قله تواضع، اخلاق و مردم داری
به گزارش خبرگزاری رسا، 5 دی ماه سالگرد رحلت آیت الله سید صدرالدین صدر از مراجع تقلید و پدر بزرگوار امام موسی صدر است.
سید صدرالدین صدر اوایل ماه رجب سال ۱۲۹۹ قمری در کاظمین به دنیا آمد. مادرش بانو صفیه، دختر آیتالله سید هادی صدر بود. دوران کودکی و نوجوانی را کنار پدر و خانواده در سامرا، مقر مرجعیت و تدریس آیتالله میرزا حسن شیرازی، سپری کرد. ریاضیات، ادبیات، منطق و اغلب دروس سطح فقه و اصول را در همان سامرا نزد اساتید برادر بزرگترش، سید مهدی، فرا گرفت. از مهمترین اساتید مقطع سطح وی آیات عظام میرزا حسین نائینی و شیخ حسن کربلایی را در سطح رسائل و تقریرات شیخ انصاری و آقا ضیاالدین عراقی را در سطح مکاسب نام برده اند. از آیات عظام حاجشیخ عبدالکریم حائری و سید ابوالحسن اصفهانی نیز به عنوان اساتید وی نام برده شده که به نظر میرسد مراد مقطع سطح بوده است.
تحصیل در نجف اشرف
سالهای حضورش در نجف و کربلا به درستی ثبت و ضبط نشده است. همین اندازه آشکار است که از حدود سال ۱۳۱۴ قمری تا ۱۳۳۱ قمری در مجالس درس خارج فقه و اصول بزرگترین اساطین این دو شهر زانوی تلمذ زده است. از یادداشتهای پسر خالهاش آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین چنین بر میآید که آقا سید صدرالدین قبل از ترک سامرا توسط پدر در سال ۱۳۱۴ قمری، به نجف اشرف هجرت کرده و چند سالی را در دروس خارج فقه و اصول آیات عظام آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی و همچنین آقا رضا همدانی، شیخ طه نجف و سید محمد بحرالعلوم تلمذ کرد. همچنین محتمل است که حضورش در درس سطح مکاسب آیتالله آقا ضیاالدین عراقی، در اولین سال همین دوره صورت پذیرفته باشد. چه آن استاد بزرگوار مدتی قبل از درگذشت آیتالله میرزا حبیبالله رشتی در سال ۱۳۱۲ قمری، از سامرا به نجف هجرت کرد تا بتواند محضر علمی وی را درک کند. آقا سید صدرالدین طی سالهای توقف در نجف که «کوتاه» هم نبود، در مجامع علمی آن شهر به عنوان یکی از مبرزترین فضلا شهرت و نزد اساتید خود جایگاه و حرمتی والا یافت.
وی در ادامه برای تکمیل تحصیلات خارج فقهی و اصولی خود نزد پدر بازگشت که اکنون دیگر در شهر کربلا مستقر شده بود. اگرچه سال هجرت وی به کربلا به درستی معلوم نیست؛ اما با توجه به نامهای که در سال ۱۳۲۲ قمری برای آیتالله سید محمد صدر در نجف نگاشته است، به نظر میرسد که قبل از این تاریخ بوده باشد. آقا سید صدرالدین طی سالهای اقامت در کربلا که آن نیز «کوتاه» نبود، شب و روز ملازم حوزه درسی پدر بود و ضمن سالها استفاده شایان علمی از آن بزرگوار، در همه محافل علمی به عنوان یکی از برجستهترین فضلای مشاربالبنان شناخته شد. وی همزمان با اشتغالات حوزوی در دبیرستانی در کربلا تدریس میکرد و در همین راستا دو کتاب درسی با عناوین «رساله فی الحقوق» و «مختصر تاریخ الاسلام» را به ترتیب طی سالهای ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ قمری نگارش و منتشر کرد.
