قانون شفافیت؛ سوپاپ اطمینان نظام
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، در دنیای امروز راهکارهای زیادی برای مبارزه با فساد مطرح میشود؛ نظارت قضایی، برخورد سرسختانه با مفاسد، بازرسیهای مداوم و سختگیرانه و چندین و چند راهکار دیگر که هر کدام در جایی به بنبست میرسند و دیگر پاسخگو نیستند؛ اهل اقتصاد و سیاست بر این باورند که تنها تبدیل اتاق آهنی دولت و حکومت به اتاق شیشهای است که میتواند جلوی فساد در ابعاد مختلف حکومتی را بگیرد؛ چیزی که این روزها از آن به قانون شفافیت اموال و دارائیهای مسئولین یاد میکنند.
آنچیزی که تمام راهکارهای گذشته حکومتمحور را به بنبست رسانده است وجود منافع مشترکی است که در بسترهای حکومتی امکان تبانی بین نهادهای اجرایی و دستگاههای نظارتی را بالا میبرد؛ اما زمانی که نظارت از نوع حکومتی به نوع مردمی تبدیل شود میلیونها انسان در سراسر کشور و بلکه جهان به عنوان ناظر بر کنشگری مالی مسئولین نظارت میکنند و همین امر باعث میشود که هر بخشی از دستگاههای دولتی و نظارتی که قصد تبانی با بخش فاسد را داشته باشند از طرف مردم به خیانت محکوم شده و به همراه بخش متخلف از صحنه سیاست حذف شوند.
امروزه در کشورهای پیشرفته و حتی دست چندم دنیا تمام تراکنشهای مالی مسئولین اعم از دریافتها، پرداختها، تسهیلات دولتی و خصوصی، قراردادها، استخدامها و هر چیزی که زمینه فساد در آن وجود دارد در سایتهای اینترنتی به راحتی قابل دسترسی است و مردم میتوانند مالیات پرداختی خود را از لحظه دریافت تا جایی که هزینه میشود رصد کنند؛ اما متاسفانه این قانون تا کنون در ایران وجود نداشته و یا اجرایی نشده است و علیرغم طرح چندباره آن در دولتهای مختلف و ادوار گوناگون مجلس شورای اسلامی هنوز این جسارت در میان مسئولین پیش نیامده است که مردم را محرم خزانه ملت ببینند و همه تراکنشهای مالی را روی دایره بریزند.
شفافیت در تراکنشهای مالی از اصول مسلمی است که در سیره حکومتداری امامان شیعه نیز مورد توجه بوده است؛ امیرالمؤمنین زمانی که برای حکومت به کوفه رفتند در خطبهای به مردم فرمودند حق شما بر من این است که جز اسرار نظامی چیزی را از شما پنهان نکنم و این یعنی حاکمان و کارگزاران در حکومت اسلامی باید آنچنان پاکدست باشند که بتوانند تمام آنچه را که در حوزه اقتصاد انجام میدهند در منظر مردم قرار دهند.
اما مشکل اینجاست که با طرح چند باره قانون شفافیت هنوز مخالفتهایی با این قانون وجود دارد و کسانی در لابیهای مجلس و نهادهای تاثیرگذار به دنبال ممانعت از اجرایی شدن این قانون هستند و درد آورتر اینکه قانون شفافیت هر بار که مورد بازنگری قرار میگیرد بخشهایی از آن آب رفته و از ذیل قانون مستثنی میشود؛ حال سوال این است که چه عواملی باعث شده است تا عدهای تا این حد در مقابل این قانون مقاومت کنند؟
با مراجعه به اصل ۱۴۱ قانون اساسی و رصد مسئولانی که علاوه بر حضور در مناصب دولتی در شرکتهای خصوصی نیز مسئولیت و یا سهام دارند به راحتی میتوان به یکی از اصلیترین رازهای مخالفت سیاستمدارهای سرمایهدار با این قانون پی برد. اصل ۱۴۱ قانون اساسی میگوید:
"رییس جمهور، معاونان رییس جمهور، وزیران و کارمندان دولت نمیتوانند بیش از یک شغل دولتی داشته باشند و داشتن هر نوع شغل دیگر در موسساتی که تمام یا قسمتی از سرمایه آن متعلق به دولت یا موسسات عمومی است و نمایندگی مجلس شورای اسلامی و وکالت دادگستری و مشاوره حقوقی و نیز ریاست و مدیریت عامل یا عضویت در هیأت مدیره انواع مختلف شرکتهای خصوصی، جز شرکتهای تعاونی ادارات و موسسات برای آنان ممنوع است؛ سمتهای آموزشی در دانشگاهها و موسسات تحقیقاتی از این، حکم مستثنی است."
