جفای قلم
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، هجمۀ ناجوانمردانه به شخص و شخصیت آیت الله علامه مصباح یزدی رضوان الله علیه نه تازگی دارد و نه پایان خواهد داشت. این استاد پرآوازه دست کم به مدت سه دهه دانش آموختۀ سه استاد شهیر و نامدار: یعنی امام راحل، آیت الله بهجت و علامه طباطبایی قدّس سرّهم بود؛ شخصیتهای برجسته ای که زمان میبرد تا همة افکار و منوياتشان برای عموم افراد قابل درک و فهم گردد.
يکي از معدود شخصيتهاي حوزوي که به تبيين و تفسير درست و ضابطه مند ديدگاه امام پرداخت و به درستي از عهدة انجام اين مهم برآمد آيت الله مصباح يزدي بود. این نوشتار ناظر به برداشت فقیه و حکیمی چون مرحوم آیت الله علامه مصباح یزدی از اندیشۀ استاد و مراد خویش است. وی خود از تربیت یافتگان امام راحل بود و بهتر از هرکسی میتواند به تفسیر کلام و اندیشۀ آن بزرگوار بپردازد و طبعا تفسیر و برداشت وی از دیدگاههای استاد و مربی و مرادش صائبتر و مطمئنتر خواهد بود.
آيت الله مصباح در جایگاه شاگرد مورد اعتماد حضرت امام و اعتبار و ارزش دو شاهدی که امام برای وی قایل بود ديدگاه بنيادين امام را تبيين ميفرمايد تا آن را از تيررس انحراف و تحريف برهاند.
رشید داودی در حالی به نقد و بررسی ایرادات تاجزاده میپردازد که هیچ یک از بندهای هشتگانۀ ارائه شده توسط وی نسبتی با ایرادات تاجزاده ندارد. ایرادات تاجزاده در چهار مقولۀ نظارت استصوابی، اختیارات فراقانونی ولی فقیه در قانون اساسی، دخالت نظامیان در سیاست، و مسئولان ناکارآمد و غیر پاسخگو، خلاصه میشود.
تمام هشت بند اظهارات داودی اهانت آشکار با علامه مصباح یزدی و جسارت ضمنی به امام راحل (بند 7) و مقام معظم رهبری (بند 5 و 8) و متولیان امور (بند 1و 2) است و نشان از حقد و کینهای دارد که نویسنده نسبت به شخص علامه مصباح و دوستداران و شاگردان ایشان و به قول وی "نیروهای سازماندهی شده اش"! روا داشته است.
این در حالی است که بنابر تحقیق دیدگاههای علامه مصباح در باب ولایت فقیه و منزلت و اختیارات و وظایف و مشروعیت و مقبولیت ولی فقیه نه تنها جایگزین اندیشه و منویات امام راحل نیست، بلکه در راستای آن و مؤید و مروج آن است.
در پاسخ به اهانتهای ناروای داودی نسبت به ساحت علامه مصباح یزدی، لازم است نخست به بیان دیدگاه حضرت امام و آیت الله مصباح پرداخته شود، سپس تقارن این دو دیدگاه را از نظر گذراند تا روشن شود که آقای داودی، به رغم صراحت کلام و نظر این دو بزرگوار در خصوص جایگاه و نقش مردم در نظام جمهوری اسلامی، نه اندیشۀ امام را درست فهم کرده است و نه دیدگاه آیت الله مصباح را درست خوانده و مطالعه و بررسی نموده است.
همین امر و چه بسا افزون بر برخی موضع گیریهای سیاسی موجب گردیده ناجوانمردانه نهایت جفا و بیحرمتی را نسبت به ساحت شاگرد برجسته عاشق وارستۀ امام راحل روا دارد. نویسنده یا نمیداند و یا نمیخواهد باور کند و یا از روی بغض سیاسی انکار میکند که آیت الله مصباح یزدی از جمله معدود شخصیتهایی است که در طول عمر مبارک خود با مجاهدتهای چشمگیر خویش کوشید تا سیمای امام راحل و اندیشههای ناب و منویات الهی آن بزرگوار را از دستبرد هرگونه تحریف و انحرافی مصون دارد. دست کم بسیاری از آثار ایشان شاهد این مدعاست.