هجرت به ایران
آقا سید صدرالدین در سال ۱۳۳۱ قمری بود که عراق را به مقصد ایران ترک کرد. اگرچه درباره انگیزه آن بزرگوار از این مهاجرت سخنی در کتابها نیامده است، اما بازماندگان وی نقل کردهاند که اولین و مهمترین سبب، انسانی و خانوادگی بوده است. آقا سید صدرالدین در آخرین سالهای حضور در عراق، یکی از دخترخالههای خود را به همسری برگزیده بود. این بانوی بزرگوار بیمار و متأسفانه فوت گردید. بچه یا بچههایی نیز که از آن بانو به دنیا آمده بودند، همه در همان ایام نوزادی درگذشته بودند. بستگان آقا سید صدرالدین و خصوصاً خاله و مادر همسر او تقاضا کردند که وی مجدداً ازدواج کند. آن بزرگوار نپذیرفت. وقتی اصرارها اوج گرفت، آقا سید صدرالدین ازدواج مجدد را مشروط به ترک شهر و دیار خود و هجرت به سرزمینی دیگر کرد.
اینگونه بود که وی عازم ایران و مشهد مقدس شد و بنا بر دعوت علما در آن دیار مستقر گردید و ضمن تدریس، به اقامه جماعت، وعظ و ارشاد در مسجد گوهرشاد پرداخت. آیتالله حاجآقا حسین قمی نیز در همان سال بود که بنا به پیشنهاد آیتالله میرزا محمد تقی شیرازی عازم مشهد شد و زعامت حوزه علمیه آن دیار را بر عهده گرفت. برخی محققان سال اولین عزیمت آقا سید صدرالدین به مشهد را ۱۳۳۹ قمری خواندهاند که خطا است. چه آیتالله سید حسن صدر پیش از تتمیم کتاب «تکمله امل الآمال» در سال ۱۳۳۵ قمری ضمن شرح حال آقا سید صدرالدین آورده است که «وی هماکنون در مشهد اقامت دارد.» آیتالله حاج شیخ عباس قمی نیز ضمن شرح حال آقا سید صدرالدین که در زمان حیات آیتالله سید اسماعیل صدر نگاشته، اقامت وی در مشهد را تصریح کرده است.
آقا سید صدرالدین پس از بالغ بر پنج سال اقامت در مشهد، در سال ۱۳۳۷ قمری و همزمان با اوجگیری بیماری پدر به عراق بازگشت و در کاظمین نزد آن بزرگوار مستقر شد. وی چند ماه پس از درگذشت پدر، در سال ۱۳۳۸ یا ۱۳۳۹ قمری مجدداً راهی مشهد شد و برای یک دوره پنجساله دیگر در آن شهر اقامت گزید. آقا سید صدرالدین در این مقطع فعالیتهای سابق خود، یعنی تدریس، اقامه جماعت، وعظ و ارشاد را ادامه داد و تعداد زیادی از فضلا در حوزه درسی وی پرورش یافتند. گویا در همین مقطع بود که بیبی صفیه، دختر آیتالله حاجآقا حسین قمی، به همسری وی درآمد. اولین فرزند وی، سید رضا، در سال ۱۳۳۹ قمری، یعنی در همین مقطع چشم به جهان گشود.
بازگشت به نجف
وی در سال ۱۳۴۴ قمری به نجف بازگشت و متجاوز از دو سال تمام ملازم درسهای خارج فقه و اصول استاد سابق و دلبند خود، آیتالله میرزا حسین نائینی گردید. برخی محققین از حضور وی در دروس خارج آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی نیز سخن گفتهاند. آقا سید صدرالدین در سال ۱۳۴۶ قمری، یعنی قریب شش سال پس از تأسیس حوزه علمیه قم توسط آیتالله حاجشیخ عبدالکریم حائری، به ایران بازگشت و به تقاضای آن مرجع بزرگ در شهر قم اقامت گزید. سید موسی سومین فرزند ذکور وی، در سال ۱۳۴۷ قمری و در همین مقطع به دنیا آمد. آقا سید صدرالدین در قم مجلس درسی برپا کرد و همزمان با آن به اقامه نماز جماعت و وعظ و ارشاد مردم در یکی از مساجد شهر قم پرداخت. آنطور که در کتاب «آینه دانشوران» آمده است، مجلس درس آقا سید صدرالدین، همسنگ مجلس درس آیتالله میر سید علی یثربی، از مجالس مهم درسی آن روزگار قم به حساب میآمد و فضلا و طلاب سخت به حضور در آن اشتیاق داشتند. وی همچنین به حضور در دروس خارج فقه و اصول آیتالله حائری پرداخت و سخت مورد توجه آن بزرگوار بود.
