۱۷ مهر ۱۳۹۹ - ۰۰:۱۲
کد خبر: ۶۶۵۵۳۳
عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی مطرح کرد؛

بسط نا امیدی از آینده؛ ضعف حوزه‌های علمیه

بسط نا امیدی از آینده؛ ضعف حوزه‌های علمیه
حجت الاسلام امیدی بسط نا امیدی از آینده را از ضعف‌های حوزه علمیه دانست و گفت: در حوزه علمیه هیچ فردی وجود ندارد که مسیر را برای طلاب ترسیم کند.

به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، نشست علمی حوزه آنچه باید وآنچه هست به همت پژوهشگاه شهید صدر و با همکاری مؤسسه فتوح اندیشه روز پنج شنبه 10 مهرماه در ساختمان مؤسسه فتوح اندیشه برگزار شد.

در این نشست علمی حجج اسلام، مهدی امیدی عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی(ره)، احمد رهدار رییس مؤسسه فتوح اندیشه و سیدسجاد ایزدهی عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به بیان نظرات خود پرداختند.

مشروح سخنان حجت الاسلام مهدی امیدی بدین شرح است:

عنوان کامل کتابی که برای بررسی معرفی شده، «حوزه و بایسته ها: گفتارها و نوشتارها درباره حوزه، روحانیت و مرجعیت» است. تلاش برای بازیابی هویتی حوزه، نکته در خور تمجید این اثر به شمار می رود، یعنی این که تمایز جایگاه حوزه در فعالیت های متعددی که در ارکان مختلف جامعه ممکن است صورت گیرد را، با دیگر فعالیت ها کاملا نشان می دهد و این که حوزه با چه منظری یا چه افقی باید ورود پیدا کند.

در تقسیم اولیه که پاردایم یا چارچوب نظری بحث را مشخص می کند، یعنی این که با چه زاویه ای بایستی به بحث ورود پیدا کنیم و نوع نگاه ما به دنیا چگونه باید باشد، بسیار عالی و جالب است.

تقسیم سه وجهی شهید صدر برای نیروهای حوزوی

شهید صدر در یک تقسیم سه وجهی نیروهای متدین حوزوی را به سه بخش تقسیم می کند؛ یک عده دنیاگرای مصحلت‌جو هستند که چشم‌شان به دنیا است اما در عین حال تلاش می کنند در چارچوب واجبات شرعی عمل و محرمات را ترک کنند به عبارت دیگر در عین این که توجه به مسائل شرعی دین دارند در حوزه مباحات به دنبال منافع شخصی خود هستند که همواره مصلحت شخصی و منفعت شخصی را بر مصلحت دینی و الهی ترجیح می دهند.

اشکالی که شهید صدر در زمینه این رویکرد مطرح می کند، این است که گرچه افراد در حیطه مباحات اختیار دارند اما کسی که در دار رسالت انبیا الهی است نباید در این مسیر حرکت کند بلکه او باید تلاش کند خود را در حدی قرار دهد که انبیاء قرار داشتند؛ بنابراین این مسیر از منظر شهید صدر مناسب نیست و درست است که در حیطه محرمات و واجبات باید اطاعت پذیری داشته باشیم اما باید تلاش کرد که رفتار خود را منطبق با اقتضائات انبیای الهی کنیم.

بخش دیگری از بدنه حوزه دنیاگریز معنا گرا است که این افراد چشم و دل از دنیا بریده اند و تمام نگاه آن ها به عالم معنا است و برای آن ها فقط مهم است که بتوانند گلیم معنوی خود را از آب بیرون کشند که شهید صدر این را نیز مورد نقد قرار داده و می گوید این گونه نیست که دنیا دنیای ناچیزی باشد بلکه دنیا مزرعه تبلیغ و دعوت الهی است از سوی دیگر دین نباید وقف عده ای خاص باشد بلکه باید بتواند تمام زمین را فراگیرد و همه مردم را پوشش دهد در نتیجه باید با اهل دنیا تعامل کرد تا دین پیروز شود و مردم از ظلمت به سمت نور حرکت کنند.