الف) نقش و جایگاه مردم در حکومت جمهوری اسلامی از منظر امام راحل قدّس سرّه
امام در موارد گوناگونی چه به طور مستقیم و چه در پاسخ به سؤالات مصاحبه کننده به نقش و جایگاه واقعی مردم در حکومت جمهوری اسلامی اشاره فرموده اند که از جمله به موارد زیر بسنده میشود. در این راستا سعی شده است در تفسیر و تبیین کلام امام راحل قدّس سرّه به کلام خود آن بزرگوار استناد شود.
1. "میزان رأی ملت است"؛ امام نخستین بار این کلام را در تاریخ 25 خرداد 1358 در جمع پرسنل نیروی هوایی، ناظر به رأی مردم به خبرگان قانون اساسی، اظهار فرمودند. امام در آن جمع این چنین یادآور شدند:
آیا جز این است که اشخاصی که مردم آنها را انتخاب میکنند باید بنشینند و قانون را ملاحظه کنند؟ ... ما بعد از اینکه بررسی شد در قانون اساسی، به نظر خبرگان اسلامی رسید، به نظر روحانی اسلامی رسید، به نظر علمای متعهد رسید، به نظر نمایندگان مردم رسید، باز هم در افکار عمومی می گذاریم، خود ملت میزان است. ... این حق برای این است که شما می خواهید رأی بدهید. رأی شماست. میزان؛ رأی ملت است. ملت یک وقت خودش رأی میدهد. یک وقت یک عدهای را تعیین میکند که آنها رأی بدهند. (امام خمینی، 1374، ج 8، ص 169).[1]
این در شرایطی بود که نمایندگان منتخب مردم اعم از مجتهدین و حقوقدانان و کارشناسان خبره در جایگاه خبرگان قانون اساسی با رأی بالای مردم موظف بودند در چارچوب دیدگاه اسلام و بر پایۀ اندیشۀ اسلامی به تدوین و تنظیم قانون اساسی جمهوری اسلامی میپرداختند. رأی مردم از منظر امام راحل در آن موقعیت به همین اندازه میزان بود که وکلایی را برگزیدند تا بر اساس خبرویت خویش قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی را بر مبنای جهانبینی و ارزشهای اسلامی تدوین کنند و به تصویب برسانند و نه بر مبنای خواست و پسند و ناپسند موکلین و منتخبین خود.
2. «حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفۀ عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشاندهندة جنبة عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است. ...فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است» (امام خمینی، 1374، ج 2، ص 289)
در تبیین این بخش از سخن امام باید اظهار داشت رأی مردم به همین اندازه میزان است که زمینه و بستر لازم را برای تحقق جنبۀ عملی فقه به مفهوم مصطلح کلمه به رهبری ولی فقیه فراهم آورند، نه اینکه خواست شخصی و یا گروهی و یا حزبی و جناحی خود را بر رهبر و نظام اسلامی تحمیل کنند. بدیهی است از منظر امام، فقه صرفاً بیان و اجرای احکام عبادی و مسائل معیشتی و کسب و کار و زندگی نیست، بلکه فراتر از آن تئوری ادارۀ زندگی فردی و اجتماعی است.
3. امام در تاریخ 15/8/57 در مصاحبه با خبرنگار عربی زبان المستقبل اظهار میدارند: «حکومت جمهوری اسلامی مورد نظر ما از رویۀ پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) الهام خواهد گرفت و متکی به آرای عمومی ملت خواهد بود و شکل حکومت با آرای ملت تعیین خواهد گردید» (همان، ج 5، ص 334).
ایشان یک روز بعد در پیام خود خطاب به ملت ایران «به پا داشتن حکومت جمهوری اسلامی مبتنی بر ضوابط اسلام، متکی به آرای ملت» را هدف مبارزات برشمردند (همان، ج 5، ص 349). ایشان همچنین در تاریخ 20/8/57 فرمودند: «ماهیت جمهوری اسلامی این است که با شرایطی که اسلامی برای حکومت قرار داده است، با اتکا به آرای عمومی ملت، حکومت تشکیل شده و مجری احکام اسلام باشد» (همان، ص 444).
