کرونا و نبرد دو پارادایم فردگرایی سکولار و جمع گرایی مذهبی
کرونا و موقعیت فاجعه آمیز آن در ایران، عرصه نبرد دو پارادایم صدساله تاریخ ایران را وارد فاز جدیدی کرده است؛ فردگرایی سکولار و نئولیبرال، و جمع گرایی سنتی و مذهبی؛ هر دو با تمامی نظام ارزشی خود به میدان آمده اند، و هر دوی اینها نمایندگانی در سطح State دارند.
به گزارش خبرگزاري رسا، دکتر احمد نادری، هیئت علمی مردمشناسی دانشگاه تهران، طی رشته توئیتی به انسانشناسی فاجعه در ایران حول مسئله کرونا پرداخت. متن توئیتهای او به ترتیب زیر است:
۱. یکی ازشاخههای مهم درعلوم اجتماعی، انسان شناسی فاجعه Anthropology of Disaster است. این شاخه، به بررسی آثار اجتماعی و فرهنگی ناشی از فجایع طبیعی یا انسانی نظیر سیل، زلزله، جنگ و... میپردازد. مطالعه آثار اجتماعی فاجعه درموقعیتهای اجتماعی پیش، حین و پسافاجعه دستور کار آن است.
۲. در موقعیت پیشافاجعه آنچه بیشترین اهمیت را دارد، پیشگری از وقوع بحران با تاکید بر مولفههای فرهنگی و اجتماعی است. اما در موقعیت وقوع، تاکید بر مدیریت بحران با مولفههای فوق است. مولفههای فرهنگی بومی یکی از عناصر مهم در مدیریت بحران است.
۳. این مولفهها در فرهنگهایی که با سنت ارتباط بیشتری دارند، کارکرد بیشتری در مدیریت بحران دارند. در فرهنگهای سنتی تر، روحیه جمع گرایی بیشتری وجود دارد و این روحیه همبستگی اجتماعی بیشتری را درپی دارد و از این رو میتوان در حین فاجعه برای مدیریت بهتر از آن استفاده کرد.
۴. در موقعیتهای حین فاجعه، نقش دولتها States در کمک رسانی و مدیریت بسیار پررنگ است. دولتها با ابزارهای قوی در اختیار، در هنگام وقوع بحرانها بسیار موثرند واز اینرو، بایستی از تمامی ظرفیتها و امکانات داخلی و بین المللی خود در جهت مدیریت بحران استفاده کنند و این البته وظیفه آنهاست.
۵. دولتها با ابزارهای در اختیار خود، نظیر ابزارهای فنی، بهداشتی و تخصصی و بطور کلی امکانات سخت افزاری از سویی؛ و از سوی دیگر در کنترل داشتن پروسهها و فرایندهای حقوقی و سیستمهای خشونت مشروع، نقش اول را در موقعیت حین فاجعه و کنترل و مدیریت این موقعیت دارند.
۶. در این موقعیت، یکی از نقشهای دولتها، استفاده از ظرفیتهای فرهنگی و اجتماعی در سطوح خرد و کلان برای مدیریت بحران است. در سطح کلان، ایجاد همبستگی ملی با استفاده از نظام تبادل نمادین و سیستم رسانهای بسیار مهم است و این البته با الگوسازی از رفتار خود دولتمردان شروع میشود.
۷. استفاده از لایههای کلان هویتی نظیر مذهب و دین در فاجعه بسیار مهم است. همبستگیهای اجتماعی ناشی از عقاید و مذهب، ناگسستنیترین سطح پیوندهاست. ادیان قبل از هر چیز یک بعد ذهنی و باوری قوی دارند، واین کلان ذهنیت اگر بکار گرفته شود، هم در سطح کنشی و هم در سطح احساسی وکاهش آلام مهم است.
۸. در سطح خرد نیز بایستی با استفاده از ظرفیتهای محلی و مولفههای فرهنگهای بومی و همبستگیهای سطوح خردتر، نظیر حلقات هویتی استانی، شهری، قومیتی، طایفه ای، خانوادگی و... به مدیریت بحران پرداخت. استفاده از ظرفیت سمنهای بومی و حتی ملی در این راستا ضروری است.
