محمد منتظری میگفت آیتالله منتظری بهدرد سیاست نمیخورد
به گزارش خبرگزاری رسا، "برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت میکنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفت و آمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا میزنند، جداً جلوگیری کنید. من این تذکر را در قضیۀ «مهدی هاشمی» هم به شما دادم." این بخشی از نامه 68/1/8 امام خمینی به آیتالله منتظری و پذیرش عزل وی از قائم مقامی رهبری است.
30 سال پیش در چنین روزهایی، امام خمینی اقدام به عزل آیتالله منتظری از قائم مقامی رهبری کرد. آیتالله منتظری متولد سال 1301، از مبارزان با سابقه دوران انقلاب و رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی و دومین امام جمعه تهران بعد از آیتالله طالقانی بود.
وی که از شاگردان مرحوم آیتالله بروجردی و امام راحل به شمار میرفت، در دوران پیش از پیروزی انقلاب بارها در راه مبارزه به زندان رفت و تبعید شد. بعد از پیروزی انقلاب نیز مسئولیتهایی همچون امامت جمعه تهران، ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی را برعهده داشت تا اینکه در سال 64 بهعنوان قائم مقام رهبری انتخاب شد اما بعد از ماجرای مهدی هاشمی معدوم و دفاع آیتالله منتظری از او، در سال 68 از این مقام برکنار شد.
امام راحل در نامهای که به تاریخ 1368/1/6 به آیتالله منتظری نوشت، میگوید "شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم..."
آیتالله منتظری، امام خمینی و مرحوم هاشمی رفسنجانی
برای بررسی ماجرای عزل آیتالله منتظری از قائم مقامی رهبری و ماجرای بند مهدی هاشمی بهسراغ جواد منصوری رفتیم. وی پیش از انقلاب عضو گروه ملل اسلامی (معروف به گروه 55نفره) بود که در راستای ایجاد حکومت اسلامی فعالیت میکرد.
منصوری اولینبار در سال 1344 دستگیر و به شش سال زندان محکوم شد و در سال 48 آزاد شد. بعد از آزادی از زندان، مبارزات خود را در گروه حزبالله ادامه داد و مجدداً در سال 51 دستگیر و تا انقلاب در زندان بود. منصوری بعد از پیروزی انقلاب و تجمیع سپاههای متفرق در کشور در دوم اردیبهشت 58، اولین فرمانده سپاه با حکم شهید بهشتی بود. وی در آن دوران از اعضای ارشد حزب جمهوری اسلامی بهشمار میرفت.
منصوری پس از سپاه به وزارت امور خارجه رفت و از سال 60 تا 67، معاون آسیا و اقیانوسیه وزیر امور خارجه بود. در سال 68 بهعنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران به پاکستان رفت و تا سال 72 در این سمت بود. وی همچنین از سال 85 تا 88 سفیر ایران در پکن بود.
متن زیر مشروح گفتگو با جواد منصوری است که در ادامه میخوانید:
تسنیم: مرحوم آیتالله منتظری تا قبل انقلاب به عنوان یک مبارز بین شخصیتهای انقلابی شناخته میشدند. یکی از مباحث حول و حوش ایشان بحث مهدی هاشمی معدوم است که موجب شد آقای منتظری برخی مواضع را بگیرد و ایشان را از انقلاب دور کرد. ماجرای مهدی هاشمی و نفوذش در بیت آقای منتظری از چه زمانی شروع شد و چه قدر آقای منتظری تحت تاثیر مهدی هاشمی قرار داشت؟
منصوری: جریان آقای منتظری یک جریانی است که به دلایلی پیچیدگی خاصی دارد به عبارت دیگر ایشان و اطرافیانش در بعضی از مسائل یا ناشناخته هستند یا غیرمتعارف یعنی مثلا مردم به ندرت فکر میکنند که یک مجتهد در سطح آقای منتظری با آن سنش یک مسائلی داشته باشد که باور کردنی نباشد. یک مقدار مطالبی هست در مورد ایشان که عرض میکنم و شاید تا به حال نگفتهام و مهم هم هستند.
