نقش امام سجاد در تداوم نهضت عاشورا
به گزارش خبرگزاری رسا، پس از شهادت امام حسين(علیه السلام) و يارانش که در كربلا، نقش امام سجاد(علیه السلام)و حضرت زینب(سلام الله علیها) در تداوم نهضت حسینی به ویژه در افشای چهره زشت «بنى اميه» كه مدعى خلافت پيامبر(صلی الله علیه و آله) بودند و در حقيقت جامعه اسلامى را به عصر جاهليت باز مى گرداندند، غیر قابل انکار است،سفیران نهضت کربلا، در امتداد قیام عاشورا که مسلمانان را از خطر فساد بنی امیه آگاه كرد و اسلام را از سقوط رهايى بخشيد، در برابر تمام تلاش هاى مستمر و منسجم دشمنان حق توانستند اهداف واقعی نهضت حسینی را پيش ببرند و خط مكتبى حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) را تداوم بخشند، و در برابر آن همه ناملایمات و رنج ها و دردها قد علم كنند.[1]
خطبۀ کوبندۀ امام سجاد(علیه السلام) در کوفه؛ تداوم انقلاب کربلا
«حذيم بن شريك اسدى» مى گويد: امام زين العابدين عليه السلام در کوفه رو به مردم نمود وفرمود:«...من على فرزند حسينم، همان كس كه بدون هيچ جرم و گناهى كنار شطّ فرات (با لب تشنه) سر بريده شد.[2]...من پسر كسى ام كه با آزار و شكنجه به شهادت رسيد و همين افتخار ما را كافى است!...خداوند شما را به خاطر توشه بدى كه براى خود از پيش فرستاديد و تصميم بدى كه (در زندگى) گرفتيد، نابود كند...».[3]
«هيهات! اى گروه پيمان شكن حيله گر! ؛هرگز به وعده هاى شما اطمينانى نيست ... خواسته من از شما اين است كه نه از ما طرفدارى كنيد و نه با ما به جنگ و ستيز برخيزيد (ما را به خير شما اميدى نيست، شرّ مرسانيد)».[4]«...جانم فداى آن كشته اى كه كنار شط آب (با لب تشنه) به شهادت رسيد، ولى كيفر آن كس كه وى را شهيد كرد، آتش دوزخ است».[5]،[6]
داستان اين خطبه نشان مى دهد كه كوفيان با ضرباتى كه خطبه كوبنده امام سجاد عليه السلام بر روحشان وارد كرد چنان به هيجان آمدند كه آماده پيكار با دشمنان اهلبيت عليهم السلام و گرفتن انتقام از قاتلان شهداى كربلا شدند، ولى امام عليه السلام كه مىدانست آنها بى وفايى خود را بارها نشان داده اند و سست تر از آن هستند كه قيام همه جانبه اى بر ضد جانيان بنى اميه كنند، سخنان آنها را رد كرد و فرمود: به اين بسنده مى كنم كه بر ضد ما گامى بر نداريد كه به خير شما اميدى نيست اى سياه رويان![7]
هم چنین عقلانیت و شجاعت سیاسی و جهادی امام سجاد(علیه السلام) و خروش روح انقلابی گری در خطبۀ آن حضرت در کوفه نشان داد؛ علىرغم تلاش فراوانى كه دستگاه تبليغاتى بنى اميه براى وارونه نشان دادن واقعه كربلا به كار گرفت و آن را به عنوان قيام يك گروه از خارجيان بر ضد اسلام معرفى كرده بود، به زودى پرده ها كنار رفت و طشت رسوايى آنها از بام افتاد و مردم كوفه از جنايت عظيمى كه در نزديكى شهر آنها رخ داده بود، آگاه گشتند و سخت ناراحت و برآشفته و غمگين شدند به گونه اى كه كوفه مبدل به عزا خانه گشت و بذر انقلاب از همان زمان در اين سرزمين پاشيده شد![8]
معرفی اهل بیت(علیه السلام) در شام؛ راهبرد مبارزاتی امام سجاد(علیه السلام) در مقابله با عترت ستیزی
