۱۸ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۲:۵۵
کد خبر: ۵۷۴۰۴۲

چرا آیت الله فشارکی از پذیرش مرجعیت امتناع می کرد؟

بعد از فوت آیت الله حاج میرزا حسن شیرازی، بسیاری از علما و فقها بر این واقعیت اصرار داشتند که سید فشارکی، مجتهد اعلم است و چندین بار تا در منزل ایشان برای طلب تصدی مرجعیت مسلمین به ایشان رجوع کردند، اما…
مرجعیت

به گزارش خبرگزاری رسا، آیت الله سید محمد طباطبایی فشارکی از علمای قرن ۱۳ هجری به شمار می رود که به همراه مجتهدینی چون میرزا محمدتقی شیرازی، سید محمد کشمیری و میرزا مهدی شیرازی به حوزه درسی فاضل اردکانی رفت و ضمن فراگیری فقه و اصول، وارستگی، بی‌اعتنایی به دنیا و سایر مکارم اخلاقی را از وی آموخت.

آیت الله العظمی اراکی در احوالات این عالم بزرگ شیعه گفته است: ایشان (سید محمد فشارکی) با مرحوم محمدتقی شیرازی هم بحث بودند؛ از اصفهان به کربلا می‌آیند و در درس فاضل اردکانی شرکت می‌کنند؛ فاضل اردکانی آن وقت خیلی معنون بود میرزا حسن شیرازی آن زمان، در نجف و فاضل اردکانی در کربلا بوده؛ یک روزی در اوقات زیارتی، زوار عرب از اطراف کربلا به عنوان زیارت حضرت امام حسین علیه السلام مشرف می شوند، آمد و رفت این ها به صورت هروله و با لباس مخصوص بود.

سید محمد فشارکی در زمان مراجعت آن ها خودش را داخل این جمع می نماید با این که لباس متفاوت با آنان داشت. در این بین که به حالت هروله بین زوار عرب می‌رفته است در مراجعه به کجاوه پایش به پای آقا میرزا حسن شیرازی برخورد می کند. میرزا حسن شیرازی از داخل جمعیت دستش را دراز می‌کند و می‌گوید: با من بیا! از همان ساعت اول، آقا سید محمد فشارکی به آقای میرزای شیرازی ملحق گردید و از خواص ایشان گشت. از او می پرسند: شما مدتی در کربلا و در درس فاضل اردکانی بودید، چه تفاوتی دیدی بین او و بین میرزای شیرازی جواب داده بود: میرزای شیرازی در هوش و توانایی های فکری بر فاضل اردکانی برتری دارد.

همان گونه که آیت الله مصلحی از پدر بزرگوار خود آیت الله اراکی و ایشان از مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل کرده است، مرحوم سید محمد فشارکی برای این که در یادگیری دروس توفیق افزونتری بدست آورد و درجات علمی را بهتر طی کند، تصمیم گرفت روز عاشورا همراه طایفه طویرجی ها عزاداری کند و چون با اخلاص و نیتی عالی و به منظور والایی به سوگواری پرداخت، حضرت امام حسین علیه السلام به او توفیق بزرگی داد. و چه اجری بهتر از این که سید محمد فشارکی با میرزای شیرازی آشنا شود؛ آشنایی مهمی که تحول بزرگی در مسیر زندگی علمی و اجتماعی آن فقه فرزانه ایجاد کرد و زمینه‌هایی را برایش چنان مهیا ساخت که جمع کثیری از معاریف و مشاهیر، حوزه درسی او را غنیمت شمردند.

سید محمد فشارکی در محضر میرزای شیرازی

سید محمد فشارکی در سال ۱۲۸۶ ق به نجف هجرت کرد و در محفل علمی میرزای شیرازی حضور یافت. و چون میرزا درس خود را به سامرا انتقال داد، سید محمد نیز به این شهر آمد و به درس استادش اکتفا کرد.