امام در در تاریخ 22/8/57 در پاسخ به سؤال خبرنگار روزنامه فرانسوی لوموند در خصوص واژۀ «جمهوری» میفرمایند: اما جمهوری، به همان معنایی است که همه جا جمهوری است. لکن این جمهوری بر یک قانون اساسی ای متکی است که قانون اسلام است. اینکه ما جمهوری اسلامی میگوییم برای این است که هم شرایط منتخب و هم احکامی که در ایران جاری میشود، اینها بر اسلام متکی است، لکن انتخابات با ملت است و طرز جمهوری هم همان جمهوری است که همه جا هست(همان، ص 479).
نیازی به توضیح نیست که پیرو کلام امام، قانون اساسی ما اعتبار و مشروعیتش را از اسلام میگیرد و مقبولیت و تحقق و پیاده شدنش در جاری زندگی از رأی مردم.
4. امام بر مبنای جهان بینی توحیدی و حاکمیت ولایی در باب حکومت اسلامی نطر اصلیشان بر رویکرد انتصاب حاکم اسلامی به نص و نصب خاص و یا نصب عام متمرکز است. خود ایشان در مورد جایگاه و قلمرو وظایف و اختیارات ولی فقیه در قانون اساس میفرمودند: این که در قانون اساسی هست، این بعضی شئون ولایت فقیه است نه همۀ شئون ولایت فقیه ... این را قرارش دادند با آن همه قیودی که هم هاش قیود یک چیزی بوده است که خوب قرار دادند، ما هم تابعیم، لکن این مسئله نیست، مسئله بالاتر از این است، اما خوب، البته ملت یک چیزی را که خواستند ما همه تابع او هستیم. (امام خميني، 1378، ج 11، ص 465).
معناي کلام امام اين نيست که ايشان از نظر بنيادين خويش در خصوص حکومت اسلامی برگشته باشند، بلکه معنايش اين است که آن بزرگوار بر حسب شرايط موجود، میزان درک و مقبولیت قانون شرعی و اسلامی مربوط به ولایت فقیه توسط مردم را در تحقق مفاد آن به مثابۀ یک معیار پذیرفتند.
براي تبيين و معرفي ديدگاه امام در باب حکومت اسلامي بايد به دو اثر برجستة ايشان "ولايت فقيه: حکومت اسلامي" و "کتاب البيع" در خصوص شکل و برنامة حکومت و نقش و جايگاه ولي فقيه در حکومت اسلامي مراجعه کرد و استناد جست. امام در کتاب ولايت فقيه به طور شفاف ميفرمايند: حکومت اسلامی نه استبدادی است، نه حکومت مطلقه، بلکه مشروطه است. البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن که تصویب قوانین تابع آراء اشخاص و اکثریت باشد. مشروطه از این جهت که حکومتکنندگان در اجرا و اداره، مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم(ص) معین گشته است (امام خميني، 1371، چاپ اول، ص 32 و 33).
در انديشه و گفتار امام واژگان و عباراتی نظير "حکم الهي"، "قانون خدا"، "تابع ارادة الهي"، (ر.ک. همان، ص 35)، "مقيد به احکام و قوانين اسلام"، "حکومت قانون الهي"، نا وابسته به "آراي اشخاص و اکثريت"، "حاکمیت منحصر به خدا"، "قانون فرمان و حکم خدا" و ... فراوان به چشم میخورد که خود بیانگر این است که جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه مشروعیت خود را از احکام و قوانین الهی دریافت میکند و نه از آراء مردم، گرچه در اهمیت و ارزش رأی مردم تردید نیست، چرا که رأی مردم و مقبولیت نظام در نزد مردم زمینه ساز تحقق نظام خواهد بود (ر.ک. همان، 1377، چاپ هفتم، ص 32-35).
ايشان در باب حکومت اسلامی در چارچوب مباحث فقهي خود در کتاب البيع نيز اين چنين بيان داشتهاند: حکومت اسلامی، استبدادی نیست که در آن خواستههای نفسانی یک فرد ملاک باشد. مشروطه و جمهوری هم نیست که در آن قانونهای بشری ملاک و معیار باشد. حکومت اسلامی، در همه شؤون خود از قانون الهی سرچشمه میگیرد. هیچ یک از کارگزاران حکومتی در اسلام نمیتوانند استبداد به رأی داشته باشند. همه چیز در حکومت اسلامی باید برابر قانونهای الهی باشد، حتی پیروی از کارگزاران حکومت. بله! حاکم اسلامی مجاز است در موضوعات، برابر صلاح مسلمانان و یا حوزۀ حکومتی خود عمل کند. چنین اختیاری استبداد به رأی نیست، بلکه عمل بر اساس مصلحت است. نظر و دیدگاه حاکم نیز همانند عمل او تابع مصلحت است (امام خميني، 1379، ج 2، ص 618-619).
