۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۷:۴۲
کد خبر: ۶۵۲۲۰۷

میراث بنفش

میراث بنفش
شاید مخرج مشترک تمام مواضعی را که فعالان اصلاح‌طلب نه در خفا که در فضای عمومی رسانه‌ها مطرح کردند بتوان در ضربه‌ای دانست که همه آنها از عملکرد حسن روحانی و تاثیر انکارناپذیرش بر اعتبار اجتماعی خود خورده‌اند.

به گزارش خبرگزاري رسا، روزنامه وطن امروز در گزارشی به بررسی اختلاف‌های پدید آمده میان اصلاح‌طلبان پرداخت و نوشت: در شکوه دوم خرداد 76 و اقتدار منتخبش همان بس که می‌گویند انتخابات در ایران دیگر انتخابات نیست، انتصابات محمد خاتمی است»، این رجزی بود که مصطفی تاجزاده از مدیران ارشد دولت اصلاحات 3 سال پیش و بعد از انتخاب مجدد حسن روحانی در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری و به مناسبت سالگرد دوم خرداد در توئیتر خود منتشر کرد. به احتمال زیاد زمانی که این فعال رادیکال سیاسی در حال انتشار این توئیت و «هل من مبارز» گفتن در مقابل سایر فعالان سیاسی کشور بود، به عمر کوتاه کامیابی لیست‌های تکرارشده و سرنوشت سرلیستی اصلاحات به فاصله رای یک میلیون و 600هزارتایی سال 94 تا 60 هزار رای سال98 فکر نمی‌کرد. هر چه بود اما آغاز ریزش رای اصلاحات در سایه بالا گرفتن نارضایتی‌های معیشتی مردم و آشکار شدن شکست ایده سیاست خارجی این جریان در حاشیه ناکامی برجام، حکایت از شکاف میان مطالبات عمومی مردم و شعارهای رفع حصر اصلاح‌طلبان داشت.

در چنین فضایی تشابه بالا و هم‌سنخ بودن شرایط سیاسی و اجتماعی بعد از سال 96 با افول جریان اصلاحات پس از انتخابات سال 80، می‌توانست زنگ خطر را برای این جریان سیاسی به صدا درآورد. آنها یکبار دیگر نیز بعد از فتح دوباره پاستور و کسب رای 22میلیونی و در شرایطی که مجلس را نیز دست داشتند و با یک لیست حداکثری در انتخابات شورای شهر دوم ظاهر شده بودند، با دلسردی حامیان خود و عدم مشارکت در انتخابات و گرایش مشارکت‌کنندگان به اصولگرایان ترمیم‌شده مواجه شده بودند؛ تجربه‌ای که برای آنها آغاز شکست‌های دومینووار در مجالس هفتم، هشتم و نهم و مهم‌تر از آن شکست در انتخابات ریاست‌جمهوری نهم و دهم شده بود تا اصلاح‌طلبان سرانجام با تاخیری 12 ساله و قرار گرفتن در زیر پرچم حسن روحانی، بار دیگر طعم پیروزی را بچشند.

تجربه حوادث دی96 و آبان98 که از آنها به‌عنوان شورش‌های حاشیه‌ای علیه گفتمان توسعه‌محور مرکزنشین یاد می‌شد و سرخوردگی بدنه مرکزنشین اصلاحات از کارکرد چرخ‌دنده‌های این قطار و عیان شدن فقدان اعتبار اجتماعی اصلاح‌طلبانی که رویای «انتصابات خاتمی» برای 1400 و پس از آن را در مخیله خود پروبال می‌دادند، در نهایت تشتت تشکیلاتی و اختلاف‌نظرهای این جریان سیاسی را به عرصه عمومی کشاند. اختلافاتی که از دوگانه حزب کارگزاران سازندگی و شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان به ریاست محمدرضا عارف و عدم توفیق در انتخاب استراتژی واحد انتخاباتی آغاز شده بود، با استعفای موسوی‌لاری، نایب‌رئیس شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان و گلایه‌های او نسبت به وضعیت این روزهای گروه متبوعش، آغازی بر یک پایان رسمی در کشاکش مجادلات سیاسی به شمار می‌رفت.