میرزای شیرازی برای شاگردانی که شایستگی و استعداد عالی داشتند همچون پدری مهربان و با عاطفه بود؛ شاگرد را در راه تحصیل کار آزموده می ساخت و بر حسب استعدادش به وی تمرین می داد. وی هنگامی که آثار جوشش معرفت و معنویت را در وجود سید محمد مشاهده کرد مقامش را محترم شمرد و او را از خواص خویش قرار داد. و به دلیل قبول ریاست عامه و زعامت تامه، امور تدریس و تربیت طلاب را به سید محمد فشارکی واگذار کرد و سید محمد نیز با جدیت به تربیت و آموزش شاگردان رهبر قیام تنباکو پرداخت و به نیکوترین وجهی این مهم را انجام داد، چنان چه تحسین مشاهیر علمای شیعه را برانگیخت و این روند بیست سال ادامه یافت. ارتباط این استاد و شاگرد به نحوی از نظر علمی، عاطفی و آموزشی ارتقا یافت که میرزای شیرازی در مصالح اجتماعی و حل مشکلات جامعه با وی مشورت می‌کرد.

سید حسین حائری فشارکی نقل کرده است که در ماجرای تنباکو و فتوای میرزای شیرازی که منجر به قطع استعمار انگلیس در ایران گردید، ـ میرزا شاگردان برجسته و فاضل خود را شب‌ها نزد خود فرامی‌خواند و با آنان در خصوص فتوا به حرمت تنباکو و عوارض این حرکت شرعی و سیاسی، بحث می‌کرد. سپس گفتگوها به صورت مکتوبی درمی‌آمد؛ مرحوم میرزا آن ها را مورد مطالعه قرار می‌داد و گاهی حاشیه‌ای بر آن مکتوب می‌نوشت. زمانی سخن به این جا رسید که: بیم آن می‌رود که میرزا به تحریم تنباکو فتوا دهد، جانش به خطر بیفتد؛ در این صورت چه جوابی در پیشگاه خداوند خواهیم داشت؟

آیت الله سید محمد فشارکی بر این باور بود که در مقابل این فتوا ـ که موجب حفظ اقتدار و عزت مسلمانان است و مصلحت دینی در آن نهفته است ـ اگر میرزا هم به شهادت رسید، ضرر نکرده است. از این رو، روزی با اجازه استادش به حیاط اندرونی او وارد شد و خطاب به میرزا گفت: شما حق استادی، تعلیم و تربیت و سایر حقوق بر من دارید؛ ولی خواهش می‌کنم به اندازه چند دقیق اجازه دهید تا من آزادانه نظر خود را بیان کنم.

میرزا از پیشنهاد او استقبال می‌کند و می‌فرماید: بگویید؛ سید محمد فشارکی می‌گوید: سید! چرا معطلی؟ فکر نکنم از این که جانت به خطر می‌افتد هراسی به دل راه دهی، پس چه بهتر که بعد از خدمت به اسلام و تربیت علمی عده‌ای، به سعادت شهادت برسی که موجب رستگاری شما و افتخار ماست.

میرزای شیرازی جواب می‌دهد: «من نیز چنین عقیده‌ای دارم ولی می‌خواستم به دست دیگری نوشته شود و امروز به سرداب مطهر (که امام عصر عجل الله تعالی و فرجه الشریف در آن جا غایب شده) رفتم و این حالت دست داد و نوشتم و فرستادم. ولله المستعان وله الشکر علی وضوح الحجه».

سید محمد طباطبایی فشارکی که از بزرگان علما و مجتهدان بود، به جهت موقعیت ممتاز علمی در زمان حیات استادش ریاست حوزه درس و بحث به او منحصر می‌شد اما با رحلت آیت الله میرزای شیرازی در سال ۱۳۱۲ ق همراه خانواده‌اش به نجف مهاجرت کرد و کرسی درس خود را به این شهر مقدس انتقال داد. وی نخست در خانه، سپس در جوار مقبره استادش میرزای شیرازی و بعد از چندی در جامع هندی به تدریس پرداخت همزمان مجلس درسی نیز در منزل برای برخی از خواص بنا نهاد.

تلاش‌های علمی وی برای تربیت طلاب در نجف تا زمان رحلتش ادامه یافت و حدود چهار سال طول کشید. تعداد علما و فضلایی که در درس او شرکت می‌نمودند تا سیصد نفر نوشته شده است که برخی از آنان شاگردان میرزای شیرازی بودند. تحقیقات فقهی و اصولی او مورد توجه پرورش یافتگان مکتبش قرار گرفت و اعتبار علمی و مراتب فضل و کمالش را زبانزد خاص و عام ساخت.

