همۀ ما بازی خوردیم
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا،به میانهی میدان آمد وهمه چیز را در دست گرفت، کالوینیسم را میگویم. اول که آمد، باورش سخت بود که مردمی که روزی براساس ارزش ساده زیستی و«من خودم میتوانم» و نباید دایم خرید و پوشید، زندگی میکردند، یک روز به این باور برسند که «راز لذت بردن از زندگی، خرید پی در پی، تیپهای جدید، شروع به کشتن در چرخ دوار مد نمودن و مصرف دایمی وپی در پی اجناس مصرفی است.
اما دیری نپایید که این اتفاق افتاد، جوامعی که براساس ارزشهایمذهبی و سنتی، کممصرف بودند، تبدیل شدند به جوامع پر مصرف جدید.
سوال اینجاست چرا وچگونه؟
اگرچه کالوینیسم یک مکتب فکری و اعتقادی است اما خود، برآیند بازی کثیف تفکر سرمایه داری و نولبرالیسمی است.زیرا با گذشت زمان و کمبود تقاضا، سرمایه داران به اندیشه پرداختند که چگونه باید پول بیشتری به جیب بزنند اما سبک زندگی مردم در سراسر دنیا، اجازهی سود بیشتر به آنها نمیداد پس آنها به فکر ایجاد نیاز در اذهان مردم افتادند.
جوامع جهانی بهخاطر فشارهای جنگهای جهانی اول ودوم وجامعه ایرانی بهخاطر ارزشهایی که در سنت ایران حاکم بود ونیز مذهبی که اجازهٔ اسراف به آنها نمیداد، مصرف کنندگان خوبی برای کالاهای سرمایه گذاران بزرگ نبودند.
در نتیجه باید سیستم فرهنگی و تفکر آنها تغییر پیدا میکرد تا هرروز پول بیشتر به جیب آنها برود.
کار از دگرگونی ارزشها در باور وافکار عمومی کار و گفتمانسازی، شروع شد تا وسوسههای دایمی خرید برای کالاهای لوکس و نو به نو و صحه گذاشتن بر چشم وهم چشمی وتجمل، کار پیش رفت.
کم کم شعلۀ این آتش بازی، به جایی رسید که در ایران اسلامی بعد ازسالهای جنگ وبه اسم سازندگی درسال ۱۳۶۸، خطیب نمازجمعۀ آن روزها، از مردم ومسیولین خواست تا فکری به حال زیبا سازی شهرها و سازمانها کنند و رسماً آنها را به تجمل دعوت کرد.
درآن روزها این حدیث بر سرزبانها افتاده بود:«ان الله جمیل ویحب الجمال؛ خداوند زیباست وزیبای را دوست دارد» کاربه جایی رسید که سال بهسال در نظام اسلامی واردات کالاهای لوکس بیشتر شد تا حدود سال های ۹۴ و ۹۷، که برخی کالاها به مناسبت نامگذاری آن سالها، حذف شدند.
درحال حاضر میزان واردات کالاهای لوکس به میلیارد تومان رسیده است، نکتهٔ کلیدی این است که نفس واردات کالاهای لوکس وغیر ضرور ازتفکر لیبرالیستی، نشأت میگیرد، اما امسال دریک اقدام شورانگیز از سوی دولت واردات کالاهایی که تا آخرین روزهای سال 90 «لوکس» و «ممنوعالورود» تلقی میشدند از این پس آزاد است.
چنین شد که ارزشها عوض شد. پیامهای بازرگانی به کمک آمدند و مردم با خواندن حدیث بالا ووجوب دیدهشدن نعمت بر صاحب نعمت، روز به روز بیشتر در شیپور تجمل دمیدند.
کار به جاهای باریک کشید، به جایی که حالا ایستاده ایم، تبلیغات روز افزون لوازم تحملی، جابجایی ارزشهای مالی به طوری که مقروض بودن و خرید قسطی، طبیعی نمایی شد،خرید گاه به گاه ودر مواقع لزوم وسایل خانه، تبدیل به خرید برای زیبایی بیشتر وعقب نماندن از مسابقهی تجمل شد و رسانه های جمعی با دریافت مبالغی به تبلیغ برای کالاهای لوکس ورنگارنک ، پرداختند و گاهی در بیلبوردهای تبلیغاتی، رسما دعوت به تغییر لوازم و نو خریدن حتی اقساطی میکنند.
البته اگر تمام جامعه، متوازن رشد اقتصادی داشته باشند و مرز اسراف، پررنگ باشد، شاید بتوان بر برخی معضلات چشم بست ولی نه وقتی کسانی در همین جامعه زندگی میکنند که قادر به رفع نیازهای اولیهشان، نیستند و حدود ۲۵ درصد حاشیه نشینی در شهرهای بزرگ وجود دارد، اما چاره دعوت مردم به نخریدن ونخوردن ونپوشیدن نیست، شاید باید نگاه دوباره ای به بعد فرهنگی جامعه داشته باشیم.
ارزشهای اسلامی وسنتی را زنده کنیم.
به مردم بیاموزیم دربازی کثیف سرمایه داران پلید، لااقل بازی نخورند تا بتوانند برای آینده، نسلی هوشمند و نه تنها مصرف کننده، بار بیاورند.دربارۀ بازی نظام لبیرالیستی، روشنگری کنیم و البته لااقل در زندگی فردی و خانوادگی خودمان، برمیخ اسراف نکوبیم.
زهرا نجاتی