اما آنچه در بیرون اتفاق افتاده است چیزی غیر از این است و در حال حاضر بسیاری از مسئولینی که در اصل ۱۴۱ حضور آنها در هیئت مدیره شرکتهای خصوصی ممنوع شده است در این هیئات حضور دارند و بعضی از این افراد گاه در دهها شرکت خصوصی و یا خصولتی سهام دار، مدیر عامل و یا عضو هیئت مدیره هستند و این چیزی است که اجازه نمیدهد تا آنها به قانون شفافیت اموال مسئولین تن بدهند؛ چرا که در صورت شیشهای شدن این اتاق عموم ملت میتوانند آنها را رصد نمایند و مشخص میشود که شرکتهایی که وزیر یا وکیلی در آن حضور دارند چه میزان از تسهیلات دولتی استفاده کردهاند و وقتی فاصله دریافتیها و یا قراردادهای منعقده این شرکتها با سایرین فاحش باشد به راحتی میتوان حکم به استفاده از رانت جایگاهی و اطلاعاتی این مسئولان خصولتی نمود.
در منشور حکومتی امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر و بعضی از متون دیگر اسلامی نیز گروهی از کارگزاران حکومت به عنوان افراد مجاز به ارتزاق از بیتالمال شناخته شدهاند و در عوض از فعالیتهای اقتصادی منع گردیدهاند؛ چرا که اگر قرار باشد کارگزار حکومت اسلامی از بازار و گردش سرمایه ارتزاق و ثروتاندوزی کند مسیر حکومت را به سمت منافع شخصی خود تغییر خواهد داد؛ چیزی که بعضا در قانونگذاریها و اجرای قوانین در کشور ما اتفاق افتاده است.
نکته مهم و قابل توجه اینجاست که جامعه ما با شنیدن اخبار روزانه فساد و ظهور و بروز افراد گمنام در عرصه مفاسد به حدی رسیده است که دیگر هیچ چیز غیر از قانون شفافیت و اجرای صادقانه آن نمیتواند اعتماد از دست رفته مردم را به دستگاههای دولتی و غیر دولتی برگرداند و این به نفع همه دلبستگان به نظام جمهوری اسلامی است که با گذشتن از منافع شخصی به این خواست عمومی توجه نموده و مردم را محرم خزانه بیت المال ببینند./918/ی702/س
عبدالصالح شمس اللهی
درحالیکه کارمندان، ارزش انضباط را میدانند و پیامدهای رفتار اشتباه را درک میکنند، دوست دارند بتوانند انتظارات را پیشبینی و روز کاریشان را آزادانه مدیریت کنند. نسل ایگرگ (y) به عینیت، شفافیت، و تعادل کار و زندگی احترام میگذارد و هرچیزی که آنها را مختل کند، باعث واکنش منفی و برخورد سرکش این نسل میشود.
برای ایجاد نیروی کار منضبط در سازمانتان، شاید مایل باشید به راهنماییهای زیر مراجعه کنید و همزمان با رشد سازمانتان، آنها را بهتدریج اجرا کنید:
۱. ایجاد خطمشی
برای سازمانها مهم است که کتابچهی راهنمای خطمشی یا کتاب راهنمای کارمندان داشته باشند و در آن، حداقلِ رفتارهای مدنظر در زمینههای مختلف (حضور، مرخصی، تعاملات کارمندان، تعاملات فروشندگان، آزار جنسی، ارائهی مخارج و…) را تعریف کنند. سیاستهای این کتابچه باید بهطور منظم بررسی و بهروزرسانی شود و با همهی کارمندان به اشتراک گذاشته شود. عواقب ناشی از نقض این سیاست نیز باید بهاطلاع همه برسد.
۲. هماهنگی در اقدامات انضباطی
نباید هیچ تبعیضی در اجرای قوانین و مقررات وجود داشته باشد. اقدامات انضباطی باید از قانون «اجاق داغ» پیروی کنند که میگوید: «هرکس اجاق را لمس کند، دستانش را خواهد سوزاند.» این سوختن، فارغ از این است که چه کسی به اجاق دست میزند، و موضوعی غیرشخصی است.
۳. نوع اقدام انضباطی
اقدام انضباطی باید اصلاحکننده باشد، نه تنبیهی. هدف از اقدام انضباطی باید تغییر در رفتار کارکنان باشد.