طیف سومی که معرفی می کند دنیانگر تکلیف گرا است که چشم به دنیا دارد اما دل به دین و معنا بسته است؛ شهید صدر معتقد است این نوع نگاه را باید دنبال کرد اما این نگاه با خطراتی نیز همراه خواهد بود و شما باید در لغزش گاه هایی حرکت کنید و مراقب باشید که نلغزید، اگر پیروز شوید در جمله صدیقین هستید و اگر مردود شوید نشان دهنده این است که صلاحیت برای چنین جایگاهی را نداشته اید و در این جایگاه مصلحت دین بر مصلحت فردی غالب می شود.

در این دیدگاه، مبلغ به نوعی با متعلق تبلیغ خودش وحدت و اتحاد پیدا می کند، شکست او شکست دین و پیروزی او پیروزی دین و دستاوردهای او دستاوردهای دین محسوب می شود و آرزوهای او آرزوهای دینی و دردهای او دردهای دینی است.

بنابراین چنین رویکردی مورد توجه شهید صدر است و با این چارچوب نظری بحث را دنبال می کند که خود را نبینید اما دین را ببینید، مصالح و مفاسد را اندیشه کنید، دنیا را به شکل ایجابی ببینید نه سلبی، و این که راه را به واسطه دین و منویات دین مورد توجه قرار دهید.

نگاه من این است که شهید صدر در این جا مسأله را به صورت تشکیکی ندیده بلکه مسأله را به صورت تقابلی و تعارضی دیده است؛ اگرچه ما سطوح متعددی از رویکردها را می توانیم ملاحظه کنیم اما به این معنا نیست اگر طلبه ای در آغاز طلبگی اش واجبات را انجام داد و محرمات را ترک کرد اما سعی کرد در حیطه مباحات به دنبال منافعات شخصی خود باشد، اشکال داشته باشد و چنین کاری نمی تواند در تعارض با مسأله قرار گیرد.

مسأله دوم این که مراتب تشکیکی در اوج مرتبه دنیاگری تکلیف گرا وجود دارد، جایی که مبلغ در والاترین جایگاه قرار گرفته این مسأله مهم است که شما در چه جایگاهی و چه موقعیتی فرض را نگاه می کنید؛ مبلغی که ایشان تعبیر و بیان می کند کسی است که در نقطه اوج قرار گرفته نه مبلغ ساده ای که برای تبلیغ دین و مشکلات پیش رویش تلاش می کند در عین حال نگاهی به مسائل خودش داشته باشد؛ بنابراین مسأله از نظر بنده تشکیکی است و در واقع قابل تعارض نیست و نمی توان آن را متعارض در نظر گرفت.

نکته بعدی که قابل تقلیل به دو رویکرد است، اولا بحث منطق سعادت فردی را مطرح کنیم که خود این منطق سعادت فردی به دو بخش تقسیم شود، منطق سعادت فردی مادی و معنوی، منطق سعادت صرفا فردی و صرفا معنوی.

رویکرد دوم منطق سعادت فردی اجتماعی، مادی و معنوی است یعنی هر دو ساحت فردی و اجتماعی را در بر گیرد بنابراین می شود این تقسیم را به این صورت ارائه داد که ما نگاه فردی و اجتماعی باید داشته باشیم نه صرفا فردی و آن نگاه صرفا فردی در قالب دنیاگرای مصلحت جو جمع می شود.

نکته دیگر این که زمانی که راجع به فهم و واقعیت جایگاه عالم در چارچوب نظری بحث می کنید باید متوجه باشید که در کنار آن یک سری عوامل نیز می تواند دخیل باشد، از جمله مسأله استعداد که بسیار مهم است و نمی توان از آن غفلت کرد.

به هر حال سطوحی از استعداد وجود دارد و اگر قرار باشد ما مبلغ را در بالاترین سطح ببینیم طبیعتا دستمان خالی خواهد بود از این که ما بخواهیم امتی را راهنمایی و هدایت کنیم، ما به طیف های وسیع و گسترده ای از نیروها نیاز داریم که بتوانیم نیازهای تبلیغی امت را پوشش دهیم.

