بحث فمینیست و ایدههای آن است که وارد جریان علمی دنیا شد که توانستند حرفشان را بزنند و جنبشهای اعتراضی علیه حقوق زن راه بیاندارند.
اما نکته اساسی این است که آیا زن قبل از جنبشهای فمینیستی در غرب، هویتش چه نوع هویتی بوده است؟ آیا کسانی که جنبشهای فمینیستی را یا حتی کسانی که آن را میپذیرند، نگاهشان و تصورشان از زن در جامعهی غرب نگاه صحیحی است یا نه؟
پیشینه جریان تاریخی فمینیسم
رساـ آیا فمینیسم به دنبال ترویج نگاه صحیحی نسبت به زن میباشد؟
یکی از ایدههایی که در این زمینه وجود دارد، نظرات دانشمندان در این عرصه است که حتی جامعهی غرب قبل از جریانات فمینیستی نگاهش به زن یک نگاه صحیح و کاملی نبوده است؛ چرا که انسانشناسی و مبانی فکری غرب مبتنی بر نگاهی است که نگاهی کامل به زن نداشته است؛ اساساً جنبشهای فمینیستی در برخی از موارد به خاطر همین نگاه کج بوده که به وجود آمدهاند.
یعنی اینطور نیست که ما بگوییم کل جنبشهای فمینیستی چونکه زن را بهگونهای تعریف کردهاند که جامعه نمیپذیرد، باطل هستند بلکه در پارهای از موارد چون نگاه آنها به زن، نگاه ناقصی بوده و رفتارهایی که با جنس زن داشتند رفتارهای ناقصی و دور از انتظار زنان بوده است منجر به اینگونه جنبشها و تغییراتی در افکار شده است. بهطور مثال عرض میکنم در بسیاری ازنظرات دانشمندان ما میتوانیم ببینیم زن را موجود درجه دوم قلمداد میکردند.
گاهی اوقات در این نگاه زن را از حقوق شهروندی منع میکردند؛ یا از حق تحصیل زن در برخی از جوامع جلوگیری به عمل میآمد؛ زن در این جوامع حق تحصیل ابتدایی داشت ولی حق تحصیل سطوح عالی را نداشت. این مهمترین قوانین و محدودیتهایی بود که برای زن اعمال میشد.
رساـ درجنبشهای فمینیستی برای دفاع از حقوق زن چه برنامهای را تدارک دیدهاند؟
اما در جنبشهای فمینیستی برای دفاع از حقوق زن پای را بر این نکته فشردند که باید حقوق زن و مرد مساوی باشد؛ لذا میخواهم عرض کنم که جنبشهای فمینیستی برآیند نگاه ناصحیح جامعهی غرب به زن بود.
حضور تفکرات فمینیستی و تأثیرات آن بر هویت زن در غرب
نکته دوم و مرحله دوم، هنگامی که وارد این چرخش نظری «تغییر رویکرد و نگاه به زن در غرب» میشویم، خواهیم دید که جنبشهای فمینیستی به وجود میآید که این جنبشها تنها راه چاره و نسخهای برای هویت زن دانسته میشود. در اینجاست که تساوی بین حقوق زن و مرد ایجاد میشود.
حالا برخی از رویکردهای بسیار افراطی در این زمینه را کار نداریم از کسانی که میگفتند تاکنون دنیا بر ایدهی مردان و باسیاست مردانه چرخیده، حالا ما بیاییم زنانهاش کنیم و کلاً جای مرد و زن را باید عوض کنیم. اینگونه ایدهها را به خاطر اینکه بسیار رادیکال هستند و شاید مورد قبول خیلیها نیستند.
حتی بسیاری از طرفداران فمینیست هم این را نپذیرند؛ اما تساوی حقوق زن و مرد در جامعه و در مسائل سیاسی و اجتماعی، امریست که بسیاری از فمینیستها این را میپذیرند؛ لذا در مرحله دوم وارد فاز حضور تفکرات فمینیستی و تأثیرات آن بر هویت زن در غرب میشویم...
در مرحله دوم مرحلهای که جنبشها و تفکرات فمینیستی وارد عرصه اجتماعی و علمی شد، هویت زن دچار تغییرات جدیدی میشود. بهطور مثال مسئولیتهایی در اجتماع برای زنان در عرصه حقوق تحصیلی و شغلی اختصاص داده و همچنین حق حضور آنان در مصادر قدرت در سیاست داده شد.
