یادداشت خوانی با طعم جریانشناسی(2)
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، گعدهی هفتم یادداشت خوانی نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا با مشاوره و راهنمایی حسن ابراهیم زاده، استاد نویسندگی و فعال رسانهای در محل سالن جلسات این خبرگزاری برگزار شد.
گعده با بررسی یادداشتی دربارهی انواع حکومت و امکان یا امتناع حکومت دینی آغاز شد که ابراهیمزاده در همان ابتدای صحبتهایش بر آن شد تا با ارائهی تعریفی کوتاه از عنوان «نویسنده» دایرهی اطلاق این عنوان به افراد مختلف را هر چه بیشتر محدود کند.
از نظر مشاور جلسه، نویسنده در معنی اخص آن، کسی است که در هر صفحهای از یک روزنامه بتواند مطلبی در حد مقبول بنویسد. یعنی اگر از او خواسته شد در هر کدام از صفحات اجتماعی یا فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی و حتی طنز مطلبی یادداشتی بنویسد، اگر چه نوشتهاش در حد قلهی آن موضوع نباشد اما در حد یک نوشتهی قابل ارائه باشد، آن موقع به او میتوان عنوان نویسنده اطلاق کرد.
سفارش ابراهیمزاه به اعضای گعده اما این بود که از خواندن متن ضعیف پرهیز کنند، چرا که خواندن متن ضعیف باعث ضعیف شدن متن خواننده و مطالعهی متون قوی باعث قوت یافتن متن او خواهد شد.
مشاور جلسه اعتقاد داشت متن هر کسی وقتی به قوت رسید امضا و شناسنامهی او محسوب میشود. البته این موضوع هم میتواند به معنی رسیدن به یک سبک باشد و هم میتواند پاشنه آشیل نویسندگی هر فرد قرار بگیرد.
به نظر استاد مشاور گعده، نگارش موضوعات مختلف ادبیات خاص خودش را میطلبد. متن ادبی، متن عرفانی و متن سیاسی هر کدام بیانهای خاص خودش را داشته باشد. حال به صورت دقیقتر نویسنده کسی است که در هر زمینه، با سبک خودش، ولی با ادبیات خاص آن موضوع بتواند بنویسد.
استاد جلسه با انتقاد از روند فعلی در جامعه عنوان کرد: باب شده است هر کسی متنی را مینویسد به او میگویند نویسنده. نویسنده تعریف دارد، نویسنده کسی است که نه تنها میتواند در همه جا بنویسد. نویسنده کسی است که وقتی مثلا رمان مینویسد به جای همهی افراد حرف میزند، در جهان همهی افراد قرار گرفته و جهانبینی آنها را میشناسد. نویسنده حرف فیسلوفانه در زبان کودک نمیگذارد، بلکه از زبان کودک حرف کودکانه میزند.
مشاور جلسه با اشاره به برخی قلم فروشیها ادامه داد: متاسفانه الان دارد پز میشود که هرجا دین را زیر سوال بردید، هرجا حجاب را زیر سوال بردید، روشنفکر و فرهیخته و جزء نخبگانمحسوب میشوید. اما اگر دفاع کنید متحجر میشوید و کسی هم برای شما سوت و کف نمیزند. حضرت آقا فرمودند: یک ارادهی خباثت آمیزی هست که نمیگذارد بچههای ارزشی در عرصهی سینما کار کنند.
حالا من میگویم یک اراده هم اینجا در عرصه نوشتن وجود دارد، کسانی هستند که هم بهشان پول میرسد، هم مرحمتی از طرف متحجرین و هم محبوبیت از طرف منفعلین بیدین. ما ارزشیها، بسیجیها، مذهبیها از هر دو سر چوب میخوریم و آنها از هر دو سر پول.
ابراهیم زاده ضمن یادآوری یادداشت آزاد ارمکی گفت: خطوط کلی هندسهای که آقای آزاد تقسیم کرده بود این بود که جامعه و نظام و دولت را در مقالهاش آورده بود. با آرامی جامعه را در مقابل دولت و نظام قرار داده، بعد کمی جلوتر گفت جامعه خیلی مقابل دولت نیست. چون دولت در حال سعی بر حل مشکلات جامعه است. جامعه و دولت را کنار هم قرار داد و بطور خیلی پنهان و شسته و رفته، جامعه و دولت را مقابل نظام قرار داد. وقتی آمد سراغ نظام، نظام را به قوهها تقسیم نکرد بلکه رفت سراغ نهادهای زیر نظر رهبری.
این دقیقا همان روشی است که به نظر ابراهیم زاده در اغلب نوشته های طیف مقابل از آن استفاده میشود. یعنی یادداشتی که میخواهیم بنویسیم باید خط داستان و فراز و فرودهایش را داشته باشیم. باید با همان چیزی که آغاز کردهایم، با همان پایانش بدهیم.