نکته لازم دیگر مسأله اراده است؛ به هر حال اراده نیز در یک سطح نیستند ما نباید تصور کنیم کسانی که در یک سطح از تبلیغ یا در یک سطح از موقعیت علمی قرار گرفته اند، اراده های آنها هم برای تبلیغ یک سان است.

اراده تبلیغی فردی به این است که در کلاس درس حاضر شود و مباحث را عرضه کند، یکی اراده اش این است که روستایی را اداره کند، یکی اراده دارد شهر را اداره و فرد دیگری ارده اش این است که امتی را راهبری و هدایت کند؛ بنابراین در این مسأله، به صورت تشکیکی بحث اراده نیز باید توجه شود.

نکته دیگری که باید مدنظر قرار گیرد کسوت تبلیغ است که شهید صدر به صورت مفروض مطرح کرده یعنی بحث وی مبتنی بر این است که طلبه را به صورت مبلغ صرفا نگاه کنیم و حالا اگر کسی بگوید مهذب بودن اصل است و تبلیغ دین متفرع بر آن است بحث دیگری را باید دنبال کند.

مراد شهید صدر از مبلغ کسی است که ذوب در دین شده و هم نفس با آن است و مظهر عطوفت، احساس، درد و رنج دین به شمار می رود که واضح است این نقطه اوج مبلغ و آرمان است و بر واقعیت های حوزه از اعلی مراتب تا پایین ترین مراتبش، جز به ندرت قابل انطباق نیست و از سویی دیگر ممکن است آنهایی که در این سطح از آگاهی و مراتب باشند، در زمانی این گونه باشند و در زمانی دیگر خیر.

راهبردهای شهید صدر برای تحول در حوزه

شهید صدر پس از مطرح کردن پارادایم، سراغ راهبرد حرکت به سمت تغییر در حوزه می رود؛ راهبردش این است که علم باید هدفمند باشد و سه سطح از علم را بیان می کند، علم گرایی محض، رویکردی سلبی به علم و علم گرایی هدفمند.

یک دسته از افراد کسانی هستند این تلاش می کنند تمعق در مسائل داشته باشند اما علٌم اجتماعی برای آنها مهم نباشد و همواره پژوهش علمی فقهی را بر عمل اجتماعی مقدم کنند و دسته دوم کسانی هستند که عمل اجتماعی را بر پژوهش علمی و فقهی مقدم می کنند و معتقد هستند باید برویم سراغ این که ببینیم امت چه نیازی دارد و مشکلات امت را حل کنیم.

شهید صدر به هر دو رویکرد نقد دارد و می گوید نه بایستی آنقدر تعمق داشته باشیم که امت را فراموش کنیم و نه آنقدر به امت توجه کنیم که تعمق علمی را فراموش کنیم بنابراین باید علم گرایی هدفمند باشد یعنی تعمق علمی همراه با علم اجتماعی عالمانه، یعنی اگر قرار است امدادی نسبت به مردم داشته باشیم آن امداد رسانی عالمانه باشد.

راهبرد دیگری که شهید صدر مطرح می کند راهبرد اصالت فقه است که از نظر وی  فقه بایستی به عنوان آینه اسلام معرفی شود و آن مظهر خارجی محسوس اسلام فقه است؛ حالاهرچه تلاش کنیم این آینه صاف تر باشد اسلام بازتاب بهتری خواهد داشت.

شهید صدر معتقد است فقه از نظر کیفی تحول پیدا کرده و ما نیاز داریم از نظر کمی گسترش دهیم و برای این که ما بتوانیم از سنت جاهلیت مدرن مردم را نجات دهیم راهکارش این است که فقه را جذاب کنیم.

جذابیت فقه به این است که آن را با تمامی ابعاد معرفی و شکل جامع فراگیر و شکل توامند را عرضه کنیم؛ به نحوی در قالب افقی و عمودی، فقه را به پیش بریم تا بتواند نیازهای این جهان را ترسیم کند و ما بایستی تلاش کنیم براساس نیازهای جهان مسائل را در حوزه فقه دنبال کنیم.

