۱۱ مهر ۱۳۹۶ - ۱۹:۱۵
کد خبر: ۵۲۹۵۲۱
طلاق، دومين تنش بزرگ زندگي؛

شكستني است با احتياط حمل كنيد!

صداي شكستنش بسيار دلخراش است، تمام جان را به لرزه در مي‌آورد. اگر بشكند به زحمت مي‌تواني دوباره خرده‌هايش را جمع كني و مثل اول بندش كني.
طلاق

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه جوان، صداي شكستنش بسيار دلخراش است، تمام جان را به لرزه در مي‌آورد. اگر بشكند به زحمت مي‌تواني دوباره خرده‌هايش را جمع كني و مثل اول بندش كني. چه بسا كه هرگز نتواني. اينها را خانم جوان 30 ساله‌اي مي‌گفت كه زندگي مشتركش در هم شكسته و به دنبال آن صداي شكستن قلبش را حس كرده بود. مدت زيادي از طلاقش نمي‌گذشت، مانند همه زنان جوان با شوري وصف‌ناپذير زندگي‌اش را آغاز كرده بود، اما اين شور شيرين ديري نپاييد كه تبديل به فرجامي تلخ شد. انگار طوفاني آمده بود و همه چيز را در هم ريخته بود.

بسيارند از اين دست خانم‌ها و آقايان جواني كه روابط عاطفي‌شان را باخته‌اند و درصد زيادي از آنها نيز به دلايلي جزئي و پيش پا افتاده. راهروهاي شلوغ دادگاه‌ها مهر تأييدي بر اين حكايت تلخ است. وقتي صندلي‌هاي اتاق‌هاي مشاوره خالي است و كم بها، جاي تعجب نيست كه اينگونه دادگاه‌ها شلوغ باشند. امروزه در جامعه شاهد افزايش آمار طلاق هستيم كه پيامدهاي اين امر نه تنها متوجه طرفين طلاق مي‌شود، بلكه حيات جامعه را هم تهديد مي‌كند.     
 
دومين تنش بزرگ زندگي

طلاق و جدايي از اندوهناك‌ترين و سخت‌ترين مسائلي است كه ممكن است دامنگير انسان شود و در واقع دومين تنش بزرگ زندگي، بعد از مرگ، همين جدايي يا نبود پيوند عاشقانه است. توده‌اي از فشارهاي روحي و رواني كه به شخص وارد مي‌شود در بسياري از موارد جبران ناپذير است يا حداقل روندي طولاني براي درمان يا ترميم آن لازم است. اضطراب، افسردگي، پرخاشگري، افكار خودكشي، پاسخ‌هاي هيجاني و روان رنجورانه، همگي از جمله آثاري است كه طلاق بر روان انسان مي‌گذارد، اما تحقيقات نشان داده است كه طلاق علاوه بر مشكلات روحي و رواني، آثار زيانبار جسماني قابل ملاحظه‌اي را هم به دنبال دارد.

افراد مطلقه و متاركه كرده سلول‌هاي مقاوم كمتري در مقابل تومورها و باكتري‌ها دارند و سلول‌هاي بيشتري دارند كه مستعد ابتلا به ويروس هستند. به عبارت ديگر سيستم ايمني آنها نسبت به سيستم ايمني افراد متاهل در مقابل بيماري‌ها مقاومت مؤثر ندارد و ممكن است زودتر بيمار شوند و طول عمر كمتري داشته باشند. در جوامع شرقي، ازدواج تعيين كننده هويت فرد است، در بافت سنتي جامعه ما، ازدواج امري مقدس و ارزشمند است كه تكميل‌كننده شخصيت و هويت فرد است، حال اگر اين ازدواج آگاهانه صورت نگيرد، هويت فرد را با چالش روبه‌رو مي‌كند و روندي از محروميت‌هاي گوناگون را متوجه فرد مي‌سازد.

شايان ذكر است به دنبال اين پديده بحراني، سلامت روان و بهزيستي ذهني زنان بيشتر از مردان در معرض آسيب قرار مي‌گيرد و اين به دليل ظرافت عاطفي زنان است. وقتي زني طلاق مي‌گيرد، كيفيت زندگي‌اش از بسياري جهات تغيير پيدا مي‌كند، بسيار زناني هستند كه بعد از طلاق با فشارهاي اقتصادي روبه‌رو شده و نقش نان آور خانه را پيدا كرده‌اند و براي تأمين نيازهاي زندگي از نقش مادري و خانه‌داري صرف بيرون آمده و مجبورند وارد دنياي كار شوند.

