سیاست «تصفیر» و تلاش ترامپ برای تهاتر کالا با نفت!
به گزارش خبرگزاری رسا، سیاست دونالد ترامپ برای به صفر رساندن صادرات بخصوص صادرات نفت از ایران را برخی از رسانه ها با نام «تصفیر» نام گذاری کرده اند. واژه تصفیر به دلیل همخوانی که با واژه «تحریم» دارد، هم از لحاظ لغتی و هم به لحاظ استراتژیک، سیاستی است که همسو با سیاست های اقتصادی آمریکا، به دنبال فشار بیش از پیش به ایران با روش های جدیدی است که آمریکایی ها و همپیمانان آن ها به دنبال عملی کردن آن هستند.
تصفیر چیست؟
یکی از وعده های دونالد ترامپ این است که بتواند در نوامبر 2018 یعنی آبان ماه، ورود انواع کالاهای استراتژیک و به خصوص نفت ایران توسط کشورهای دیگر را به «صفر» برساند. سابقه چنین سیاستی را می توان در رفتارهای رئیس جمهور قبلی آمریکایی ها یعنی باراک اوباما نیز مشاهده کرد. اوباما نیز در سال های بین 2010 – 2012 با اتخاذ و استفاده از روش هایی تلاش کرد تا واردات نفت از ایران توسط اروپایی ها را به صورت دوره ای کاهش دهد. طرح اوباما این بود که هر چند ماه یک بار 20 درصد از واردات نفت ایران توسط کشورهای غربی را کاهش دهد. اگرچه اوباما به دنبال به صفر رساندن صادرات نفت از ایران به کشورهای دیگر نبود، اما بنا نهادن «قانون اختیارات ملی 2012» یکی از بن مایه های تحریم ها علیه بانک مرکزی و علیه صادرات نفت ایران بود.
سنگ بنای سیاست «تصفیر» ترامپ چیست؟
قانون اختیارات دفاع ملی آمریکا 2012 (NDAA,2012) سنگ بنای سیاست «تصفیر» ترامپ در خصوص نفت ایران است. این قانون در بخش 1245 و در زیر بخش D به تحریم بانک مرکزی ایران و نیز تحریم خرید نفت خام ایران میپردازد. در این قانون مصوب میشود که خریداران نفت ایران پس از 180 روز باید تحریم خرید نفت خام ایران را اجرایی کنند. برخی کشورها نیز توسط رئیس جمهور آمریکا استثنا میشوند و شرط استثنا شدن آن کاهش مستمر خرید نفت از ایران است. در قانون قید شده است که خریداران نفت خام ایران باید کاهش قابل توجهی (Significant Redaction) در میزان خرید انجام دهند. وزارت خزانهداری این میزان را 20 درصد برای متوسط 6 ماهه مشخص کرده است. حال استناد مقامات دولت ترامپ برای به صفر رساندن خرید نفت از ایران همین قانونی است که زمان دولت اوباما به تصویب رسیده و حالا تبدیل به یک سند ملی برای رویارویی با ایران توسط آمریکایی ها شده است.
جنگ رسانه ای آمریکا برای ایجاد وحشت عمومی بین المللی نسبت به ایران
در روزهای اخیر خبری توسط برخی از خبرگزاری ها به فضای بین المللی مخابره شد که از این موضوع حکایت داشت که کره جنوبی واردات نفت از ایران را به طور کامل متوقف کرد. وقتی ریشه این خبر در رسانه ها ردیابی شد، به خبرگزاری رویترز بر می گشت. رویترز در گزارشی به نقل از منابع نفتی مدعی شده بود که برای نخستین بار طی 6 سال گذشته، شرکتهای نفتی و پالایشگاههای کره جنوبی در ماه ژوئیه - ماه جاری - سفارشی برای خرید نفت و میعانات گازی به ایران نخواهند داد و واردات نفت از ایران در ماه آینده متوقف میشود.
در همین خصوص بی بی سی هم نوشته بود «انتظار میرود توقف خرید نفت از ایران در ماههای بعد هم ادامه یابد مگر اینکه دولت کره جنوبی بتواند موافقت دولت آمریکا با معافیت از تحریمهای آمریکا را به دست آورد.»
در گزارش رسانه ها آمده بود «این اقدام کره تحت فشار تحریم آمریکا صورت گرفته و آمریکا قصد دارد با فشار تحریم، صادرات نفت ایران را تا آبان 97 به صفر برساند.»
