۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۶:۱۳
کد خبر: ۶۸۰۵۹۱

ناگفته‌ها و خاطره‌هایی از زنده‌یاد آیت‌الله سیدعزالدین حسینی زنجانی

ناگفته‌ها و خاطره‌هایی از زنده‌یاد آیت‌الله سیدعزالدین حسینی زنجانی
آیت‌الله سید‌عزالدین زنجانی هم در مقطع حیات امام خمینی، عمیقاً در راستای حمایت از نظام اسلامی حرکت می‌کردند و هم در دوره زعامت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، کاملاً وفادارانه و ارادتمندانه از ایشان حمایت می‌کردند و اساساً به رهبری، علاقه خاصی داشتند.

به گزارش خبرگزاری رسا، روز‌هایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز رحلت عالم مجاهد، زنده‌یاد آیت‌الله العظمی سیدعزالدین حسینی زنجانی است. هم از این رو و در نکوداشت مکانت علمی و عملی آن بزرگ، خاطراتی ناگفته از وی را، از زبان یکی از شاگردان و معاشرانش به شما تقدیم می‌داریم. امید آنکه علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

جامعیت کم‌مانند علمی


با توجه به انس فراوانی که من خدمت مرحوم آیت‌الله زنجانی (رضوان الله تعالی علیه) داشتم، ایشان هم متقابلاً لطفی در حق بنده داشتند. محصول این چندین سال زانو زدن در محضر ایشان، چند نکته است که خدمت‌تان عرض می‌کنم و در حقیقت به نظر بنده، ویژگی‌های اصیل این شخصیت بود، که مرا به ایشان جذب کرد. در درجه اول، جامعیت ایشان در علوم معقول و منقول است. آیت‌الله زنجانی تقریباً در بسیاری از حوزه‌های ادبیات عرب، ادبیات فارسی، حوزه حدیث‌شناسی و رجال، کاملاً زیر دست بودند. این جامعیت در حوزه‌های گوناگون معرفتی، نوعی اعتدال و انسجام را در افکار و اندیشه‌های ایشان ایجاد کرده بود. مخاطبانی که با ایشان در تماس بودند، احساس می‌کردند که با شخصیتی روبه‌رو هستند که ضمن تخصص و آشنایی عمیق با آن حوزه معرفتی، یکپارچه متأثر از آن حوزه معرفتی نیست. در کنار اینکه فیلسوف بودند، فقیه هم بودند و در کنار اینکه فقیه بودند، عارف هم بودند. دانایی گسترده و دانش فراگیر آن بزرگوار، از ایشان شخصیتی ساخته بود که همه آنچه را که مطرح می‌کردند، در حقیقت منظومه‌ای علمی را در اختیار مخاطب قرار می‌دادند و این جامعیت، شخصیت ایشان را به اعتدالی دلچسب رسانده بود. به عنوان مثال، وقتی که ایشان تفسیر می‌گفتند، انسان یاد مرحوم علامه می‌افتاد! وقتی فقه می‌گفتند، انسان آیت‌الله بروجردی را در ذهنش تداعی می‌کرد! وقتی که فلسفه می‌گفتند، انسان را به یاد امام می‌انداختند! وقتی که از مسائل اجتماعی و سیاسی سخن می‌گفتند، انسان را به یاد کسانی همچون سیدجمال‌الدین اسدآبادی می‌انداختند و در عین حال که در این حوزه‌های مختلف تخصص داشتند، این گونه هم نبود که برخی از این حوزه‌ها، تحت‌الشعاع دیگر حوزه‌های معرفتی قرار بگیرد. این یکی از دلایلی بود که کسانی مانند ما، جذب ایشان می‌شدیم و احساس می‌کردیم که در خدمت شخصیتی ذوالفنون هستیم. شخصیتی که با همه دانش‌ها آشناست و انسان، در هر حوزه معرفتی می‌تواند از آن استفاده کند.


