منکرین اقتصاد اسلامی فهمی از اقتصاد اسلامی ندارند
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، شبهاتی که بعد از مطرح شدن، نداشتن اقتصاد اسلامی در محافل مختلف مطرح شد، ما را بر آن داشت تا در گفت و گویی به سراغ اساتید حوزه و دانشگاه رفته و نظرات آنها را در باب اقتصاد اسلامی و شاخصه های آن بیان کنیم. حجت الاسلام دکتر محمود عیسوی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی ضمن گفت و گویی با خبرنگار خبرگزاری رسا به شبهات موجود پاسخ داده و شاخصه های اقتصاد اسلامی را بیان می کنند. متن این گفت و گو را در ادامه می خوانید:
نظر شما در مورد صحبت هایی که درباره اقتصاد اسلامی مطرح می شود چیست؟
به نظرم یکی از مسائلی که میتواند نظام اسلامی را از دغدغه فکری اصلی خودش جدا کند، طرح چنین مسائلی است که ما اصلا اقتصاد اسلامی نداریم. مهمترین دلیل بر اینکه ما اقتصاد اسلامی داریم این است که به لحاظ تئوریک و نظری اتفاق افتاده است.
حالا اینکه ما چقدر توانسته ایم در حوزه عمل آن را پیاده کنیم این می شود مسأله دیگری، که دلیل بر نبود تئوری و نظریه در آن نیست. آثار مستقل متعددی از اندیشمندان مسلمان در مسائل اقتصادی نوشته شده است. اگر این حرفها را ۳۰ سال پیش کسی می گفت می گفتیم اطلاعی ندارد. اما الان که این همه کتاب، مقالات و پایان نامه منتشر شده، آن هم در حوزه های مختلف بانکداری، بازار بورس و سرمایه و دیگر موضوعات اقتصادی دیگر چرا عده ای از متدینین این سخن ناروا را تکرار می کنند؟ خوشبینانه این است که این افراد اطلاعی ندارند و از این ادبیاتی که تولید شده خبر ندارند و یا اصلاً نمی دانند که اقتصاد چیست؟ و اقتصاد اسلامی کدام است؟ اینکه الان گفته می شود که اقتصاد اسلامی نداریم این حرف مربوط به ۴۰ یا ۵۰ سال پیش است.
الان ما ادبیات قوی در این رابطه داریم این همه آثار چاپ شده و در اختیار مردم قرار گرفته کاملاً نشان دهنده کار شدن در این قضایاست، اما در حیطه عمل چقدر این ادبیات پیاده شده این بحث دیگری است. مثل بحث حکومت اسلامی که ما می گوییم که آیا حکومت اسلامی داریم یا نداریم چون در عالم خارج الان نیست. اینکه ما به همه اهدافی که می خواستیم در جمهوری اسلامی برسیم و نرسیدیم ربطی به بحث های نظری موجود در آن ندارد.
به لحاظ تئوریک مگر کسی هست که با اسلام آشنا باشد و حکومت در اسلام را نپذیرد حتی اگر بگوید حکومت مال معصوم علیه السلام است، اما بالاخره اسلام حکومت دارد. در این قضیه هم همین گونه است و ادبیات فراوانی درباره اقتصاد اسلامی در دنیا داریم و منتشر شده است. یک زمانی فقط کتاب شهید صدر مثل اقتصادنا و کتابهای کمی که غیر ایرانی ها درباره اقتصاد اسلامی نوشته بودند، بود بله این حرف را می توان آن زمان گفت که اسلام اصلا اقتصاد ندارد.