راهبرد راهبری امت از راهبردهای مطرح شده از سوی شهید صدر به شمار می رود؛ شهید صدر بیان می کند هدف بایستی راهبری امت باشد یعنی حوزه بایستی ذات خود را نبیند و نگاهش تکلیف گرایی نسبت به امت باشد و راهبری امت را به عنوان راهبرد خودش در نظر گیرد.

راهبرد دیگر دفاع از تمامیت اسلام در حوزه نظر و عینیت اجتماعی است و شما بایستی هم در حوزه نظر، تبیین، تدوین، بحث و همچنین در زمینه دفاع از دین در برابر شبهات و نهایتا تجسم و تجسد عینی دین در خارج که در حوزه اندیشه، رفتار و ساختار ممکن است شکل گیرد، تلاش کنید یعنی تجسم و تجسد اسلام را حفظ کنید.

بنابراین اندیشه و باورهای مردم، رفتار دینی مردم و همچنین ساختارهایی که براساس همین دین شکل گرفته، بایستی مدنظر قرار گیرد و یک سری راهکارهایی را نیز معرفی می کند.

در مرحله بعدی با توجه به راهبرد کلانی که شهید صدر بیان کرده است، مطرح می کنم چه نیازهایی را باید پوشش دهیم.

اگر قبول کنیم حوزه در جایگاه راهبری امت اسلامی قرار دارد در ابتدا باید هدف را به صورت دقیق تعریف کنیم؛ هدف دارای دو بعد ایجابی و سلبی است؛ حوزه در در بعد ایجابی بایستی به سمت یک حرکت سازمان یافته و منسجم برای تبیین، تبلیغ، اقامه و بسط دین در جهان حرکت کند یعنی این که به صورت سازمان یافته در این راستا حرکت کند و از جهت سلبی دفع شبهات و انحرافات و مبارزه علیه مستکبران، مستبدان، ظالمان و ملحدان مد نظر باشد.

طبیعتا در این راستا و هدفی که ترسیم شده رسالت های سلبی و ایجابی نسبت به حوزه علمیه وجود دارد در رسالت ایجابی حوزه باید مدیریت انسان سازی، جامعه سازی، دولت سازی و تمدن سازی را بر عهده گیرد و اگر قرار است نقش راهبری داشته باشد باید در این عرصه ها گام بردارد و در حوزه سلبی بایستی به سمت دفع و رفع موانع فکری، انگیزشی و عملی فراروی بشر و جوامع بشری به ویژه امت اسلامی حرکت کند.

حرکتی این چنینی الزاماتی دارد که باید به آنها توجه داشت؛ استلزامات اولیه در حوزه اندیشه است و واقعیت قضیه این است، اهتمامی که شهید صدر به بحث ایدئولوژیک و بحث افکار و عقاید باید می داشت، ندارد یعنی بایستی بیشتر توجه می کرد که براساس مباحث فلسفه و کلام با ایدولوژی غالب مبارزه کرده و ایدئولوژی اسلامی را جا اندازیم.

طبیعتا شما زمانی می خواهید راجع به مباحث نظری بحث کنید، بحث فقهی ارائه نمی دهید بلکه می خواهید استدلال و برهان بیان کنید و مهم است شما بتوانید دیدگاه خود را براساس برهان جا اندازید بنابراین نیازمندنی در حوزه اندیشه ای طلاب را به سمت پرورش عقلانی سوق دهیم و بحث فلسفه و کلام را در این جا به صورت جدی دنبال کنیم و در عین حال بحث تعمیق فقه در جای خودش باید مورد توجه باشد یعنی غفلت از این مسأله نباید صورت گیرد.

در ساختار حوزه بایستی تحول ایجاد شود، ثبات در عین انعطاف، قوانین حوزه که در واقع ساختار اصلی حوزه را این قوانین شکل می دهند، نباید به نحوی باشند که دست و پای طلاب را ببندد. استقلال توأم با تعامل؛ حوزه نسبت به نظام نمی تواند بگوید تعامل نمی کنم بلکه استقلال نسبی خودش را باید حفظ کند اما همراه با تعامل.