آیت الله فشارکی به درس و بحث و ملا شدن اهمیت فراوان می‌داد؛ روش او به گونه‌ای بود که طلبه‌ها ضمن تهذیب اخلاق و تزکیه، به تحصیل و ترقی علمی هم اهمیت دهند. مرحوم سید حسین حائری ـ برادرزاده آیت الله فشارکی نقل می کند: خدمت آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی که اهل سیر و سلوک و مقامات عرفانی بود، رفتم؛ ایشان دستور ریاضت اربعین دادند. بعد به محضر عمویم رسیدم، پرسید: کجا بود؟ ماجرا را برای ایشان بازگفتم: فرمود: این جوان دیگر دنبال تحصیل و ترقی نخواهد رفت! آن گاه خطاب به من فرمود: …پسر جان! هنگامی که می خواهی به بستر خواب روی یک تسبیح به دست بگیر و گناهانی که از اول صبح تا آن هنگام مرتکب شده‌ای، شمارش کن؛ پس از آن اگر خلافی کرده‌ای از اعماق دل توبه کن. تا چهل شب این روش را ادامه بده، در شب چهلم اگر هر چه فکر کردی و مشاهده نمودی، چیزی در مورد خلاف‌هایت به ذهنت نیامد، با تمام وجود خدای را سپاس گوی و پس از آن بکوش که اعمال و رفتارت را فقط برای خدا انجام دهی، میرزای بزرگ ـ استاد ما ـ همیشه مشغول این نوع ریاضت بود.

از شاگردان پرآوازه ایشان می توان به شهید آیت الله سید حسن مدرس، آیت الله شیخ محمدرضا مسجد شاهی، آیت الله میرزا محمدحسین نائینی، آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی، آیت الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی، علامه شیخ محمدجواد بلاغی، شیخ حسن بن علی شوشتری معروف به شیخ حسن کربلایی، علامه حاج سید محمدرضا یثربی، آیت الله سید علی نجف آبادی، آیت الله حاج میرزا محمد تهرانی عسکری، آیت الله حاج میرزا سید علی مدرس کوچک و آیت الله آقای حاج میرزا فخرالدین (فرزند سید ابوالقاسم شیخ الاسلام) اشاره کرد.

آیت الله سید محمد فشارکی با لقب هایی چون استاد اکبر و سید استاد معرفی شده است. مدرس تبریزی او را چنین معرفی می‌کند: سید محمد بن میر قاسم طباطبایی فشارکی اصفهانی، از اکابر علمای امامیه اوایل قرن حاضر (چهاردهم هجری) و از تلامذه حاج میرزا محمدحسن شیرازی می‌باشد. در حال حیات استاد مذکورش در سامرا مرجع تدریس بود. در نجف نیز بعد از وفات سید مجدد شیرازی حوزه درسش مرجع استفاده اکابر وقت گردید. در کلمات بعضی از بزرگان به استاد کبیر موصوف می‌باشد؛ با وجود فراهم بودن امکانات و شرایط لازم، به امور ریاست شرعی اعتنایی نکرد و تنها به تدریس و تکمیل نفس پرداخت.

امتناع سید محمد فشارکی از پذیرش مرجعیت

سید محمد فشارکی بارها به شاگردانش می‌گفت: دوست ندارم که وقتی باد به بیرق کسی می‌خورد، من هم خودم را جلو بیاندازم و بگویم: انا رجل و در عرصه عمل هم به این موضوع توجه داشت یعنی بعد از فوت استادش مرحوم آیت الله حاج میرزا حسن شیرازی ـ که ریاست امور مسلمین به عهده ایشان بود و سید فشارکی هم از خواص شاگردانش بود ـ بسیاری از علما و فقها بر این واقعیت اصرار داشتند که سید فشارکی، مجتهد اعلم است و چندین بار تا در منزل ایشان برای طلب تصدی مرجعیت مسلمین به ایشان رجوع کردند اما سید فشارکی قبول نکرده و گفته بود: «والله خود را از معاصرین اعلم می‌دانم ولی مرجعیت را قبول نمی‌کنم.» عذرش این بود که از عهده‌ام ساخته نیست و نمی‌توانم فتوا دهم؛ با این که اعلمیت به معنای قوه استنباط است اما از پذیرش این مقام اجتناب می کند.