تعادلی معطوف به دانش


وجه دومی که ما در شخصیت ایشان مشاهده می‌کردیم، همان‌طور که در بخش پیشین به اشاره عرض کردم، اعتدال ایشان بود. اعتدالی که برگرفته از دانش بود. هر چه علم و دانش انسان افزوده شود، تعادل شخصیتی در انسان به وجود می‌آید و انسان را از افراط و تفریط نجات می‌دهد. ایشان هم به لحاظ منش و سیره اخلاقی، شخصیتی معتدل بودند. ما در هیچ مسئله‌ای، از جمله موضع‌گیری‌های سیاسی، اجتماعی و دینی، در ایشان افراط و تفریط نمی‌دیدیم. در جامه اعتدال می‌زیستند و این برای ما خیلی مهم بود.


درآمیختن تواضع علمی و تواضع اخلاقی


وجه سومی که برای مخاطبانشان از جمله ما، خیلی جذاب بود، تواضع ایشان بود. در عالم کمتر دانشمندی است که در او، این دو فروتنی و تواضع را ببینیم: تواضع علمی و تواضع اخلاقی. ایشان در کنار این تواضع، حلم، بردباری و سعه صدری کم‌نظیر داشتند. اجازه می‌دادند که فرد، هر نوع نظر یا اشکالی را که به نظریات ایشان دارد، عنوان کند و ایشان متواضعانه پاسخ می‌دادند. هیچ‌گاه در درس‌هایشان و در مناقشاتی که شاگردان می‌کردند، خشمی، عصبانیتی و ملالتی در چهره‌شان دیده نشد. این تواضع موجب می‌شد که انسان‌های مختلف، با گرایش‌ها و سلایق مختلف، به سمت ایشان جذب شوند. به خصوص ایشان نسبت به جوانان، خیلی متواضعانه برخورد می‌کردند و اگر جوانی از ایشان پرسشی می‌کرد، دقایق، ساعت‌ها و یا حتی روزها، وقت می‌گذاشتند تا به پرسش او پاسخ بدهند. ایشان معتقد بود کار اصلی، باید معطوف به جوانان و نوجوانان باشد، آن‌ها هستند که آینده جامعه ما را می‌سازند و دغدغه جوانان برای ایشان، بسیار مهم بود. ایشان کاملاً نیاز‌های جوانان را درک می‌کردند، لذا جوان‌ها و نوجوان‌ها، خیلی راحت با ایشان صحبت می‌کردند، ارتباط برقرار می‌کردند و به ایشان علاقه‌مند می‌شدند. در دانشکده پزشکی، دانشجویی داشتم که حالت انزوای خاصی داشت و این رفتار خاص، مرا مجبور کرد که درباره‌اش بیشتر تحقیق کنم. از ایشان پرسیدم: علت متفاوت بودن شما چیست؟ ایشان گفت: «من قبل از این، بهایی بودم و تمام خانواده من بهایی هستند، اما من مسلمان شدم و لذا بسیار در فشار هستم، مرتب نگران و دغدغه‌مندم، در خانه اجازه ندارم نماز بخوانم یا کتابی مذهبی مطالعه کنم، مدام به مقدسات من توهین می‌کنند!» انگیزه این جوان برای مسلمان شدن، بعد از ماجرا‌هایی که در زندگی او رخ داده بود، تماس و ارتباط با آیت‌الله زنجانی و فرزند ایشان آقاسیدمحمدباقر زنجانی بود. در حقیقت، از نظر به چهره ملکوتی آیت‌الله زنجانی و مشاهده آن رفتار زیبا و فروتنانه ایشان، به اسلام جذب شده بود و این جوان به‌رغم آن فشار‌هایی که در حال تحمل آن بود، ایمان و عقاید خودش را حفظ می‌کرد و مرتب از آیت‌الله زنجانی الهام می‌گرفت، که چطور مقاومت کند. به خصوص یادم هست که آن حضرت، به این جوان تأکید می‌کردند هیچ‌گاه وارد بحث‌های خصومت‌آمیز با پدر و مادرش نشود و با همان مهر و محبت فرزندی، با آن‌ها رفتار کند و سعی داشته باشد که موجبات اذیت و ناراحتی آن‌ها را ایجاد نکند، تا در خانواده کشمکش و مناقشه ایجاد نشود. حتی توصیه می‌کردند اگر به نماز‌های شما حساسند، نماز‌ها را در مسجد بخوانید یا مثلاً اگر می‌خواهید نماز‌های مستحبی و شبانه بخوانید، آن‌ها را در بستر به‌جا بیاورید و حساسیت ایجاد نکنید! این دانشجو کم‌کم بزرگ‌تر شد و به رتبه پزشکی رسید و ارتباطش با ما، همچنان برقرار بود. فهمیدیم که کاملاً بر پدر و مادر، تأثیر گذاشته است و حتی توانسته بود مادرش را-که مبتلا به سرطان گسترده‌ای شده بود و در آستانه مرگ قرار داشت- در آخرین روز‌های عمرش مسلمان کند و پس از مرگ هم، با آداب و رسوم اسلامی، در یکی از قبرستان‌های عمومی مسلمان‌ها دفن نماید. بله، برای من بسیار جالب بود که ایشان، چگونه آن جوان را راهنمایی کردند که هم اعتقاداتش را حفظ کند و هم وارد رفتار‌های خصومت‌آمیز با پدر و مادرش نشود. این نوع رفتار، یادآور نصایحی است که پیامبر اسلام (ص)، به مصعب بن عمیر درباره خانواده‌اش کردند.


