۱۳ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۶:۳۸
کد خبر: ۶۰۸۴۴۸
یادداشت؛

تخریب جامعه دینی در لابلای معنویت پست مدرن

تخریب جامعه دینی در لابلای معنویت پست مدرن
معنویت پست مدرن، شریعت و مناسک را از ارزش ساقط می‌کند و دین را در حد رابطه قلبی انسان با امر مقدس فرو می‌کاهد.

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، مدت‌هاست که جامعه مسلمانان به بیماری‌های مختلف آلوده شده است. اما کم‌تر مرضی به قدر غرور، جامعه را به انحطاط برده است؛ غرور به حقانیت خود، غرور به شفاعت و غرور به اسلام.

خودحق‌پنداری باعث شده که مسلمانان میدان دعوت را رها کنند و معاندان میدان‌دار شوند. این غرور نقاط ضعف مسلمانان را از دید خودشان پنهان کرده، بستر نفوذ و تصمیم‌سازی را برای دشمن آماده ساخته و به سان زخمی شده که مگس روی آن می‌نشیند.

جامعه اسلامی نقاط ضعف خودش را جدی نمی‌شمارد و تلاشی هم برای آسیب‌شناسی و رفع آن‌ها نمی‌کند. وقتی می‌گوییم «هنر نزد ایرانیان است و بس»، بی‌هنری‌ها نادیده گرفته می‌شود و جریان پیشرفت کُند می‌گردد.

جامعه‌ای که خودحق‌پندار شد، دیگران را سرتاسر ضعف و زبونی می‌پندارد و از نقاط قوت آن‌ها غفلت می‌کند. در نتیجه میدان رقابت را به حریف واگذار می‌کند و واپس‌ماندگی نصیبش می‌شود.

کسی که خودش را حق مطلق بداند، ضرورتی نمی‌بیند که از حقانیتش دفاع کند. بدین ترتیب غرور، پاسخ‌گویی به شبهات را از ضرورت می‌اندازد و سبب می‌شود که به تدریج، شبهات دامان جوانان را گرفته و جامعه را از هم بپاشد.

غرور مرضی است که هم افراد را درگیر می‌کند و هم می‌تواند جامعه را به عنوان یک موجود زنده آلوده کند. اگر افراد یک جامعه به بیماری غرور مبتلا شوند، فردگرا می‌شوند و دغدغه اصلاح‌گریِ جامعه در آن‌ها خواهد مُرد. ترک امر به معروف و نهی از منکر و بی‌رغبتی به کار فرهنگی و رسانه‌ای هم از اینجا شروع می‌شود.

شفاعت یکی از آموزه‌های مهم کلامی شیعه است که کاستی ترازوی اعمال مؤمنان را جبران می‌کند؛ اما بسیاری از مردم تصور می‌کنند که قرار است شفاعت جایگزین تمام رنج و تلاش‌های اخروی و اعمال صالح گردد.

سال‌هاست که اهل بیت(ع)  فقط در کَرَم، فضل، شفاعت، گذشت و کفاره گناهان خلاصه شده و از جنبه‌های دیگرِ حیات اهل بیت طاهرین برای مردم کم‌تر سخن گفته می‌شود. این وضعیت به تبع گسترش ادبیات و معنویت پست‌مدرن و لیبرال از دهه هفتاد و هشتاد به بعد تشدید شده است. معنویت پست مدرن، شریعت و مناسک را از ارزش ساقط می‌کند و دین را در حد رابطه قلبی انسان با امر مقدس فرو می‌کاهد.

به این تصور غلط گاهی اوقات روضه‌خوان‌ها و منبری‌ها نیز دامن می‌زنند. بارها امثال این داستان را شنیده‌ایم که نقل می‌کنند فلان شخص گناه‌کار یک چوب کبریت برای روشن کردن آتش غذای نذری امام حسین(ع) صدقه داد و بعد از مرگش او را در خواب دیدند که چه درجاتی در اعلی علّیّین کسب کرده است.

ما منکر لطف و کرم خداوند متعال و اهل بیت(ع) نیستیم، اما از دلِ این قبیل اتفاق‌ها نسخه عمومی برای مردم بیرون کشیدن نابخردی است. چه بسا امثال این فرد گناهکار، جنبه‌های درخشانی در زندگی خود داشته‌اند که سبب شده به چنین مراتبی برسند، اما متأسفانه فقط همان جنبه بخشیدن چوب کبریت دیده و نقل می‌شود. قطعاً اگر غیر از این باشد، آموزه‌ها و باید و نبایدهای دین بی‌معنا خواهند شد.

ادبیات منظوم ما نیز از این طرز تفکر متأثر شده است. ماجرای شعر حاجب بروجردی نمونه معروف این مطلب است:

حاجب اگر محاسبه حشر با علیست /  من ضامنم که هر چه بخواهی گناه کن

همان شب شاعر حضرت امیرالمؤمنین(ع) را در رؤیا می‌بیند که فرمود شعر را چنین بگو:

حاجب یقین محاسبه حشر با علیست / شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن

شعر گرچه با هدف برانگیختن احساسات سروده می‌شود، اما گاهی مفاسدی نیز در پی دارد که باید ملاحظه شود.

افزون بر این مشکل، هیأت‌ها هم شوربختانه بیش از آن‌که به کیفیت اثرگذاری توجه کنند، کمیّت را در اولویت می‌آورند. منبری‌ها و مداحان اصل را بر جذب حداکثری، دفع حداقلی و گرمکردن مجلس قرار می‌دهند و بسیاری ضروریات را به همین سبب از قلم می‌اندازند.

چکیده سخن آن که همان‌طور که دنیای غرب به علم و تکنولوژی مغرور شده است، مسلمانان هم به اسلام مغرور شده‌اند. اما غرور غرب نتیجه پیشرفت مادی آن‌هاست، در حالی که غرور مسلمانان مانع پیشرفت معنوی و مادی دنیای اسلام شده است./918/ی703/س

مهدی خدایی ـ مجید زنجیرانی

ارسال نظرات