حمله به خط قرمز

انتقادات کرباسچی نسبت به عملکرد هم‌قطارانش در سال‌های اخیر امری نادر به شمار نمی‌رفته و عمدتا نیز با واکنش‌های معتدلی مواجه می‌شده است اما با گذر زمان و تجربه شکست انتخاباتی در دوم اسفندماه، نشانه‌گیری انتقادات او به سمتی گرایش پیدا ‌کرد که خط قرمز اصلاح‌طلبان به شمار می‌رفت. او که چندماه پیش با سلب صفت «رهبر اصلاح‌طلبان» از خاتمی نسبت به رویه‌های جاری انتقاد کرده بود، این بار با تاکید بر نحوه مدیریت اصلاحات گفت: «باید تعارف را کنار بگذاریم. کار سیاسی که رودربایستی ندارد. درباره بقیه بزرگان هم همین‌طور است. حتی دیگر کسانی که شاید برای ما کاریزما بوده و شخصیت مورد علاقه ما باشند».

البته سخنان کرباسچی که به مذاق اصلاح‌طلبان خوش نیامده بود با واکنش‌های تندی نیز مواجه شد. در یک نمونه آن سردبیر روزنامه «شرق» با انتشار سرمقاله‌ای با عنوان «کارگزاران علیه برادر بزرگ تر» ایده‌های اقتصادی آنها را مسبب وضعیت فعلی اقتصاد کشور خواند و نوشت: «برخی اصلاح‌طلبان از جمله کرباسچی برای تغییر در جبهه اصلاحات از تعبیر «پوست‌اندازی» استفاده کرده‌اند. پوست‌اندازی تغییری ظاهری است برای حفظ وضعیت موجود و یافتن راهکارهایی برای بازگشت به قدرت به نام مردم. تغییر جدی در عرصه سیاست از طریق تغییر نگرش  در راهکارهای اقتصادی امکان‌پذیر است که از قضا نیاز به تئوری و چارچوب دارد. مگر نه این است که 16سال دولت‌داری اصلاح‌طلبان در دوره هاشمی رفسنجانی و خاتمی، اقتصاد بر اساس تئوری بازار آزاد اداره شده است». با این حال احمد غلامی در ادامه یادداشت خود و بعد از تاکید بر این نکته که دولت خاتمی اقتصاد را بر اساس تئوری بازار آزاد اداره می‌کرده است، می‌نویسد: «اگر رئیس دولت اصلاحات و اصلاح‌طلبان هنوز مقبولیت دارند این مقبولیت نشأت گرفته از دولت اصلاحات است که به طور کامل تن به نظام بازار آزاد نداد».

با این حال واکنش‌های اصلاح‌طلبان به کرباسچی که نسبت به عملکرد خاتمی انتقاد کرده بود به روزنامه شرق محدود نماند و چهره‌های سرشناس دیگری نسبت به حمله‌ای که به خط قرمزشان شده بود واکنش نشان دادند تا روزنامه این ارگان حزبی در مطلبی به قلم سردبیر خود نسبت به این واکنش‌ها نیز واکنش نشان دهد و بنویسد: «اینکه سیاستمدار تازه آمده‌ای چون جناب آقای محمود صادقی کارگزاران را مستقل از اصلاح‌طلبان معرفی کند و اصلاح‌طلبی را با معیارهای چپ‌گرایی ازدست‌رفته و منسوخ شده دهه60 می‌سنجد اوج ناآگاهی تاریخی و فقر دیدگاه نظری است اما اینکه روشنفکر برجسته‌ای مانند جناب آقای علیرضا علوی‌تبار دفاع کارگزاران سازندگی از «دین مدنی» و «الهیات سیاسی» را مقدمه «همزیستی با برخی از گرایش‌های سیاسی» ارزیابی کند، فارغ از دقت این انتقادات نشان می‌دهد در درون جبهه اصلاحات بشدت نیازمند گفت‌وگوی انتقادی هستیم».