۴. اقدام انضباطی تصاعدی (پیشرونده)
اقدامات انضباطی تصاعدی عبارتاند از: نصیحت شفاهی، هشدار کتبی، کسورات مالی، تعلیق و سپس اخراج بهعنوان آخرین گزینه. بنابراین، اقدام انضباطی تصاعدی، به مجموعهای از مراحل، با شدت فزاینده گفته میشود.
۵. پیگیری پروندههای انضباطی
اقدامات انضباطیِ اعمالشده علیه کارمندان باید پیگیری و برای بخش منابع انسانی ارسال شود تا آن را در پروندهی شخصی کارکنان قرار دهند. در جایی که خدمات مدیریت خودکار در دسترس است، گزینهای برای ثبت آنلاین احکام انضباطی توسط مدیر وجود دارد. بهیاد داشته باشید اگر حرف از محاکمهای قانونی باشد، ممکن است تمام اسناد و ایمیلها بهعنوان مدرک، مورد استفاده قرار گیرند. برای مدیریت انضباط، توصیه میکنیم از سیستمی مبتنی بر گردش کار خودکار استفاده کنید که میتواند اطمینان دهد فایلهای کارمندان، هنگام تراکنش انضباطی، بهصورت خودکار بهروزرسانی میشوند.
ادامه دارد . . .
دستور آیت الله رئیسی برای بررسی اموال مسئولین..
توئیت رائفی پور قوه قضاییه از تصویب، ابلاغ اجرایی شدن قانون رسیدگی به دارایی مسئولان خبرداد
یادداشت بنده در سایت مباحثات و طرح چند پرسش درباره جریان موسوم به «عدالتخواه»
امروزه در فضای مجازی با جریانی مواجه هستیم که با ادعای «عدالتخواهی» و استفاده از معارف نهج البلاغه، کلام امام و توصیههای رهبری، اسناد و مدارکی دال بر فساد مالی برخی از اشخاص حقوقی و حقیقی منتشر کرده تا از طریق محاکمه در افکار عمومی دستگاههای نظارتی و قضائی را به برخورد با سوژه مورد نظر مجاب کنند.
این رفتار مبتنی بر این دیدگاه است که هنگامی که ساختارهای نظام در تحقق عدالت اجتماعی دچار اختلال شده و سیستم قضایی در برخورد با صاحبان قدرت و ثروت مماشات میکند، بایستی با استفاده از «رسانه آزاد» اسناد و مدارک دال بر فساد را منتشر کرده و برخورد قضائی را به صورت یک مطالبه عمومی در آورد.
حوزویها مشروعیت این جریان را به ادله وجوب «نهی از منکر» ارجاع میدهند و فعالان سیاسی-اجتماعی که بعضا منتقد نگاه فقهی نیز هستند، از منظر ضرورت تحقق عدالت اجتماعی آن را توجیه میکنند. اما به نظر میرسد تحلیل این سبک از «عدالتخواهی مصداقی» منوط به تبیین عناوین متکثر آن است.
اولا باید توجه داشت که امروزه میتوان مسأله «حکومت» را قابل توسعه در فعالیتهای رسانهای نیز دانست. به این معنا در جامعهای که به سمت «زیست سایبری» حرکت میکند، برخی از فعالیتهای سایبری در آن به منزله اعمال قدرت و حاکمیت بر افکارعمومی تلقی میشود. نکتهای که برخی از فعالان مبارزه با اشرافیگری در صفحات فضای مجازی به آن اذعان دارند و بنا به اقرار خودشان، به منظور ایجاد جنبشهای اجتماعی دست به فعالیتهای رسانهای میزنند. لذا در وهله نخست «مشروعیت» این حاکمیت بر افکارعمومی از منظر فقه جای بحث و گفتگو دارد.
ثانیا آنچه مخاطبان در مواجهه با رسانههای مدعی عدالتخواهی مواجه میشوند نه خود «منکر» بلکه «روایت و گزارش دال بر اتهام افراد حقیقی و حقوقی رسانهها» است. البته ممکن است در این بین اسناد و مدارک حقیقی نیز وجود داشته باشد، اما مخاطب به دلیل عدم دسترسی به تمام ابعاد پرونده برخوردی ناقص و باواسطه از منظر آن رسانه با مسأله دارد و ناخودآگاه با روایت آن همراه میشود.