آمریکایی ها علاوه بر استراتژی استفاده از شبکه های اجتماعی برای تهدید ایران و به منظور فضاسازی بین المللی علیه ایران، از استراتژی رسانه ای نیز بهره می برند. به همین دلیل چند روز پیش بود که وزیر خارجه ایران محمد جواد ظریف با بیان «موجسازی رسانهای علیه ایران» اشاره کرد که «برخی رسانههای غربی از جمله رویترز روزانه 50 خبر دروغ درباره اقتصاد ایران منتشر میکند. این خط اخبار منفی علیه ایران، با هزینه سرسامآور یکی از کشورهای همسایه ما دنبال میشود.» خبر رویترز در خصوص توقف خرید نفت ایران توسط کره نیز یکی از همان اخبار دروغی بوده است که توسط این رسانه منتشر شده است.
بلافاصله کره جنوبی ادعای عدم بارگیری نفت و میعانات گازی ایران در ماه ژوئیه (تیر - مرداد) از سوی این کشور را رد کرد. سفارت کره جنوبی در تهران روز شنبه در توییتی اعلام کرد، ادعای برخی رسانهها مبنی بر عدم بارگیری نفت و میعانات گازی ایران در ماه ژوئیه (تیر - مرداد) از سوی این کشور رد می شود.
بنابراین سیاست آمریکایی ها علاوه بر غوغاسالاری علیه ایران در فضای بین المللی، استفاده از ابزار رسانه برای ملتهب کردن فضای افکار عمومی علیه ایران به منظور بهره برداری در شرایط بحرانی نیز است.
آیا آمریکا موفق به سیاست «تصفیر» می شود؟
برای پاسخ به این سوال ضروری است که مقایسه ای با سیاست هایی که توسط دولت اوباما در خصوص کاهش خرید نفت از ایران در بازه زمانی 2010-2012 انجام داد، داشته باشیم. قانون اختیارات دفاع ملی سال 2012 و بند «د» این قانون به آمریکا این اجازه را می داد که هر شش ماه یک بار 20 درصد از خرید نفت ایران توسط کشورهای دیگر را کاهش دهد. اما در عمل اوباما موفق به انجام این کار نشد، در شرایطی که آمریکایی ها معتقد بودند که توانسته اند اجماع بین المللی علیه ایران را به وجود آورند، آن ها نتوانستند کشورهای دیگر از جمله هند و چین را مجاب کنند که خرید نفت از ایران را به صفر برسانند. تنها کاری که آمریکایی ها در آن برهه موفق به انجام آن شدند این بود که پیشنهاد دهد «کشورهای خریدار نفت از ایران، پول نفت را به ایران ندهند و بجای آن به ایران کالا بدهند».
با این پیشنهاد آمریکا با توجه به انتفاعی که این کشور ها از این پیشنهاد می بردند و آن ها را از تعهدات مربوط به پرداخت پول به ایران می رهانید، شرایط به ضرر ایران تمام شد. کشورهای خریدار نفت ایران نسبت به مبادله نفت با غذا و دارو بهانه هایی در دست گرفتند و همین موضوع سبب شد تا مبادله نفت با کالاهای ساخت این کشورها برای آن ها مقدور شود. با استفاده از این سیاست هم آمریکایی ها خوشحال بودند که توانسته اند فشار اقتصادی علیه ایران را عملی کنند و هم کشورهای خریدار نفت ایران از اینکه بجای پرداخت پول به ایران، اقلام و کالاهای خود را به ایران صادر می کردند خشنود بودند.
حال وقتی به مدل مشابه آنچه اوباما در سالهای قبل انجام می داد، در روزهای اخیر مراجعه می کنیم، می توان تشخیص داد که در بدترین حالت ترامپ می داند که در به صفر رساندن خرید نفت از ایران موفق نخواهد شد. همین چند روز پیش بود که ترکیه اعلام کرد که به خرید نفت از ایران ادامه خواهد داد، حال در این شرایط سیاست بعدی ترامپ برای زمین گیر کردن ایران و متعاقبا برای اجازه ندادن به بهره برداری از درآمدهای نفتی چیست؟ به نظر می رسد «همان سیاست باراک اوباما مبنی بر فشار به کشورهای دیگر به منظور تهاتر کالا با نفت به منظور در اختیار قرار نگرفتن پول نفت در دست ایران»، عملی ترین سیاستی است که ترامپ به دنبال آن خواهد رفت./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: فارس