مناصبی که میتوانست توسط مردان اداره شود اما توسط زنان به وجود آمد. تمام اینها باعث شد که پا زن غربی به جامعه وارد شود و به زن غربی نشان داد که شما میتوانید پابهپای مردان و همشکل مردان وارد عرصهی اجتماع شوید.
این تفکر کمکم زن غربی را به این باور رساند که زن در جامعه بهقدر مرد جایگاه دارد؛ اما اینجا من میخواهم به نکتهای اشارهکنم آیا واقعاً اینچنین شد و در نظر همین بود؟ آیا در عمل هم همین مطلب بود؟
دو نکته داخل این مطلب وجود دارد؛ اولاً اینکه ناآگاهی که جامعه غرب و نظرات فمینیستی به زن داشت به لحاظ تاریخی مصادف بود با جریان بعد از جنگ جهانی دوم و یکی از رویکردهایی که در مورد نظریات فمینیستی هست همین است که زن وارد اجتماع شد.
رساـ آیا این ایده و نظر واقعاً برای احقاق حقوق زن در غرب بود یا نه برای تأمین نیروی کار کارخانهها به وجود آمده بود؟
این نظریات صورت پذیرفته بعد از جنگ جهانی دوم که بسیار از بشر در خلال این جنگ توسط ابرقدرتها و دولتها قتلعام شدن از طرفی و از طرف دیگر تمام شدن دورهی فئودالیسم و شروع دورهی سرمایهداری و بهاصطلاح مباحث صنعتی به وجود آمد.
در کارخانهها نیروی کار بسیار کم شد و این کارخانهها برای رونق اقتصادی خودشان به نیروی کاری که کمترین مزد را بگیرد و کمترین توقع را داشته باشد و بتواند بیشترین کار و ثمر دهی را برای آنها داشته باشد نیاز داشتند. در جامعهای که زن از خانه وارد اجتماع میشد، این تنها زن بود که وارد جامعه شد، بدون هیچ توقعی چون پیشینهای نداشت.
وارد جامعهای شد که احساس هویت جدید پیدا کرده بود. زنان را وارد این کارخانهها کردند و مشغول به کارشدند البته با دستمزدهای و توقعات پایینتر؛ لذا یکی از چیزهایی که باعث میشود نظراتی که دربارهی رویکردهای فمینیستی روی دهد همین است.
رساـ بعد از ورود زنان به جامعه غربی چه چیزی عائد آنان شد؟
چرا این مطلب را عرض کردم از این باب خواستم بگویم که دیدگاهها و تئوری فمینیستی و نگاه فمینیستی، واقعاً آن عدالت را در نگرش ندارند. شاید این نظریات را صد درصد بپذیریم و در جاهای مختلف و در کشورهای مختلف و قوانین مختلف و جاهایی هم واقعاً بر آن اصول حقوقی و اجتماعی سیاسی پیش رفته باشند ولی در کل آنچه عاید زن شد این است که زن وارد جامعه شد اما نه به عنوان یک نیروی مساوی و قدرتمند همچون مرد که قدرت و حق انتخاب دارد، حق دفاع از حقوق خودش را دارد.
نه بهعنوان یک بازیگری که مردان وارد گود و عرصه اجتماعش کردن و به آن میگویند چهکار کن و چهکار نکن؛ لذا بسیاری از مسائل اجتماعی که بعد از حضور جدی زن در جامعه پدید آمد -ما آن را تحت انحرافات خطوط فمینیستی میدانیم- از همین ناحیه آغاز شد. بسیاری از این زنانی که وارد جامعه و عرصه اجتماع شدن از آن هویت زنانهی قبلی دست کشیدند و دچار هویت جدید شدند.
این هویت جدید جای بحث دارد؛ هویتی که زن کامل اجتماعی را نشان میدهد. هویتی که زن حقوق برابر با مرد دارد. در عمل واقعاً زن از خانه بلند شده و در اجتماع، بردهی مردان و سیاستهای اجتماعی و کارها اجتماعی شده نه اینکه زن آمده در اجتماع آزادشده است.
برای مشخص شدن زوایای میبایست سالیان زیادی بگذرد تا ظلمی که به بشر شده است نمایان شود. در ادامه این روند و نگاه و تعریفی که غرب به زن دارد، میبینیم که یک چرخش دیگری در غرب برای زن به وجود میآید. با توجه به اینکه یک نوع جریان فکری در آمریکا به وجود آمد میبایست درباره تغییر هویت زن آمریکایی صحبت کنیم اما نه به معنای آمریکایی بلکه به معنای غربی آن.
