۲۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۳:۳۷
کد خبر: ۶۷۳۶۰۱

از چکش سرخ کمونیسم تا سودای سیاه لیبرالیسم

از چکش سرخ کمونیسم تا سودای سیاه لیبرالیسم
دکتر غضنفری گفت: وضعیت حاضر به لحاظ فرهنگی و ... محصول پیروی بی‌چون چرای لیبرال‌ها از سیاست‌های غربی و به‌ویژه آمریکاست.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، از پیش از وقوع انقلاب اسلامی، شاهد حضور دو فرهنگ و دو جهان اجتماعی مارکسیسم یا کمونیسم و لیبرالیسم در عرصه سیاست بودیم. این دو فرهنگ با پمپاژ جهان‌بینی و ایدئولوژی مخصوص خودشان، تلاش کردند خودشان را به‌عنوان فرهنگ حاکم عرضه کنند. هر کدام نیز به نوبه خودشان مانند تیغه یک قیچی تلاش کردند تا فرهنگ اسلامی را تکه پاره کنند که با هوشیاری امامین انقلاب موفق نشدند.

پس از سال‌ها وقتی به وقایعی که این دو جریان در کشور ما رقم زدند و جنایت‌هایی که مرتکب شدند مراجعه کنیم و آن‌ها را تورق کنیم می‌توانیم به واقع دستان خدا را در نگهداشتن این انقلاب مشاهده کنیم. از این رو بود که در ادامه پرونده تحلیلی همگام با انقلاب، در گفت‌وگو با دکتر کامران غضنفری، پژوهشگر عرصه تاریخ و نویسنده کتاب راز قطعنامه، نیمه پنهان هاشمی و مجموعه کتب مداخلات به بررسی سیر تاریخی حضور این دو جریان در کشور و پیش از انقلاب اسلامی تا پس از آن پرداختیم.

چکش سرخ کمونیسم

رسا ـ در مورد فعالیت‌های مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها پیش از انقلاب و ادامه این جریان در بعد از انقلاب اسلامی که منجر به وقوع آسیب‌های جدی به کشورمان شد توضیح می‌دهید؟
 
در مورد فرهنگ مارکسیسم، در دوران پیش از انقلاب، به‌ویژه از دهه ۱۳۲۰ به بعد که رضا پهلوی اخراج و تبعید شد و فضای نسبتاً باز سیاسی به‌واسطه شکسته شدن جو اختناق دوران رضا پهلوی در کشور به‌وجود آمد، گروه‌های مختلفی در عرصه سیاسی کشور به فعالیت دست زدند که از جمله آن گروه‌های مارکسیستی و کمونیستی بودند که بزرگترین تشکل‌شان، تشکل حزب توده بود.
 
آن‌ها تشکیلات سیاسی خودشان را در جا‌های مختلف گسترش دادند و در اثنای مبارزات ملی شدن صنعت نفت نیز در عرصه سیاست فعالانه وارد میدان شدند و به بسط تشکیلات سیاسی خودشان پرداختند، البته در یک مقطعی علیه جریان اسلامی وارد صحنه شدند و علیه آیت‌الله کاشانی، علمای اسلام و فداییان اسلام که در ملی شدن صنعت نفت فعالیت می‌کردند اقداماتی انجام دادند.
 
از چکش سرخ کمونیسم تا سودای سیاه لیبرالیسم

پدربزرگ مارکسیست و بازگشت از نیمه راه

متأسفانه وقتی دکتر مصدق نخست وزیر شد، از حزب توده به‌صورت غیرمستقیم و در پشت صحنه برای مبارزه علیه فداییان اسلام و آیت‌الله کاشانی استفاده می‌کرد و از آن‌ها مانند ابزاری برای پیش‌برد اهداف خودش استفاده می‌کرد.  

حزب توده در جریان کودتای ۲۸ مرداد، از چندین روز پیش به دکتر مصدق هشدار داده بودند که قرار است چنین کودتایی رقم بخورد؛ اما، چون دکتر مصدق در رویه‌ای که در پیش گرفته بود که خودش را از مردم، روحانیت و مبارزان مسلمان جدا کرده بود و نه به تذکرات علما و مسلمانان توجهی می‌کرد، نه به هشدار‌هایی که حزب توده می‌دادند که آن‌ها را هم از ماندن در عرصه و مقابله با کودتاچیان نهی کرد و اجازه نداد به مقابله با کودتاچیان بپردازند!
 