آقا سید صدرالدین پس از حدود دو سال اقامت در حوزه تازه تأسیس قم، در سالهای ۱۳۴۸ یا ۱۳۴۹ قمری عازم مشهد مقدس گردید و در نتیجه دعوت و اصرار علما و مردم، مجدداً در آن شهر رحل اقامت افکند. محل اقامه نماز جماعت وی مسجد گوهرشاد بود و در همانجا نیز به وعظ و ارشاد مردم پرداخت. در شرایطی که آیتالله حاجآقا حسین قمی و امثال آیاتالله میرزا محمد آقازاده خراسانی و میرزا مهدی اصفهانی نیز در مشهد حضور داشتند، در همان محل مسجد گوهرشاد مجلس درسی تشکیل داد که از مهمترین مجالس درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه آن شهر شمرده شد و خیل علما و فضلا پای آن گرد آمدند. آیتالله شرفالدین در وصف آن مقطع آورده است که «شاید هیچیک از بزرگان مشهد، در علم، تقوی، بیان و اخلاص، همسان آقا سید صدرالدین نبودند.»
برخی محققین نام آقا سید صدرالدین را در زمره شاگردان آیتالله میرزا مهدی اصفهانی، مؤسس مکتب تفکیک، آوردهاند که به نظر میرسد خطا است. چه آقا سید صدرالدین هم به جهت سن و مراحل تحصیلی بر آن بزرگوار مقدم بود، هم در فقه، اصول و دیگر علوم مرتبط با آن، و هم در نوع نگاه به فلسفه و عرفان. آیتالله میرزا مهدی اصفهانی از بزرگان مخالف فلسفه و عرفان به شمار میرفت، در حالیکه آقا سید صدرالدین از مشوقان و حامیان اساتید فلسفه و عرفان در حوزه علمیه قم، از جمله آیتالله علامه طباطبایی محسوب میشد و پسرانش سید رضا و سید موسی، از کوشاترین طلاب دروس فلسفه و عرفان آن اساتید بزرگوار.
برعهده گرفتن ریاست حوزه علمیه قم
آقا سید صدرالدین در سال ۱۳۱۴ شمسی مطابق با ۱۳۵۴ قمری و در پی دعوت آیتالله حائری به قم بازگشت و برای همیشه در این شهر ماندگار شد. برخی محققان زمان این رویداد را بعد از واقعه مسجد گوهرشاد و تبعید آیتالله قمی به کربلا در سال ۱۳۱۴ شمسی دانستهاند. آیتالله حائری که در مسیر حفظ، اداره و توسعه حوزه تازه تأسیس قم به شدت از سوی رضا شاه تحت فشار قرار گرفته بود، توسط برخی تجار مورد اعتماد، از جمله آقای سید محمد آقازاده، برای آقا سید صدرالدین پیغام فرستاده بود که در صورت امکان حتماً به قم باز گردد و وی را در اداره امور حوزه یاری دهد. این پیغام در شرایطی توسط نمایندگان آن بزرگوار به سوی مشهد حمل میشد، که هم در خود قم بزرگانی چون آیات عظام شیخ ابوالقاسم کبیر، میرزا محمد فیض قمی، سید محمد حجت و سید محمد تقی خوانساری حضور داشتند، و هم در دیگر شهرهای ایران بزرگانی چون آیات عظام سید حسین بروجردی و یثربی.
آقا سید صدرالدین امر استاد دلبندش را امتثال کرد و پس از بازگشت به قم، خیلی زود در جایگاه مشاور و معاون اول آیتالله حائری قرار گرفت. وی همزمان با حضور در مجلس درس استاد، خود نیز به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت. محل برپایی جلسات درس وی ابتدا در منزل و محل اقامه نماز جماعت وی مسجد امام بود که در همانجا به وعظ و ارشاد مردم نیز میپرداخت. قریب یک سال از استقرار آقا سید صدرالدین در قم نگذشته بود که آیتالله حائری در پاییز سال ۱۳۱۵ شمسی به واسطه تألمات روحی ناشی از سیاستهای ضد دینی رضا شاه در بستر بیماری افتاد. وقتی بیماری شدت یافت، آن بزرگوار جای نماز خود را در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به آقا سید صدرالدین سپرد و وی را وصی خویش قرار داد. آقا سید صدرالدین اما استاد را متقاعد ساخت تا مسئولیت اول را به آیتالله حجت سپارد و در مسئولیت دوم نیز آن بزرگوار را شریک گرداند.