قابل توجه است كه شام در زمان خلافت عمر فتح شد، نخستين كسى كه حكومت شام را در اسلام به او دادند، يزيد بن ابوسفيان بود، دو سال حكومت كرد، و مرد و پس از آن برادرش معاوية بن ابى سفيان متصدى حكومت اين استان پرنعمت شد؛ بيست سال حكومت شام را او عهده دار بود، و حتى در زمان عمر كه زود به زود عزل و نصب ها صورت مى گرفت، او بر جاى خود ثابت بود، پس از بيست سال به فكر افتاد كه خلافت كلّ مسلمين را بدست گيرد و پس از خونريزى هاى زياد بالاخره به آرزوى خود رسيده و بيست سال ديگر خليفه بود،[9] ، لذا معاويه در مدت چهل سال سلطه خود، مردم را از اسلام واقعى دور نگه داشت و آنچه كه خود از اسلام مى پسنديد به آنها عرضه مىكرد. او خود را به عنوان «خال المؤمنين» و «كاتب وحى» جا زده بود و يزيد نيز وارث چنين حكومتى بود.[10]
به اين جهات مردم شام از اولين روزى كه چشم به جهان اسلام گشوده بودند، زير دست امويان بودند، و عداوت و خصومت امويان با هاشميان بر كسى پوشيده نيست، بنابراين مردم شام نام اسلام را با دشمنى على(عليه السلام) با هم قبول كردند و گويا دشمنى آل على(عليه السلام) از اركان دين آنها بود و اين بود كه خلق و خوى شاميان اينگونه معروف شد .[11]
لذا تبليغات سوءِ معاويه و یزید عليه على صلى الله عليه و آله و خاندانش در شام غوغا مى كرد، از مكتب خانه تا مساجد و منابر و نمازهاى جمعه، همه جا از على به بدى ياد مىشد و عموم مردم بر اثر اين تبليغات، تنفّر عجيبى از على صلى الله عليه و آله پيدا كرده اند.[12]
به هر حال، اوضاع شام و جوّ آن براى اهلبيت عليهم السلام بسيار سخت و دشوار بود و آنقدر به امام سجاد و اهلبيت عليهم السلام در آنجا سخت گذشت كه اين بيت شعر از آن حضرت نقل شده است:[13]
فَيالَيْتَ لَمْ أَنْظُرْ دِمَشْقاً وَلَمْ أَكُنْ يَراني يَزيدُ فِى الْبِلادِ أَسِيرُهُ
«اى كاش چشمم به دمشق نيفتاده بود و يزيد مرا با اين وضع در اسارت نمى ديد».[14]،[15]
و نیز بى جهت نيست كه امام سجاد(عليه السلام) اين قدر ناليدند، وقتى از ايشان سؤال شد، كجا سختتر به شما گذشت؟! سه بار فرمود: «الشام، الشام؛ الشام»: زيرا در شام بسيار مردم بر حال ما خوشحال بودند و زخم زبان زدند»![16]
درد از دست دادن پدر و برادران و اسارت زن و بچه ها، اين قدر تحت الشعاع قرار گرفت كه از آنها شكايت نكردند و سخن از شام گفتند![17]
با این تفاسیر ضرورت ايجاب مى كند كه انسان خود را با تمام امتيازاتى كه دارد معرفى كند، چرا كه بدون آن هدف هاى مقدسى پايمال مى گردد، ميان اينگونه سخنان، با خودستايى و تزكيه نفس تفاوت بسيار است.[18]
بی شک راهبرد امام حسین عليه السلام در معرفی خویش در روز عاشورا در حالى كه به سوى ميدان شهادت گام بر مى داشت در این راستا قابل ارزیابی است ؛ لذا اتمام حجّت نمود، تا فردا نگويند ما او را نشناختيم و براى اين هدف، از اشعار جالب و پرمعنايى كه خود سروده بود، و در اعماق دلها نفوذ مى كرد، بهره گرفت و فرمود:[19]
انَا ابْنُ عَلِيِّ الطُّهْرِ مِنْ آلِ هاشِمٍ كَفاني بِهذا مَفْخَراً حينَ افْخَرُ
وَ جَدّي رَسُولُ اللَّهِ اكْرَمُ مَنْ مَضى وَ نَحْنُ سِراجُ اللَّهِ فِى الْأَرْضِ نَزْهَرُ
وَ فاطِمَةُ أُمّي مِنْ سُلالَةِ احْمَدَ وَ عَمِّي يُدْعى ذَالْجَناحَيْنِ جَعْفَرُ
وَ فينا كِتابُ اللَّهِ أُنْزِلُ صادِقاً وَ فينَا الْهُدى وَ الْوَحْىُ بِالْخَيْرِ يُذْكَرُ[20]
«منم فرزند على پاك، از خاندان هاشم كه اگر بخواهم افتخار كنم همين افتخار مرا بس است!، جدّم رسول خدا است كه گرامى ترين انسان ها است و ماييم چراغ فروزان الهى در زمين،و مادرم فاطمه عليها السلام از دودمان احمد است و عمويم جعفر است كه به صاحب دو بال خوانده مى شود، و كتاب خدا در خاندان ما به راستى نازل شد و در ميان ما است كه وحى و هدايت به نيكى ياد مى شود.[21]
