۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۶:۲۱
کد خبر: ۶۵۲۰۵۳

شرح محاوره‌ای انتقادی بین خود و دیگری

شرح محاوره‌ای انتقادی بین خود و دیگری
دکتر ناصر فکوهی در شرح اهمیت سفرنامه‌ها بیان می‌کند: بسیاری از متفکران بر آن بودند که با سفر و سیر و سیاحت در این جهان به گونه‌ای آن را کشف کنند. از این لحاظ می‌توان پنداشت که نگاه این متفکران به خود نیز نوعی مفهوم «دیگر بودگی» را حمل می‌کرد که کاملاً با برداشت کنونی ما از توصیف اتنوگرافیک نزدیکی دارد
به گزارش خبرگزاري رسا، سفرنامه تنها ثبت لحظات شیرین سفر نیست بلکه روشی علمی است که ما را با جهان و دیگری آشنا می‌سازد و از منظر آن خود را می‌یابیم و باز می‌شناسیم. متفکران حوزه اجتماعی اسلام از خود سفرنامه‌هایی به جای گذاشته‌اند که امروز همچون منبعی غنی در دست ماست. اروپاییان سال‌هاست که از اطلاعات سفرنامه‌ها برای استعمار جوامعی من جمله ایران، بهره می‌گیرند و چه بسا افراد و اندیشمندان بسیاری را در قالب‌های مختلفی از جمله مستشاران نظامی و تجار به ایران می‌فرستادند تا اطلاعات مردم‌نگارانه دست اولی را حتی از اندرونی شاه و حرمسرا گردآورند. این مهم، اما در میان مسلمانان بیشتر کاربردی جهان‌شناختی داشته و اندیشمندان مسلمان تلاش کرده‌اند به واسطه سفرنامه‌نویسی جهان را بهتر بشناسند هر چند در عمده سفرنامه‌های موجود سفرنامه‌نویسان بیشتر به توصیف آنچه دیده‌اند پرداخته و بررسی دلایل را وانهاده‌اند. در پرونده پیش‌رو نگاهی داریم به اهمیت سفرنامه‌نویسی در تاریخ تفکر اجتماعی و به برخی از سفرنامه‌های مهم مسلمانان در قرون هشتم تا پانزدهم میلادی که دوران اعتلا و شکوفایی تمدن اسلامی است، اشاره خواهد شد.

بسیاری سفرنامه را در حد تفریحی دانسته که تنها یاد سفر و خاطرات خوش آن را در آینده زنده می‌دارد. این عده سفرنامه‌نویسی را امری پیش پاافتاده تلقی می‌کنند که محدود به چند عکس یادگاری و چند خطی در توضیحات معمول است، اما اندیشمندان اجتماعی سفرنامه‌ها را منبعی برای تولید علم و تفکر می‌دانند. آن‌ها سفرنامه‌نویس را متفکری اجتماعی تلقی می‌کنند که تلاش دارد فرهنگ و اجتماع دو ملک و ملت را به یکدیگر پیوند دهد و چشم‌ها را بر زوایای تازه‌ای از جهان که می‌تواند برای ملت‌ها در فرهنگ، سیاست و اجتماع کارگشا باشد بگشاید. به عبارت دیگر سفرنامه‌ها تنها روایتی از خاطرات و لحظات ناب سفر نیست بلکه این متن‌ها، خوانندگانی را که خود مجال سفر ندارند یا سفر کرده‌اند و از باب دیگری به امور پرداخته‌اند با فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌های دیگر آشنا می‌کند. سفرنامه‌نویس مشاهدات، تجارب، وقایع و همه مواردی که در کشف سرزمین‌ها و مواجهات با فرهنگ‌های دیگر و سایر آثار تمدنی شکل می‌گیرد و از دیرباز تأثیرات شگرفی در تحول و تعالی اندیشه‌های بشری داشته است، به رشته تحریر درمی‌آورد. (زیویار، ۱۳۹۶) از منظر هویتی نیز سفرنامه‌ها «امکانی بالقوه برای ایجاد تفاهم فرهنگی بین ملت‌ها به شمار می‌روند. در این متن‌ها، به صورت آشکار و پنهان دو فرهنگ رو در روی هم قرار می‌گیرند و در «فرایند ارتباطی منِ» فردی و جمعی یک فرهنگ، خود را در آیینه «دیگران» باز می‌شناسند و به «طور پیوسته به هویت خود شکل می‌دهند.» (طاهری، ۱۳۹۰) دکتر نعمت‌الله فاضلی در توضیح این خاصیت سفرنامه‌ها در کتاب «بسیار سفر باید» بیان می‌کند: «سفرنامه روایت مسافر از زندگی است. روایت انسانی که از خانه و جای خود به در شده و در جای دیگر قرار گرفته است. حاصل این جابه‌جایی جغرافیایی، پویایی فرهنگی است که باعث کنجکاوی ذهن و ضمیر مسافر بین خود و دیگری برای شکل‌بخشیدن و دست‌یافتن به خودی دیگر می‌شود. خود دیگری که دیگری را در خود دارد بی‌آنکه خود را به دیگری واگذارد. مجموعه این پویایی‌ها محصول فکری است که سفرنامه نام دارد. این تلاش فکری تقلایی روشنفکرانه برای دستیابی به جهانی آرمانی یا بهتر ساختن وضع موجود در سایه آگاهی انتقادی است، آگاهی انتقادی که از تقابل و تطبیق فرهنگ خودی و دیگری که مسافر آن‌ها را زیسته به دست آمده است. سفرنامه شرح گفتگو و محاوره‌ای انتقادی و درونی بین داشته‌ها و نداشته‌های خود و دیگری است.»

