بین دینداری و لقمه حلال چه نسبتی برقرار است
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، یکی از نکات تربیتی مهم که نه تنها در نسل موجود، بلکه در نسلهای آینده میتواند تأثیر به سزایی داشته باشد موضوع لقمه حلال است. منظور از تربیت هم الزاماً تربیت کودک نیست؛ بلکه اهمیت لقمه حلال برای همه کس و در هر محدوده سنی ایفای نقش میکند و اهمیت خاص خودش را دارد.
در آموزههای دینی تأکیدات فراوانی درباره رزق حلال وارد شده که اهمیت فوقالعاده این موضوع را میرساند.
در چندین آیه قرآن خوردن مال حلال و طیّب تأکید شده است؛ از جمله این آیات، این دو آیه از سوره بقره است:
يَأَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فىِ الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ(بقره/168)
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ اشْكُرُواْ لِلَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ(بقره/172)
در حدیث قدسی وارد شده که خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: یا احمد! عبادت ده قسم است که نُه قسم آن در طلب حلال است. پس وقتی که خوراک و نوشیدنی تو پاک شد در پناه من خواهی بود. (سفینة البحار/ج2/ص320)
در روایت دیگری است که عبادت هفتاد جزء است و بهترین آن تحصیل روزی حلال است.(معانی الأخبار/ ص367)
در حدیث دیگری از نبی اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که عبادت با مال حرام مانند ساختن بنا بر روی شن است.(عدة الداعی/ص153)
استجابت دعا و جاری شدن چشمه حکمت بر زبان از برکات دیگر لقمه حلال است که در روایات به آن اشاره شده است.
داستانی عجیب از علامه تهرانی
علامه محمد حسین حسینی تهرانی در کتاب شریف معاد شناسی مطلب عجیبی را در اهمیت لقمه حلال نقل میکند.
وی از دوست شیرازیاش به نام حاج مؤمن که انسان با تقوایی بوده نقل میکند که يكى از ائمّه جماعت شيراز روزى به او(حاج مؤمن) گفت بيا با هم به زيارت حضرت على بن موسى الرضا عليهالسلام برويم و يک ماشين دربست اجاره كرد و چند نفر از تجّار هم همراه او بودند.
وقتی به قم میرسند یکی دو شبی برای زیارت توقف میکنند. برای حاج مؤمن حالات عجیبی پیدا میشود که میگوید بسیاری از حقایق را درک میکردم. یک روز عصر در صحن مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام شخص بزرگی را میبیند که وعدههایی به او میدهد.
در ادامه، حاج مؤمن نقل میکند که وقتی از نيشابور گذشتيم، ديديم مردى به صورت عامى در كنار جادّه به طرف مشهد میرود که يک كوله پشتى همراهش بود. اهل ماشين گفتند اين مرد را سوار كنيم ثواب دارد، ماشين هم جا داشت.
ماشين توقّف كرده چند نفر پياده شدند و از جمله آنان من بودم و آن مرد را به درون ماشين دعوت كرديم. قبول نمىكرد، تا بالاخره پس از اصرار زياد حاضر شد سوار شود، به شرط آنكه پهلوى من بنشيند و هر چه بگويد من مخالفت نكنم. سوار شد و پهلوى من نشست و در تمام راه براى من صحبت میكرد و از بسيارى از وقايع خبر مىداد و حالات مرا، يكايک تا آخر عمر گفت. من از اندرزهاى او بسيار لذّت مىبردم و برخورد به چنين شخصى را از مواهب عَليّه پروردگار و ضيافت حضرت رضا عليهالسلام دانستم. كم كم رسيديم به قدمگاه و به موضعى كه شاگرد شوفرها از مسافرين «گنبدنما» میگرفتند.
همه پياده شديم. موقع غذا بود، من خواستم بروم و با رفقاى خود كه از شيراز آمدهايم و تا به حال سر يک سفره بوديم غذا بخورم. گفت: آنجا نرو! بيا با هم غذا بخوريم. من خجالت كشيدم كه دست از رفقاى شيرازى كه تا به حال مرتباً با آنها غذا مىخورديم بردارم و اين باره ترك رفاقت نمايم، ولى چون ملتزم شده بودم كه از حرفهاى او سرپيچى نكنم، به ناچار موافقت نموده، با آن مرد در گوشهاى رفتيم و نشستيم.
از خرجين خود دستمالى بيرون آورد، نان تازه با كشمش سبز در آن دستمال بود، شروع به خوردن كرديم و سير شديم؛ بسيار لذّت بخش و گوارا بود.
در اينحال گفت: حالا اگر مىخواهى به رفقاى خود سرى بزنى و تفقّدى کنی عيب ندارد. من برخاستم و به سراغ آنها رفتم و ديدم در كاسهاى كه مشتركاً از آن مىخورند خون و كثافات است و اينها لقمه بر میدارند و مىخورند و دست و دهان آنها نيز آلوده شده و خود اصلًا نمىدانند چه مىكنند و با چه مزهاى غذا مىخورند. هيچ نگفتم، چون مأمور به سكوت در همه احوال بودم.
به نزد آن مرد بازگشتم. گفت: بنشين، ديدى رفقايت چه مىخوردند؟ تو هم از شيراز تا اينجا غذايت از همين چيزها بود و نمىدانستى؛ غذاى حرام و مشتبه چنين است. از غذاهاى قهوهخانهها نخور؛ غذاى بازار كراهت دارد. گفتم: إن شاء الله تعالى، پناه مىبرم به خدا.
این ماجرا نمونهای از مواردی است که اهل معرفت به آن واقف هستند و باطن مال حرام را میبینند که چقدر آلوده و مشمئز کننده است و قطعا یکی از عواملی که آنها را به این صفای باطن رسانده لقمه حلال است.
ماجرای شریک قاضی
داستان شریک بن عبدالله، قاضی مهدی عباسی نیز از نکات عبرت انگیز تاریخی است که اثر لقمه را بر جان و روح انسان آشکار میکند.
شریک بن عبدالله از محبّین اهل بیت و به علم و تقوا نیز معروف بود. روزی مهدی عباسی او را خواست و به او گفت که یکی از این سه کار را بپذیرد:
یا منصب قضاوت پایتخت را بپذیرد؛ یا به فرزندان خلیفه علم و حدیث بیاموزد؛ و یا یک وعده غذا با او صرف کند.
شریک از پذیرش هر سه پیشنهاد خلیفه عذر خواست، ولی مهدی عباسی عذر او را نپذیرفت و گفت که حتماً یکی از آنها را باید بپذیرد.
در نهایت شریک هم که چارهای نداشت، یک وعده غذا را که به ظاهر راحتتر بود انتخاب کرد. همین یک وعده غذا سبب شد که بعدها شریک دو شرط دیگر هم بپذیرد وعملا آخرت را به دنیا فروخت.
شریک روزی با متصّدی پرداخت حقوق حرفش شد. متصّدی به او گفت: تو که گندم به ما نفروختهای، این قدر سماجت میکنی! شریک گفت: چیزی از گندم بهتر به شما فروخته ام. من دین خود را فروختهام!
از اینرو اگر بخواهیم یک شاخصه مهم برای اهمیت مال حلال ترسیم کنیم باید بگوییم که در واقع دیندار بودن بر پایه لقمه حلال استوار است. /999/ی۷۰۳/س
بابک شکورزاده