در حقيقت، امام راحل ولایت فقیه را امتداد ولایت پیامبر و اهل البیت علیهم السلام میدانستند و همان مشروعیت و اختیاراتی را که اسلام برای آن بزرگواران منظور فرموده است برای ولی فقیه در زمان غیبت در نظر میگرفتند. امام در تمامی موارد فوق و موارد مشابه آن، ارزش ذاتی رأی مردم را در فراهمآوری زمینه به منظور تحقق بخشیدن به حکومت اسلامی و اجرای قانون اسلام برمیشمرند و البته این کم جایگاهی نیست که برای حضور و رأی مردم در نظر گرفته میشود.
5. هرگز این طرز تفکر امام را نبایست از یاد برد که به خوبی در خاطره ها ماندگار و جاودانه مانده است که فرمودند حکم رییس جمهوری که منتخب مردم است باید به تنفیذ ولی فقیه برسد، چنانچه نرسد در حکم طاغوت است. «چون مشروعیت آن باید با نصب فقیه ولی امر باشد» (صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۶۷). «بنابراین تنفیذ ریاست جمهوری توسط ولی فقیه در حقیقت اعطای مشروعیت برای حاکمیت رئیس جمهور بر امور اجرایی کشور است که این مشروعیت بر اساس ادلهی قرآنی و روایی برای فقیه است.»
گویاتر از این مطلب عباراتی است که حضرت امام در حکم تنفیذ ریاست جمهوری به کار برده اند. امام با اشاره به انتخاب مردم مینویسند: "چون مشروعیت آن باید با نصب فقیه ولی امر باشد، اینجانب رأی ملت شریف را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب نمودم" (همان). بدیهی است "با تنفیذ فقیه، حاکمیت رئیس جمهوری که فقیه نیست، دیگر مصداق حاکمیت طاغوت نیست. بر همین اساس هم حضرت امام میفرمایند: اگر نصب فقیه نباشد، طاغوت است" (ابوطالبی، 11/5/1392، 23396).[2] این عبارات و نظایر آن مرز میان مقبولیت و مشروعیت را به طور کاملا شفاف معین میکنند.
ب) نقش و جایگاه مردم در حکومت جمهوری اسلامی از منظر علامه آیت الله مصباح قدّس سرّه
علامه محمد تقی مصباح در آثار متعددی به تبیین دیدگاه خود در خصوص انقلاب اسلامی و ولایت فقیه و نقش و جایگاه مردم پرداخته است. دیدگاه ایشان کاملا منطبق بر دیدگاه امام راحل و تأیید و ترویج اندیشه و منویات آن بزرگوار است.
به جرئت میشود گفت از میان شاگردان امام و اقران استاد مصباح کسی را به اندازۀ ایشان نمیتوان یافت که نقطه نظرات سیاسیاش به خصوص در قلمرو جمهوری اسلامی و ولایت فقیه و رأی مردم این همه در انطباق با دیدگاه امام راحل باشد. فهم این مطلب با مراجعه به آثار ایشان به آسانی میسر است. کافی است به انگیزۀ فهم و درک و به دور از هر شائبه و موضعگیری سیاسی و پیشداوریهای جناحی به مطالعۀ آثار این شاگرد امام و استاد برجستۀ حوزه پرداخت.
تألیفاتی چون "حکیمانهترین حکومت: کاوشی در نظریۀ ولایت فقیه"، "نگاهی گذرا به نظریۀ ولایت فقیه" ، "سیری در ساحل: بینش و منش امام خمینی"، "پرسشها و پاسخها، ج 1 و 2"، "نظریۀ سیاسی اسلام"، "انقلاب اسلامی جهشی در تحولات سیاسی تاریخ"، "انقلاب اسلامی و ریشههای آن"، "عبرتهای خرداد"، "نگاهی گذرا به بسیج و بسیجی" و "زلال نگاه: مباحثی در بصیرت سیاسی و اجتماعی" نمونه آثاری هستند که هر یک به گونهای حاوی مطالبی در راستای نهضت و منویات امام و زدودن هرگونه تحریف از اندیشههای آن بزرگوار در خصوص حکومت اسلامی و ولایت فقیه و نقش و جایگاه مردم و ... ایفاد گردیده است.