دعوا بر سر نخواستن روحانی

شاید مخرج مشترک تمام مواضعی را که فعالان اصلاح‌طلب نه در خفا که در فضای عمومی رسانه‌ها مطرح کردند بتوان در ضربه‌ای دانست که همه آنها از عملکرد حسن روحانی و تاثیر انکارناپذیرش بر اعتبار اجتماعی خود خورده‌اند، ضربه‌ای که حتی صدای صادق زیباکلام را، که طرفدار ثابت دولت روحانی و رویکردهای مختلف او از جمله سیاست خارجی بوده است هم درآورد تا او هم در گفت‌وگویی اینستاگرامی بعد از آنکه از کرباسچی به‌عنوان چهره‌ای مستقل یاد کرد، نوک پیکان برخی نقدهایش را به سمت خاتمی بگیرد و بگوید: «من می‌گویم شما از آقای خاتمی و رهبری اصلاح‌طلبان یک سوال ساده بکنید که ما ۲۴ میلیون نفری که آمده‌ایم و رای داده‌ایم، آقای روحانی دربرابر مطالبات ما چه گامی را در این ۳ سال برداشته است؟ چه کسی باید پاسخگو باشد؟ آقای خاتمی باید پاسخگو باشد، آقای عارف باید پاسخگو باشد، آقای سعید حجاریان، موسوی‌لاری، مصطفی تاجزاده و صادق زیباکلام باید پاسخگو باشند، ما باید پاسخگو باشیم چون ما بودیم که آن ۲۴ میلیون نفر را به رای دادن ترغیب کرده‌ایم. ما یک بار گفته‌ایم که نظرمان نسبت به روحانی چیست؟ اصلا انگار نه انگار آن ۲۴ میلیون نفری که به او رای داده‌اند یک مطالباتی هم داشته‌اند. اینها نقص‌های فاحش اصلاح‌طلبان بوده است».

با همه این اوصاف و دعواهای هم‌قطاران سابقی که همگی در انتخاب حسن روحانی به‌عنوان رئیس‌جمهور نقش‌آفرینی حداکثری داشتند، حالا آنها در عین جدا کردن خود از یکدیگر تلاش می‌کنند راه فراری از آنچه روزی آن را «انتصابات خاتمی» توصیفش می‌کردند پیدا کنند.

رشد صعودی و کم‌سابقه نارضایتی‌های معیشتی، حداکثری شدن شکاف‌های اجتماعی و انفعال قوه اجرایی در مواجهه با وضعیت پیش‌آمده، باعث‌ شده نقطه ضعف بزرگی به نام «حسن روحانی» تبدیل به گزاره‌ای با ماهیت سلبی شود که دعوا بر سر نخواستن آن باشد؛ مساله‌ای که حتی به سطحی بالاتر نیز رسیده و تریبون‌های غربگرای کشور را در گاردی انتقادی نسبت به ایده و تئوری‌های دولت در زمینه‌های مختلف از جمله اقتصاد قرار داده است. در چنین فضایی اینگونه به نظر می‌رسد که ابهام پیرامون انتخاب رویکرد «ترمیم» یا «رادیکالیسم»، محور بحث‌های بعدی اصلاح‌طلبان باشد؛ دوگانه‌ای که احتمال انتخاب دومی در آن چندان معقول به نظر نمی‌آید، چرا‌که از سویی آنها یکبار و پس از کامل شدن زنجیره شکست‌های انتخاباتی‌شان در سال 88 رویکرد رادیکالیسم و سیاست خیابانی را با نیت اثبات خود به بدنه اجتماعی و تحمیل به ساختار قدرت در پیش گرفتند و سرانجام به رستگاری مطلوب خود نرسیدند و راه نجات را در ائتلاف با سایر نیروهای سیاسی یافتند و از سوی دیگر توسط بدنه معترض به ‌عنوان مسؤول اصلی وضعیت موجود شناخته می‌شوند و همنوا شدن با آنها باعث طرد همه‌جانبه اصلاح‌طلبان می‌شود. رویکرد ترمیمی اما می‌تواند مبتنی بر استراتژی‌هایی باشد که محمدرضا تاجیک چندماه پیش از آنها یاد کرده بود و کناره‌گیری مقطعی از کنشگری سیاسی را نیز به همراه داشته باشد.

با این حال انتخاب نهایی از هر جنس و مبتنی بر هر رویکردی که باشد، خبر از پایان دورانی می‌دهد که تاجزاده از آن به ‌عنوان «شکوه دوم خرداد 76» و «انتصابات خاتمی» یاد می‌کرد./1360/

ارسال نظرات