۹. کرونا اولین پدیدهای است که بعد از جنگ دوم جهانی تبدیل به یک بحران بین المللی شده که اثرات بومی مشابه و البته متفاوتی دارد. این پدیده نیز مانند همه پدیدههای زیستی و فنی از بعد اجتماعی پررنگی برخوردار است که در مدیریت آن هم مشابهت و هم تفاوتهای جدی وجود دارد.
۱۰. موقعیت ما در ارتباط با کرونا، موقعیت حین فاجعه است و نقش دولت در مدیریت آن بسیار بالاست. یک صدابودگی State در اینجا بسیار مهم است. در ایران بخش مهم استیت، قوه مجریه است و ۸۰ درصد اختیارات اجرایی را برعهده دارد. متاسفانه این قوه از زمان وقوع بحران تاکنون، نقش موثری در مدیریت نداشته است.
۱۱. کم کاری قوه مجریه (غیر از وزارت بهداشت) و شخص ریاست محترم جمهور و البته مقننه در مدیریت بحران را بصورت داوطلبانه نهادها و حلقات سنتی فرهنگی سعی در جبران داشتهاند، که البته کافی هم نیست. این عدم توازن، مدیریت بحران را در موقعیت کنونی دشوار ساخته است.
۱۲. دولت باید در میدان باشد و تمام ظرفیتهای داخلی و بینالمللیاش را برای مدیریت به میدان آورد، ازظرفیتهای بومی و حلقههای هویتی کلان و خرد و همبستگی اجتماعی ناشی از آن برای حل مساله استفاده کند. عدم حضور رئیس جمهور در این میدان، پیام نمادین نامناسبی در عرصه عمومی دارد.
۱۳. بحران پیش آمده در ارتباط با کرونا را میتوان در بعد اجتماعی با عناصر فرهنگی سنتی ایرانیان نظیر مذهب و جمع گرایی و ارزشهای ناشی از آن مدیریت کرد و به سبب نفوذ فردگرایی نئولیبرال، توجه به این بعد در بخشهایی از کارگزاران ما کمتر شده است.
۱۴. کرونا و موقعیت فاجعه آمیز آن در ایران، عرصه نبرد دو پارادایم صدساله تاریخ ایران را وارد فاز جدیدی کرده است؛ فردگرایی سکولار و نئولیبرال، و جمع گرایی سنتی و مذهبی؛ هر دو با تمامی نظام ارزشی خود به میدان آمده اند، و هر دوی اینها نمایندگانی در سطح State دارند.
۱۵. دیسیپلین علمی انسان شناسی و شاخه متاخر یعنی انسان شناسی فاجعه، به ما توصیه میکند بایستی در مدیریت بحران، جانب نظام ارزشی سنتی را رها نکرد. اگرچه تجربیات بین المللی بشر موضوعیت دارد، اما مدیریت بهینه فجایع قطعا با تکیه بر ارزشهای بومی رقم میخورد./1360/
۲. در موقعیت پیشافاجعه آنچه بیشترین اهمیت را دارد، پیشگری از وقوع بحران با تاکید بر مولفههای فرهنگی و اجتماعی است. اما در موقعیت وقوع، تاکید بر مدیریت بحران با مولفههای فوق است. مولفههای فرهنگی بومی یکی از عناصر مهم در مدیریت بحران است.
۳. این مولفهها در فرهنگهایی که با سنت ارتباط بیشتری دارند، کارکرد بیشتری در مدیریت بحران دارند. در فرهنگهای سنتی تر، روحیه جمع گرایی بیشتری وجود دارد و این روحیه همبستگی اجتماعی بیشتری را درپی دارد و از این رو میتوان در حین فاجعه برای مدیریت بهتر از آن استفاده کرد.
۴. در موقعیتهای حین فاجعه، نقش دولتها States در کمک رسانی و مدیریت بسیار پررنگ است. دولتها با ابزارهای قوی در اختیار، در هنگام وقوع بحرانها بسیار موثرند واز اینرو، بایستی از تمامی ظرفیتها و امکانات داخلی و بین المللی خود در جهت مدیریت بحران استفاده کنند و این البته وظیفه آنهاست.
۵. دولتها با ابزارهای در اختیار خود، نظیر ابزارهای فنی، بهداشتی و تخصصی و بطور کلی امکانات سخت افزاری از سویی؛ و از سوی دیگر در کنترل داشتن پروسهها و فرایندهای حقوقی و سیستمهای خشونت مشروع، نقش اول را در موقعیت حین فاجعه و کنترل و مدیریت این موقعیت دارند.
