پیام آقا به طلبه های جهادی
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری رسا، علی مهدیان نوشت: حاج آقای محمدی عراقی نماینده حضرت آقا است برای طلاب قمی. یک روز خسته و کوفته رسیدم قرارگاه. دیدم رفقا جمع شدند توی یکی از اتاقها. نگاه کردم دیدم پیرمردی با محاسن سفید و لبخندی بر چهره اومده بین جوانها.
من که توی بیمارستان سن و سال بالا زیاد دیده ام، اصلا توی این شرایط به پیرمرد ها که میرسم نمیتونم نگرانیم رو بهشون منتقل نکنم. اما توی جلسه چیزی نگفتم.
حاج آقا گفت من اومدم سلام آقا رو بهتون برسونم و مراتب تشکرش رو از شما طلبه ها و جهادیها.
شاید براتون مهم نباشه ولی برای طلبه هایی که دار و ندارشان لبخند رضایت آقاشون و خوشنودی او است این خبر یعنی شعفی که با دنیا نمیشه عوض کرد.
مسوول قرارگاه به من اشاره کرد و به حاج آقا گفت: ایشون در بیمارستان ها حضور داشته. حاج آقا نگاهی با محبت کرد و گفت آشیخ چه خبر؟
دو تا خاطره براش تعریف کردم یکی خاطره اون جوون لات که بستری بود و داشت توی یکی از اتاقها داد میزد و فحش میداد که لوله ها رو ازش باز کنند. رفتم جلو گفتم کاری داری برادر؟ با اینکه لباس طلبگی هم نداشتم یه نگاهی کرد و با احترام گفت نه حاج آقا مشکل خاصی نیست. (این خاطره رو که گفتم همه خندیدند.)
دومی هم خاطره اون بیماری رو گفتم که نفسش سخت بالا میآمد اما هر از گاهی بعد از چند تا نفس نفس، دستش را بالا میآورد و خدا رو شکر میکرد.
پیرمرد متاثر شد. از فرصت استفاده کردم و گفتم حاج آقا مراقب خودتان باشید. این بیماری خطرش برای سن و سال شما بیشتره. با لبخند گفت، نگران نباشید من که بادمجون بم هستم. جنگ هم رفتم چیزیم نشد.
آخر جلسه بچه ها گفتند دو خط روضه بخونیم. روضه حضرت رقیه سلام الله علیها خواندند. همه انگار منتظر بودند به یک بهانه ای گریه کنند. شب خوبی بود.