دقت داشته باشید که وقتی ما این تعابیر را درباره اقتصاد اسلامی به کار میبریم، می شود ادعا کرد که اسلام فلسفه هم ندارد کلام هم ندارد فقه هم ندارد. بله اسلام به عنوان یک دین نیامده که چنین علومی را عرضه کند و ما از قرآن هم این انتظار را نداریم که کتاب اقتصاد، روانشناسی و یا مدیریت باشد، همچنان که انتظار نداریم کتاب فیزیک یا شیمی یا نجوم یا فلسفه و منطق باشد. اگر کسی این توقع را دارد توقع غلطی است. قرآن کتاب هدایت است منتها چه هدایتی، هدایتی که می خواهد با بیان بینشها و ارزشهای خاص خود ابعاد زندگی انسان را مدیریت کند. (هدی للناس)
اگر کسی ابعاد زندگی را بدون قرآن بخواهد مدیریت کند می شود جامعه و حکومت سکولار و قرآن دیگر به درد چنین جامعه ای نمی خورد، اما اگر قرار شد قرآن مبنای عمل در زندگی باشد، باید طبق آن عمل کرد.
آیا مطالب قرآن برای زندگی فردی بوده مثل اقم الصلاة یا کتب علیکم الصیام، است و هیچگونه دخالتی به ابعاد زندگی اجتماعی نکرده و هیچ رهنمودی ندارد؟ اگر این گونه درباره قرآن نظر دهیم در واقع جفای در حق قرآن است. اگر بگوییم در ابعاد اجتماعی هم قرآن نظر دارد باید بگوییم به درد چه می خورد اگر قرار است مبنای عمل نباشد؟ غیر از این است که برای من مسلمان چارچوب هایی را بیان کرده است و من مسلمان باید از قرآن مطالب را بگیرم و دانشی را تولید کنم و بتوانم به پشتوانه این دانش جامعه را مدیریت کنم. با حرف های کلی که نمی شود جامعه را اداره کرد.
آنهایی که می گویند اقتصاد اسلامی نداریم در مورد ربا چه می گویند اگر خداوند آن را حرام کرده شما موظفید به عنوان یک مسلمان در مورد مناسباتی که در آن وجود دارد نظر دهید و این هم نیاز به یک نظام سازی در جامعه دارد و بدون آن نمی شود که ربا را از جامعه حذف کرد. این نمی شود که ما روی منبر برویم و فقط بگوییم ربا حرام است. خوب حالا مردم چه جوری باید عمل کنند؟ باید اولا این قضیه برای آنها تبیین شود و ثانیا ساز و کاری برای آن تعیین کرد و این تعیین یک سازوکار عملی نیاز به ایجاد نهاد و نظام خاصی دارد مگر می شود اینها را بدون تولید علم فراهم کرد؟
اینگونه افراد که درباره اقتصاد اسلامی صحبت می کنند باز هم می گویم که خوشبینانه اش این است که اصلاً اطلاع ندارند.
آیا اقتصاد اسلامی دارای سطوح مختلفی است؟
بله وقتی می گوییم اقتصاد اسلامی، اقتصاد اسلامی اساساً سطوح مختلفی دارد، این سطوح مختلف، اختصاص به اقتصاد اسلامی ندارد. در مکاتب دیگر هم همین گونه است. یعنی اگر کسی بگوید که من در صحنه اقتصاد حرف برای گفتن دارم میگوییم در چه ساحتی برای جامعه حرف برای گفتن دارید، به عنوان یک مکتب اقتصادی حرف برای گفتن دارید، این خودش یک سطح است.
تعریف شما از مکتب اقتصادی چیست؟
تعریفی که می شود برای مکتب اقتصادی داد این است که مکتب اقتصادی یعنی مجموعه بینشها و ارزش هایی که در یک جامعه در زمینه اقتصاد پذیرفته می شود. حالا این میتواند از طریق خداوند باشد، یا یک متفکر و اندیشمند غربی یا شرقی این کار را انجام داده باشد. در جریان این بینش ها و ارزشهایی که تدوین می شود اصول آن نیز میآیند و میگویند ما میخواهیم جامعه را بر اساس این اصول و مبانی اداره کنیم، اما اینها علم نیست این میشود مکتب اقتصادی.