در این میان نظر به رعایت اختصار به ارایۀ بخش کوتاهی از بیانات استاد مصباح بسنده میشود: فصل سوم از کتاب "نگاهی گذرا به نظریۀ ولایت فقیه" به بیان و بررسی "نقش مردم در حکومت اسلامی" اختصاص یافته است. استاد مصباح در پایان این فصل چنین نتیجهگیری میفرماید:
خلاصه و نتیجۀ مجموع آنچه در این قسمت گفتیم این است که بر اساس مبنای صحیح اسلامی، مشروعیت ولی فقیه به نصب عام از طرف امام معصوم علیه السلام است و مردم در تحقق و استقرار و عینیت بخشیدن به حکومت و حاکمیت فقیه، نقش صد در صد دارند و این دقیقا شبیه آن چیزی است که در مورد مشروعیت حکومت پیامبر و امام معصوم علیهم السلام و نقش آنان در حکومت آنان بیان کردیم (مصباح یزدی، 1391، ص 78).
آیا سخنی به این صراحت را میشود انکار یا تحریف کرد و یا به هر دلیل خلاف و جایگزین اندیشه و منویات امام بزرگوار برشمرد؟ علامه مصباح در موارد گوناگون، آنجا که بحث از ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی و مشروعیت و مقبولیت و اختیارات ولی فقیه و نظایر آن به میان میآید بر همین دیدگاه تأکید میورزد؛ دیدگاهی که دقیقا با دیدگاه امام راحل انطباق و سازگاری دارد و در واقع مبین و مروج آن است (ر.ک. مصباح یزدی، 1396، ص 333-340). [3]
سخن پایانی
در پایان توجه آقای داودی را به نکات زیر جلب مینمایم:
1. شما در مقام نقد از مغالطۀ "بدل سازی" استفاده کردهاید؛ روی نقد شما متوجه اظهارات تاجزاده است، اما تیزی و تندی قلمتان در سینۀ افکار و اندیشههای علامه مصباح فرو رفته است.
2. تعابیر شما از اصول و ضوابط علمی و اخلاقی بیبهره است و بازنمای نخوت و کینۀ درونی شما نسبت به شخص و شخصیت علامه مصباح است، بدون اینکه آثار ایشان را مطالعه یا دست فهم و درک کرده باشید.
3. روش شما روش اشخاص ناتوانی است که چون قدرت هماوردی با اندیشههای ناب را ندارند و آن را با توجه به معیارهای غلط خویش برنمیتابند، در صدد حذف و محو آنها بر میآیند و حذف مسأله را بر حل مسأله ترجیح میدهند.
4. به نظر میرسد اظهارات تاجزاده و نقد شما بر وی حکم دو روی یک سکه را دارد که در همافزایی با یکدیگر هزینه کرد ترور شخصیت کسی میشود که هر دوی شما با وی سر ستیز دارید.
5. پیشنهاد میشود برای یک بار هم که شده در دورۀ طرح ولایت شرکت کنید تا با اندیشههای بنیادین اسلام نابی که امام مبین و مروج آن بودند آشنا شوید و به نقش و جایگاه علامه مصباح در این راستا پی ببرید و دیگر ایشان را غیر انقلابی و مطرود امام معرفی نکنید.
6. برای شما بسیار متأسفم که از وفا به ذوی الحقوق سهمی نبردهاید. آیا سالها دانش اندوزی در مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) و بهره مندی از فضایی که به ریاست و مدیریت آیت الله علامه مصباح یزدی اداره میشد، ایجاب نمیکرد که دست کم مروری بر آثار آن بزرگوار داشته باشید تا قلم به ناحق و جفا بر رخسار ایشان نکشید؟
7. به آثار و خاطرات ماندگار استاد مصباح سری بزنید تا دریابید که آن شاگرد و یار با وفای امام از جمله کسانی نبود که در نیمۀ راه از امام ببرد و بر ضد آن بزرگوار به ستیز برخیزد. علامه مصباح از آغاز قیام امام تا آخرین لحظات عمر مبارک خود لحظهای نبود که از یاد امام غافل بماند. ایشان همواره خویشتن، ما و همه را به پیروی از رهنمودهای امام بزرگوار و تلاش برای تحقق منویات آن جناب توصیه میفرمود.