۶. در این موقعیت، یکی از نقشهای دولتها، استفاده از ظرفیتهای فرهنگی و اجتماعی در سطوح خرد و کلان برای مدیریت بحران است. در سطح کلان، ایجاد همبستگی ملی با استفاده از نظام تبادل نمادین و سیستم رسانهای بسیار مهم است و این البته با الگوسازی از رفتار خود دولتمردان شروع میشود.
۷. استفاده از لایههای کلان هویتی نظیر مذهب و دین در فاجعه بسیار مهم است. همبستگیهای اجتماعی ناشی از عقاید و مذهب، ناگسستنیترین سطح پیوندهاست. ادیان قبل از هر چیز یک بعد ذهنی و باوری قوی دارند، واین کلان ذهنیت اگر بکار گرفته شود، هم در سطح کنشی و هم در سطح احساسی وکاهش آلام مهم است.
۸. در سطح خرد نیز بایستی با استفاده از ظرفیتهای محلی و مولفههای فرهنگهای بومی و همبستگیهای سطوح خردتر، نظیر حلقات هویتی استانی، شهری، قومیتی، طایفه ای، خانوادگی و... به مدیریت بحران پرداخت. استفاده از ظرفیت سمنهای بومی و حتی ملی در این راستا ضروری است.
۹. کرونا اولین پدیدهای است که بعد از جنگ دوم جهانی تبدیل به یک بحران بین المللی شده که اثرات بومی مشابه و البته متفاوتی دارد. این پدیده نیز مانند همه پدیدههای زیستی و فنی از بعد اجتماعی پررنگی برخوردار است که در مدیریت آن هم مشابهت و هم تفاوتهای جدی وجود دارد.
۱۰. موقعیت ما در ارتباط با کرونا، موقعیت حین فاجعه است و نقش دولت در مدیریت آن بسیار بالاست. یک صدابودگی State در اینجا بسیار مهم است. در ایران بخش مهم استیت، قوه مجریه است و ۸۰ درصد اختیارات اجرایی را برعهده دارد. متاسفانه این قوه از زمان وقوع بحران تاکنون، نقش موثری در مدیریت نداشته است.
۱۱. کم کاری قوه مجریه (غیر از وزارت بهداشت) و شخص ریاست محترم جمهور و البته مقننه در مدیریت بحران را بصورت داوطلبانه نهادها و حلقات سنتی فرهنگی سعی در جبران داشتهاند، که البته کافی هم نیست. این عدم توازن، مدیریت بحران را در موقعیت کنونی دشوار ساخته است.
۱۲. دولت باید در میدان باشد و تمام ظرفیتهای داخلی و بینالمللیاش را برای مدیریت به میدان آورد، ازظرفیتهای بومی و حلقههای هویتی کلان و خرد و همبستگی اجتماعی ناشی از آن برای حل مساله استفاده کند. عدم حضور رئیس جمهور در این میدان، پیام نمادین نامناسبی در عرصه عمومی دارد.
۱۳. بحران پیش آمده در ارتباط با کرونا را میتوان در بعد اجتماعی با عناصر فرهنگی سنتی ایرانیان نظیر مذهب و جمع گرایی و ارزشهای ناشی از آن مدیریت کرد و به سبب نفوذ فردگرایی نئولیبرال، توجه به این بعد در بخشهایی از کارگزاران ما کمتر شده است.
۱۴. کرونا و موقعیت فاجعه آمیز آن در ایران، عرصه نبرد دو پارادایم صدساله تاریخ ایران را وارد فاز جدیدی کرده است؛ فردگرایی سکولار و نئولیبرال، و جمع گرایی سنتی و مذهبی؛ هر دو با تمامی نظام ارزشی خود به میدان آمده اند، و هر دوی اینها نمایندگانی در سطح State دارند.
۱۵. دیسیپلین علمی انسان شناسی و شاخه متاخر یعنی انسان شناسی فاجعه، به ما توصیه میکند بایستی در مدیریت بحران، جانب نظام ارزشی سنتی را رها نکرد. اگرچه تجربیات بین المللی بشر موضوعیت دارد، اما مدیریت بهینه فجایع قطعا با تکیه بر ارزشهای بومی رقم میخورد./1360/
منبع: روزنامه جوان
ارسال نظرات