عمار حلب؛ زندگینامۀ شهید محمدحسین محمد خانی منتشر شد
به گزارش خبرگزاری رسا انتشارات روایت فتح کتاب عمار حلب، زندگینامۀ شهید محمدحسین محمد خانی، نوشته محمدعلی جعفری را منتشر کرد.
این کتاب هفتمین کتاب از مجموعۀ مدافعان حرم است که در آستانۀ چاپ دوم است.
در بخشی از این کتاب چنین آمده است:
«صبح بین ساعت شش و هفت بود که آن مکالمات پشت بیسیم را میشنیدیم، فرماندهی ایشان را صدا کرد و گفت اتفاقی در محور کناری ما افتاده، الان مسلحین از نقطهای میخواهند به این محور نفوذ کنند، اگر آنجا سقوط کند محور ما هم آسیب میبیند. او با این که شناختی از آن زمین و آن منطقه و آن محور کنار دستی نداشت، قبول کرد. شب قبلش میگفت: «متنفرم از این که توی زمینی که نمیشناسم عملیات کنم.» این بار را به دوش کشید به خاطر این که زحمات چند روز گذشته بچهها هدر نرود و خط شکسته نشود. آنجا نقطۀ مسئولیت او نبود.
چهار، پنج نفری راه افتادند. شبانه رفتند برای شناسایی. صبح عملیات درگیر شدند. به روشنایی خورده بودیم. یک مقدار کار گره خورد. شش، هفت صبح بود که حاج عمار شهید شد. نیروهای غیر ایرانی پشت بیسیم میگفتند «حاج عمار استشهد.» سریع از اتاق عملیات گفتیم «حاج عمار شهید نشده، حالش خوبه، فقط کمی جراحت داره.» گفتیم مجروح شده که شیرازۀ کار از هم نپاشد. این نیروها دو، سه سال بود که با حاج عمار کار میکردند. نمیخواستیم نگرانی در دلشان ایجاد شود. پشت بیسیم گفتیم «فلانی! نگو حاج عمار شهید شده، نگذار همۀ نیروها متوجه شوند و روحیهشان را از دست بدهند.» از این طرف در اتاق عملیات غوغایی بود. یکی از دوستان از پشت میزش افتاد کف اتاق. از حال رفت. پاهایش را دراز کردیم. به هوشش آوردیم و آب قند دادیم بهش، به فکر این بودیم چه کسی را جایگزین حاج عمار کنیم. کسی که جنگنده، خستگی ناپذیر، شجاع و مدیر باشد و با نیروها بجوشد. واقعاً کسی را نداشتیم. حاج قاسم بعد از شهادت حاج عمار گفت «کمرم شکست.» دوستانی که جنازۀ عمار را دیده بودند میگفتند «مثل کسی بوده که روزها و شبهای متمادی عملیات کرده و حالا از فرط خستگی خیلی راحت خوابش برده./925/ د 102/ش