نمونه اين سخن خطبه امام سجاد علیه السلام در مسجد شام است، در آن هنگام كه مى خواهد خود و خاندانش را به مردم شام معرفى كند، تا توطئه بنى اميه در زمينه خارجى بودن شهيدان كربلا عقيم گردد، و نقشه هاى شيطانى آنها نقش بر آب شود.[22]
خطبه مشهور امام سجاد (علیه السلام) در مجلس یزید؛ من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم
بی تردید خطبه معروف امام سجّاد على بن الحسين عليه السلام در شام تکان دهنده و تاريخي است؛[23] امام زين العابدين عليهما السّلام در شام چنان داد سخن داد كه دوست و دشمن را منقلب ساختند.[24]
امام سجّاد(علیه السلام) برای اینکه تبليغات سوء ساليان دراز را بر ضد اهل بیت(علیه السلام) خنثى كند به معرفی اهل بیت(علیهم السلام) به ویژه حضرت علی(علیه السلام) پرداخت و چنين فرمود: «اى مردم! من فرزند مكّه و منايم، من فرزند زمزم و صفايم، من پسر آن كسى هستم كه حجرالاسود را با عبايش برداشت (و در جاى خود نصب كرد)؛[25]،[26] .... من فرزند كسى هستم كه با فرشتگان آسمان نماز گذارد؛ من فرزند كسى هستم كه خداوند جليل به او وحى كرد؛ (آرى؛) من فرزند محمّد مصطفى و علىِّ مرتضايم، من فرزند كسى هستم كه آنقدر برگردنكشان شمشير كشيد، تا بگويند: لا إله إلّااللَّه».[27]
هم چنین در فرازی دیگر و در معرفی حضرت علی(علیه السلام) چنین فرمود: «من فرزند كسى هستم كه در برابر رسول خدا با دو شمشير و با دو نيزه نبرد مىكرد و دوبار هجرت كرد[28] و دوبار بيعت نمود[29] و در بدر و حُنين (با دشمنان اسلام) جنگيد و به اندازه يك[30]چشم بر هم زدنى به خدا كفر نورزيد؛ من فرزند انسان شايسته، از ميان مؤمنانم؛ و من فرزند وارث پيامبران و كوبنده ملحدان و بزرگ مسلمانان و نور مجاهدان و زينت عبادت كنندگان و تاجِ افتخار گريه كنندگان (از خوف خدا) و صابرترين صبر كنندگان و برترين قيام كنندگان (به عبادت و اطاعت خداوند) از خاندان پيامبرم....»[31]،«...او بزرگ عرب، شير بيشه نبرد، وارث دو مشعر،[32] پدر دو سبط رسول خدا، حسن و حسين بود؛ آرى؛ او جدّ من على بن ابى طالب عليه السلام است».[33]
آنگاه امام عليه السلام فرمود:«أَنَا ابْنُ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، أَنَا ابْنُ سَيِّدَةِ النِّساءِ؛ من فرزند فاطمه زهرايم، من فرزند سرور زنان جهانم».[34]
راوى اين حديث مى گويد: او همچنان به معرفى خود مى پرداخت، تا آنجا كه صداى مردم به گريه و ناله بلند شد و يزيد از آشوب و شورش مردم ترسيد، از اين رو به مؤذّن دستور داد كه سخن آن حضرت را قطع كند و اذان بگويد.[35]
هنگامى كه مؤذّن گفت: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ؛امام سجاد عليه السلام رو به يزيد كرد و فرمود: «مُحَمَّدٌ هذا جَدّي أَمْ جَدُّكَ؟ يا يَزيدُ؛ اى يزيد! اين محمد (كه به رسالت او گواهى داده شد) جدّ من است يا جدّ تو؟» اگر بگويى جدّ توست كه دروغ گفته اى، و اگر جدّ من است (كه به يقين چنين است) پس چرا فرزندانش را به قتل رساندى؟.[36]،[37]
ناگفته پيداست كه اين خطبه عجيب و بى نظير و فوق العاده كوبنده، غوغايى در شام بپا كرد و كاخ حكومت امويان را به لرزه درآورد و تبليغات شومى كه بيش از چهل سال بر ضد اميرمؤمنان على عليه السلام شده بود را بر باد داد و مانند غرّش رعد در همه جا صدا كرد.آرى يك خطبه غرّا مىتواند چنين اثرى از خود به يادگار بگذارد.[38]
