۰۵ دی ۱۳۹۸ - ۱۵:۴۷
کد خبر: ۶۳۲۱۰۷
در آستانه آغاز سال نو میلادی؛

روایتی از شهدای مسیحی و حضور افتخار‌آفرین مسیحیان در هشت سال دفاع مقدس

روایتی از شهدای مسیحی و حضور افتخار‌آفرین مسیحیان در هشت سال دفاع مقدس
کتاب «تاتیک» نوشته حسن شیردل و روایتی از شهدای مسیحی و حضور افتخار‌آفرین مسیحیان در هشت سال دفاع مقدس است؛ هموطنانی که همواره دوشادوش سایر هموطنان در عرصه‌های مهم و اثرگذار ازجمله هشت سال دفاع مقدس حضور داشتند.

به گزارش خبرگزاري رسا، «خمپاره، خمپاره. انفجار، انفجار. گلوله کاتیوشا. ترکش گلوله‌های دشمن که حالا نمی‌دانستم از کجا به طرفم می‌آید و درحال دویدن مگس‌‌مگس، بال‌زنان از کنار گوشم رد می‌شدند و من همچنان به طرف کانال می‌دویدم که چلچراغ‌های پشت هم روی آسمان با صدای هواپیماها و انفجار روی آسمان مثل خورشیدک‌ها، همه‌جا را روشن می‌کردند. یک لحظه حس کردم بندک بسته زیر کلاهخودم شل شد و با یک دستم را  روی کلاهخود گذاشتم و با دست دیگرم بندک زیر کلاهخود را محکم کردم که نکند یک تیر از این گلوله‌هایی که لوله‌ها به طرف‌مان تف می‌کنند، بخورد و برود و سرم مثل سر جعفر... ! شود؟ نشود؟ آرزو داشتم سرم مثل سر جعفر برود. حالا آرزو دارم نرود؟ حالا سرم بماند؟! سعی کردم آنچه را که چند لحظه پیش دیده بودم، به یاد نیاورم. توجیه بود یا هرچه! یاد حرف فرمانده گردان‌مان قبل از شروع عملیات افتادم که برایمان در سخنرانی‌اش گفت: کسی قرار نیست مفت شهید بشه. کلاهخود حتما داشته باشید. حواستون به دشمن باشه. سعی کنید پیروز میدان باشید. شهادت نهایت آرزوی همه ماست؛ اما یادتون باشه کسی قرار نیست مفت شهید بشه!»

این خطوط بخشی از کتاب «تاتیک» نوشته حسن شیردل و روایتی از شهدای مسیحی و حضور افتخار‌آفرین مسیحیان در هشت سال دفاع مقدس است که به‌عنوان مقدمه‌ای برای معرفی و قدردانی مختصر «فرهیختگان» از این شهدا در ایام ولادت حضرت مسیح(ع) در اینجا آوردم. هموطنانی که همواره دوشادوش سایر هموطنان در عرصه‌های مهم و اثرگذار ازجمله هشت سال دفاع مقدس حضور داشتند و رشادت‌هایی بی‌بدیل و به یاد‌ماندنی به یادگار گذاشتند و اندک اقدام در جهت قدردانی همین یادآوری و نام بردن از این شهدای بزرگوار است.

«خمپاره، خمپاره. انفجار، انفجار. گلوله کاتیوشا. ترکش گلوله‌های دشمن که حالا نمی‌دانستم از کجا به طرفم می‌آید و درحال دویدن مگس‌‌مگس، بال‌زنان از کنار گوشم رد می‌شدند و من همچنان به طرف کانال می‌دویدم که چلچراغ‌های پشت هم روی آسمان با صدای هواپیماها و انفجار روی آسمان مثل خورشیدک‌ها، همه‌جا را روشن می‌کردند. یک لحظه حس کردم بندک بسته زیر کلاهخودم شل شد و با یک دستم را  روی کلاهخود گذاشتم و با دست دیگرم بندک زیر کلاهخود را محکم کردم که نکند یک تیر از این گلوله‌هایی که لوله‌ها به طرف‌مان تف می‌کنند، بخورد و برود و سرم مثل سر جعفر... ! شود؟ نشود؟ آرزو داشتم سرم مثل سر جعفر برود. حالا آرزو دارم نرود؟ حالا سرم بماند؟! سعی کردم آنچه را که چند لحظه پیش دیده بودم، به یاد نیاورم. توجیه بود یا هرچه! یاد حرف فرمانده گردان‌مان قبل از شروع عملیات افتادم که برایمان در سخنرانی‌اش گفت: کسی قرار نیست مفت شهید بشه. کلاهخود حتما داشته باشید. حواستون به دشمن باشه. سعی کنید پیروز میدان باشید. شهادت نهایت آرزوی همه ماست؛ اما یادتون باشه کسی قرار نیست مفت شهید بشه!»

این خطوط بخشی از کتاب «تاتیک» نوشته حسن شیردل و روایتی از شهدای مسیحی و حضور افتخار‌آفرین مسیحیان در هشت سال دفاع مقدس است که به‌عنوان مقدمه‌ای برای معرفی و قدردانی مختصر «فرهیختگان» از این شهدا در ایام ولادت حضرت مسیح(ع) در اینجا آوردم. هموطنانی که همواره دوشادوش سایر هموطنان در عرصه‌های مهم و اثرگذار ازجمله هشت سال دفاع مقدس حضور داشتند و رشادت‌هایی بی‌بدیل و به یاد‌ماندنی به یادگار گذاشتند و اندک اقدام در جهت قدردانی همین یادآوری و نام بردن از این شهدای بزرگوار است./1360//101/خ

 

 

ارسال نظرات