البته حق انتخاب آنها در دنياي كار نسبت به قبل به صورت چشمگيري كاهش مي‌يابد و همين امر مي‌تواند باعث خستگي زياد، دلزدگي و كاهش كيفيت زندگي آنان شود. با توجه به بافت سنتي جامعه، به خصوص در شهرهاي كوچك، نوع نگاه و نگرش ديگران به يك زن مطلقه موانع و محدوديت‌هايي براي وي ايجاد مي‌كند كه روي همه جنبه‌هاي زندگي‌اش تأثير بسزايي داد، بنابراين هزينه‌هاي مادي و معنوي زيادي پرداخت مي‌كند.
حال اگر زوجين داراي فرزند هم باشند، طلاق تبديل به فاجعه‌اي خواهد شد كه آثار زيانبارش شايد تا سال‌هاي مديدي قابل رؤيت باشد. روانشناسان اعلام كرده‌اند بيشترين اختلالات رواني كودكان ناشي از جدايي والدين آنهاست. زيرا خانواده به عنوان پناهگاهي امن و مركز آرامش، از هم مي‌پاشد و اين از هم پاشيدگي، كودكان را با دنيايي سراسر آشفتگي و بي‌ثباتي روبه‌رو مي‌كند. اين خانواده گسسته كودكان را مجبور به انتخاب مي‌كند.

انتخابي سخت و ناعادلانه براي برگزيدن يكي از والدين و كودك مجبور است ادامه مسير زندگي را به صورت تك والدي سپري كند كه آثار سوء چنين حالتي بر هيچ كس پوشيده نيست. طبق تحقيقات كاتر در بيماستان رواني كودكان در دانشگاه ميشيگان كودكان طلاق ميزان قابل ملاحظه‌اي اضطراب، افسردگي، عصبانيت، افت تحصيلي، عدم تمركز حواس و... را نسبت به كودكان عادي تجربه مي‌كنند.

سؤالي كه ممكن است گوشه اذهان را به خود مشغول كرده باشد، اين است كه چرا دهه‌ها قبل، با وجود همه محدوديت‌ها و كمبودها، نبود امكانات، حتي ضروري‌ترين و اوليه‌ترين امكانات زندگي، بنيان خانواده حفظ مي‌شد؟ چرا ريشه‌هاي زندگي مشترك آنقدر قوي بود كه هيچ چيز تكانش نمي‌داد؟ آمار ازدواج‌ها بالا بود و آمار جدايي‌ها پايين. چرا خانواده‌ها با جمعيت بالا و با حضور حتي پدربزرگ و مادر بزرگ، ميزان رضايت و خشنودي بالايي داشتند؟

شايد دليل عمده و ريشه‌اي آن اين بود كه در گذشته، فرزندان در خانواده‌هايي بزرگ مي‌شدند كه محوريت تربيت و پرورش آنها بر پايه‌هايي استوار بود كه بسيار با اكنون تفاوت دارد. به طور مثال، مادر به فرزند دخترش از سنين پايين، آموزش خانه‌داري، تاب آوري و بردباري مي‌داد و فرزند پسر در جوار پدرش درس مسئوليت‌پذيري، احترام و خويشتنداري در سنين پايين را مي‌آموخت و براي ورود به زندگي مشترك از بسياري لحاظ پخته و آماده مي‌شدند.

امروزه شاهد هستيم كه دختران حتي تا سنين بالا خود را ملزم به يادگيري مهارت‌هاي خانه داري نمي‌دانند يا پسران، خيلي دير شروع به پذيرش مسئوليت مي‌كنند. اين تغيير ارزش‌ها و تفاوت در سبك و شيوه فرزندپروري تأثير بسياري بر فروپاشي نظام خانواده در دنياي حاضر داشته است، اما اين تمام ماجرا نيست. طلاق و جدايي عوامل بسياري دارد كه هركدام در جايگاه خود بسيار مهم و قابل توجه هستند.

عمده‌ترين دلايل طلاق در شرايط امروز

طلاق در شرايط امروز دلايل متعددي دارد كه شايد بتوان مهم‌ترين آنها را به شرح زير بر شمرد:
عوامل شخصي: گاهي انتظارات غير واقع بينانه، ادراكات غلط، اميدها و آرزوهاي اشتباه و غير منطقي، توقعات بيجا، منفعت‌طلبي و نداشتن صبر ، گذشت و فداكاري در ميان همسران، آنها را به سمت يأس و دلسردي سوق مي‌دهد. عدم درك متقابل و نداشتن مهارت در ابراز خواسته‌ها و انتظارات به صورت واضح و روشن، منجر به پديد آمدن سوء تفاهم‌هايي مي‌شود كه با گذر زمان محبت و يكدلي زوجين را به سمت و سوي طلاقي عاطفي گرايش مي‌دهد.