در سال 1346 من مدتی با ایشان در زندان قصر بودم و طبیعتا زندان به دلیل آن فضای محدودش آدمها خیلی زود همدیگر را کامل میشناسند چون در فضای آزاد افراد در یک مقاطعی با هم برخورد دارند و بعد از هم جدا میشوند ولی در زندان به طور دائمی هستند. ماهیت واقعی آدمها امکان ندارد در زندان مخفی باشد و راحت همه چیز شناخته میشود. حقیقتاً من در آن زمان خیلی برایم عجیب بود که مثلا یک آدمی که آنقدر شهرت دارد، مجتهد، مبارز، نزدیک به امام و در حوزه بالاخره یک موقعیتی دارد این خصوصیاتی که عرض میکنم داشته باشد و این برای ما خیلی عجیب بود.
** منتظری بسیار حرف میزد، عجول و ساده بود
یکی اینکه اولا ایشان خیلی حرف میزد و این برایمان غیرمنتظره بود اصلا اجازه نمیداد کسی حرف بزند، دوم اینکه عجیب عجول در قضاوت کردن بود، بدون این که ابعاد مختلف مسئله را ببینند دو کلمه حرف میزدی ایشان قضاوت میکرد. سوم اینکه خیلی ساده بود هرکس هرچیزی میگفت، آقای منتظری فکر میکرد درست است! البته خصوصیات مثبتی داشت مثلا خیلی پرکار بود، خیلی حافظه قوی داشت ولی این خصوصیات منفی را هم داشت. با این که در آن موقع من مثلا 22، 23 سالم بیشتر نبود ولی واقعا تعجب میکردم چون همزمان با آیتالله انواری هم در همان زندان بودیم و میدیدم ایشان چه روحیاتی دارد و آیتالله منتظری چه روحیاتی دارد.
مدتی گذشت و ایشان از زندان آزاد شد. بعد چند وقت شهید محمد منتظری را زندان آوردند. من با ایشان مدتی بودم دیدم عجب تفاوتی این دو با هم دارند. پسر خیلی منضبط، فهمیده و متین و آرام بود. البته روحیات بعد انقلابش کمی متفاوت بود ولی در عین حال خیلی در مسائل اجتماعی آگاه و مسلط بود، در حالی که آقای منتظری بیشتر به یک سری امور حوزه و مسائل سطحی توجه داشت. برایمان عجیب بود که مثلا ایشان در مسائل سیاسی چه قدر اطلاعاتش کم است و ما تعجب میکردیم که مثلا یک کسی که حالا به عنوان یک مجتهد معروف در حوزه علمیه و یکی از شاگردان نزدیک به امام مطرح است، اینقدر اطلاعات سیاسیاش کم باشد.
** بعد از انقلاب باور نمیکردم منتظری تا قائم مقامی رهبری بالا بیاید
انقلاب که پیروز شد، من حقیقتش هیچ فکر نمیکردم که آقای منتظری تا حد قائم مقام رهبری مطرح و تصویب شود. در فاصله بین پیروزی انقلاب اسلامی تا مجلس خبرگان رهبری که ایشان را به عنوان قائم مقام تصویب کرد دو سال و خرده ای نزدیک سه سال بود. خب در این سه سال من رفت و آمد با آقای منتظری زیاد داشتم، چه به دلیل زمانی که فرمانده سپاه بودم چه زمانی که معاون وزیر خارجه بودم. چیزهایی می دیدیم و حرفهایی می شنیدم که برایم عجیب بود مثلا قضاوتهای خیلی سطحی میکرد. هر کس میرفت نمیگذاشت حرف بزند! گاهی اوقات میگفت من میدانم چه میخواهی بگویی، در صورتی که ما وقتی محضر امام میرفتیم به هر میزانی که ما حرف میزدیم امام گوش میکرد.
خدا میداند اصلا وارد حرفمان نمیشد تا حرفمان تمام شود ولی ایشان اصلا اجازه حرف زدن نمیداد بعد سریع قضاوت میکرد و متحیر بودیم از تهران برای گزارش دادن میرفتیم یک ربع حرف میزدیم باور نمیکنید شاید دو سه دقیقه بیشتر صحبت نکرده بودیم که ایشان سر صحبت را میگرفت و گذشت.