8. برای پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران نیز متأسفم که چگونه به خود اجازه میدهد افکار و اندیشههای ناب امام قدّس سرّه و شاگرد با بصیرت ایشان که عمری در راستای تبیین و تحقق منویات آن بزرگوار و دفاع از آن لحظهای از مجاهدت علمی دریغ نورزید این گونه دستخوش توهین و جفا گردد؟!
9. از باب نمونه، آدرس دو اثر ماندگار در تاریخ مجاهدتهای سرشار از روحیۀ انقلابی و ولایی علامه مصباح یزدی را تقدیم میدارم، شاید با مراجعۀ به این دو اثر و مطالعۀ آنها از اهانتهای خود به ساحت نورانی آن استاد گرانمایه شرمتان آید و به اصلاح نگاه و گفته و نوشتۀ خویش بپردازید.
اثر نخست سندی از مرکز اسناد انقلاب اسلامی حاوی نامۀ آیت الله مصباح خطاب به حضرت امام در آغاز قیام است و اثر دوم بخشی از یک سخنرانی علامه مصباح یزدی در خصوص سیرۀ تربیتی حضرت امام در دهۀ 90 میباشد. این دو اثر گواه روشنی بر میزان ارادت و اخلاص ایشان نسبت به ساحت قدس امام راحل از آغاز نهضت امام تا پایان عمر خود به شمار میروند.
جالب اینکه پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران نیز در تاریخ 8/8/1396 اقدام به گزارش و باز نشر سخنرانی مزبور نموده است.
1. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، "نامۀ دستنویس آیتالله مصباحیزدی به امام خمینی در دهه 40/ واکنش امام به پیشبینی آزادی ایشان توسط علامه مصباح"، کد 6490.
http://www.irdc.ir/fa/news/6490
2. مصباح یزدی، محمد تقی، سخرانی آیت الله مصباح یزدی در همایش ملی «امام خمینی و تعلیم و تربیت اسلامی»، 26/2/1391، بازنشر 8/8/1396، کد 136852.
http://www.imam-khomeini.ir/fa/n136852
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
سید احمد رهنمایی، عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی (ره)
[1] متن کامل این سخنرانی را در صحیفه امام، ج 8، ص: 169 الی 173 بخوانید.
[2] https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=23396
[3] برای مطالعۀ بیشتر در زمینۀ مباحث فوق مراجعه شود به آثار علامه مصباح یزدی: حکیمانهترین حکومت: کاوشی در نظریۀ ولایت فقیه، 1396؛ پرسشها و پاسخها، ج 1 و 2، 1386؛ سیری در ساحل: بینش و منش امام خمینی رحمه الله، 1385 و بحث ساده و کوتاه در بارۀ حکومت اسلامی و ولایت فقیه، 1369.
منابع
امام خمینی. کتاب البیع. ج 2، چاپ نخست، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379.
امام خميني، روح الله، صحيفة امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1378.
امام خميني، ولایت فقیه (حکومت اسلامی). چاپ نخست، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1371.
مصباح یزدی، محمد تقی، بحثی ساده و کوتاه در بارۀ حکومت اسلامی و ولایت فقیه، تهران: نشر بین الملل، 1369.
مصباح یزدی، محمد تقی، پرسشها و پاسخها، ج 1 و 2، قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1377.
مصباح یزدی، محمد تقی، حکیمانه حکومت: کاوشی در نظریۀ ولایت فقیه، قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1396.
مصباح یزدی، محمد تقی، سیری در ساحل، بینش و منش امام خمینی رحمه الله، قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1385.
مصباح یزدی، محمد تقی، نگاهی گذرا به نظریۀ ولایت فقیه، قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1391.
ابوطالبی، مهدی، "چرا تنفیذ حکم ریاست جمهوری از وظایف رهبری است؟"، 11/5/1392، شبکۀ تحلیل نخبگان، کد 23396.
https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=23396
این مظلب رو در صفحه اوتون بزنین.
آفرین به نویسنده و رسای انقلابی