تفاوت‌هاي فردي و فرهنگي: بسياري از اختلافات در روابط زناشويي به دليل نداشتن تناسب زوجين از نظر ويژگي‌هاي فردي و فرهنگي است. برخي از اين ويژگي‌ها عبارتند از: عدم تناسب سن، عدم تناسب فيزيكي، باورها و عقايد فكري و مذهبي و وضعيت اقتصادي و بافت فرهنگي - اجتماعي. مشخصات فردي به پيشينه خانوادگي و عوامل شخصي و تجربي ثابتي اشاره مي‌كند كه هر يك از همسران با خود به رابطه مي‌آورند. تجاربي كه فرد در خانواده قبلي خود داشته به عنوان يك عامل تاريخي با مشكلات ارتباطي همبستگي دارد.

مشكلات شديد شخصيتي و رواني: گاهي شاخص خطرآفرين براي آشفتگي رابطه و طلاق، اختلال رواني شخص در گذشته يا حال است. بيشتر تعارضات زناشويي مي‌تواند ناشي از اين مسئله باشد كه يكي از زوجين مبتلا به اختلالاتي چون اختلالات شديد شخصيتي، افسردگي و اختلالات اضطرابي باشند. اختلال پارانوييد در اين ميان بيشتر از هر اختلالي برجسته است كه در آن فرد تمايل شديدي به كنترل جزئي‌ترين مسائل و روابط همسر خود با ديگران دارد، ميل شديد به كنترل و حساسيت افراطي، مي‌تواند انگيزه‌اي قوي براي جدايي باشد.

اعتياد به مواد مخدر و الكل، خيانت، عدم بلوغ فكري و عاطفي،نداشتن مهارت‌هاي ارتباطي لازم، عوامل اجتماعي  مانند رسوخ بي‌سابقه و سريع تكنولوژي و همچنين مشكلات اقتصادي، همه و همه از جمله عوامل دخيل در جدايي زوجين هستند.

 
گام‌هاي لازم براي قبل و بعد از ازدواج

با توجه به آنچه گفته شد، حساسيت و اهميت ازدواج و نوع انتخاب به خوبي روشن مي‌شود و هركس به نوبه خود موظف است حتي الامكان به صورت آگاهانه،منطقي و عقلاني در اين مسير گام بردارد. تنها در اين صورت است كه مي‌توان زندگي پايداري داشت.

قرآن به مسئله سكون نفس، آرامش خاطر و ارضاي روحيه يارگزيني و همسرخواهي توجه داده و مي‌فرمايد: « از نشانه‌هاي رحمت الهي به شما آن است كه از جنس خودتان همسري برايتان آفريد تا در سايه عشق و محبت او، آرامش خاطر و سكون نفس به دست آوريد.»ما معتقديم ديد پيشگيرانه به طلاق بسيار حائز اهميت است. ما بايد به جاي سخت كردن طلاق به هر شيوه‌اي تلاش كنيم نياز به طلاق به وجود نيايد. مروري بر اين نكات كوچك اما با ارزش مي‌تواند در انتخابي درست، ياريگر همه ما باشد.

قبل از هر چيز، تكليف‌تان را با خودتان روشن كنيد. خودآگاهي امر مهمي در اين مسير است. هدف شما از ازدواج چيست؟ اهدافتان را به صورت واقع بينانه دسته‌بندي كنيد. گاهي اهداف و انتظارات غير واقع‌بينانه و غير منطقي، ازدواج را به سرابي تلخ تبديل مي‌كند. اهداف همسران بايد به هم نزديك باشد.

قبل از ازدواج حتماً به مشاورهاي متخصص در اين امر مراجعه كنيد تا فرآيند يك انتخاب درست براي شما تسهيل شود. به انتخاب بزرگ‌ترها احترام بگذاريد و دلايل آنها را براي قبول يا رد يك فرد بشنويد.

به تفاوت‌هاي فرهنگي، مذهبي، تحصيلي، خانوادگي و اقتصادي توجه ويژه و خاص داشته باشيد. پيامبر اكرم(ص) فرمودند: «با افراد پرورش يافته در دامن خانواده صالح و شايسته ازدواج كنيد، زيرا نطفه و ژنتيك را نمي‌توان دست‌كم گرفت .»

يادگيري مهارت‌هاي زندگي، از جمله مهارت حل مسئله، خودآگاهي و مهارت‌هاي ارتباطي را در خود تقويت كنيد. استقلال مالي شرط مهمي براي داشتن ازدواجي موفق و توأم با آرامش است. وابستگي مالي به خانواده، مي‌تواند مشكل ساز باشد.