تحول درون زا باید در حوزه صورت گیرد، نبایستی از بیرون حوزه تحمیل شود که چگونه خودش را عوض کند بلکه تحول بایستی درون زا باشد؛ تربیت محور باید باشد، نه خشک و بی روح، بایستی تربیت به گونه ای باشد که افراد با کرامت تربیت شوند یعنی برای کرامت طلاب و اساتید بایستی احترام قائل شد؛ پویا و غیر راکت باید باشد این موارد در حوزه ساختاری مهم است.

در حوزه کارگزاری، کارگزاران حوزه بایستی به سمتی روند که نوع نگاهشان نسبت به طلاب و اساتید عوض شود اگر قرار است این ها سمت راهبری جامعه را بر عهده گیرند، بنابراین در حوزه گارگزاری نیز خدماتی که می خواهد صورت گیرد، باید نحوه خدمات به گونه ای باشد که انگار می خواهند به راهبر جامعه خدمات دهند به عبارت دیگر خود این کارگزاران نیاز به تهذیب نفوس و روحیه انقلابی نیاز دارند و حوزه علمیه باید در حوزه کارگزاری کادر مورد نیاز خودش را چه در درون چه در رابطه با نظام، کادر لازم را تربیت کند.

حوزه علمیه از حیث محتوا باید پاسخ گو به نیازهای امت اسلام باشد اگر نگوییم نیازهای جهانی، چه در حوزه نظر چه در حوزه عمل، یعنی باید نیروهایی تربیت کند که بتواند در برابر شبهات ایستادگی کند و حتی بتواند رهبری برخی از جوامع دیگر را به عهده گیرد.

حوزه علمیه باید پژوهش محور باشد و یکی از ضعف های حوزه این است که نتوانسته در عرصه پژوهشی خودی نشان دهد و حوزه باید در دانش های مختلف حضور پیدا کند و در عین حال باید بتواند پژوهش های مهمی را ارائه دهد.

در دروس خودش و دانش خودش باید بسط کمی و کیفی داشته باشد؛ در روش و ابزار بایستی از امکاناتی که در اختیار دارد و از امکانات روز جهان در تبادلات علمی استفاده بهینه داشته باشد اگر به عنوان مثال دیده می شود امروزه روش های پیشرفته در عرصه آموزش و پژوهش و عرصه های مختلف وجود دارد باید از آن استفاده کرد.

افزایش کمی و کیفی انجمن های علمی و زمینه سازی برای حضور در مراکز علمی جهان و انجمن های علمی حوزه باید تقویت شوند و صرف این که انجمن علمی داریم کفایت نمی کند و باید در هر رشته علمی اساتید فن ر ا دعوت و به روز ترین مباحث در انجمن ها مورد بحث قرار گیرد در حالی که این گونه نیست و انجمن ها حالت صوری دارند یعنی بخشی از کارهایی که برخی اساتید به صورت پراکنده انجام می دادند امروزه در انجمن انجام می دهند در حالی که انجمن های حوزه باید محوریت پیدا کند.

ایجاد حلقه های بحث و گفت وگوی علمی با حضور صاحب نظران بسیار مهم است ما گنجینه ارزشمندی درحوزه داریم که اگر درست مدیریت شوند می توانند در عرصه های مختلف نکات مهمی را عرضه و به ساختار حوزه کمک کنند.

ما نیازمند نهاد مستقل تبلیغ هستیم که در عرصه آموزش، پژوهش، اعزام، پشتیبانی، نظارت، برنامه ریزی و در سطح جهانی فعالیت کند؛ نهادی که در عین نسبت با حوزه در عین حال بتواند استقلال در کار خودش داشته باشد.

ترویج شیوه اجتهاد درسطح سه و چهار حوزه و تخصصی کردن رشته ها؛ ما متأسفانه چنین کاری را می گذاریم برای پایان مباحث یعنی زمانی که طلبه در درس خارج شرکت می کند تازه روش اجتهاد را می آموزد و پس از سال ها که طلبه در درس خارج شرکت می کند، می بیند روش اجتهاد را نیاموخته است و اگر حوزه می خواهد تحول جدی پیدا کند باید در سطح سه و چهار روش اجتهاد را به طلاب یاد دهد تا طلاب با انگیزه بیشتری بتوانند درعرصه دانش های مختلف مجتهدانه وارد کار شوند و طبیعتا با رویکرد اجتهادی، دانش ها را متحول کنند.