تاریخچه مختصر سفرنامه‌نویسی

آن‌طور که در کتب علوم اجتماعی آمده است برای آغاز سفرنامه‌نویسی نمی‌توان تاریخ مشخصی معین کرد، اما سفرنامه‌نویسی در میان تمام ملل سابقه دارد، هر چند این سابقه پیوستگی نداشته و در سال‌هایی سفرنامه‌نویسی رونق داشته و در سال‌هایی دیگر کم‌فروغ بوده است. در میان ملت‌های اسلامی نیز هر چند در قرن نخست هجری به علت اشتغال مسلمانان به برپایی نظام سیاسی سفرنامه‌ای مشهود نیست، اما قرن دوم هجری سرآغاز روشن سفرنامه‌نویسی است. در این قرن دانشمندان بسیاری به گوشه و کنار جهان رفتند و از وضعیت زندگی ملل مختلف گزارش‌هایی تهیه کردند. این سفرنامه‌ها شامل مباحث اجتماعی، آداب و سنن، فرهنگ، اعتقاد و مسائل سیاسی و ادبیات و علوم و زندگینامه دانشمندان و... است. (آزادارمکی، ۱۳۹۲، ص ۱۷۸) بنابراین می‌توان گفت مسلمانان در سفر و سفرنامه‌نویسی ید طولایی دارند به نوعی که «اگر به جهان قرن پنجم هجری نگاهی بیندازیم، در جاده‌ها و بازار‌های اروپا، سیاحان و مسافران مسلمان و شرقی (عرب، ایرانی، ارمنی، هندی و چینی) زیادی می‌بینیم، در حالی که در مشرق زمین و ایران به ندرت با یک جهانگرد و تاجر غربی مواجه می‌شویم. سفر کردن و سفرنامه‌نویسی بیشتر کار ملت‌های شرق است و ظاهراً مردم غرب رغبتی به این کار نداشتند. پنج قرن بعد وضع برعکس می‌شود. علت این تغییر به تحولات درونی جامعه و شکل‌گیری تمدن‌ها مربوط است. (آزادارمکی به نقل از روحانی، ۱۳۹۲، ص ۱۸۱)