حفظ عاشورا و تبیین امامت؛ رسالت امام سجاد(علیه السلام) در بازسازی هویت شیعه
بدیهی است آن حضرت وارث دانش و فصاحت علوى و شجاعت و جسارت حسينى است؛ از اين رو با آرامش تمام و در نهايت فصاحت و بلاغت و موقعيتشناسى به معرّفى خويش و پدر و جدّ خود پرداخت تا مردم غفلت زده شام را بيدار كند و حجّت را بر آنان تمام نمايد، و كرد![39]
آرى حجّت را بر آنها كه عمرى را با اسلام اموى سپرى كردند و اميرمؤمنانى! مثل معاويه را ديدند و اكنون نيز يزيد فاسد و شراب خوار ادّعاى امامت بر مؤمنان و خلافت خطّه مسلمين را مىكند و جز خود و خاندان فاسدش را آشنا به دين و مكتب نمىداند و امام حسين عليه السلام و خاندان پاكش را خارج از دين و شورشگر بر ضد خليفه مسلمين! معرفى مى كند، تمام كرد.[40]
لذا اگر مى بينيم امام سجّاد عليه السلام در خطبه معروف شام، به حسب و نسبشان افتخار فرمود، نه براى برترىجويى بود، بلكه هدف ديگرى داشتند، آن حضرت می خواست رسالت امامت و رهبرى خود را براى ناآگاهان از اين طريق تبيين كنند. درست مثل اينكه فرمانده لشكر براى معرّفى خود و دعوت لشكريان به پيرويش، مقام و موقعيّت خويش را شرح مى دهد.[41]
خطبه غرای امام سجاد (علیه السلام) در شام؛ زمینه ساز رسوایی و فروپاشی امویان
بی تردید گروه كثيرى از سرشناسان شام ، مخاطب واقعى امام عليه السلام محسوب مى شدند و اين سخنان در دل آنها اثر مى گذارد و با توجه به اينكه دربار شاهان و خلفا، مركز پخش اخبار بود، از آنجا به مناطق ديگر انتشار مى يافت، و ماهيت واقعى خاندان اميه را ظاهر مىساخت و مهر كفر و بى ايمانى و بطلان بر پيشانى همه آنها مى زد.[42]
آرى! خدا مى خواست اين گروه جنايتكار بىخرد، سند رسوايى خود را كه سرهاى مقدس شهيدان كربلا و اسيران خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله بود، به همه جا ببرند و خود را بيش از پيش رسواى خاص و عام كنند.[43]
لذا شام بر اثر خطبه هاى امام سجّاد و زينب كبرى عليهما السلام به كلّى دگرگون گرديد و از همان جا بذرِ انقلاب بر ضدِّ بنى اميّه پاشيده شد؛ و در نتيجه همين خطبه ها، بنىاميّه در تمام جهان اسلام رسوا گشت و خطرى كه از سوى آنان اسلام و قرآن را تهديد مى كرد، با فروپاشی حکومت امویان،به بركت خون هاى شهيدان و خطابه هاى پيامآورانِ عاشورا، دفع شد.[44]
اكنون نيز تمام قراين و شواهد نيز نشان مى دهد كه عمر وهّابى گرى افراطى به ویژه گروه تروریستی تکفیری داعش به عنوان امتداد جریان اموی به سر آمده و طرفداران و حاميان خود را به سرعت از دست مى دهد و به گذشته تاريخ سپرده مى شود، و هم اكنون آثار اين فروپاشى در سوریه و عراق نمايان شده است.[45]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت خطبه هايى كه امام سجاد(علیه السلام) بعد از حادثه كربلا در كوفه و شام و سپس در مدينه ايراد كردند و همچنين دعاهاى صحيفه سجاديه و دعاهايى مانند دعاى ابو حمزه ثمالى كه آن نيز سندش به امام سجاد عليه السّلام مى رسد و امثال آنها؛[46] هر كدام بيانگر روح حماسى اين واقعه بزرگ تاريخ و نقش بی بدیل آن حضرت در تداوم و تکمیل نهضت حسینی است.[47]
[1] تفسير نمونه ؛ ج19 ؛ ص189.
[2] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص573.
[3] همان؛ ص574.