هماره در پی دانستنی‌های نوین


نکته دیگری که در ایشان دیده می‌شد، حالت پویش‌گری و جست‌وجوگری دائم بود، یعنی ایشان هیچ‌گاه از آموختن خسته نمی‌شد. همیشه خود را نیازمند دانسته‌های جدید می‌دانست. ایشان بار‌ها از ما می‌خواستند اگر کتاب جدیدی منتشر شده، به من خبر بدهید یا برایم تهیه کنید، یا اگر کتابی همراه ما بود، ایشان می‌پرسیدند این کتاب چیست؟ و در ادامه، ما را به مطالعه بیشتر تشویق می‌کردند و اگر کتاب هم به بازار آمده بود، می‌خواستند که حتماً برایشان تهیه شود و این برای ما، بسیار جالب بود. ما که تا آخرین روز‌ها در محضرشان بودیم، این خصلت را در آن بزرگ می‌دیدیم. باز من نقل قول می‌کنم از نوه آن عالم جست‌وجوگر، که مسئولیت مراقبت‌های پزشکی از ایشان را داشت. ایشان می‌گفت در ایام بیماری منجر به رحلت‌شان، به‌رغم کسالت سختی که داشتند (سرطان بسیار پیشرفته)، هر فرصتی که به دست می‌آمد، حتی ۱۰ دقیقه، بلافاصله می‌گفتند فلان کتاب را برای من بیاورید، تا مطالعه کنم! یعنی تا یک روز یا حتی چند ساعت مانده به وفاتشان، مرتب مطالعه می‌کردند. آقای دکتر نوروزی نوه ایشان، تعریف می‌کردند: به دلیل گذاشتن دارو روی میزشان، آرایش کتاب‌هایشان به‌هم خورده بود، ایشان هنگامی که متوجه این مسئله شدند، اعتراض کردند! با اینکه می‌دانستند چند روزی بیشتر به پایان عمرشان نمانده است، اما ترجیح می‌دادند که همان مدت را هم، ذکر بگویند یا مطالعه کنند.


علاقه ایشان به مطالعه، موجب شده بود که کتابخانه‌ای بسیار غنی نیز داشته باشند، هم در زنجان و هم در مشهد و شما در آن، می‌توانستید بسیاری از کتاب‌ها را، در زمینه‌های مختلف پیدا کنید، به‌ویژه آشنایی عمیق ایشان با زبان عربی، آن هم عربی معاصر، نه عربی‌هایی که ما در کتاب می‌خوانیم و نه عربی درسی، موجب شده بود که بتوانند آثار جدید را مطالعه کنند. اندیشه‌ها و کتاب‌های نجیب محفوظ تا طه حسین و مجدی- که از عربی‌نویسان معاصر و جدید بودند- کاملاً نزد ایشان شناخته شده بود. مرتباً برایشان، مجلاتی از خارج و غرب و به ویژه مصر می‌آمد و آشنایی‌شان با زبان فرانسه، سبب می‌شد که برخی مطالعات را هم، به زبان فرانسه داشته باشند، به خصوص برخی رمان‌های اثرگذار فرانسه، مثل بینوایانِ ویکتور هوگو و دیگران. ایشان همیشه، طالب مطالب علمی نو و تازه بودند.