پس میشود اینگونه ادعا کرد که ما در اسلام مکتب اقتصادی داریم. اما وقتی به سراغ قرآن و روایات می رویم، می بینیم که ما چنین مجموعه مدونی در قرآن و روایات نداریم و باید برویم و آن را کشف کنیم. همچنان که ما علم فقه هم نداشته ایم و مسلمانان کم کم و در طول تاریخ بر اساس نیاز خود با مراجعه مستقیم به معصوم و سپس به کتب روایی و نیز قرآن، علم فقه را بنیان گذاشته اند. علم فقه به شکل مدون آن که در کتاب و سنت وجود ندارد.
این اندیشمندان مسلمان بوده اند که بر اساس کتاب و سنت علمی به نام علم فقه را بنیان گذاشته اند و آن را به فربهی کنونی رسانده اند. از زمان محقق حلی (ره) است که خیلی از این باب بندی های جدید شکل گرفت و تا الان وجود دارد و مورد قبول است. چه کسی آن را تدوین کرد این باب ها که در روایات ما به این شکل نبود. در روایات این مسائل بحث شده آن هم عمدتا به صورت سؤال و امام معصوم (ع) به آنها جواب داده، اما این دسته بندی که الان داریم را چه کسی استخراج کرده است؟ مگر نه این است که فقهای ما آن را استخراج کرده اند. اگر فقیه دیگری پیدا شود و جور دیگری دسته بندی کند و دسته بندی تازه ای ارائه دهد، همین هم تغییر می کند. اگر دسته بندی جدیدی نیز انجام شود، این دسته بندی هم نباید با آیات و روایات ما تعارض داشته باشد. پس علم فقه علمی است که فقهای ما بر اساس قرآن و سنت تولید و ابداع کرده اند.
پس فقیه کارش این است که استخراج احکام شرعی را به صورت مدون در قالب ابواب مختلف ارائه دهد. حالا اگر کسی بگوید من میخواهم دیدگاه اسلام را در باره موضوعات اقتصادی را به مانند احکام فقهی آن از آیات و روایات و کلمات فقها استخراج کنم چه اشکالی دارد؟ این درست همان کاری است که شهید صدر و دیگران انجام داده اند و آن را تدوین کرده اند. شهید صدر تلاش کرد تا به مسایلی که در همه مکاتب اقتصادی مطرح است مانند مالکیت، آزادی اقتصادی، عدالت، رفاه، تولید، مصرف، توزیع و دیگر مسایل بینشی و ارزشی اقتصاد پاسخی مبتنی بر آموزه های قرآن و سنت ارایه دهد.
روش کار ایشان این است که همچون فقهای عظیم الشأن با روش اجتهادی احکام شرعی را بررسی کند و از طریق آن مثلا انواع مالکیتی را که مورد پذیرش فقه است را کشف نماید. به تعبیر خودشان از روبنا (علم فقه و احکام شرعی) به زیربنا (مکتب اقتصادی اسلام) حرکت کند. مجموعه دریافتهای خود را در این باره مذهب اقتصادی یا مکتب اقتصادی اسلام نام نهاد. این چه اشکالی دارد؟ آیا همانطور که فقها با روش اجتهادی احکام شرعی فرعی را استنباط می کنند و چون مبنای کار آنها قرآن و سنت است و لذا علم فقه را به درستی یک علم اسلامی می دانند آیا این حرکت اجتهادی شهید صدر را نمی توان به اسلام منتسب کرد و آن را مکتب اقتصادی اسلام نامید؟
افرادی چون شهید صدر تلاش کردند مکتب اقتصادی اسلام را تا حدودی تدوین کنند البته این هم مثل دیگر مسائل اجتهادی تا قیامت راه آن باز بوده و شما می توانید این مکتب اقتصادی را استخراج و تدوین کنید و تکامل بخشید.
