انصاف اجتماعی زمینه ساز تحقق «عدالت اجتماعی»
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، شاید بتوان گفت انصاف در هر کاری مصداق این حدیث بسیار معروف است که «آنچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند» و این زمانی در جامعه محقق می شود که افراد به سطحی از شناخت و وجدان آگاهی دست یابند و برای دیگران آنچه را پسند کنند که باب دل خودشان باشد.
البته در این میان انصاف در نزد همه افراد به صورت یکسان تعریف نمی شود، اگر ملاک انصاف آن چیزی باشد که افراد برای خود می پسندند برای دیگران نیز پسند کنند؛ آنگاه می توان تعریفی از انصاف داشته باشیم. به نوعی می توان گفت؛ انصاف آگاهی است که فرد از موضوعات دارد و طبق آن شناخت برای آن سخن می گوید و در عمل طلب حق میکند و اگر این شناخت و آگاهی بیشتر به عدالت نزدیک باشد سعادت فرد در دنیا و آخرت را تامین خواهد کرد و بی توجهی به آن زندگی را تباه خواهد ساخت. بنابراین کسی که در موقعیت منصفانه رفتار کردن قرار می گیرد، باید شرایط دیگران را در موقعیت ها بسنجد که البته این امر در امور شخصی می تواند از روی گذشت، ترس، منافع و ... باشد، اما آنچه در این میان مهم است منصف بودن فرد در اجتماع است که وجدان اجتماعی را می سازد و زمینه ساز عدالت می شود.
بنابراین می توان گفت؛ انصاف به نوعی عدالت ورزی و اجرای قسط در جامعه است. خدا در قرآن کریم می فرماید: «هنگامی كه سخن میگوييد عدالت را رعايت كنيد حتی اگر در مورد نزديكان خود است و به عهد خدا وفا كنيد. اين چيزی است كه خداوند شما را به آن سفارش میكند تا متذكر شويد». با توجه به اين آيه مي توان گفت؛ انصاف حتی در سخن گفتن و صحبت کردن جایگاه والایی دارد.
در واقع؛ نتیجه منصف بودن، قضاوت نکردن هايي است که هر روزه ما با آنها سرکار داریم و یک طرفه به قاضی می رویم و این به نوعی بی وجدانی فردی می شود و با توجه به اینکه جامعه از همه افراد تشکیل می شود، نوعی فراگیری اجتماعی به وجود می آید که اگر جامعه به این سمت حرکت کند، چیزی را به وجود نمی آورد؛ «مگر بی وجدانی جمعی و بی انصافی اجتماعی» !!!
اگرچه هرگاه سخن از قضاوت، انصاف، قاضی به ميان میآيد ذهن انسان متوجه «قضاتی» می شود که در منصب های رسمی حضور دارند اما باید گفت؛ همه افراد روزانه، و بعضاً حتی از روی عادت، عجله، بدون شناخت و آگاهی لازم و کافی، رفتارهای قضاوت گونه را تکرار می کنند و حتی نزد فکر، ذهن خود حکم صادر میکنند.
بنابراین انسان باید برای خارج نشدن از انصاف به گونه ای سخن بگوید که بتواند در مقام دفاع از سخنش کاری انجام دهد و به تعبیری از حق جانبداری کند و اگر آن سخن و قضاوت نزد هر فرد بالغ و عاقلی گفته شد، محکمه پسند باشد. امام صادق(ع) می فرماید: «برترين اعمال سه چيز است: رعايت انصاف در حق مردم نسبت به خويشتن تا آنجا كه چيزی را برای خود نخواهی مگر اينكه همانندش را برای آنها بخواهی و مواسات با برادر دینی در مال و ذکر خدا در هر حال». بنابراین اگر فرد خواست قضاوت کند باید در نظر داشته باشد که آنچه را برای دیگران پسند میکند برای خودش نیز پسند کند و این به نوعی با وجدان بودن فرد را میرساند و بنابراین ملاک بی وجدانی و يا باوجدان بودن فرد را میتوان تا حدودی در اینجا مشخص ساخت.