از چکش سرخ کمونیسم تا سودای سیاه لیبرالیسم

چکمه سیاه پهلوی روی گلوی گروه‌های چپ

این گروه‌های چپ، مارکسیستی و کمونیستی پس از پیروزی کودتاچیان و قدرت گرفتن مجدد سلطنت، به شدت سرکوب شدند و سرانشان دستگیر، زندانی، اعدام  و تبعید شدند. این جریان از عرصه سیاسی کشور در ظاهر کنار رفت؛ اما بعد از مدتی این‌ها فعالیت‌های خودشان را به صورت نیمه علنی و یا پنهانی در دهه ۱۳۵۰ ادامه دادند.

بخشی از این گروه‌ها در آن زمان در قالب گروه‌های مسلح بروز دادند؛ مانند چریک‌های فدایی خلق که یک سری عملیات‌های مسلحانه انجام دادند و پلیس و ساواک با آن‌ها به شدت مقابله کردند و بخشی از آن‌ها لطمه خوردند، کشته شدند و یا دستگیر شدند.
 
از چکش سرخ کمونیسم تا سودای سیاه لیبرالیسم

شعار، فقط شعار!

آن‌ها تا دوران پیروزی انقلاب به صورت مخفیانه اقداماتی را انجام می‌دادند و پس پیروزی انقلاب، مجدداً به فعالیت دست زدند. شعار‌هایی که این افراد مطرح می‌کردند، در ظاهر شعار‌هایی به نفع کارگران و زحمت کشان بود؛ اما به واقع، این‌ها در پشت صحنه، عوامل اجرایی سیاست‌های شوروی و بلوک شرق بودند و از مرام و مسلک حزب کمونیست شوروی پیروی می‌کردند.

جمع محدودی هم از گروه‌های مائوئیستی بودند که از افکار مائو در چین پیروی می‌کردند و گروه‌های با افکار و مرام کمونیستی متمایل به چین فعالیت داشتند و سعی می‌کردند فعالیت‌های خودشان را عمدتاً در عرصه کارخانجات و در میان اقشار کارگر گسترش بدهند؛ اما با روشن‌گری‌هایی که حضرت امام (ره) و علمای اسلام انجام دادند، دستشان برای مردم رو می‌شد و مردم کم کم متوجه شدند که این‌ها فقط اهداف حزبی، جناحی و وابستگی خود به خارج را دنبال می‌کنند و دلسوز کارگران و زحمت‌کشان نیستند.

این‌ها طی دهه ۶۰ در برخی از نقاط کشور مانند کردستان، ترکمن صحرا، خوزستان و برخی جا‌های دیگر تلاش کردند در قالب گروه‌های تجزیه طلب و تروریستی فعالیتشان را ادامه بدهند که عمدتاً در دهه ۶۰ ضربه خوردند و از صحنه کنار زده شدند و الآن افکار چپ و مارکسیستی در جامعه مطرح نیست، مگر در سال‌های اخیر که برخی تشکل‌های دانشجویی به نوعی سعی کردند به آن سمت بروند و البته این‌ها تعداد اندکی هستند خیلی قابل ذکر نیستند.


سودای سیاه لیبرالیسم

رسا ـ جریان لیبرالیسم چگونه فعالیت می‌کرد و تا امروز چه موانعی بر سر تحقق تمدن نوین اسلامی گذاشته است؟
 
لیبرالیسم‌ها از پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در گروه‌هایی در قالب جبهه ملی و نهضت آزادی فعالیت می‌کردند و عقیده داشتند که شاه تنها باید سلطنت کند؛ نه حکومت. این‌ها چارچوب قانون اساسی مشروطه را قبول داشتند و می‌گفتند اگر شاه همان قانون را اجرا کنند، ما مشکلی نداریم و با همان حکومت می‌توانیم بسازیم.

آن‌ها می‌گفتند انتخابات آزاد برگزار شود و ما هم به مجلس کاندیدا بفرستیم و آن سیکل را دنبال می‌کردند؛ یعنی مبارزاتی که با اساس حکومت سلطنتی و طاغوتی مشکلی نداشت و فقط به دنبال این بودند که به قول خودشان انتخابات آزادی برگزار شود و این‌ها هم چند نماینده در این مجلس داشته باشند.
 