** مهدی هاشمی مرتب گزارشهای دروغ به آیتالله منتظری میداد
زمانی که من فرمانده سپاه بودم، مقام معظم رهبری آن زمان عضو شورای انقلاب و نماینده شورا در سپاه بودند، یک روزی مطرح کردند آقای منتظری مرتب اصرار میکند به مهدی هاشمی مسئولیتی بدهید. من به ایشان عرض کردم آن اوایل که سپاه تشکیل شده بود آقای مهدی هاشمی با محمد منتظری در جریان تاسیس سپاه بودند و افرادی که سوابق مهدی هاشمی را میدانستند، ایشان را از سپاه رد کردند چرا ما دوباره ایشان را بیاوریم؟
تا زمانی که من در سپاه بودم اجازه ندادم مهدی هاشمی سپاه بیاید، بعد اینکه از فرماندهی سپاه رفتم، واحد نهضتها را درست کرد که ماجراهای عجیبی دارد و گزارشهای دروغ به آقای منتظری میداد و آقای منتظری باور میکرد و فکر میکرد که مهدی هاشمی الان چه کارهای عجیبی انجام میدهد و جالب است که چندین بار گفته بوده این سید مهدی خیلی لیاقتش بالاتر است چرا مملکت از وی استفاده نمیکند.
برای من واقعا این موضوع خیلی بد و تلخ بود که مهدی هاشمی آمد در سپاه و آن واحد نهضتها را درست کرد. نمیتوانستم کاری بکنم. در حدی که اگر در جلسهای بحثش باشد، مخالفت کردم ولی بالاخره تصمیمات گرفته شده بود. این که عملکرد سید مهدی در واحد نهضت چه بود و چه طور گزارش به آقای منتظری داده بود و چه طور آقای منتظری جذب این موضوع شده بود، خودش مسئله است.
خبرنگار: زمانی که شما معاون وزارت خارجه بودید واحد نهضتها چه قدر تداخل با کار وزارت خارجه داشت و آیا در سازماندهی گروههای آزادی بخش دچار انحراف شده بود؟
منصوری: در مورد عملکرد واحد نهضتها حرف خیلی است اما آنچه به اختصار میتوانیم بگوییم این است که یک تشکیلاتی شده بود که خیلی ها میتوانستند بیایند آنجا سوء استفاده کنند فقط کافی بود که مهدی هاشمی را به نوعی بتوانند موافق بکنند یا مثلا تایید او را بگیرند. بعضا خیلیها دنبال پول بودند، بعضیها دنبال جاسوسی بودند، بعضیها از کشور خودشان فراری بودند میآمدند اینجا زندگی کنند! فقط کافی بود تایید مهدی هاشمی را داشته باشند و امکانات تا حدودی مناسب در اختیارشان بود.
خبرنگار: این امکانات از کجا میآمد؟
منصوری: مهدی هاشمی هم از سپاه میگرفت هم از آقای منتظری و هم از دولت. گزارشهایی که میداد چه قدر غیرواقعی بودند، کاری نداریم.
** ما هم میدانستیم منتظری سادهلوح است؛ شهامت بیانش را نداشتیم
خبرنگار: چه دلیلی موجب میشد آیتالله منتظری اینقدر اعتماد بیش از حد به شخصی مثل مهدی هاشمی که سابقه قتل آیتالله شمس آبادی در کارنامهاش هست، داشته باشد؟
منصوری: امام در مورد آقای منتظری یک کلمهای گفت که ما قبلش یقین داشتیم، منتهی شهامت نداشتیم بگوییم. امام گفت تو خیلی "ساده لوحی"! کلمه ساده لوح را برای اولین بار امام درباره آقای منتظری در نامه شان به کار بردند وقبل آن کسی جرات نمیکرد بگوید آقای منتظری ساده لوح است. یکی اینکه میگفتند مجتهد است، یکی اینکه امام گفته نور چشم من است، یکی اینکه قائم مقام رهبری است و... به هر حال در قم شرایط را جوری درست کردند که هرکس وزیر میشد در این مملکت باید پیش ایشان میرفت ولی امام برای اولین بار جرات کرد و نوشت تو صلاحیت این موقعیت را نداری.
برای اولین بار -بدون این که کسی بگوید و اظهار کند- شهید بهشتی در مجلس خبرگان تا حدودی متوجه شد که این آدم نه می تواند جلسه را اداره کند نه میتواند بحثی هدایت کند نه میتواند مطالب را جمعبندی کند؛ لذا بهنحوی ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی را از ایشان گرفت و خودش مدیریت کرد. الان همه فهمیدند اسم ریاست مال آقای منتظری بود ولی ریاست واقعی با شهید بهشتی بود. این درست واضح بود و اگر قرار بود ایشان ریاست مجلس را به عهده بگیرد اصلا هیچ چیز به نتیجه نمیرسید. شهید بهشتی است که جلو میآید و جمع بندی و رای گیری را اعلام میکند.