مدت آشنايي يا نامزدي كمتر از شش ماه و بيشتر از سه سال طول نكشد. كوتاهي و قصور در مواجهه با موضوعات و مسائل مشترك در زمان آشنايي، نتايج خوبي به بار نمي‌آورد. عشق هرگز به تنهايي براي يك ازدواج موفق كافي نيست، ملاك‌هاي ارزشمندي چون صميميت، تعهد و نقاط مشترك و مشابه را در نظر داشته باشيد.

نشانه‌هاي هشداردهنده كه حاكي از مشكلات اساسي هستند را ناديده نگيريم مانند نشانه‌هاي اعتياد، سوءظن يا بدبيني.  توجه به همه اين نكات ساده اما پر ارزش مي‌تواند ازدواجي موفق، كامل و ارزشمند را براي شما رقم بزند. در واقع ازدواج بسيار مهم‌تر از آن است كه به شانس و تصادف واگذار شود. يك ازدواج موفق بي‌نهايت ارزشمند است و مي‌تواند ثمرات گرانبهايي براي خانواده و جامعه داشته باشد، اما علاوه بر رعايت اصول قبل از ازدواج براي پيشگيري از وقوع يك زندگي ناكام، لازم است نكاتي را هم در خصوص زندگي بعد از ازدواج، از نظر بگذرانيم.

زماني كه فرد وارد فرآيندي به نام ازدواج مي‌شود، طبيعتاً از حالت فرد بودن خارج شده و تقريباً تمام ابعاد و زواياي زندگي‌اش را با كس ديگري شريك مي‌شود و به صورت اتوماتيك استقلال شخص نسبت به دوران تجرد كمتر مي‌شود،اما فرديت فرد بايد تا حدي حفظ شود، چراكه ازدواج آنچنان كه در باور خيلي‌ها گنجانده شده است، محدوديت نيست،بلكه اين دو نفره شدن و در عين حال حفظ فرديت، مسيري است به سمت رشد و تكامل. در اين مسير پيچيده هر كدام از زوجين موظف به رعايت و اجراي قوانين مربوط به اين اشتراك هستند. قوانيني ساده اما انساني و اخلاقي. از جمله اين قوانين مي‌توان به احترام متقابل اشاره كرد كه در حفظ و پايداري زندگي مشترك نقش بسيار حائز اهميتي دارد. ارج نهادن به تفاوت‌هاي فردي، عقايد، سلايق، باورها و اعتقادات طرف مقابل، نشان دهنده اين امر است كه همسرمان براي ما قابل ارزش و احترام است. بنابراين در هيچ حالتي، به خصوص زماني كه در جمع خانوادگي يا جمع دوستانه هستيم نبايد حرمت‌شكني كنيم.

دومين اصل بسيار مهم و قابل توجه براي داشتن يك زندگي ماندگار، بيان كردن خواسته‌ها، انتظارات و احساسات به صورت شفاف و با صراحت است. زماني كه مثلاً زن از همسرش خواسته يا انتظاري دارد، نبايد توقع داشته باشد كه همسرش از روي سكوت يا مبهم بيان كردن، خواسته‌هاي خانمش را تشخيص داده و در جهت برآورده ساختن آنها اقدامي كند، بنابراين سعي كنيم به وضوح و با صراحت نسبت به بيان احساس و خواسته خود گام برداريم.

جان گاتمن، روانشناسي كه 20 سال زندگي زوج‌ها را مطالعه كرده است، يكي از عوامل اصلي موفقيت يا شكست ازدواج را توانايي يا عدم توانايي حل اختلافات و نوع صحبت كردن مي‌داند. او مي‌گويد حتي اگر همسرتان و شما كاملاً با هم يكي باشيد، گاهي با نظر هم موافق نيستيد و اين مخالفت باعث ناراحتي مي‌شود. نبايد به اعتياد، خشونت و... رو بياوريد. اگر خواسته شما و همسرتان با هم فرق دارد، بايد آن را حل كنيد. زوج‌هاي موفق با هم صحبت مي‌كنند، حتي اگر احساس بدي نسبت به هم دارند. آنان در مورد اختلافات و مخالفت‌ها با هم مذاكره مي‌كنند تا به نتيجه عادلانه برسند. آنان از يكديگر حمايت مي‌كنند و غـر نمي‌زنند. آنان مي‌‌پذيرند در مواردي عشق، برتر از پيروزي است./۱۳۲۵//۱۰۳/خ

ارسال نظرات