معنای واژه وجدان، احساس طبیعی انسان نسبت به وجود خویش، استعدادها و اعمالش است. همچنین وجدان به معنای احساسی درونی است که هر کس از طریق آن جهات اخلاقی کردار، رفتار و اعمالش و امور داوری قرار میدهد. عملکرد درست وجدان مستلزم رشد فکری، ذهنی، روحی، علمی و تقوایی افراد است. این عملکرد نزد همه یکسان نیست و در واقع مناسبات بین انسانها نیز با تولد وجدان پدید میآیند، چنانکه وجدان تقریباً در یک آن بهصورت وجدان من و وجدان ما و وجدان دیگران تجلی مییابد و وجدان جمعی صورت می گیرد که دورکیم وجدان جمعی را مجموعهای از «باورها و احساسات جمعی» میداند. بهرغم او، وجدان جمع یا «روح جمع» دلیل تداوم جامعه و پیوند نسلها در خلال اعصار و قرون است و پس اگر جامعه در برهه زمانی خاص توانست به درک درستی از قوانین الهی و انسانی دست یابد می تواند تا حدود زیادی آن را برای نسل های دیگر به ارمغان رساند که این امر در راستای عدالت محوری می تواند حرکت کند، بنابراین می توان گفت؛ در ارتباط با انصاف و وجدان اجتماعی، نقش عدالت بسیار حائز اهمیت است. عدالت یعنی اینکه هر چیزی در جای خودش باشد، چه جایگاه افراد در ارتباط با شغل خود يا حرف زدن و اظهارهای روزمره و یا اینکه با ایماء و اشاره باشد. در حقیقت رابطه مستقیمی بین عدالت، انصاف و وجدان اجتماعی وجود دارد. قرآن کریم می فرماید: «ای كسانی كه ایمان آوردهايد، به طور جدّی در پاسداری از عدالت برخيزيد و برای خدا گواهی دهيد اگر چه (اين گواهی) به زیان خود شما يا پدر و مادر يا نزديكان شما بوده باشد. برای هر كس كه شهادت میدهد چه غنی باشد يا فقیر، خدا سزاوارتر است كه از آنها حمایت كند. بنابراين از هوی و هوس پيروی نكنيد كه از حق منحرف خواهيد شد و اگر حق را تحریف كنيد و يا از اظهار آن اعراض نماييد خداوند به آنچه انجام میدهيد آگاه است».
پس هر چه انصاف در نزد افراد پررنگ تر باشد، وجدان اجتماعی بیدارتر می شود و در نتیجه عدالت گسترش می باید و آنجاست که می توان به داشتن جامعه ای نزدیک به آرمان رسید و تلاش کرد. بنابراین هر چه افراد در قضاوت ها، رفتارها، کنش ها، واکنشها، ارتباطات و حتی در ذهن و فکر خود منصفتر باشند، جامعه ای عدالت محورتر خواهیم داشت. یک مثال جالبی را می توان درباره انصاف، عدالت و تحرک جامعه در نظر داشت، به فرض مثال اگر فردی عضوی از بدنش مانند دندان به درد آید، آیا می شود گفت؛ دیگر بقیه اعضا، مانند روح، قلب، ذهن، فکر و دیگر اعضا، بی خیال آن باشند؟ آیا این بی انصافی و بی عدالتی نیست که فرد توسط پاهایش به داورخانه رفته و قرص و یا قطره مُسکنی خرید کند و با دست خود مُسکن را در دهان خود قرار دهد و دهان بجود یا آن را قورت دهد! آیا بی وجدانی نیست که در این میان یکی از اعضای بدن همکاری و هماهنگی لازم را انجام ندهد؟ آیا جالب است افرادی در جامعه از فقر علمی، فکری، مالی، سلامتی و ... بی بهره باشند و بسیاری از افراد بی انصافی کنند و در بی خیالی به سر ببرند و خود را جدا از جامعه بدانند؟ به راستی اگر این افراد اینگونه فکر می کنند که تنها خودشان می توانند همه کارهای خود را انجام دهند آیا این بی انصافی نیست که کارها و زحمات دیگران را از جمله، نانواها، راننده ها و ... را نادیده بگیرند؟ به راستی اگر اینگونه است چرا وجدان بسیاری از افراد در خواب فرو خفته و حرکتی را انجام نمی دهند که همه از مزایای مساوی و البته از روی رضایت انجام دهند! نتیجه ای که از بحث گرفته می شود، اینکه انصاف در همه امور زمینه بیدارسازی وجدان اجتماعی است. این امر در صورتي هست که فرد خود را جدا از جمع ندانسته و زمانی به اوج میرسد که پروازهای فکری و عملی افراد همراه با عدالتخواهی و از روی خودپسندیها و نادیده گرفتن دیگران نباشد.
در پایان باید گفت؛ خدا همه افراد را در هر جایگاهی که قرار دارند، با توجه به ظرفیت وجودی آنها، میسنجد و چه زیباست که با توجه به دردهای بسیاری که در جامعه ما وجود دارد، افراد وجدان فردی خود را بیدار کرده و آن را به جامعه تسری دهند../۹۰۱/ی۷۰۲/س
هادی ترکی، پژوهشگر فرهنگی