۰۱ آبان ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۵
کد خبر: ۵۳۳۲۶۱
یادداشت؛

رسواشدگان محرم

آنی درنگ کنید که چرا مردم مظلوم بحرین، سالیانی است نمی‌توانند بدون مزاحمت و دردسر از ناحیه بشکه‌های آل‌خلیفه، یک محرم و صفر در سایه امن و آسایش عزاداری کنند؟!
یادداشت

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه وطن امروز، «حسین قدیانی» در این روزنامه نوشت:

«این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است» از جملات حقیقتا ماندگار امام خمینی است که 400 سال هم بگذرد و ما هم نباشیم، باز هستند خوش‌حافظه‌های غیور انقلابی که تکرارش کنند! لیکن من این را برای همان نسل‌های آینده می‌نویسم تا بدانند و از یاد نبرند که «این انقلاب اسلامی بود که محرم و صفر را رونق مضاعف بخشید!» القصه! جز سالیان آخر رژیم عاری از مهر که واقعا حساب کار از دست سران نابخرد و تا خرخره وابسته‌اش در رفته بود، مگر به همین راحتی‌ها می‌شد برای امام عاشورا اقامه عزا کرد؟! میرپنج بی‌سواد اولی که اساسا با همه شعائر دینی مخالف بود! آن نابکار حتی چادر را بر سر زن ایرانی، قدغن کرد؛ وای به حال چادر عزاداری محرم و صفر! خداوند منان امید است کم‌کاری ما اصحاب قلم را ببخشاید اما واقعیت آن است که جملگی ما در شرح دین‌ستیزی و حتی میهن‌ستیزی خاندان مفلوک میرپنج، کم گذاشته‌ایم!

آنی درنگ کنید که چرا مردم مظلوم بحرین، سالیانی است نمی‌توانند بدون مزاحمت و دردسر از ناحیه بشکه‌های آل‌خلیفه، یک محرم و صفر در سایه امن و آسایش عزاداری کنند؟! الا اینکه شاهک زپرتی، بی‌آنکه حتی جنگی باشد، باعث جدایی آن نگین ممتاز از خاک مقدس ایران عزیز شد؟! پس لعنت خدا بر او و بر پدرش که هر دو با کودتا و دوز و کلک اجانب، سر کار آمدند! و از شاه بودن فقط تاج گذاشتن آن را آموخته بودند! و از فرط بی‌غیرتی، عین خیال‌شان نبود که درّ گرانقدر جزایر خلیج‌فارس دارد به تاراج می‌رود! بنابراین سخن درباره زمانی است که زمامداران آن، نه حب وطن داشتند و نه صدالبته ایمان!

و اگر چه قپی تمدن می‌آمدند لیکن تمدن را فی‌المثل برای زن ایرانی، خلاصه می‌کردند در بی‌بند و باری او! زن ایرانی یا باید در خانه حبس می‌شد یا اگر می‌خواست مثلا به مدارج علمی برسد، طبق دستورات همایونی اول، باید کشف حجاب کند و الا در همان کوی و برزن، چادر از سرش می‌کشیدند و بلکه کتکش می‌زدند! پیش‌لرزه آن  در «مسجد گوهرشاد» رخ داد که فقط یک نمونه از مظاهر ستم دودمان ستم‌شاهی است! جز اینها، رژیم بی‌خرد بی‌رحم بی‌هویت میرپنج‌ها، شدیدا سرکوب می‌کرد عزاداری در محرم و صفر را! الان را نگاه نکنید که خود حکومت، رسما و علنا و با افتخار، پروبال به «عزای حسینی» ملت می‌دهد!

