عملکرد اقتصادی دولت یازدهم را چطور ارزیابی میکنید؟
ببینید! باتوجه به مباحثی که در رشد مطرح است ما رشد را یک موضوع کیفی و کمی می دانیم. خب اگر مثلاً بخواهید بگویید که بر اساس آنچه در دنیای اقتصاد مطرح است رشد کمی میتواند صورت بگیرد ولی موقت است و معیارهای آن نیز غلط انداز خواهد بود، به دلیل اینکه کار در جهت اشتغال، پیشرفت فنی، بهبود کسبوکار صورت نمیگیرد ولی آمار تغییر میکند و در واقعیت شما رونقی در کسب و کار و.... نمیبینید و مردم آن را در زندگی روزمره خود حس نمیکنند؛ اما رشد کیفی بایستی انجام شود چون پایدار است و در زندگی مردم بروز و ظهور دارد.
آنچه که الان ما میبینیم، در واقع رشد کمی است ولی واقعیت آن است که رونق اقتصادی را شاهد نیستیم؛ مثلاً فرض کنید فروش نفت خام و گاز ممکن است آمارها را تغییر دهد و تصور شود که رشد است ولی در واقع رشدی وجود ندارد و در واقع وقتی استخراج کنید، آمار و ارقام تغییر میکند. با گفتن این آمارها واقعیت تغییر نمیکند. در موضوع واردات آن بخشی مهم است که بتواند پیشرفت فنی یا در واقع تکنولوژی را شامل شود، ولی آیا نیروی کار را آموزش دادید. اگر بخواهیم همین ملاک را هم بپذیریم که واردات مثلاً بایستی جهت دار باشد و به سمت رونق تولید برود، بخش مهمی از واردات ما کالاهای واسطهای هستند که دولتمردان آن را با کالاهای سرمایهای جمع میزنند و ارائه میدهند که این کار غلط است. اگر به تفکیک مشخص کنند میبینیم سهم سرمایهها بسیار کم است و سهم کالای تکنولوژی بسیار پایین.
دولت یازدهم در این چهار سال چه اشتباهاتی داشته است؟
ما اگر بخواهیم اقتصادمان تغییر اساسی داشته باشد، باید ریل گذاری را عوض کنیم، نوع نگاهمان را تغییر بدهیم، یعنی اینکه کشور ما نمیتواند با سیستمهای سرمایهداری لیبرالی اداره شود. کشور باید از پتانسیل خود استفاده کند؛ پتانسیلی که مقام معظم رهبری فرمودند و تحت عنوان اقتصاد مقاومتی مطرح کردند. در واقع ما بسترهای بسیار گسترده داریم که از آن استفاده نمیشود. فرض کنید به عنوان مثال برای ایجاد رشد، مردم باید وارد عرصه شوند، نگاه ما باید به خودمان باشد نه به بیرون از مرزها. دولت میتوانست برای ایجاد کار در جهت اشتغال روستاییان، به شکل گسترده وارد عرصه شود و با هزینههای اندک یعنی با تسهیلات اندک و با یک سازماندهی. هر شغلی بخواهد شروع شود هزینه بالایی ندارد ولی دولت با عدم حمایت از حتی صنایع کوچک، باعث نابودی آنها شده است.
ادامه دولت یازدهم تا سال 1400 چه بلایی بر سر اقتصاد کشور میآورد؟
نوع نگاه دولت یازدهم بزرگترین مشکل اوست. ما مسائلی بسیاری در کشور داریم، به طور کلی 10 عنصر اصلی در اقتصاد ما نقش اساسی دارد که عبارتند از: مالیاتها، بانک ،کسب و کار ، قاچاق ، دولتی بودن اقتصاد و... ببینید هر یک از اینها مساله بزرگی است مثلاً اگر مالیاتهایمان سازماندهی شود، یک بخش مهمی از مسائل را حل میکند. سیستم بانکی ما یک مشکل اساسی دارد. تا وقتی که نرخ بهره بانکی ما 17 تا 20 درصد باشد در حالی که در دنیا این نرخ نزدیک یکتا2 درصد است و در عین حال میزان کارایی یا بهره وری یا مؤثر بودن تولید ما یک هفتم تولید در جهان است، یعنی اگر یک واحد در اینجا با امکانات ما با شرایط ما تولید بشود آنجا 7 تا میتواند باشد درعین حال نرخ بهره بسیار پایین است.
در این دولت تمام مسائل تحت شعاع موضوع تحریم و بحث هستهای بود که آنها زمان زیادی را صرف آن کردند که بگویند ما اگر بتوانیم ارتباطمان را با جهان برقرار کنیم با سرمایهگذاریهای خارجی مشکل کشور حل میشود در صورتی که بحث اصلی ما در تحریمها دو قسمت بود؛ قسمت مربوط به هستهای و غیر هستهای.
اگر ما همان 10 عنصر را در اقتصادمان در نظر داشته باشیم و یکی از آنها را تحریم بدانیم، سهم آن یک دهم میشود که مدتها وقت دولت راگرفت و هیچ نتیجهای هم نداد؛ یعنی همه همت دولت صرف یک دهم مسائل اصلی ما شده و بقیه همه رها شدند. به نظر میرسد این روال هنوز دنبال میشود. باز نگاه دولت به خارج است؛ میگویند که دیگران بیایند مشکل ما را حل کنند و این در حالی است که ما با سرمایهگذاری خارجی، وابسته میشویم تا سالهای آینده هم اگر به همین روش پیش برویم، همین نتیجه را خواهیم داشت. الان بایستی بیاییم نگاهمان را بیاوریم به سمت اقتصاد مقاومتی./۱۳۲۵//۱۰۲/خ