به نظر میآید آنهایی که با اقتصاد اسلامی مخالف هستند با این بحث مخالفتی نداشته باشند. یعنی میپذیرند که مکتب اقتصادی اسلام قابل استخراج است. زیرا کسی نمی تواند بگوید که در اسلام درباره مالکیت اصلاً حرفی زده نشده است. وقتی شما مباحثی مانند مالکیت فردی و مالکیت خصوصی و مالکیت اجتماعی را در کنار هم قرار می دهید، این می شود بخشی از مکتب، در مورد عدالت هم همین گونه است. مگر میشود کسی بگوید که اسلام درباره عدالت چیزی نگفته و هیچ مبنایی ندارد. وقتی همه این مواد را در کنار هم می گذاریم میگوییم که اسلام دارای مکتب اقتصادی است. هیچ آدم آشنا با مبانی اسلامی نمیتواند بگوید که ما در اسلام مبانی اقتصادی یعنی مکتب اقتصادی نداریم.
آیا به نظر شما با مطالب کلی می شود جامعه را اداره کرد؟
مسلماً به تنهایی نمی شود با این مطالب و کلیات جامعه را اداره کرد، چون اینها یک سری توصیه های کلی است، مثل این که یکی مریض شده و دکتر توصیه کلی به او می کند که مثلاً دارو بخور یا پرهیز کن. این که مشکلی را حل نمیکند. این شخص مریض، اگر می خواهد مرضش بر طرف شود باید به او داروی معین داد و یا اگر مشکلش حاد است او را جراحی کرد، تا مشکلش بر طرف شود. در اقتصاد هم همینگونه است. باید برای حل مشکلات اقتصادی و نیز برای دستیابی به اهداف اقتصادی اسلام، ساز و کاری برای آن تعریف کنیم. با صرف مکتب نمی شود اقتصاد یک جامعه را اداره کرد، بلکه نیاز به تشکیل یک نظام داریم.
لطفا نظام را تعریف کنید؟
نظام یعنی مجموعه نهادهایی که برای پیاده سازی ارزش های مکتب طراحی می شود. که بر اساس قوانین و مقررات خاصی با هم تعامل دارند و هدف خاصی را دنبال می کنند. شما نگاه کنید ما در قرآن بیت المال نداریم، بیت المال را رسول خدا ایجاد کرد، آن هم به عنوان یک نهاد اقتصادی. بین عربها بیت المال وجود نداشت. همچنان که دولت مرکزی یا ارتش نداشتند. دولت مرکزی را رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ایجاد کرد، آن هم به عنوان حاکم جامعه نه به عنوان رسول خدا و از این نهادها برای اجرای منویات و اهداف و قوانین و مقررات اسلام استفاده کرد.
دقت داشته باشید تا حکومت مرکزی تشکیل نشود و استانداراران و فرمانداران را تعیین نکند نمی شود جامعه را اداره کرد تا نهادی برای بیت المال تشکیل نشود نمی توان جامعه را اداره کرد. رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به عنوان حاکم اسلامی نه به عنوان نبی خداوند این کار را انجام دادند. وقتی ایشان در جایگاه حاکمیت قرار گرفت، به عنوان یک حاکم نیاز به ساز و کار دارد. یکی از مهم ترین ساز و کارها برای او تشکیل نظام سیاسی و نظام اقتصادی است، که همه اینها را رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم پیاده کرد و دیگران بعد که آمدند همین را تکامل و گسترش دادند.
در زمان رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم که ضرب سکه نبود از بیرون سکه وارد میکردند و نیاز ضرب سکه احساس نمی شد یا توان آن در مدینه وجود نداشت. اما در زمان خلفای بعد که بعضی میگویند از زمان امیرالمومنین(ع) ضرب سکه هم انجام شد. زیرا دیدند نمیتوانند وابسته به امپراتورهای آن دوره باشند بنابر این به سراغ این رفتند که خودشان ضرب سکه را انجام دهند. یعنی یک نهاد جدیدی که وظیفه اش ضرب سکه است را ایجاد کردند. این وظیفه چاپ اسکناس را الان بانک مرکزی انجام می دهد.