اینگونه بود که آیتالله سید صدرالدین صدر پس از درگذشت آیتالله حائری در بهمنماه سال ۱۳۱۵ شمسی، همراه آیات عظام سید محمد حجت و سید محمد تقی خوانساری که از همان وقت به آیات ثلاث شهرت یافتند، مسئولیت ریاست و زعامت حوزه علمیه قم را عهده دار شدند و تدریجاً و در پی اصرار مردم، ردای مرجعیت را نیز به تن کردند. این حرکت آن بزرگواران مورد حمایت علما، فضلا، طلاب و مردم قرار گرفت و در این میان بسیاری در قم، تهران، مشهد، شهرهای شمالی، جنوبی و شرقی ایران و نیز عراق، به سید صدرالدین رجوع کردند. آیتالله حاجآقا حسین قمی، آقا سید صدرالدین را واجد شروط مرجعیت اعلام کرد و احتیاطات خود را به آن بزرگوار ارجاع داد. جلسات تدریس آقا سید صدرالدین پس از مدتی به سبب استقبال فضلا از منزل به مدرسه فیضیه انتقال یافت و چنان اهمیت و گسترش یافت که سالیان دراز بیش از چهار صد تن، در آن زانوی تلمذ میزدند. آقا سید صدرالدین در هفته ده جلسه و روزانه دو درس ارائه میکرد: صبحها فقه و بعد از ظهرها اصول.
دوران زعامت آیات ثلاث بر حوزه علمیه قم متجاوز از هشت سال به طول انجامید که آن را به تحقیق میتوان از سختترین ادوار زعامت بر آن حوزه مقدس نامید. فشارهای امنیتی رضاخان بر حوزه، روحانیت، دین و مذهب نه تنها ادامه، بلکه گسترش یافت. آغاز جنگ جهانی دوم، اشغال بسیاری از شهرهای ایران و از جمله قم توسط قوای متفقین و متعاقب آن بروز تنگناهای شدید اقتصادی و نهایتاً حتی قحطی نان و ارزاق در سطح عموم، عرصه را بیش از پیش برای علما و طلاب تنگ کرده بود. در همین حال، مرجعیت مطلق آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی بر عالم تشیع و زعامت آن بزرگوار بر حوزه هزار ساله نجف نیز عامل دیگری بود که حوزه علمیه قم را در مرتبه دوم اهمیت قرار داده بود. چه آیتالله اصفهانی بر آیات عظام صدر، حجت و خوانساری تقدم طبقاتی داشت و همردیف اساتید آنان، آیات عظام میرزا حسین نائینی، آقا ضیا عراقی و شیخ محمد حسین کمپانی شمرده میشد. با این همه، آیات عظام صدر، حجت و خوانساری، با تشریک مساعی، تقسیم کار میان خود و دعوت همگان به آرامش و صبر، در برابر همه مشکلات و تنگناها مقاومت کردند و حوزه علمیه قم را نه تنها سرپا و فعال نگاه داشتند، بلکه آن را متناسب با امکانات آن روزگار گسترش دادند.
آن سه بزرگوار از همان ابتدا صندوق مشترکی درست کردند که وجوهات شرعیه به داخل آن واریز و شهریه ماهانه طلاب از آن پرداخت میشد. تکفل امور علمی، تدریس و مرجعیت دینی نیز بر عهده هر سه بزرگوار بود؛ با این حال حسن مدیریت، تدبیر، مردمداری و اخلاق آقا سید صدرالدین سبب شده بود تا مرجعیت اداری، اجتماعی و سیاسی حوزه، عملاً به آن بزرگوار منحصر شود. بزرگان بسیاری سالها و دههها بعد تصریح یا تصدیق کردند، که این آیتالله صدر بود که از لحظه درگذشت آیتالله حائری در سال ۱۳۱۵ شمسی تا روز ورود آیتالله بروجردی در سال ۱۳۲۳ شمسی، حوزه نوپای قم را زیر بال و پر خود گرفت، آن را از گزند مخاطرات نجات داد و اجازه نداد تا پارهای بیتدبیریها بدان آسیب زند. از جمله اقدامات مهم عمرانی آن بزرگوار در حوزه علمیه قم آن بود که تمام حوزه و مدرسهها، از قبیل مدارس خان، رضویه و فیضیه را تعمیر کرد، زیر حجرهها، زیرزمین و رطوبت آنها را مرتفع ساخت و طبقه دوم مدرسه دارالشفا را نیز احداث کرد. از دیگر اقدامات وی آن بود که برخی علما نظیر آیتالله شیخ جعفر صبوری کاشانی را به شهرستانها فرستاد تا در برپایی یا توسعه حوزههای علمیه آن نقاط کوشا باشند و افزون بر آن مبلغین ورزیدهای را نیز به مناطق مختلف کشور فرستاد تا به وعظ و ارشاد مردم اقدام کنند.