توصیف زن آمریکایی با تغییر هویتی بعد از فمینیسم
بعد از سال 1960 که بعدازآن ما با یک پدیده اجتماعی روبرو هستیم و آن پدیده عبارت است ازپدیده انقلاب جنسی که ردپای نگاه جنسیتی در مراحل قبل از فمینیسم و جریانات فمینیستی را می توان در آن دید و در واقع زن آمریکایی در هر جامعهای با این سیستم و این نوع ایده، تعریف و توصیف میشود.
همیشه زن را در جامعه در حد مسائل جنسی تعریف و تقلیل میدهند و آن به خاطر روند انقلاب جنسی بود که در دهه 60 همین قرن رخ داد؛ اما نه به معنای پدیدهی نوظهور که هیچچیز در پشتش نباشد بلکه بخاطر تغییراتی که در دهه 1960 به بعد به وجود آمد.
رساـ چند عامل اساسی در به وجود آمدن این نگاه بر اساس انقلاب جنسی وجود داشت؟
از جمله عواملی که در به وجود آمدن انقلاب جنسیتی تاثیر داشت عبارت بود از نگاه به تولید نسل و فرزند آوری زنان: در آن سالها قرص ضدبارداری وارد بازار شد و یکی از نقاط عطف جریان جنسی به وجود آمدن قرصهای بارداری بود. جایگاه زن در تولید نسل یک سیستم طبیعی است که منجر به تشکیل خانواده میشود؛ اما بعد از تهیه قرص و ورودش در بازار، تغییر رویکرد درباره فرزند آوری زن هم نمایان شد.
البته نمیخواهیم بگوییم که تغییر این رویکرد بر اساس پدید آمدن قرص بارداری است، خیر. بارداری خودش محصول رویکردی است که به وجود آمده و آماری در این رابطه وجود دارد که درباره بحث ارتباط جنسی در سنین پایین در آمریکا قبل از قرص و بعدازآن سرسامآور بوده است و با جستجوی معمولی میشود از معتبرترین سایتها و مجامع خبری غربی آن را به دست آورد و درطی این سالها چند برابر شده است.
غایت نگاه فمینیستی محدودیتی برای زنان
مرحله سوم در تغییر هویت زن، علیرغم اینکه همیشه به زن یک نگاه جنسیتی وجود داشته است اما انقلاب جنسی این رویکرد را کاملاً نهادینه کرد و به شکل جدیتری وارد صحنه اجتماع نمود؛ که حاصل انقلاب جنسیتی، محدود کردن وجود زن در مسائل جنسی بود.
یکی از مشخصات دوره چرخش نگاه جنسی به زن، مسائل جنسی قبح خودشان را از دست میدهند؛ یعنی نیازی نیست آنها را پنهان کنیم، بلکه جز جذابیتهای طبیعی قلمداد میشود که میتوان در جامعه بروز داد و بر این تئوری شواهدی را دست و پا کرد.
در مورد به وجود آمدن نظریات جنسی در مغرب زمین در مورد زن، دستهبندیهای متفاوتی وجود دارد از دوران یونان و مکاتب لذتگرایی تا به اپیکوریسم و برخی نظریات ترویجی همانند نظرات فروید که همگی در شکلگیری هویت زن کمک میکند.
فروید در بیان نیازهای جنسی آنان را مثل خوردن و آشامیدن تعریف میکند؛ زندگی و ارضاء جنسی را ضروری و رفتار غریزی انسانی میداند. این بهعنوان یکی از این دست نظریات، سنگ بنای بسیاری از رفتارهای جنسی در غرب شد. توجه و تکیه بر این تئوری میتواند نظریات جنسی غرب را بنا کند. زن با این توجیهها وارد اجتماع شد و کار بهجایی رسید که این زن اگر رفتارهای جنسی خوب از خود نشان می داد، زن شایسته و ایده آل بود البته ازلحاظ جسمانی.
زن آمریکایی جذابیتهای جنسی بیشتر از خود به عنوان یک زن بهتر و ایده آل به ذهن دیگران قرار میدهد. البته نباید فراموش کنیم که کسانی به دنبال بحثهای جنسی میروند که معمولا کندذهن یا دچار بیماریهای خاصی هستند و در طرف مقابل مسائلی که در روح و روان زن جریان پیدا میکند اساسا قابلاحترام نیست؛ اما بخاطر جذابیت جنسی او بهگونهای به تصویر کشیده میشود که در ذهن طرف مقابل فقط همان الوی جنسی پدیدار میشود.
