گمنامی مطهری
به گزارش خبرگزاري رسا، یکی از ابعادی که در تحلیل شخصیت شهید مطهری به آن کم توجهی شده است بُعد سیاسی ایشان است. کسی که نفر اصلی در شورای انقلاب و به عبارتی ایجادکننده آن بود، اصلاً بنا به نقلی او بود که ضرورت تشکیل همچنین شورایی را با امام در میان گذاشت و بعد از موافقت ایشان هم خودش کمر همت به تشکیل آن بست. کسی که از همان اول جلوی نفوذ منافقین خلق را به دم و دستگاه انقلاب گرفت. کسی که آنقدر نزد امام مورد اعتماد و بصیر بود که جمله «اگر مطهری اشکالی نمیبیند مشکلی نیست» ایشان گواه آن است.
کسی که به قول هاشمی اگر نوفل لوشاتو مرکز خارجی انقلاب بود، منزل مطهری هم مرکز داخلی انقلاب بود. کسی که دست پنهان او را در ماجرای چهلم شهدای قم در تبریز و اشتعال شعلههای انقلاب، هنوز هم پوشیده مانده.
مطهری را نباید مقابل کسانی مثل شریعتی و امثال او تعریف کرد. شخصیت او ورای از این تقابلها است. کسی که قبل از انقلاب آنچنان پایههای اعتقادی انقلاب را برای دانشجویان و به قول جامعه شناسان قشر متوسط جامعه مستحکم کرد که انقلابیگری مساوی کتابهای مطهری بود. کسی که یک تنه مقابل جو اختناق و سنگین مارکسیست ایستاد و جوانان را از ورطه هلاکت ایشان نجات داد. سرآخر هم در همین مرزداری عقیده بود که شربت شهادت نوشید.
مطهری کسی بود که در فضای نسبتاً بسته حوزه آن زمان پا به پای امام جلو رفته و با تعریف درست اجتهاد، جوّ خموده حوزویان را شکست و انقلابی کرد قبل از انقلاب. و در این راه آنچنان مورد هجمه قرار گرفت که گاهی ننگ روشنفکری به او میزدند و گاهی انگ وهابیگری ولی نمیدانستند که او راهی میانه انتخاب کرده که همان شاهراه اجتهاد میبود. او راه حوزه را برای پذیرش اسلام سیاسی باز کرد و روح انقلابیگری را در او دمید. همین بس که واسطه اصلی امام و مراجع کسی جز مطهری نبود.
کسی که تا انقلاب شد، امان نداد و در همان دو ماه و نیم باقی مانده زندگیش، بیست سخنرانی تحلیلی از انقلاب کرد که بروید بخوانید و عمق فکر و ارادتش را به انقلاب و اسلام سیاسی ببینید. کسی که نگاهش آنقدر جامع بود که نهضتهای صد سال اخیر را بررسی میکرد و عظمت انقلاب اسلامی را به رخ آنان میکشید.
کسی که از همان اول دست امثال موسوی خوینیها را خوانده و «تمیلوا میلا عظیما»ی آنها را فهمیده و مقابلشان ایستاده بود. آری اگر مطهری بود مگر اصلاحاتچیان جرأت عرض اندام داشتند. مطهری کسی بود که پای منافقان را از کمیته انقلاب اسلامی برید.
مطهری کسی بود که اخلاص در کارش موج میزد، با اینکه نفر اصلی انقلاب و شورای انقلاب بود ولی بعد از مدتی که کارها به روال افتاد میخواست آن تشکیلات عظیم را رها کند و در بُعد دیگری به انقلاب خدمت نماید اما وقت وصالش رسیده بود. کسی که مؤسس حسینیه ارشاد بود ولی وقتی که دید از آرمانهای اولیهاش دور شده و قابل اصلاح نیست، عطایش را به لقایش بخشید و دنیا را با دنیاخواهانش رها کرد.
برای همینها است که این مجتهد سیاست مدار هنوز گمنام است./1360/