در واقع رسانههای این جریان، پروندههای فساد مالی را به محکمه افکارعمومی برده و با روایت خود از اتهام اشخاص، آنان را در فضای عمومی محاکمه میکنند. بدیهی است در چنین شرایطی قواعد حقوقی و قضائی (از جمله راستیآزمایی اسناد و مدارک و شواهد و نیز استنباط شخص قاضی) کنار رفته و قواعد حاکم بر جهتدهی افکارعمومی جایگزین میشود. به تعبیر دیگر محکوم کسی است که نتواند دربرابر انتشار اسناد و مدارکی که علیه او در فضای مجازی منتشر میشود از خود دفاع کند و عموم مخاطبان اتهامات به او را وارد بدانند.
دو مسأله در اینجا نیازمند شفافسازی است. اول آنکه بر اساس چه فرآیند و ساختاری افکارعمومی میتواند به صاحبان رسانه و روایت آنها از فساد اشخاص حقیقی و حقوقی اعتماد کند و قضاوت آنان را برای مطالبهگری خود حجت بداند؟ دوم آنکه آیا صاحبان این رسانهها صرفا به جهت دسترسی به اسناد و مدارک و یا تخصص در جمعآوری شواهد دال بر فساد، شأنیت برگزاری دادگاه علنی در برابر افکارعمومی را دارند یا خیر؟
ثالثا نهی از منکر اجتماعی اگر دارای ساختار و قوانین مشخصی نباشد در بلندمدت خود فسادانگیز خواهد بود. مدعیان عدالتخواهی معتقدند «رسانه آزاد» و «شفافیت» زمینه تحقق عدالت اجتماعی را فراهم میکند. اما به نظر میرسد اگر «رسانه آزاد» را دریچهای به عدالتخواهی بدانیم، همین رسانه آزاد میتواند با عدالتنمایی و شفافیتنمایی مخاطب خود را فریب دهد. زمین رسانه، بیش از آنکه زمین واقعیتها و شفافیتها باشد، زمین وانمودها و بازنماییهاست. در این زمین نه به عدالتش میتوان دل خوش کرد و نه مظالمش را جدی گرفت.
خطرناکتر از همه این مسائل ساختارگریزی مدعیان عدالتخواهی است. اصلاح سیستم از طریق سیستمگریزی و حل مسأله در کف فضای مجازی (خیابان) همان راهحلی است که به «اخلال نظام» و هرج و مرج ختم میشود. هر چند آنان معتقدند فعالیت ما در چارچوب قانون است، اما در میانه راه از ناکارآمدی قانون سخن میگویند و اصلاح آن را منوط به تهییج افکارعمومی توسط رسانههای خود میدانند. از این منظر مبنای جریان «دعوت به خود» و «قضاوت خود» و «حکم خود» است. چیزی که در فقدان مشروعیت میتواند مولد فتنه باشد.
در پایان متذکر میشود از آنجا که یارگیری این جریان از بدنه علاقهمند به نظام و انقلاب است جا دارد اساتید و فضلای حوزه ابهامات موجود در این مسأله را پاسخ گویند.
اخیرا یک فوریت طرح شفافیت آرای نمایندگان رای نیاورد!« همین نمایندگانی که حاضر به شفافیت عملکرد
خود نیستند این روزها بابت شفافیت مالی و تصویب لوایح چهارگانه FATF گریبان چاک میکنند. اگر واقعا دغدغه نمایندگان بحث مبارزه با پولشویی است، چرا به دنبال الزام اجرا یا در صورت لزوم، اصلاح قانون مبارزه با پولشویی مصوب سال ۸6 نیستند؟ همچنین بسیاری از اقتصاددانان اعتقاد دارند بخش اعظم مشکلات اقتصادی مربوط به برنامه ها و مدلهای اقتصادی دولت است نه صرفا مسائل مربوط به روابط خارجی. از طرفی خروج کامل ایران از لیست سیاه نیاز به رای مثبت همه کشورهای عضو FATF از جمله رژیم صهیونیستی و عربستان دارد لذا برای خروج از این لیست هیچ تضمینی وجود ندارد. ممکن است ایران به همه تعهدات خود عمل کند و با مخالفت کشورهای متخاصم باز هم در لیست سیاه بماند. نمایندگانی که حاضر به شفافیت آرای خود نیستند، باید مشخص کنند کشور که تحت شرایط بسیار ویژه امنیتی است، چرا باید بستر تسلط اطلاعاتی را برای کشورهای متخاصم فراهم کند؟ و باید پاسخ دهند چرا شفافیت را به دو گونه خوب و بد تقسیم میکنند؟