هویت زن آمریکایی هویت جنسی اوست
در ادامه روند تقلیل هویت زن غربی به یک کالای جنسی نه بیشتر وارد فاز جدیدی در جامعه غرب میشویم و آن بحث هرزهنگاری است؛ که ریشه آن از پورنو به معنای روسپی و گرافی یعنی نگاشتن تشکیلشده است. این عقیده مبتنی شده ب رفتارهای جنسی و چگونگی نمایش آن.
پورنو گرافی بر این عقیده مبتنی است که چگونه بتوان عرصه امیال را به نمایش گذاشت. اساس تفکر پورنو این است که رفتارهای جنسی لازم نیست مخفی باشند بلکه در عرصه اجتماع و در نگاه دیگران نیز میشود ظاهر کرد. پورنوگرافی رفتارهای جنسی را تجسمی کرده و باهدف تحریک یا ارضاء طرف مقابل قدم به میدان میگذارد. پورنوگرافی از نکات و پیامدهای انقلابهای جنسی بوده است.
پیامدهای انقلاب جنسی در جامعه غرب
در جامعه غرب انقلاب جنسی چند پیامد مهم داشت.
- همجنسبازی
- فروپاشی خانواده
- به وجود آمدن انحرافات جنسی
- انواع و اقسام ارضاءات بخشی که اشکال غیرمتعارف است
- لیبرالیسم جنسی بهعنوان نگاه تئوریک
اما مهمترین این نکات که بهعنوان حلقه وصل قرار دارد و سازوکار انقلاب جنسی برای رسیدن به این پیامدهاست، سازوکار هرزهنگاری است.
- عادی شدن ارتباط جنسی در حد یک اتفاق و پدیده جزئی
- امر مشابه و اینگونه تصویر شود که به اسم رفتار کاملاً فیزیولوژیک است و نگاه حیوان مآبانه که حتی حیوان ملاحظات اخلاقی دارند که متفاوت با دیگر رفتارهاست ولی در انسان آن رفتارها و ملاحظات را میزدایند.
از مهمترین ایدههایی که در جریان نگاه جنسی زن در غرب بوجود آمد، رفتار جنسی بهعنوان رفتار اجتماعی بروز داده شد و آن سازوکاری که غرب از آن بهره جست، هرزهنگاری بود. این هرزنگاری در قالب رسانه، فیلم، سینما و کتاب به جامعه پمپاژ شد و این عمل باعث شد کهموجی از پورنو گرافی ایجاد شود.
پورنو گرافی در جریان گسترش اینترنت به سرتاسر دنیا ارائه شد. ایجاد فیلم و محصولات دیگر و 420 میلیون سایت وظیفه گسترش پورنو گرافی را بر عهده گرفتند که عهده برنامهریزان سایتها در کشور آمریکاست. از گویشها و زبانهای متفاوت استفاده کنند تا بتوانند باهدف عادی کردن روابط جنسی آن را شیوع دهند.
یکی دیگر از عواملی که در ترویج پورنو گرافی کمک میکند سهولت دسترسی به این سایتها است. بهطوریکه فاصله ما با فیلمهای مستهجن فاصله یک کلیک است. امروزه نیز ترویج فرهنگ هرزهنگاری توسط سایتهای غربی با اهداف خاص خودش در حال پیگیری است.
هرزهنگاری یکی از مهمترین مکانیسمهایی بود که جوامع غربی توانستند اهداف خودشان را در جوامع همسو یا غیرهمسو بیان کنند، چراکه هم به لحاظ اخلاقی و تربیتی توانستند افکار مردم را به سمت مسائل جنسی بکشانند و در گستره سبک زندگی با خودشان همراه کنند. لذا در باب لذتجویی پشتش اهداف سیاسی، فرهنگی و سیاسی خوابیده است.
پشت پرده نگاه سیاسی در ترویج هرزهنگاری
اهداف سیاسی این است که وقتی روابط جنسی آزاد به شکل یک مسئله عادی وارد جامعه شد جوانان را بهراحتی میتواند وارد مسائل جنسی کند و لذا آن تفکر و حرکت جوانان تحتالشعاع قرار میگیرد. یکی از روشهای فتح کشورهای غیرهمسو استفاده از روش پورنو گرافی است. با پمپاژ کردن اینگونه فیلمها اهداف سیاسی و اجتماعی خودشان را تضمین میکنند.