طبیعتا نارسایی هایی در حوزه وجود دارد که بایستی مرتفع شود از جمله این که ما امروز از دانش های جهانی عقب هستیم و از تحولات اجتماعی داخل کشور خود غافل شده ایم یعنی مردم به سرعت به  سمتی می روند که بعدها مشاهده می کنیم حوزه گام به گام آنها حرکت نکرده است؛ اساسا حوزه علمیه ما در سطح انقلاب اسلامی حرکت نمی کند در حالی که اگر حوزه مادر انقلاب است این مادر بایستی همیشه خودش را به روز کند تا بتواند بچه اش را تا انتها همراهی کند.

نکته بعدی این که ما متأسفانه از تراث علمی خود بسیار ضعیف استفاده می کنیم بسیاری از کتاب ها بارها چاپ می شوند اما در عرصه مسائل علمی تعقیب نمی شوند ما باید بدانیم که از نظریات گذشته تا حالا چه سیر تحولی ایجاد شده و تمام این سیر تحول را در عرصه دانش خودمان دنبال کنیم اما متأسفانه این ها خاک می خورند و اگر کاری شده فقط کتاب ها تجدید چاپ شده اند.

ضعف در اجتهاد مطلق؛ ما دیگر اصلا مجتهد مطلق نداریم بلکه مجتهدان در حد تجزی هستند یعنی یک بعد فردی یا یک علاقه شخصی را تعقیب می کنند و تا همان اندازه می مانند در حالی که بایستی حوزه به سمتی رود که بتواند اجتهاد مطلق برای افراد به دست آورد.

بسط نا امیدی از آینده از ضعف های حوزه است؛ طلاب ما امروزه از آینده نا امید هستند احساس می کنند تو سری خورده اند و این درس های خوانده شده ثمره ای ندارد یا این که آینده چه می شود؟ بحث ازدواج، بحث زندگی، مسکن و موارد دیگر برای آنها اهمیت دارد و هیچ کس هم در حوزه نیست که برای طلاب سطح یک ترسیم کند اگر می خواهید ادامه مسیر دهید، این موارد راه ها و مسیر است و مسیر جلوی پای طلاب بگذارد.

نکته بعدی سیاسی کاری به جای بصیرت افزایی است؛ متأسفانه می بینیم افرادی که در عرصه سیاسی فعال هستند به جای بصیرت دهی به دنبال مطامع دنیوی و یا به دنبال افزایش قدرت هستند که این سیاسی کاری آفتی برای حوزه های علمیه به شمار می رود.

انضباط ناپذیری از ضعف های حوزه است که باید به سمت انضباط پذیری حرکت کنیم اما به شرط این که فرا روی طلاب روشن شود، نه این که گفته شود فقط باید این استاد را داشته باشید یا فقط باید این کتاب درسی را بخواید به عبارت دیگر انضباط پذیری به شرط این که افق روشن باشد و اگر افق تاریک باشد، طلاب احساس اجبار و الزام می کنند.

ضعف انگیزه های اخلاقی؛ متأسفانه چون پرورش اخلاقی و تربیتی در طلاب ما صورت نمی گیرد ما امروزه  ما در مدراس مشاهده می کنیم  که انگیزه های اخلاقی در طلاب بسیار ضعیف شده است.

نکته مهم و جدی این است که متأسفانه حوزه مبانی فکری و ارزشی جریان های غالب در جامعه را به چالش نمی کشد به عنوان مثال اگر ما نمی توانیم رییس جمهور را استیضاح کنیم، جریان پیشتیبان آن را می توان استیضاح کرد و چرا حوزه در اینجا به صورت جدی ورود پیدا نمی کند؟ و چرا جریان غالب و جریان حامی رییس جمهور را مورد نقد جدی و بازخواست قرار نمی دهیم؟ این موراد نکاتی است که حوزه باید به صور جدی به انها بپردازد.

علاقه مندان می توانند جهت مشاهده متن کامل این نشست علمی به اینجا مراجعه کنند./1324/ز503/

ارسال نظرات