استاد جلسه ادامه داد اگر در پایان نوشته نتیجهای که میگیرید، جواب سوالی است که در اول گفته شده است، نوشتهتان موفق خواهد بود. ابراهیم زاده با ذکر مثالی گفت: وقتی یکی گفت بچهام ریاضیاش بد است باید به او گفت برای فرزندش قصه بگوید. چرا که قصه خط داستانی دارد، گره و مسئله و در پایان حل مسئله دارد.
از نظر ابراهیمزاده داشتن خط داستانی حسن بزرگی است که در نوشتههای طیف مقابل کاملا به چشم میآید. مثلا در نوشتهی آزاد ارمکی او در ادامهی خط داستانیای که دارد بیان میکند، آرام آرام نظام را از هم تفکیک میکند. سپس در لایهی دوم، دو هشدار میدهد که اگر با این دولت حرکت کنید به دموکراسی میرسید، لایهی بعد هشدار میدهد که اگر با این دولت همکاری نکنید قدرتی ظهور میکند که هم پدر خودش را درمیآورد و هم پدر مردم را؛
ابراهیمزاده سپس با اشاره به وجود خط سیر داستان مشخص در یادداشت مورد بررسی ادامه داد: الان در مقاله این فرد، تمام تقسیم بندیها را کامل میبینید. او اول همهی حکومتها را به دو دستهی استبدادی و دموکراتیک تقسیم میکند. میگوید نوع سومی به هیچ وجه وجود ندارد. بعد با طرح پرسش، پاسخِ باز میدهد. میگوید من الآن دنبال این نیستم که بگویم الآن در عالم، حکومت دموکراتیک هست یا نه.
شاید بتوان اولین پاشنه آشیل یادداشت مورد بررسی را همین بخش بیان کرد، چرا که اگر به قول نویسندهی یادداشت، حکومتها یا استبدادیاند یا دموکراتیک؛ استبدادی که بد است. آقای نویسنده! آیا شما نمونهای از حکومت دموکراتیک را میتوانی نشان بدهی؟ اینجا از جواب شانه خالی میکند در صورتی که هیچ حکومت دموکراتیکی در دنیا وجود ندارد و این اولین پرسش از این آقاست؛ و ما چرا باید چنین سوالی از او داشته باشیم؟ چون ایشان بعدا میخواهد از دموکراتیک استفاده کند. چون در لایهی بعدی میخواهد از دموکراتیک دفاع کند. اینجا نمیخواهد بکوبد و بگوید که ما الگوی بیرونی واقعی از حکومت دموکراتیک نداریم. چون در اینصورت دیگر نمیتواند پای عَلم اصطلاح دموکراتیک سینه بزند.
بعد میآید سراغ دین. میگوید دین نه با حکومت دموکراسی سازگاری دارد و نه با استبدادی؛ راه سومی هم نشان نمیدهد. زیرا در اینصورت گزینهی حکومت دموکراتیک کنار میرود. نمیخواهد دموکراتیک کنار برود. درصورتی که ما میگوییم راه سومی هم وجود دارد. ما انقلاب کردیم و شد. با تمام محرومیتها و... جمهوری اسلامی هست. حالا شما میخواهید بگویید ابداعی است یا تلفیقی. ایشان برای حفاظت از دموکراتیک راه سوم را میبندد.
مشاور گعده با این پرسش از نویسندهی یادداشت که« شما دربارهی تاریخ اسلام چه میگویید»؟ ادامه داد: ما در تاریخ اسلام حکومت دینی داریم. تاریخ پیغمبر و امیرالمومنین چه بود؟
به باور ابراهیم زاده نویسندهی یادداشت حتی زیرآب چنین حکومتهایی را هم میزند بخاطر اینکه حکومت دموکراتیک مطلوب خودش به عنوان گزینهی نهایی باقی بماند. نویسندهی یادداشت میگوید آن حکومتی که زمان پیامبر و امیرالمومنین بود، حکومت دینی نبوده بلکه حکومتی بوده که مردم میخواستند. مشاور گعده در تحلیل خط سیر و خط و ربط تفکری این حرف گف: الان برخی آقایان مثل سروش، ملکیان و کدیور هم همین حرف را میزنند.
خب استبداد که نداریم. راه سوم هم نداریم. حکومت دینی که شما میگویید هم وجود نداشته و ضرورت زمان و مکان بوده است. پس فقط دموکراتیک میماند. حالا ایشان میآید پای علم دموکراتیک سینه میزند.