هدف از سفرنامه‌نویسی

مطابق تحقیقات بسیاری از سفرنامه‌پژوهان هدف عمده سفرنامه‌نویسان اروپایی یافتن زمینه‌هایی برای استعمار کشورهایی، چون ایران بوده است. اروپاییان با بررسی و گزارش زمینه‌ها و ساختار‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، مذهبی و دینی اطلاعات نابی را حتی از حرمسرا‌های شاهی به دولت‌های خود مخابره می‌کردند. اما در میان مسلمانان این انگیزه وجود ندارد و آن‌ها با صداقتی مثال زدنی آنطور که ابن فضلان در صفحات نخست سفرنامه خود آورده است، نیتی جز «آشنا ساختن اهالی به امور دنیایی» و توصیف واقعیت‌های جهان عصر خود نداشته‌اند. این تفاوت آنجا آشکار می‌شود که بدانیم «سفرنامه‌نویسان غربی تمام اطلاعات خود را در کتاب‌هایشان منعکس نمی‌کردند، بلکه اطلاعات مهم و اساسی را که بیشتر جنبه اطلاعاتی و محرمانه داشت در اختیار دولت‌های خود قرار می‌دادند و اطلاعات عام و غیرمحرمانه را به چاپ می‌رساندند.» (آزادارمکی، ۱۳۹۶، ص ۱۸۷)

بنابر آنچه گذشت سفرنامه‌نویسی را می‌توان یکی از روش‌های مردم‌نگاری دانست که اطلاعات بسیار مناسبی را در خصوص ملت‌های دیگری در اختیار قرار می‌دهد. سفرنامه‌ها اطلاعات همه جانبه‌ای را در مورد مردم، فرهنگ عمومی، اعتقادات، زبان، مورفولوژی، اقتصاد و آداب و سنن جوامع گوناگون ارائه می‌دهند. دکتر ناصر فکوهی در شرح اهمیت سفرنامه‌ها در صفحه ۶۳ کتاب «تاریخ اندیشه و نظریه‌های انسان‌شناسی» بیان می‌کند: «بسیاری از متفکران بر آن بودند که با سفر و سیر و سیاحت در این جهان به گونه‌ای آن را کشف کنند. از این لحاظ می‌توان پنداشت که نگاه این متفکران به خود نیز نوعی مفهوم «دیگر بودگی» را حمل می‌کرد که کاملاً با برداشت کنونی ما از توصیف اتنوگرافیک نزدیکی دارد. در حقیقت این متفکران تلاش می‌کردند با شناخت مردمان، فرهنگ‌ها و قلمرو عظیم اسلامی به درکی تازه دست یابند. این درک عمدتاً بر دو محور اساسی قرار می‌گرفت که عبارت بودند از تاریخ و جغرافیا. این دو محور، همان‌گونه که خواهیم دید، تا قرن‌ها بعد حتی در اروپای قرن ۱۹ نیز اساس اندیشه و توصیف اتنوگرافیک و سرآغاز دو مکتب تطورگرا و اشاعه‌گرا بودند و در این دو حوزه تاریخ و جغرافیا بود که ما شاهد تبلور و شکوفایی اندیشه انسان‌شناختی اسلام قرون وسطایی هستیم.»

در ادامه استناد به کتاب دکتر ناصر فکوهی که ذکر آن گذشت، به بخش‌هایی از مهم‌ترین سفرنامه‌های اندیشمندان اسلامی در قرون اعتلای تمدن اسلامی یعنی هشتم تا پانزدهم میلادی اشاره شده است.
 
مرز‌ها و کیش چینیان به روایت یعقوبی

یعقوبی از تاریخ‌دانان شیعه به حساب می‌آید. او ایرانی تبار و از مردم اصفهان بود و سفر‌های متعددی در ایران، ارمنستان، خراسان، هند، مصر، مغرب و... انجام داد. کتاب مهم یعقوبی «البلدان» است که او آن را در سال‌های ۲۷۸-۲۷۹ میلادی و پس از سفر‌های طولانی به رشته تحریر درآورد. در ادامه بخشی از توصیفات او از چین را به نقل از کتاب تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی صص ۲۲۷، ۲۲۵- می‌خوانیم:

چین را از خشکی سه مرز و از دریا یک مرز است: مرز اول ترک و تاتار است، همیشه در میان این‌ها و چین جنگ‌های پیوسته‌ای بود تا آنکه سازش کرده به یکدیگر زن دادند و گرفتند. مرز دوم تبت است، در میان تبت و چین کوهی است که چینیان را بر آن مرزبانانی در مقابل تبت و تبت را مرزبانانی در مقابل چین است و اینان در میان مرز دو کشور جای دارند. مرز سوم به قومی وابسته است که آن‌ها را «مانساس» می‌گویند و دولت مستقل و شهر‌های وسیعی دارند که به گفته بعضی هر یک از طول و عرض کشورشان چندین سال راه است و کسی نمی‌داند که پس از آن‌ها چه کسانی هستند، اینان نزدیک به‌اهل چین هستند. مرز چهارم که به دریا وابسته است راه آمدن مسلمین به چین است به طوری که در شمار دریا‌ها گفتیم.