انیس کتاب خدا


نکته دیگری که خیلی برای ما عجیب بود، انس ایشان با قرآن بود. در بین بزرگان و اندیشمندان، این همه احاطه و انس با قرآن، بسیار کم است. در زمینه تفسیر قرآن، ایشان روش‌های تازه‌ای داشتند و به روش خود تفسیر می‌کردند. ایشان به‌خصوص بر واژه‌شناسی در قرآن، تأکید زیادی داشتند و مقید بودند که با واژه‌ها، برخورد اجتهادی داشته باشند و در معنای برخی از لغات قرآن، اجتهاد‌های منحصر به فردی داشتند، که ان‌شاءا... برخی از برداشت‌های تفسیری ایشان در آینده‌ای نه چندان دور، توسط فرزندشان آیت‌الله سیدمحمد زنجانی- که در زنجان اقامت دارند- منتشر شود و فرهیختگان با روش تفسیری ایشان، آشنا شوند. ایشان علاوه بر فقه‌اللغه و ریشه‌یابی اجتهادی واژه‌های قرآن، بر تفسیر قرآن به قرآن کاملاً تأکید داشتند. نکته دیگر اینکه، سعی می‌کردند در تفسیر آیات قرآن، شرایط و واقعیت‌های زمانه را در نظر بگیرند، یعنی ایشان خیلی در بند محدود کردن آیات، در شأن نزول نبودند و معتقد بودند که بسیاری از این شأن نزول‌ها، «قضیه فی واقعه» است و ما باید قرآن را به صورت کتابی که در همه زمان‌ها جریان دارد، تفسیر کنیم.


دلداده دعا‌های معصومان (ع)


انس ایشان با ادعیه نیز، خیلی عجیب بود. ایشان اکثر دعا‌های معصومین را، حفظ بودند و به خصوص به دعا‌ها و نکته‌های «مفتاح الفلاح» شیخ بهایی، تأکید داشتند و سفارش می‌کردند ما این کتاب را تهیه کنیم و دعا‌های این کتاب را، قرائت و در آن تأمل کنیم. ایشان بر صحیفه سجادیه، بسیار احاطه داشتند و خیلی تحت‌تأثیر این دعا‌ها بودند. گاهی اوقات می‌گفتند: «دعا‌های امام سجاد (ع)، شبیه معجزه است!» تعبیری داشتند به این مضمون: اگر ائمه ادعا می‌کردند که سخنان ما معجزه است، یا سخنانی است که به دیگر کتاب‌های مقدس پهلو می‌زند، مخاطب پیدا می‌کردند و مردم این ادعا را، از آنان می‌پذیرفتند! آن‌ها به دلیل تقوا، عصمت و خدامحوری، خودشان را در مقابل قرآن بسیار کوچک می‌شمرند، والاً اگر این ادبیات و دانش در نزد کسانی بود که عصمت، تقوا و خدامحوری نداشتند، چه بسا که این ادعیه را با قرآن معاوضه می‌کردند! این نشان از آن دارد که کلمات ائمه اطهار (ع)، مخصوصاً ادعیه امام سجاد و سایر ائمه، به لحاظ محتوا، به لحاظ ادبیات و به لحاظ قالب، بسیار عالی و در اوج است. حتی خاطرم هست که ایشان، بار‌ها می‌گفتند از انتقاد‌هایی که به برخی عرفا دارم، این است که آن‌ها برای تربیت شاگردان و مریدانشان، اذکاری می‌دهند و مثلاً می‌گویند این را ۴۰۰ بار تکرار کن! کاش به جای این‌گونه تأکید‌ها و القائات، توصیه می‌کردند دعا بخوانید؛ دعای کمیل، دعای ندبه و مناجات شعبانیه. خواندن این‌ها بسیار مؤثر است، هم به لحاظ روحی و به لحاظ باروری اندیشه انسان.


در حریم تهجد


موضوع دیگر، تهجد و عبادت‌های شبانه ایشان بود. از بعضی از سخنان ایشان، کاملاً برمی‌آمد که ایشان با عبادت‌های شبانه و نماز شب، کاملاً انس داشتند و نماز شب ایشان هم طولانی بود، نه اینکه فقط ۱۱ رکعت خوانده شود. معمولاً در نماز‌های شب و در قنوت‌هایشان، دعا‌های خاصی مخصوصاً دعا‌های منقول صحیفه سجادیه در صلاه‌الیل را، می‌خواندند. ایشان به مناجات‌های شبانه بسیار ملتزم بودند.