کنارهگیری از ریاست حوزه
با ورود آیتالله بروجردی به قم در دی ماه ۱۳۲۳ شمسی، آقا سید صدرالدین با پیشی گرفتن بر حتی یاران خود، بزرگوارانه از ریاست و زعامت حوزه علمیه قم کناره گرفت و نه تنها همه مسئولیتها، بلکه محل تدریس و نیز محل اقامه نماز جماعت خود را در صحن بزرگ حرم مطهر حضرت معصومه (س) به آن نادره زمان واگذار کرد. سبب هجرت آیتالله بروجردی به قم، دعوت مکرر و مصرانه برخی علما و بزرگان حوزه، از جمله امام خمینی بود. در همین حال برخی آگاهان بر این باور هستند که مشوق اصلی علما و بزرگان حوزه علمیه قم در دعوت از آیتالله بروجردی، خود آیتالله صدر بوده است. از جمله اسباب این باور نقش فعالی است که آیات بزرگوار سلطانی طباطبایی و صدوقی، داماد و مسئول دفتر آیتالله صدر، در ترغیب آیتالله بروجردی به استقرار در قم ایفا کردند. آقا سید صدرالدین پس از کنارهگیری از عرصه ریاست و زعامت، دامنه فعالیت خود را طی دهه آخر عمر به تدریس، تحقیق و تألیف محدود کرد و البته تا لحظه رحلت، پُشت و پناه حوزه، طلاب، فضلا، مدرسین و شخص آیتالله بروجردی باقی ماند. پاسخ آن بزرگوار به برخی نیکاندیشان که کنارهگیری و به تبع آن «انزوا» ی او را بر نمیتابیدند، این آیه شریفه بود که «تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقین.»
ذوق ادبی سرشار
آقا سید صدرالدین علاوه بر مقام بلند علمی، در ادبیات ذوقی سرشار داشت و از همان اوان جوانی به داشتن نثری فوقالعاده و نیز طبع شعری ممتاز شهرت یافت. وی طی سالهای اقامت در کربلا و نجف، همراه دوست و پسر خاله خود آیتالله شیخ مرتضی آلیاسین، از طلایه داران نهضت ادبی عراق شمرده میشد و یادداشتها و اشعارش زینتبخش بهترین روزنامهها و مجلات آن روزگار عراق بود. از جمله اشعار وی میتوان به ابیاتی پر سوز و گداز اشاره کرد که در پی انهدام حرم ائمه بزرگوار مدفون در بقیع (ع) توسط وهابیها سرود. این ابیات به سرعت محافل ادبی و مطبوعات معتبر عراق را در نوردید و چنان مورد استقبال و استفاده صدها شاعر و سخنران قرار گرفت، که آتش احساسات مسلمانان علیه این اقدام نابخردانه سعودیها را شعلهور ساخت و نهایتاً دولت عراق از ترس شورش مردم انتشار مجدد آنها را در مطبوعات آن کشور ممنوع کرد:
لعمری ان فاجعه البقیع
یشیب لهولها فود الرضیع
و سوف تکون فاتحه الرزایا
اذا لم نصح من هذا الهجوع
فهل من مسلم لله یرعی
حقوق نبیه الهادی شفیع
فعالیتها و خدمات اجتماعی
آقا سید صدرالدین در کنار عرصههای علمی، حوزوی و ادبی، در عرصه اجتماع نیز حضوری بسیار فعال داشت. او مردم را دوست داشت، در قبال آنها احساس مسئولیت میکرد، پُشت و پناه مستمندان و ستمدیدگان بود و تا حد توان در رفع گرفتاری آنها میکوشید. آقا سید صدرالدین طی دوران اقامت در مشهد تأسیسات عامالمنفعه متعددی را بنا و خدمات اجتماعی فراوانی را به مردم ارائه کرد. او در دومین دوره اقامت در مشهد، وقتی شرایط قحطی آن شهر را فرا گرفت، با اقدامات فراوان، از جمله تشکیل جلسات جمعآوری کمکهای مردمی، بسیاری از مستمندان را از خطر مرگ حتمی نجات داد. اولین باری که مسجد گوهرشاد از نعمت برق و روشنایی بهره مند شد، به همت وی بود. او طی سومین دوره اقامت در مشهد، در کنار جایگاه بلند علمی، محبوبیت بینظیری میان مردم کسب کرد و به لحاظ موقعیت اجتماعی، اولین مقام روحانی شهر محسوب بود.