بنابراین برای اداره هر جامعه ای نیازمند نظام سازی هستیم. کما اینکه انقلاب اسلامی آن را انجام داده است. امام رحمت الله علیه پیش از انقلاب فقط تئوری ولایت فقیه را تدوین کردند. اما بعد از پیروزی انقلاب به ناچار و به عنوان پاسخ به یک نیاز واقعی و منطقی شروع کردند به نظامسازی برای کشور. سرعت در تدوین قانون اساسی درست برای پاسخ مناسب به این نیاز فوری بود. بسیاری از مواد قانون اساسی اگر نگوییم همه آن، بر گرفته از مبانی فقهی و اسلامی است. پس نظام سازی هم کار انسان است. البته اگر متدین است باید به هدایت الهی یعنی آموزه های قرآن و سنت متکی باشد.
آیا می شود نظام را بدون علم ساخت، نمی شود. کسی که میخواهد نظام را بسازد باید با سیاست و اقتصاد هم آشنا باشد. به همین جهت مجلس خبرگان قانون اساسی با افراد متخصص در حوزه های مختلف مانند سیاستمدار، حقوقدان، فقیه و جامعه شناس و ... تشکیل شد تا بتواند قانون اساسی مناسبی را بنویسند و مبنای نظام سازی انقلاب اسلامی ایران شود. بله در تدوین این قانون از تجارب بشری هم استفاده شده اما مبانی آن، مبانی دینی است.
تدوین نظام اقتصادی اسلام احتیاج به علم اقتصاد دارد. اما علم اقتصادی که با مبانی و مکتب اسلامی شما تعارض نداشته باشد و گر نه نمی شود نظام اسلامی ساخت. زیرا مثلاً اسلام می گوید عدالت مبنای روابط اجتماعی است اما مکتب اقتصادی دیگری و نظام اقتصادی دیگری میگوید سود مبنای روابط اجتماعی است.
چطور می شود نظامی که مبنای روابط اجتماعی آن فقط سود است بتواند عدالت اجتماعی مورد نظر اسلام را پیاده کند. پس زمانی که مکتب های این دو با هم در تعارض است، علم اقتصادی که بر اساس سود مادی صرف تدوین شده است نمی تواند به تحقق ارزشهای مکتب اقتصادی اسلام کمکی کند بلکه باعث دوری جامعه از ارزشهای اقتصادی اسلام خواهد شد. پس ما یک علم اقتصاد اسلامی هم نیاز داریم که باید آن را به تدریج تولید کنیم.
نکته مهم که باید به آن توجه کرد این است که نظام را انسان ها درست می کنند و ساختن نظام کار انسان است. قرار نیست که خداوند برای ما نظام بسازد. چرا که نظام ها به دلیل تغییر شرایط اجتماعی و ... در طول تاریخ در تغییر و تحول هستند. نمیشود یک نظامی را ساخت برای ۱۴۰۰ سال یا دو هزار سال بعد، چنین چیزی امکان ندارد. روابط اجتماعی در حال تغییر و تحول است.
قرآن کریم نیامده که نظام سازی کند، بلکه گفته من به تو چهار چوب ها را می دهم در باب مکتب و بر اساس آن و متناسب با آن نیازهایت را بساز. نهادهایت را هم بساز. نظامت را هم طراحی کن. علم آن نیز را تولید کن.
وقتی ما نظام را می سازیم باید علم آن را هم بسازیم، همانطور که نظامسازی کار انسان بود، تولید علم هم کار انسان است. قرآن کریم که کتاب اقتصاد نیست، بلکه یک کتابی است که رسالتش این است که انسان را به سوی یک زندگی سالم و مورد رضایت خداوند هدایت کند.
این هدایت چارچوب هایی دارد که این چارچوبها را خداوند اعلام کرده است برای استخراج این چارچوبها و برای تحقق این چهارچوب ها نیاز داریم به کار علمی و تولید علم. علمی را که ما تولید میکنیم اگر بر اساس مکتب اقتصادی اسلام باشد، میشود علم اقتصاد اسلامی. ما که نباید بر اساس ارزش های لیبرالیستی تولید علم کنیم.