پناهنده به شهر شهادت


موضوع دیگر، انسی است که با ولایت اهل‌بیت (ع) داشتند. ایشان به اهل‌بیت، ارادت، عشق و محبت زیادی داشتند. ایشان به این فراز از زیارت جامعه خیلی تأکید داشتند و خیلی مباهات می‌کردند: «و آمن من لجا الیکم» و می‌فرمودند: «همجواری با امام رضا (ع)، مصداق همین فراز است که اگر کسی که به شما پناهنده شود، احساس امنیت و ایمنی می‌کند.» به‌رغم ناگواری‌هایی که برای ایشان در مشهد وجود داشت، از جمله دوری از شهر بزرگی مثل زنجان، شهر آبا و اجدادیشان و شهری که پایگاه مردمی‌شان هم بود، همین همجواری با امام (ع) در مشهد، مصائب و مشکلات را حل می‌کرد و همه موضوعات را تحت‌الشعاع قرار می‌داد.


رازدان تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی ایران


نکته دیگری که برای ما جالب بود، آگاهی عمیق سیاسی، اجتماعی و تاریخی آن بزرگوار بود. یعنی ایشان شخصیتی بودند که در کنار دانش‌های دیگر، مطالعات تاریخی عمیقی داشتند. راجع به تاریخ ایران، تاریخ اسلام و تاریخ تشیع هم، بسیار گسترده مطالعه کرده بودند. تحلیل‌های ژرفی نسبت به رویداد‌های تاریخی داشتند و این مطالعات عمیق، موجب می‌شد که ایشان، در متن حوادث اجتماعی قرار بگیرند و دغدغه‌های اجتماعی و سیاسی بسیار پخته‌ای داشته باشند، به خصوص که ایشان با همه وجودشان، انقلاب اسلامی را درک کرده و آثار عمیق و همه‌جانبه آن را، در تمامی جهان اسلام رصد می‌کردند. من کمتر کسی را مانند ایشان، انقلابی دیده‌ام! چون برخی وقتی از انقلاب صحبت می‌کنند، بیشتر نوعی حمایت‌های احساسی از انقلاب و نظام اسلامی دارند. ایشان به عکس، نگاهی تجربی و آکنده از عقلانیت به انقلاب داشتند، زیرا تاریخ پر از ظلم و جور و وابستگی ایران را، در دوران قاجار و پهلوی، هم خوانده بودند و هم احساس کرده بودند به‌ویژه که پدر نامور و پرآوازه ایشان، یکی از مجتهدان و عالمانی بود که به حوادث اجتماعی و سیاسی، دغدغه‌مند بودند. به کلی، تبار آیت‌الله در زنجان، از قدیم در میدان اجتماع بودند و با عینیت‌های اجتماعی زندگی می‌کردند. با مبارزاتی که در زنجان با فرقه دموکرات داشتند، مبارزات با فرقه بهائیت و بعد مبارزه در دوره پهلوی. این موضوعات موجب شده بود که ایشان، یک انقلابی کاملاً عمیق و ریشه‌ای باشند و ارزش انقلاب و تأثیرگذاری آن را، با تمام وجود حس می‌کردند.


حامی جدی نظام اسلامی و رهبری


بار‌ها می‌گفتند اگر ما در انقلاب اسلامی، هزینه‌هایی جز شهید مطهری و شهید صدر نداشتیم هم، باید به خاطر آن دو نفر، انقلاب را حفظ و در جهت ارتقای آن تلاش کنیم. اگر هیچ هزینه‌ای جز این دو پرداخت نمی‌کردیم، باز هم باید از انقلاب، حمایت ویژه و همچنان برای حفظ آن تلاش کنیم! این عمق نگاه ایشان، به شخصیت هایی، چون آن دو بزرگوار است، که قربانی انقلاب شدند. به همین دلیل برای ایشان، اصل انقلاب مهم‌تر از حواشی آن بود و لذا در نظرشان، چندان مهم نبود که در مسئولیت‌ها، چه کسی بیاید و چه کسی برود، مهم انقلاب و دستاورد‌های آن بود که می‌بایست حفظ بشود. هم از این رو ایشان هم در زمان حیات امام خمینی، عمیقاً در راستای حمایت از نظام اسلامی حرکت می‌کردند و بعد از امام هم در دوره زعامت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، کاملاً وفادارانه و ارادتمندانه از ایشان حمایت می‌کردند و اساساً به رهبری، علاقه خاصی داشتند. در ملاقات‌های حضوری که با رهبری داشتند، احساس می‌شد که این دو شخصیت، چقدر به لحاظ فکری و اندیشگی به یکدیگر نزدیک هستند. احساس‌ها و دیدگاه‌های مشترکی به معارف و علوم مختلف داشتند، از مثنوی گرفته تا مباحث دیگر. این هم، ویژگی دیگر ایشان بود.