میگوید دین با دموکراسی سازگارتر است. ابراهیم زاده این سخنان نویسنده را در ادامه تفکر بازرگان دانسته و می گوید: راه طی شدهی آقای بازرگان را که ملاحظه کنید! اساس همهی بدبختیهای ما همین راه طی شدهی آقای بازرگان است که به تعبیر شهید مطهری، بیراههای بیش نبود و بعد سازمان مجاهدین خلق که کتاب راه انبیاء، راه بشر را نوشت و به سازمان منافقین کشیده شد.
استاد نویسندگی گعده در ادامهی مشخص کردن ریشه ها و خط و ربطهای تفکری این یادداشت چنین میگوید: به تعبیر حقیر، اصلاح طلبان هم همان جهانبینی آقای بازرگان را دارند. آقای بازرگان در کتاب خودش یک تقسیم بندی میکند و میگوید یک عده دیندار و متحجر هستند و یک عده روشنفکر و فوکولی هستند. آقای بازرگان میگوید آنهایی که دم از دین نمیزنند، به دین خیلی نزدیکترند، مثل جریان سوسیالیسم.
با این دیدگاه بازرگان جریان حاکم بر جامعه جریان سوسیالیسم شد. جوانهایی که میخواستند علم انقلاب یاد بگیرند سراغ مارکسیست میرفتند. همین کدِ آقای بازرگان باعث شد که بچههای دینداری که در سازمان مجاهدین بودند سراغ مارکسیست بروند. بگویند مارکسیست خیلی نزدیکتر از مراجع تقلید به دین است. مرجع تقلید پول میگیرد، ولی مائو پول میدهد. اینها دارند نظام طبقاتی ایجاد میکنند. مائو نظام طبقاتی را میخواهد بردارد. به قرآن نزدیکترند.
آنموقع بازرگان میگفت که جریانی که به دین نزدیکتر است، مارکسیست و سوسیالیست است، چون جریان غالب را سوسیالیسم و مارکسیسم میدید، الان نویسندهی این یادداشت میگوید دموکراتیک به دین نزدیکتر است چرا که در مقطع کنونی، ایدئولوژی قالب، ایدئولوژی لیبرالیسم است و این یعنی مبنای این دو تفکر یکی است.
استاد گعده ادامه داد: با این حرف و دیدگاه که اسلام نظریهی حکومتی ندارد ولی به حکومت دموکراتیک نزدیکتر است پاسخ به یک پرسش ضروری میشود و آن اینکه خب وضعیت دین و شریعت چه میشود؟
راه حلی که نویسنده ارائه میدهد این است که اینجا باید از برخی جزئیات بگذریم. حتی به شراب فروشی هم میرسد که اگر جامعه خواستار شراب شد، باید آزادانه فروخته شود.
حضرت آقا فرمودند اگر امروز بحث آزادی حجاب را مطرح میکنند، فردا بحث شراب فروشی را مطرح میکنند. آقای تاج زاده قبلش این را مطرح کرد. یعنی از حجاب گذشتند گفتند شراب فروشی هم باز کنید؛ لذا میگویند طیف شیراریها با قمه زدن مشکلی ندارند، اما با حجاب مشکل دارند. قمه زدن از ضروریات دین شد و حجاب یک چیز جزئی؟
به عقیدهی ابراهیم زاده این نوع نوشتن و این یادداشتها یک خط داستانی بیشتر ندارند و آن جابجایی ارزشهاست. اصل و فرعی کردن کارها. یک مقالهی کوتاه دو صفحهای کل حرف سروش و بازرگان را میزند. دسته بندی قشنگی هم میکند. پشت این دسته بندی آدمها را خارج میکند و به هدف خویش میرسد؛ و در انتها مطرح میکند که حکومتی که مال پیغمبر و امیرالمومنین بود است، حکومتی بوده که مردم آن زمان میخواستند.
ابراهیم زاده در پایان ادامه داد: ما کاری نداریم به گذشته که آیا حضرت سلیمان، حضرت داود و حضرت یوسف حکومت داشته اند یا نه؟ که البته اینها حتی شاید فکر کنند که افسانه است و یک تعبیر سمبلیک و نمادین از دین ارائه میدهند. این همه حرف و لایه در یک مقالهی دو صفحه ای، اینها همه کاشت ذهنی در ذهن مخاطب است و دنبال یک هدف است؛ چه هدفی؟
خب حالا اگر امام زمان بیاید چه؟ اگر ما قائل به حکومت دینی نباشیم، وجود مقدس امام زمان بیاید، حتما میگوید دموکراسی؟! تمام حرف این یادداشت کاشتن این گزاره در ذهن مخاطب است و باید گفت این مقاله بیشتر شبیه بیانیه است تا مقاله و هدفش هم رساندن یک پیام به مخاطب است نه نوشتن یک مقاله./918/ز501/س
خبرنگار: محمد اصغری مرجانلو