آقا سید صدرالدین طی دوران اقامت در قم، چاههای آب و آبانبارهای متعددی را در نقاط کمآب شهر بنا کرد و وقتی شهرداری به بهانه کمبود بودجه از دادن برق به برخی خیابانها و محلات قم امتناع کرد، تأمین مخارج برای انجام این مهم را متکفل گردید. آقا سید صدرالدین در زمان اشغال ایران توسط متفقین که فشارهای معیشتی بر مردم به اوج خود رسید، با جمعآوری اعانه از ثروتمندان و تشریک مساعی دیگران، دو مؤسسه خیریه بزرگ و قریب بیست مؤسسه خیریه کوچک برای کمک به مستمندان تأسیس کرد. بارها اتفاق افتاد که به رغم شأن و مقام والای علمی و روحانی خویش، شبها به درب خانه ثروتمندان رفت تا با یادآوری رنج و محنت مستمندان، کمک مؤثر اغنیا را برای نجات فقرا از خطرات گرسنگی و قطحی طلب کند. تعمیرات بخشهایی از مسجد امام حسن عسکری (ع) در قم که به هنگام خیابانکشی تخریب شده بود و بنای دیواره شمالی آن که نمای زیبایی دارد، از دیگر یادگارهای آقا سید صدرالدین است.
تلاش برای حفظ اتحاد مسلمانان
زندگی آقا سید صدرالدین، به سبب محیطی که در آن پرورش یافت، خصوصاً موقعیت خانواده و بالاخص جایگاه پدر، از همان ابتدای جوانی با سیاست آمیخته بود. سالهای حضور وی در عرصه سیاست را میتوان به سه دوره متمایز تقسیم کرد: دورهای که در کربلا، مشهد و قم، به عنوان مشاور تراز اول آیات عظام سید اسماعیل صدر، حاجآقا حسین قمی و حائری یزدی، ایفای نقش کرد (قبل از بهمن ۱۳۱۵ شمسی)؛ دورهای که ریاست و زعامت حوزه علمیه قم را عهده دار بود (بهمن ۱۳۱۵ تا دی ۱۳۲۳ شمسی)؛ دورهای که خانه نشین شد و نقش پُشت و پناه آیتالله بروجردی را ایفا کرد (بعد از دی ۱۳۲۳ شمسی).
آقا سید صدرالدین در تمامی این ادوار به چند اصل مهم پایبند بود: وی «اتحاد و انسجام» روحانیت را لازمه اتحاد و انسجام جامعه شیعی میدانست و لذا مراقبت از آن را امری واجب. در سال ۱۳۲۹ قمری وقتی آیتالله سید اسماعیل صدر از کربلا به نجف آمد تا اختلافات میان آیات عظام آخوند خراسانی و سید محمد کاظم یزدی را رفع و جامعه روحانیت عراق را در دفاع از سرزمین ایران برابر حملات روس بسیج کند، آقا سید صدرالدین به عنوان دستیار پدر همراه او بود. او طی سالهای حضور در مشهد و قم نیز هر بار آتش اختلاف و فتنه میرفت تا میان جامعه روحانیت شعلهور شود، در زمره معدود کسانی بود که با دردمندی، احساس مسئولیت و حسن تدبیر، شعله را در نطفه خاموش و اتحاد و انسجام را احیا کردند.
آقا سید صدرالدین بر «حفظ عالم تشیع و جهان اسلام از خطرات استعمار و بیگانگان» غیرت بسیار داشت. او در اجتماع بزرگ محرم سال ۱۳۳۰ قمری مراجع عراق در کاظمین، همراه آیات عظام سید ابوالحسن اصفهانی و میرزا حسین نائینی، یکی از اعضای هیئت منتخبه سیزده نفره ای بود که اقدامات جامعه روحانیت آن کشور را علیه تجاوز روسها به ایران مدیریت کرد. او همچنین طی دوران اقامت در قم همواره از جمله مراجعی بود که در قبال تعدیات صهیونیسم علیه فلسطین موضع قاطع داشتند.