روزگاری بود که برای بلند کردن یک پرچم اباعبدالله باید سیلی‌ها خورده می‌شد! کشور شیعه و مردم شیعه، برای بلند کردن نام آتاتورک، آزاد بودند اما از فارس و لر و عرب و کرد و بلوچ و ترکمن بگیر تا ایرانی ترک، تن‌شان باید می‌لرزید اگر می‌خواستند در مسجدی برای ارباب بی‌کفن خود، ساعتی مرثیه‌خوانی کنند! چرا؟! چون رژیم به عاشورا حساس بود! چرا؟! چون عاشورا، درس مبارزه بود! چرا؟! چون حسین بن علی علیه‌السلام، قیام علیه ظلم و ستم کرد و زیر بار سازش با مظاهر باطل نرفت! خوب است بخوانیم خاطرات مردان انقلاب را! جرم مشترک اغلب ایشان، سخن گفتن از کربلا بود! اشاره اگر به «غربت مسلم» می‌کردند، به شاه برمی‌خورد! و اگر به «آزادگی حر» هکذا! و اگر به «نپذیرفتن امان‌نامه شمر ملعون توسط مظهر وفاداری به حسین» هکذا! و اگر به «هل من معین امام عاشورا» هکذا! و اگر به «دین ندارید لااقل آزاده باشید» هکذا! و اگر به «نرسیدن عمرسعد به ملک ری» هکذا! و اگر به «احلی من العسل قاسم بن الحسن» هکذا! و اگر به «خطابه‌های دشمن‌شکن عقیله بنی‌هاشم» هکذا! و اگر به «ظلم و ستم یزید» هکذا! و اگر به «خون بر شمشیر، پیروز است» هکذا!

و اگر به «هیهات مناالذله» هکذا! کافی بود تو یک کلمه فرزند بوزینه‌باز معاویه را لعن کنی؛ تا کاخ‌نشین گوربه‌گوری احساس کند او را لعنت کرده‌ای! کافی بود تو یک کلمه در مدح دلاوری‌های «علی‌اکبر» سخن بگویی؛ تا کاخ‌نشین گوربه‌گوری احساس کند داری دلاوران را علیه او بسیج می‌کنی! کافی بود تو یک کلمه درباره ساده‌لوحی بعضی رجال صدر اسلام، حرف بزنی؛ تا کاخ‌نشین گوربه‌گوری احساس کند منظورت از «ساده‌لوح» شخص خودش است! کافی بود تو یک کلمه بگویی که از گندم ری نخوردن عمرسعد، یک قاعده تاریخی است؛ تا کاخ‌نشین گوربه‌گوری احساس کند داری به او «عمرسعد» می‌گویی! کافی بود یک کلمه در جزوه‌ای بنویسی که رقصیدن به ساز یزید، مسبب روی خوش نشان دادن دشمن به تو نمی‌شود؛ تا کاخ‌نشین گوربه‌گوری احساس کند داری به او کنایه می‌زنی! کافی بود تو یک کلمه شعار سرشار از شعور دهی که راه رسیدن به دنیای بهتر، ذلت در برابر خصم نیست و هرگز اینگونه نیست که اگر تو از آرمانت کوتاه بیایی، اجنبی در باغ سبز نشانت دهد؛ تا کاخ‌نشین گوربه‌گوری احساس کند آهان! این دیگر حتما حتما حتما می‌خواست خود خود خود مرا بزند! من البته نیمه‌شبی است که نشسته‌ام پای این نوشته و اصلا هم خوابم نمی‌آید و این متن را قادرم همین اندازه که تا الان نوشته‌ام ادامه دهم و گریزی هم به مسائل روز بزنم و سری هم به کاخ‌نشین‌ها و گوربه‌گوری‌های امروز بزنم و اینکه چرا «کاخ‌نشین‌های گوربه‌گوری» در هر عصری که باشند و در هر لباسی که باشند، این همه احساسات‌شان یکی است و تو هنوز ساده‌لوحان صدر اسلام را «ساده‌لوح» نخوانده، حضرات به خود می‌گیرند که «هان! با ما بود» اما چه کنم که مخاطب باهوش، کار آدمی را سبک می‌کند! فقط یک نکته و خلاص! هم من بی‌گناهم و هم

مخاطب باهوشم! چرا؟! چون این محرم و صفر است که هنوز هم بر صورت «عمرسعد» سیلی می‌زند! آری! مقصر بناگوش سرخ ساده‌لوحان، همین «محرم و صفر» است!/۱۳۲۵//۱۰۳/خ

ارسال نظرات