ایشان یک جلسه را نمی توانست اداره کند. شهید بهشتی تقریبا یا تحقیقا فهمیده بود که ایشان اصلا توانایی مدیریتی ندارد ولی منتهی ملاحظات خودشان را داشتند، ملاحظه امام و انقلاب را داشتند و سکوت کردند در مقابل آقای منتظری که بعدها قضایا روشن شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی من برایم موقعیت آقای منتظری عجیب بود که آن موقعیت را کسب کرده، در حالی که اصلا توانایی این کار را ندارد.
من با شهید محمد منتظری خیلی دوست بودم، ایشان به من واقعا لطف داشت و یکی دو بار خیلی تلویحا ملایم با او در مورد پدرش صحبت کردم، دیدم او از من نظرش نسبت به پدرش تندتر است یعنی میگفت پدر من به درد هیچ کاری نمیخورد حتی آن جایگاهی که امام گفتند شما درس بدهید، پسرش به این هم اعتقاد نداشت یعنی میگفت "حرفهایی که میزند خیلی سطحی است." از نظر سیاسی پدرش را اصلا قبول نداشت.
خبرنگار: بعد از اینکه خبر انتصاب آیتالله منتظری را به قائم مقامی رهبری شنیدید واکنش شما چه بود؟
منصوری: سال 62 اولین مجلس خبرگان رهبری تشکیل شد اتفاقا آن موقع من معاون وزیر خارجه بودم. کارت دعوتی آمد که در مجلس شرکت کنم، جلسه مجلس خبرگان من رفتم و نشستم و دیدم همان زمان زمزمه بحث قائم مقامی آقای منتظری مطرح است. برای من خیلی ناراحت کننده بود، از این نظر که به کسی نمیتوانستم بگویم من با این آقا زندگی کردهام و در این سطح اصلا نیست. آنقدر فضا تبلیغاتی و جوسازی شده بود که من نقطه ضعفم بود و نمیشد بگویم که "آقایان؛ منتظری در این سطح نیست، نکنید این کار را..." حتی من در جلسه شورای معاونین وزارت خارجه تلویحا یک جملهای گفتم که "خوب بود قائم مقامی منتظری را اعلام نمیکردند. این میماند هر زمانی امام از دنیا رفت میآمدند آنجا تصمیم میگرفتند..." تا این را گفتم آقای ولایتی شاید فهمید من میخواهم چه بگویم چون ایشان چند صحنه از منتظری دیده بود و در جریان بود اما مابقی افراد گفتند برای استحکام نظام چنین تصمیمی گرفتند، نظام مستحکم است که حتی امام از دنیا برود جایگزین دارد.
من خیلی از این انتصاب ناراحت بودم و خصوصی به برخی افراد میگفتم. فرزندش(محمد منتظری) هم شهید شده بود اگر زنده بود قطعا به او میگفتم. یکی از کسانی که در فرمانده سپاه شدن من تاثیر گذاشت شهید محمد منتظری بود که به شهید بهشتی گفت، اگر کسی میخواهی این(یعنی بنده) را انتخاب کن و شهید بهشتی با دست خودش و به امضای خودش حکم فرمانده سپاه من را داد و این کار محمد منتظری روی شناختی که او از من داشت بود.
** برکناری آقای منتظری عنایت ویژه خداوند بود
خبرنگار: باتشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، در پایان اگر صحبتی هست بفرمایید.
منصوری: آقای منتظری به هر تقدیر در مقابل برادران هاشمی (هادی و مهدی) تقریبا بی اراده بود و آنها هم وی را خوب می شناختند و هر کاری خواستند کردند و آقای منتظری را در مقابل عمل انجام شده قرار میدادند و حمایت ایشان را به هر قیمت میگرفتند، طوری که وقتی به وی گزارش میدادند که مهدی هاشمی این آدمها را کشته و این کارها را کرده، آقای منتظری نمیخواست باور کند، برای همین امام آن نامه معروف را نوشت.
این نکته را هم بگویم، واقعا خداوند به این کشور و مردم و انقلاب یک عنایت ویژهای کرد که امام در چند ماه آخر عمرشان منتظری را برکنار کرد چون اگر منتظری برکنار نمیشد، معلوم نبود چه اتفاقی میافتاد.