بر محمل هوشمندی سیاسی


نکته جالب دیگر، هوشمندی سیاسی ایشان بود که گاه، برخی از احزاب و جناح‌ها و نیز شماری از جمع‌های مختلف سیاسی و حتی اپوزیسیون، می‌خواستند ایشان را تحت‌تأثیر قرار بدهند و پاسخ خاصی بگیرند. ایشان با زیرکی و هوشمندی، ضمن اینکه موضع‌گیری نمی‌کردند، ولی حاضر نبودند که کسی از شخصیت محبوب ایشان، استفاده و برای خواسته‌های سیاسی خودش، ایشان را هزینه کند؛ لذا همان طور که اشاره کردم، برای ایشان مهم اصل انقلاب بود، بدون اینکه خودشان را هزینه این گروه‌ها یا جناح‌ها کنند. شخصیت آن بزرگوار، فراجناحی بود که بسیار جدی، بر قداست انقلاب و ارزش‌های آن و حمایت از جایگاه و خط رهبری، تأکید می‌کرد.


دغدغه مشکلات مردم


دیگر ویژگی بارز ایشان، برخورداری از دغدغه‌های اجتماعی بود، یعنی ایشان در خانه نمی‌نشستند، که کاری به مسائل مردم نداشته باشند! کاملاً سعی می‌کردند که از راه‌های مختلف، در جریان مشکلات و تنگنا‌های مردم قرار بگیرند. خوشبختانه ایشان در این باره، اقدامات زیادی هم انجام می‌دادند. ایشان کاملاً به مسائل مختلف اجتماعی، واقف بودند و محبت، عشق و علاقه خاصی که به مردم داشتند، باعث می‌شد تا به مشکلات فرهنگی و به خصوص معیشتی جامعه، بسیار حساس باشند و تا آنجا که در توانشان بود، تلاش می‌کردند که نیاز‌های مراجعه‌کنندگان را برطرف کنند. یادم هست گاهی اوقات، از بعضی اطرافیانشان که وضعیت مالی خوبی داشتند، می‌خواستند مشکلات برخی مراجعه‌کنندگان را حل کنند. گاهی هم از اعتبار، شخصیت و وجاهت‌شان، برای برطرف شدن مشکلات استفاده می‌کردند. گاهی احساس می‌کردم که برای ایشان، سخت است که از ثروتمندی بخواهند که به دیگری کمک کند، اما این کار را می‌کردند. به خصوص ایشان به مشکلات علما و فضلای حوزه، حساس بودند و مثلاً می‌گفتند آن عالم بیمار، مشکلات مالی دارد و گاهی اوقات برای آن شخصیت، پول می‌فرستادند و در مواقعی هم به مقام معظم رهبری می‌رساندند، که برخی از علما به دلیل مناعت طبعی که دارند، اظهار درخواست نمی‌کنند، اما نیازمند هستند. من فکر می‌کنم بعد از این، مقام معظم رهبری برای کمک به خانواده‌های علما و به‌خصوص به خانواده روحانیونی که سرپرست‌شان را از دست دادند، برنامه‌ای تنظیم کردند. این کار‌ها جزو باقیات و صالحات است و اسم این برنامه هم، اتفاقاً «باقیات صالحات» است. فکر می‌کنم، این نکات و مسائلی از این قبیل، از ویژگی‌های بارز شخصیت ایشان بود.

 
منبع: روزنامه جوان
علی اصغر خواجه الدین
ارسال نظرات