از چکش سرخ کمونیسم تا سودای سیاه لیبرالیسم

پهلوی؛ طاغوت یا حکومت مشروع؟

درصورتی که امام راحل(ره) اساس آن نظام و سلطنت را طاغوتی می‌دانست و از اساس نامشروع می‌دانست. وقتی بعد از انقلاب سفید شاه و ملت در بهمن ۱۳۴۱، در همان زمان یک سری از رؤسای جبهه ملی و نهضت آزادی نیز به زندان می‌افتند و بعد از مدتی برای مثال مورد عفو ملوکانه قرار می‌گیرند، آزاد می‌شوند.

وقتی بازرگان از زندان آزاد می‌شود، فعالیت‌های سیاسی خودشان را کنار می‌گذارند و برخی از دوستانشان از آنان دعوت می‌کنند که مبارزات سیاسی را ادامه دهند، ولی مهندس بازرگان به آن‌ها جواب می‌دهد که، چون عامل عفو و آزادی من هویدا بوده، تا وقتی هویدا بر سر کار است فعالیتی علیه این دولت نمی‌کنم و همینطور نیز ادامه یافت.
 
از چکش سرخ کمونیسم تا سودای سیاه لیبرالیسم

دوری موقت از سیاست

بعد از کنار رفتن هویدا در سال ۱۳۴۶ به ادامه فعالیت‌های سیاسی در قالب قانون اساسی پرداختند. ولی همین طیف لیبرال و غرب‌گرایی که در حکومت شاه قائل به براندازی آن حکومت و از بین بردن آن حکومت نبودند، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از اینکه در دولت موقت قرار گرفتند و به دنبال تصرف سفارت آمریکا استعفا دادند، تبدیل به گروه‌های اپوزسیون و مخالف جمهوری اسلامی شدند.

در برهه دفاع مقدس و جنگ هشت ساله که آمریکا و همه همپیمانانش، شوروی و ... که از صدام حمایت می‌کردند، دیدیم گروه‌های لیبرال و ملی‌گرا نه‌تن‌ها کمکی برای دفاع از کشور انجام نمی‌دادند، بلکه به ستون پنجم صدام و آمریکا در ایران تبدیل شدند و به نفع آن‌ها فعالیت می‌کردند.
 

قوت لیبرالیسم در دولت خاتمی

این جریانات بعد از پایان جنگ هم ادامه پیدا کرد و فعالیت‌هایشان در دوران بعد از دولت آقای هاشمی رفسنجانی ادامه داشت و در دولت آقای خاتمی باز این‌ها قوت گرفتند و عرصه برای فعالیت این‌ها بیشتر شد و دولت وقت هم تا حدودی از این‌ها حمایت می‌کرد. این‌ها در قالب نیرو‌هایی که با اساس انقلابی بودن و اسلامی بودن نظام مشکل داشتند و علیه آن فعالیت می‌کردند، همچنان در عرصه بودند.

در جریان‌هایی مانند فتنه تیرماه ۱۳۷۸ و کوی دانشگاه تهران و ماجرای فتنه ۱۳۸۸ نقش نهضت آزادی را در چنین فتنه‌هایی پر رنگ می‌بینیم و در حمایت از جریان‌های لیبرالی که در عرصه بودند به میدان آمدند.

این وضعیتی که در حال حاضر چه به لحاظ اقتصادی، چه به لحاظ فرهنگی و سیاسی، محصول پیروی بی‌چون و چرای این‌ها از سیاست‌های غربی‌ها و به‌ویژه آمریکاست. الآن هم که کشور را به این وضعیت کشانده‌اند و امیدواریم که هرچه زودتر یک دولت انقلابی و حزب اللهی به تعبیر رهبر معظم انقلاب بر روی کار بیاید تا بتواند خرابی‌هایی که این‌ها در این چند سال به‌وجود آورده‌اند را اصلاح کنند.
 
رسا ـ توضیحات جامع و خوبی بود. ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.

خبرنگار: محمدحسین کتابی

محمدحسین کتابی
ارسال نظرات