آقا سید صدرالدین از داعیان «تقریب مذاهب اسلامی» بود و برخی کتب ارزشمند وی، از جمله مجموعه دوازده جلدی «لواء الحمد»، که درباره اصول، فروع، حکم، مواعظ، مناقب و فضایلی است که ائمه اطهار (ع) و دیگران از حضرت پیامبر (ص) روایت کردهاند، برای نیل به همین مقصود نگاشته شد.
اخلاق، مردمداری و زهد
همه کسانی که درباره آقا سید صدرالدین سخن گفتند، او را در اخلاق، مردمداری و زهد ستودند و از این نظر بر اقرانش ترجیح دادند. آقا سید صدرالدین بسیار مهربان، متواضع و فروتن بود. با عامه مردم همانطور مهربان بود و نشست و برخاست میکرد که با بزرگان کشور؛ با بزرگان کشور نیز همان قدر محترمانه رفتار میکرد، که با عامه مردم. در سلام کردن سبقت داشت و از سی قدمی با روی باز، خوشامد میگفت. هر کس به دیدارش میشتافت، شیفته رفتارش میشد. در کارهایش بسیار مخلص و از تکبر و خودنمایی بیزار بود.
بعد از درگذشت آیتالله حائری و به رغم تقاضا و اصرار مردم، از صدور فتوا اکراه داشت و انتشار فتاوای خود را تا جایی که توان داشت، چند سال به تأخیر انداخت. حتیالامکان چنان به مردم کمک میکرد، که نامش آشکار نشود. در میان باقیات صالحات فراوانی که در مشهد و قم از او برجای ماند، کمتر کسی باعث و بانی واقعی آن را شناخت. آیتالله شرفالدین در وصف آقا سید صدرالدین آورده است که احدی را نمیشناسد که موقعیت خانوادگی، علمی و شخصیت ممتازی چون وی داشته باشد، اما به بهره برداری از امتیازات مزبور را برای طرح خود یا گشایش کارهایش اینچنین ناپسند شمارد. به کلی با «مَنیّت» بیگانه بود و هرگز دنبال برتریجویی و استیلا بر دیگران نبود. بالعکس، بسیار با گذشت بود و همواره دیگران را بر خود ترجیح میداد. با اینکه لوازم ریاست همیشه برای او مهیا بود، پیوسته از آن گریزان بود و حتیالامکان دیگر افراد واجد صلاحیت را بر خویش مقدم میشمرد.
روحیه و اخلاقش بعد از ریاست و مرجعیت همان بود که قبل از آن. هیچکس از قضاوت او نسبت به خود نگران نبود و همه خود را از گزند وی ایمن میدانستند. هرگز علیه معاصرین خود زبان به انتقاد نگشود و مردم را نیز همواره توصیه میکرد تا با حسن ظن به علما و خود بنگرند. در انجام کارهای نیک، همه طبقات را اعم از علما، طلاب و مردم، بسیار مشوق بود؛ مثلاً طلابی را که به لحاظ علمی شایسته تشویق بودند، با دادن جایزه مالی و غیره دلگرم میساخت. برخی مورخین در وصف اخلاق او آوردهاند که «شاید در میان اقرانش، تنها عامِل به گفته جد بزرگوارش پیامبر اکرم (ص) بود که فرمود: «ان لم تسعوا الناس باموالکم، فسعوهم باخلاقکم».
شاگردان
شمارش شاگردان آقا سید صدرالدین قطعاً کاری بسیار دشوار است؛ چه آنطور که در کتب تراجم آمده است، اغلب فضلای دهههای ده و بیست شمسی حوزه علمیه قم که متجاوز از صدها تن هستند، در دروس خارج وی تلمذ کردهاند. اما برخی معاریف شاگردان وی [علاوه بر فرزندان ذکور او آقایان سید رضا و سید موسی] در قم عبارتند از آیات و حجج اسلام: جعفر صبوری قمی، محمد صدوقی، سید مرتضی مبرقع فقیه، سید محمد علی قاضی طباطبایی، میرزا عطاالله اشرفی اصفهانی، سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، سید حسن مدرس یزدی، سید حسین موسی کرمانی، علی پناه اشتهاردی، مرتضی مطهری، محمد کرمی حویزی، علی سبطالشیخ انصاری، سید عزالدین زنجانی، میرزا علی مشکینی، حسینعلی منتظری، شیخ لطفالله صافی، سید موسی شبیری زنجانی، شیخ ابراهیم رمضانی فردویی، شیخ مسلم ملکوتی، سید احمد روضاتی، عباس زریاب خویی.