اشتباه آقایان این است که فکر می کنند علم، خصوصا علوم انسانی، علم محض است. خیر اینها علم محض نیست و همه قید دارد. همه علوم انسانی کنونی که محصول اندیشه لیبرالیستی هستند، علومی ایدئولوژیکند و هر کدام از آنها از بینشها و ارزشهای خاصی تبعییت می کنند. مگر اقتصادی که امروز در دانشگاه ها تدریس می شود به عنوان علم مطلق و محض است.
علم اقتصاد رایج در جهان کنونی علم اقتصاد سرمایه داری لیبرال است. نه علم اقتصاد محض. اساسا علم اقتصاد محض وجود ندارد. همچنان که علم اقتصاد سرمایه داری قادر به پاسخ دادن و تحلیل مسایل اقتصادی یک جامعه سوسیالیست نیست و برای آن مفید نیست، این علم اقتصاد هم برای جامعه اسلامی مفید نیست و نمی تواند در حل مشکلات اقتصادی جامعه کمکی نماید. اگر تمدن لیبرال غرب توانسته است علم اقتصاد خود را تولید کند تمدن اسلامی چرا نتواند علم اقتصاد اسلامی را با استفاده از اجتهاد صحیح و بر اساس آموزه های وحیانی برگرفته از کتاب و سنت ایجاد کند؟
اساسا یکی از مشکلات اساسی جامعه کنونی ما این است که دم از ارزشهای اسلامی در اقتصاد می زنیم ولی می خواهیم با سازوکار و رویکردی که اقتصاد سرمایه داری برای ما تبیین می کند به این ارزشها و معیارها جامعه عمل بپوشانیم. چنین رویکرد و وضعیتی جامعه را دچار دوگانگی و تعارض می کند. دیندار ربا خوار دیده اید؟ الان می شود دید. چون او به لحاظ فردی حلال و حرام می کند اما در سیتسمی و نظامی زندگی می کند که سازوکارش را علم اقتصاد سرمایه داری لیبرال ربوی تنظیم کرده است.
راه نجات کشور اسلامی از این بلیه دین بر باد ده و اخلاق و فرهنگ سوز در گام اول فقط و فقط تولید علم بر اساس مبانی اسلامی است. چنین دانشی را که اندیشمندان دغدغه مند مسلمان تولید کرده و خواهند کرد بدون هیچ واهمه ای می توان علم اسلامی نامید. همچنان که در گذشته اندیشمندان مسلمان علومی مانند فقه و کلام را بنیان گذاشتند که امروزه بی هیچ شبهه ای آنها را علوم اسلامی می نامیم و از آنها انتظار حل مسایل و مشکلات خود را داریم، علم اقتصادی را هم که به تدریج با همت اندیشمندان مسلمان در حال تولید است، می توان علم اقتصاد اسلامی نامید.
خلاصه آنکه اسلام بالفعل و مدون نه مکتب، نه نظام و نه علم اقتصاد دارد، اما کتاب و سنت این ظرفیت را دارند که بتوان مکتب اقتصادی آن را استخراج کرد که تا حد زیادی هم این کار صورت گرفته است. نظام اقتصادی آن نیز با تکیه بر همان مکتب اقتصادی نیز قابل طراحی است. علم اقتصاد اسلامی هم قابل تولید است و این هر دو نیز هم اکنون با زحمات طاقت فرسا و با وجود مقاومتهای غیرعلمی و گاه مغرضانه کم و بیش تولید شده اند و وجود دارند که البته به تدریج باید تکمیل شوند و تکامل یابند. بزرگترین رسالت حوزه در دوران کنونی حرکت علمی اجتهادی و جهادی برای رفع این کمبودهای علمی و عملی مورد نیاز انقلاب اسلامی و جامعه امام زمان عج است.
در پایان از خبرگزاری رسا بابت حساسیت و توجه به این موضوع کمال تشکر را دارم.