بسیاری از اهداف سیاسی و اهداف استعماری از طریق هرزهنگاری در جامعه پیاده میشود بهطوریکه وجود برخی شرکتهای سازنده فیلم پورنو شرکتهای فیلمسازی نیست بلکه ازجمله شرکتهای نظامی است که در دستان برخی از یهودیان آمریکا است. در واقع یهودیان آمریکا سردمداران و سرمنشأ اصلی بزرگترین شرکتهای پورنو گرافی هستند.
زمانی که خودشان بهظاهر در مسائل جنسی و ایدههای پورنو گرافی نداشته باشند ولی ازآنجاکه شیوع مسائل پورنو اهداف سیاسی را تأمین میکند بهعنوان یک مکانیسم در جوامع ترجیح میدهند. نکتهای که در ترویج پورنو گرافی بسیار مؤثر است، این است که آنچه در جریان هرزهنگاری کمک میکند به شیوع این کار، همان ایده اصلی است که رفتارهای جنسی تابو نیستند.
چرا رفتارهای جنسی در جامعه به شکل تابو نگاه میشوند! اساساً کسانی که میتوانند رفتارهای جنسی را هنجارشکنی کنند با این تعبیر میگویند که این رفتارها چرا باید تابو باشند و اگر تابو باشند ما نباید شاهبیت اصلی سازندگان فیلمهای پورنو را فراموش کنیم.
شاه بیت این است که رفتارهای جنسی تابو نیست و نیازی به مخفی کردن آن نداریم و هرچقدر که این رفتارها در جامعه بروز داشته باشد، ما میتوانیم راحتتر و آزادانهتر زندگی کنیم، این نکته همان نکتهای است که ما اباحه گری مینامیم.
یعنی ما جایز بشماریم هر کاری که بخواهیم انجام دهیم، البته اباحی گری فردی و اجتماعی داریم. در مسائل اجتماعی، قضایی و شرعی هرکدام فاز خود را دارد ولی آنچه برای ما مهم است انسان جایز بشمارد که آن را انجام دهد.
از این مکانیسم استفاده کردند و هرزهنگاری را ترویج نمودند. میل به آزادی بهعنوان نعمتی خدادادی را استفاده میکنند بل یرید الانسان لیفجر امامه آن بعد منفی گرایش انسان به فسق و فجور را پرورش دادند تا انسان را به سمت دیگری میبرد.
این را بهعنوان یک مسیر قراردادند که به هر سمت بروند که دوست دارند، آنچه باعث میشود هرزهنگاری بهعنوان یک سیستم خدمات نقش بازی کند شبکههای اجتماعی را میتوانستیم با یک اینترنت ملی از مسائل پورنو بری کنیم.
که با راهاندازی اینترنت ملی راه ورود در شبکههای پورنو را سلب کنیم و اجازه ندهیم که جوان ما را در برگیرند و آمار مراجعه به شبکههای پورنو که آن به آن رشد میکند سرسامآور است.
شیوع هرزهنگاری در جامعه ما آثار مهمش تغییر هویت زن ایرانی است، همانطور که ما درباره تغییر هویت زن آمریکایی در مراحل سهگانه گفتیم که چگونه به یک کالای جنسی تبدیلشده است، این نگاه و منطق به زنان جامعه ما سرایت میکند.
نگاههای فمینیستی و تفاوتهای زن و مرد باعث میشود تا زن به خیلی از مسائل تن بدهد، اینکه ما معیارهایی که برای جوانان در نظر میگیریم در تحقیقات وقتی واقع میشوند، طبق آمار بیشترین انحرافات جنسی و ظلم به زنان در جامعه مربوط به محل کار است.
از طرفی هویت اجتماعی خوبی دارد و از طرفی دچار ظلم و انحراف میشود. در نگاه غربی زن به صحنه اجتماع بیاید کرامت بیشتری پیدا میکند و درحالیکه نوکری دیگران را انجام میدهد و آن را آزادی میدانند درحالیکه خدمت زن در عرصه اجتماع با سوءاستفادههایی همراه بوده است و هزینه کم نیز میشود ولی در خانه اگر خدمت رسان باشد و تلاش نماید تبدیل به یک نوکر میشود. /۸۸۱/ت۳۰۳/س