کیش چینیان پرستش بت‌ها و خورشید و ماه است، برای بت‌های خود عید‌هایی دارند که از همه مهم‌تر عیدی است در اول سال به نام «زارار» همگی به انجمنی که دارند می‌روند، خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها فراهم می‌کنند سپس مردی را که خود را وقف این بت بزرگ ساخته، بر همه شهوات خود غالب آمده و بر هر چه بخواهد قدرت یافته است، می‌آورند، او را نزدیک بت می‌برند و در حالی که بر انگشتان دست خود چیزی نهاده است که آتش می‌گیرد، پس انگشتان خود را آتش می‌زند و پیش روی آن بت چراغ می‌کند تا وقتی که می‌سوزد و می‌میرد آنگاه او را پاره پاره می‌کنند و هر کس کمتر پاره‌ای از استخوان یا جامه‌اش به دست آورد بی‌شک رستگار است. بعد از این مرد دیگری که می‌خواهد برای سال نو خود را وقف بت نماید می‌آورند، پس به جای اولی قرار می‌گیرد و جامه‌ها را می‌پوشد و چنگ‌ها بر او نواخته می‌شوند آنگاه مردم پراکنده می‌شوند و یک هفته در آنجا به خوردن و آشامیدن می‌گذرانند و بازمی‌گردند. ماهی را که این عید است «جناح» می‌نامند و روز عید روز اول «حزیران» است. چینیان را نیز حسابی است و ماه‌ها را به حساب‌هایی که فهمیده‌اند به نام‌های مختلفی می‌نامند: جناح، رداح، رامح، مالح، کسران، بارد، نمرود، کنعان، زاغ، هراه، هرهر و ناهر.»

روس‌ها به روایت ابن فضلان

احمد بن فضلان بن راشد بن حماد از جمله دانشمندان غیر عرب قرن سوم و چهارم هجری است که در سال ۲۵۹ هجری در رأس هیئتی چهار نفره از طرف پادشاه عباسی به کشور‌های روس، اسلاو و بلغار مأمور شد. این سفر به درخواست بعضی از حکام کشور‌ها برای ایجاد ارتباطات فرهنگی بود. (آزادار مکی، ۱۳۹۶) ابن فضلان به رغم عدم آشنایی با زبان‌های بیگانه و به رغم کوتاهی این سفر ۱۱‌ماهه، در سفرنامه خود توصیفی دقیق و قابل توجه از وضعیت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آن منطقه عرضه می‌کند به صورتی که سفرنامه او به آداب و رسوم، اخلاق و زندگی اهالی روسیه، بلغارستان و ترکیه می‌پردازد و یکی از محدود منابع قدیمی در شناخت روسیه قدیم است. بخشی از سفرنامه او را به ترجمه سیدابوالفضل طباطبایی می‌خوانید:

گفت: روس‌ها را دیدم برای تجارت می‌آمدند و در رود «أتل» رفت‌وآمد می‌کردند. من هیچ‌کس را به تناسب اندام آنان ندیده‌ام. ایشان سرخ و سفید و همچون درخت خرما هستند. پیراهن کوتاه «قرطق» و جلیقه (خفتان) نمی‌پوشند، اما مردانشان لباسی می‌پوشند که یک طرف بدنشان را می‌پوشاند و یک دست ایشان از آن بیرون است. هر یک از آنان یک داس و یک شمشیر و یک کارد همراه دارد و هیچگاه از خود دور نمی‌کند. شمشیرهایشان عبارت از ورق‌های فلزی (تبغه) خط دار رنگی است. از ناخن تا گردن هر یک از آنان از نقش‌ها و تصویر‌های مشجر به رنگ سبز (مخضر شجر) و ... پوشیده شده است. زنان ایشان هر یک حقه‌هایی از نقره یا مس یا از طلا به تناسب دارایی شوهر بر پستان خود می‌بندند. هر حقه حلقه‌ای دارد که یک کارد به آن وصل و به پستان بسته شده است. آنان نیز طوق‌هایی از طلا و نقره به گردن خود می‌بندند، زیرا هر وقت مردی صاحب ۱۰ هزار درهم شد یک طوق برای زنش می‌سازد. اگر ۲۰ هزار درهم داشت دو طوق و به همین نسبت در مقابل هر ۱۰ هزار درهم که به دارایی او افزوده می‌شود یک طوق اضافی به زن خود می‌دهد و گاهی دیده می‌شود که زنان تعداد زیادی طوق زینت گردن خود نموده‌اند. بهترین زینت زنان مهره‌های (خزر) سبز از جنس سفال (خزف) است که در کشتی‌ها آن را معامله می‌کنند. هر مهره را به یک درهم می‌خرند و برای زنان خود گردنبند درست می‌کنند. آنان کثیف‌ترین خلق خدا هستند. خود را از بول و غایط پاک نمی‌کنند و غسل جنابت بجا نمی‌آورند. دستان خویش را پس از غذا نمی‌شویند بلکه این جماعت همچون خران گمراهند. از شهر خودشان می‌آیند و کشتی‌های خویش را در أتل که نهر بزرگی است لنگر می‌اندازند. در کنار آن خانه‌های بزرگی از چوب بنا می‌کنند. در هر خانه ۱۰ و ۲۰ نفر، کمتر یا بیشتر، با هم زندگی می‌کنند. هر یک از ایشان تختی دارد که روی آن می‌نشیند. آن‌ها کنیزانی زیبا و طناز برای بازرگانان همراه دارند. هر مردی کنیز خود را در آغوش می‌گیرد در حالی که دوستش او را تماشا می‌کند. گاهی ایشان به طور دسته جمعی و با حضور یکدیگر این کار را می‌کنند و «گاهی» شخص بازرگان که نزد ایشان می‌رود تا از یکی از آن‌ها کنیزی خریداری کند، می‌بیند او با کنیزش هم آغوش است. او را رها نمی‌کند تا احتیاجش از او رفع شود.»

مراسم تشییع جنازه در دمشق و هندوستان به روایت ابن بطوطه

ابن بطوطه از جمله اندیشمندان عرب‌زاده طنجه بود که به قصد زیارت و سفر حج نخستین‌بار زادگاه خود را در سن ۲۱ سالگی ترک کرد ولی شنیدن خبر بذل و بخشش سلطان هند او را علاقه‌مند سفر به این دیار کرد و بدین طریق او در فاصله سال‌های -۷۲۵، ۷۵۱ هجری سفری نزدیک به ۳۰ سال را آغاز کرد که طی آن از کشور‌ها و مناطق مختلفی، چون مغرب، مصر، سوریه، ایران، عراق، روسیه، قسطنطنیه، خوارزم، خراسان، افغانستان، هند، مالدیو، مالزی، اندونزی، سیلا، چین و سودان دیدن کرد. ابن بطوطه در بازگشت خاطرات خود را گردآورد و سرانجام در سال ۷۵۶ منتشر کرد. ابن بطوطه همچون ابن فضلان هرگز نفرت خود را از اعمال غیر انسانی و آنچه بدعت شیعه می‌نامد، پنهان نمی‌کند. با وجود این شهادت او در بسیاری موارد منحصر به فرد است. برای مثال، توصیف ابن بطوطه از شیوع بیماری طاعون در سرزمین‌های مدیترانه‌ای، اوضاع اقتصادی و اجتماعی چین، مصر و هند قابل توجه است. او توصیفی بسیار دقیق از نظام دولتی چین ارائه می‌دهد که در آن نظام پلیسی و بوروکراتیک این کشور با دقت تشریح شده‌اند. همچنین توصیف او از ابداعات و اختراعات تمدن چینی شگفت‌آور است. در هند نیز ابن بطوطه به عنوان شاهدی زنده در مراسمی، چون سوزاندن بیوه زنان به همراه شوهرانشان شرکت داشته است و نظام دینی هند از جمله رسوم مربوط به کار‌های مقدس را تشریح می‌کند. بخشی از سفرنامه او را با ترجمه فاخر دکتر محمدعلی موحد می‌خوانیم:

مراسم دمشقیان در تشییع جنازه نیز عجیب است. مردم در پیشاپیش جنازه راه می‌افتند. قاریان با آواز خوش و آهنگ محزون و غم انگیز که روح آدمی را تکان می‌دهد به خواندن قرآن می‌پردازند. میت را تا جلو مقصوره مسجد جامع می‌برند و در آنجا نماز می‌گزارند. اگر میت از پیش‌نمازان یا از مؤذنان یا خدام مسجد باشد جنازه تا محل اقامه نماز به ترتیبی که گفتیم تشییع می‌شود لیکن برای اشخاص عادی قرائت قرآن بعد از وصول به در مسجد قطع می‌شود و جنازه را برون می‌آورند. آنگاه جمعی در شبستان غربی نزدیک باب البرید پشت ربع قرآن نشسته به قرائت می‌پردازند، هر یک از بزرگان و اعیان شهر که وارد مجلس تعزیه می‌شود معرف لقب وی را به بانگ بلند می‌گوید بدین سان: «بسم الله! کمال الدین یا جمال الدین یا شمس الدین یا بدرالدین فلانی» و، چون قرائت قرآن به پایان رسید مؤذن برخاسته چنین می‌گوید: «ای مردم بیندیشید و از این نماز که بر جنازه این مرد صالح عالم می‌خوانید عبرت گیرید.» آنگاه صفات خوب مرده را برمی‌شمرد و سپس به جنازه نماز می‌گزارند و به گورستانش می‌برند.

مردم هندوستان را در این مورد رسوم عجیب‌تر و مفصل‌تری هست. هندیان بامداد روز سوم دفن مرده بر سر خاک او می‌آیند و فرش‌های خوب می‌گسترانند و پرده گرانبهایی روی قبر می‌افکنند. دور و بر قبر را نیز گل‌های سرخ و نسرین و یاسمن و ... که همیشه در هندوستان وجود دارند و همچنین شاخه‌های لیمو و ترنج می‌چینند و اگر نباشد تخم آن‌ها را می‌گذارند و سراپرده‌ای ترتیب می‌دهند که مردم زیر سایه آن گرد می‌آیند. قضات و امرا و بزرگان در سراپرده می‌نشینند و قاریان در برابر آنان جای می‌گیرند، سپس جزوه‌های قرآن می‌آورند و هر کس یک جزوه بر می‌دارد و، چون قرائت قرآن توسط قاریان خوش الحان به پایان رسید قاضی دعا می‌کند و از جای برخاسته خطبه‌ای مناسب حال می‌خواند که در اثنای آن ذکری از میت به میان می‌آورد و شعر‌ها در مرثی او می‌خواند و اقارب و خویشاوندان او را تعزیت می‌دهد و انجام سخن را به دعای پادشاه می‌رساند. حاضران به شنیدن نام پادشاه از جای برمی‌خیزند و سر خود را به جانبی که سلطان نشسته باشد خم می‌کنند. پس قاضی به جای خود می‌نشیند و گلاب می‌آورند و اول به دست قاضی و سپس به دست دیگران می‌ریزند، آنگاه ظرف‌های شیره می‌آورند و آن جلابی است که با آب در هم آمیخته‌اند (شربت) و به همان ترتیب ابتدا به قاضی و اطرافیان او می‌دهند و سپس به سایر حضار. آنگاه تنبول می‌آورند که سخت مورد علاقه هندیان است و اگر سلطان به کسی از آن بدهد از طلا و خلعت هم در نظر آنان ارزش بیشتری دارد. هیچ کس از خانواده میت تا روز سوم تنبول نمی‌خورد و آن روز قاضی یا قائم مقام او به ولی میت از آن تعارف می‌کند و بعد از خوردن آن متفرق می‌شوند./1360/
ارسال نظرات