وفات
آقا سید صدرالدین سالهای آخر عمر را به بیماری قلبی دچار بود. آنطور که از خود وی نقل شده است، ریشه بیماری به دوران رضاخان و فشارهای امنیتی و ضد دینی وی علیه مردم مربوط است. از جمله نقل شده است که روزی زنی از صحن مطهر حرم حضرت معصومه (ع) خارج شد. فرماندار دوید و چادر را چنان از سر زن کشید، که زن بر زمین افتاد. فرماندار در حال پاره کردن چادر زیر پا بود که آقا سید صدرالدین سر رسید و او را با عصبانیت و شدت در انظار مردم توبیخ کرد.
آقا سید صدرالدین در پی تحمل سالها بیماری قلبی، در ساعت شش و سی دقیقه بامداد روز شنبه مورخ پنج دی ماه سال ۱۳۳۲ شمسی مطابق با نوزده ربیعالثانی سال ۱۳۷۳ قمری، در خانه خود در شهر قم درگذشت. پیکر پاک او پس از تشییعی بسیار باشکوه توسط مردم قم و برپایی نماز توسط آیتالله بروجردی، در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه (س) و در کنار آیات عظام حائری یزدی و سید محمد تقی خوانساری به خاک سپرده شد. مجالس بزرگداشت بیشماری در رثای او در قم، تهران، مشهد، نجف، کربلا، کاظمین، برخی دیگر از شهرهای ایران و عراق و همچنین در لبنان، سوریه و بعضی دیگر از کشورهای اسلامی برگزار شد. تنها در شهر قم تعداد این مجالس را بیش از ۴۵۰ عدد برآورد کردند. اشعار فارسی و عربی فراوانی در رثای او سروده شد که از آن جمله میتوان به اشعار حجتالاسلام و المسلمین شیخ علی دوانی در قم و آیتالله سید محمد حسین فضلالله در نجف اشاره کرد. حجتالاسلام و المسلمین محمد حسن آلطالقانی نیز به تقاضای آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی قطعه شعری در رثای آن بزرگوار سرود که در همان ایام رحلت در مجلس بزرگداشت مسجد شاه تهران قرائت شد.
منبع: کتاب صدر دین
مآخذ
بغیه الراغبین؛ ریحانه الادب (ج ۳)؛ نقباءالبشر (ج ۳)؛ الذریعه (ج ۲)؛ آثارالحجه (ج ۱)؛ گنجینه دانشمندان (ج ۱)؛ آینه دانشوران؛ تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان (ج ۱)؛ دانشمندان و بزرگان اصفهان (۲)؛ تکمله املالآمال؛ منتهی الآمال؛ رجال قم؛ معارف الرجال؛ معجم رجال الفکر و الادب فی النجف (ج ۲)؛ مستدرکات اعیانالشیعه (ج ۱)؛ موسوعه طبقات الفقهاء (ج ۱۴)؛ فهرس التراث (ج ۲)؛ یادنامه امام موسی صدر؛ برگهایی از تاریخ حوزه علمیه قم؛ تفسیر سوره حجرات؛ مفاخر اسلام (ج ۱۳)؛ گلشن ابرار (ج ۱، ۲، ۳، ۵، ۶ و ۷)؛ تربت پاکان (ج ۲)؛ ستارگان حرم (ج ۳)؛ نوزده ستاره و یک ماه؛ علما ثغورالاسلام فی لبنان (ج ۲)؛ هفته نامه استوار (شمسی ۶۵۰ و۱۲۴۰)؛ روزنامه اطلاعات (شمسی ۳۰۳۷)؛ مجله حوزه (شمسی ۴۳ و ۴۴، ۵۰ و ۶۲)؛ مجله نور علم (شمسی ۷)؛ مجله آئینه پژوهش (شمسی ۷۰، ۸۱، ۸۵، ۸۶ و ۹۶)؛ مجله شاهد یاران (۳۶).