برخی منابع دیگر یادآور شده‌اند وقتی به ایشان برای منظور فوق مراجعه می‌کردند، می‌گفت: «شایسته مرجعیت نیستم، زیرا ریاست دینی و مرجعیت اسلامی به غیر از علم فقه، امور دیگری لازم دارد…».

در واقع او با بلندنظری و تقوایی که داشت شدیداً از پذیرش این پیشنهاد امتناع ورزید و با قاطعیت گفت: شایسته چنین مقامی نمی‌باشم زیرا فردی محتاط می‌باشم و در مسایل و موضوعات خیلی احتیاط می‌کنم و چنین روحیه‌ای با مرجعیت تقلید و ریاست امور مسلمین نمی‌سازد. من به تدریس و تربیت طلاب راغب ترم و جناب آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی برای این امر لیاقت دارد؛ به سراغ او بروید.

آن عالم بصیر به خوبی می‌دانست که برای تصدی مقامات دینی غیر از فقه کتابی ذهنی، فقه خارجی عینی و عملی بسیاری از آگاهی‌های دیگر لازم است. از این رو، مردم را به میرزا محمدتقی شیرازی ارجاع می‌دهد.

شهید آیت الله قدوسی می‌گوید: مرحوم حاج سید محمد فشارکی برای شاگرد خود آیت الله حائری نقل کرده است که: هنگام ارتحال میرزای شیرازی به منزل رفتم؛ دیدم مثل این که در دلم یک نشاطی هست، هر چه فکر کردم، ملاحظه نمودم زمان شادمانی نیست؛ استادم، مربیم و کسی که از نظر علم، تقوا و ذکاوت شگفت بوده، درگذشته است. پس این ضایعه، افسردگی و غم به دنبال می‌آورد نه نشاط! مدتی نشستم ببینم کجا خراب شده؟ این نشاط مال چیست؟ آخرش دیدم نکند چون همین روزها باید مرجع شوم، حالت مذکور به من دست داده است. بلند شدم… مشرف شدم حرم و از حضرت خواستم تا این خطر را از من رفع کند؛ دارم حس می کنم که تمایل به ریاست دارم. آری تمام نتیجه یک عمرش را می‌دهد و پایمال می‌کند و از بین می‌برد برای این که خطر لغزش را از بین ببرد؛ این گذشت است که ملکات اخلاقی آن را درست می‌کند.

با وجود آن که با ارتحال میرزا از دیدگاه فقها و مراجع، اعلمیت و زعامت سید فشارکی محرز بود و همه مردم در انتظار وی بودند که به پیکر میرزای شیرازی نماز بخواند اما پس از ساعت‌ها انتظار، او را نیافتند ناگزیر دیگری به جنازه مجدد شیرازی نماز خواند. و آن گاه که پیشنهاد زعامت به وی گردید آیه شریفه: «تلک الدار الاخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی‌الارض ولافسادا والعاقبه للمتقین» را تلاوت نمود و به داخل خانه رفت و درب را به روی خویش بست.

آقای محمد الرضی الرضوی به نقل از سید عباس طباطبایی فشارکی ـ فرزند آن مرحوم ـ از قول جماعتی از اهل علم گفته است که وقتی عده‌ای برای تصدی مقام مرجعیت از سید محمد فشارکی دعوت کردند، به آنان گفت: «من به سرداب، محل غیبت امام عصر عجل الله تعالی و فرجه الشریف رفتم و بعد از غسل و زیارت و نماز و توسل از آن حضرت خواستم که خداوند محبت ریاست را از دلم بیرون کند و این دعا به اجابت رسید»/۹۶۹/د۱۰۲/ب۱

منبع: شفقنا

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۹ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۵۷
اگر در صدر مشروطه علما آمده بودند در میدان، مؤمنین آمده بودند، روشنفکرهای متعهد آمده بودند و مسلمانهای متعهد آمده بودند و قبضه کرده بودند مجلس را و نگذاشته بودند که دیگران بیایند مجلس را بگیرند، ما به این روزگار نمی رسیدیم، ما مملکتمان خراب نمی شد، ما عزتمام از بین نمی رفت .
0
0