[4] همان؛ص557.
[5] احتجاج طبرسى؛ ج 2؛ ص 117- 119 ، بحارالانوار؛ ج 45؛ ص 112- 113.
[6] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 575.
[7] همان؛ ص 576.
[8] همان ؛ ص560.
[9] همان ؛ ص593.
[10] همان.
[11] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص49.
[12] آيات ولايت در قرآن ؛ ص129.
[13] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص593.
[14] مدينة المعاجز؛ ج 4؛ ص 110.
[15] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص593.
[16] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص561.
[17] همان.
[18] تفسير نمونه ؛ ج22 ؛ ص544.
[19] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص516.
[20] همان؛ ص 517.
[21] همان.
[22] تفسير نمونه ؛ ج22 ؛ ص544.
[23] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص247.
[24] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج8 ؛ ص525.
[25] اشاره است به ماجرايى كه در زمان جاهليت اتفاق افتاد. داستان از اين قرار بود كه در سنّ سى وپنج سالگى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، سيل مهيبى در مكه آمد به گونهاى كه كعبه از آن آسيب ديد. قريش تصميم گرفتند خانه خدا را تعمير كنند؛ پس از تعمير خانه خدا، نوبت به نصب« حجرالاسود» رسيد كه ميان رؤساى قبايل اختلاف شديدى درگرفت، تا آنكه پيشنهاد شد نخستين كسى كه از در صفا وارد شود او را به حكميّت بپذيرند. ناگهان رسول خدا وارد شد، همگى گفتند او محمد امين است و ما به حكميت او راضى هستيم. پيامبر دستور داد حجرالاسود را داخل پارچه( عباى خود) قرار دهند؛ رؤساى مكه هر كدام يك طرف پارچه را برداشتند و بالا آوردند، آنگاه آن حضرت با دست مباركش، حجرالاسود را در جاى خود نصب كرد.( ر.ک: فروغ ابديت؛ ج 1؛ ص 206).
[26] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص606.
[27] همان.
[28] يكى از دو هجرت، هجرت على عليه السلام از مكّه به مدينه است و ديگرى ممكن است اشاره به هجرت بهطائف همراه پيامبر(ص) در سال يازدهم بعثت و يا هجرت آن حضرت به كوفه در ايام خلافت باشد.
[29] يكى بيعت رضوان و ديگرى بيعت سال فتح مكه است همانگونه كه امام مجتبى عليه السلام در معرفى پدر بزرگوارش مىفرمايد:« إنَّهُ بايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ: بِيْعَةَ الْفَتْحِ، وَ بَيْعَةَ الرِّضْوانِ»؛( الغدير؛ ج 10؛ ص 168، شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد، ج 6، ص 288).
[30] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص608.
[31] همان.
[32] دو مشعر ممكن است يكى اشاره به عرفات و ديگرى به مشعرالحرام باشد.
[33] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 609.
[34] همان.
[35] همان.
[36] بحارالانوار؛ ج 45؛ ص 137- 139، مقتل الحسين مقرّم؛ ص 352- 353. مطابق نقل مرحوم حاج شيخ عباس قمى، آن حضرت جملات ديگرى نيز در معرفى خود بيان كرد، از جمله فرمود:« أَنَا ابْنُالْحُسَيْنِ الْقَتيلِ بِكَربَلاءَ، ... أَنَا ابْنُ الْمُرَمَّلِ بِالدِّماءِ، أَنَا ابْنُ مَنْ بَكى عَلَيْهِ الْجِنُّ فِى الظَّلْماءِ، أَنَا ابْنُ مَنْ ناحَ عَلَيْهِ الطُّيُورُ فِى الْهَواءِ؛ من فرزند حسينم، همو كه در كربلا به شهادت رسيده؛ من فرزند كسى هستم كه به خونش آغشته شده، من فرزند كسىام كه جنيان بر او گريستند، من فرزند كسىام كه پرندگان در ماتم او نوحه و شيون كردند»؛( نفس المهموم؛ ص 261).
[37] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 609.
[38] همان؛ص610.
[39] همان ؛ ص611.
[40] همان ؛ ص611.
[41] اخلاق در قرآن، ج2، ص 52.
[42] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص596.
[43] همان ؛ ص596.
[44] كليات مفاتيح نوين ؛ ص611.
[45] وهابيت بر سر دو راهى ؛ ص15.
[46] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج8 ؛ ص528.
[47] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص25.
/۱۳۲۳/۱۰۳/ح