۲۶ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۰:۵۸
کد خبر: ۶۸۹۸۷۰

از بانویی که در کربلا به دست غلام شمر شهید شد تا همسر یکی از شهدای کادر درمان

از بانویی که در کربلا به دست غلام شمر شهید شد تا همسر یکی از شهدای کادر درمان
" یار هفتاد و سوم " کاری از باشگاه خبرنگاران جوان، در هر قسمت خود، روایتگر زندگی یکی از بانوان نهضت امام حسین (ع) است.

به گزارش خبرگزاری رسا، در برنامه امشب یار هفتاد و سوم ابتدا به سراغ ام وهب یکی دیگر از بانوان مرتبط با واقعه عاشورا رفته ایم.

اُمِّ‌وَهَب بنت عبد، همسر عبدالله بن عمیر کلبی و از شهدای کربلا است. او در واقعه کربلا با همسرش عبدالله بن عمیر کلبی شبانه از کوفه به کربلا رفت و به کاروان امام حسین (ع) پیوست. روز عاشورا هنگامی که همسرش به میدان رفت او نیز می‌خواست راهی میدان شود، ولی امام حسین (ع) به او اجازه نداد و فرمود بر زنان جهاد واجب نیست. او در روز عاشورا هنگامی که خون‌های چهره همسرش را پاک می‌کرد، با ضربه رستم، غلام شمر بن ذی‌الجوشن به شهادت رسید.

در ادامه برنامه امشب یار هفتاد و سوم یک مادر شهید مهمان ما است که پسرش قبل از شهادت سه نشانی به مادرش داده بود.
این مادر شهید گفت: وقتی در سوریه به مقتل پسرم رفتم یاد حضرت علی اکبر افتادم و با دیدن مقتل پسرم به آرزویم رسیدم.

در ابتدای برنامه خانم نبی لو مادر شهید مسعود عسگری با بیان خاطره ای از فرزند شهیدش گفت:مسعود روز مادر شاخه گلی برایم خرید که بسیار زیبا بود. این گل به طور عجیبی ماندگار بود و خراب نمی شود و هر فردی که به خانه ما می آمد در مورد این گل سوال می کرد. به دلیل اینکه گل مدت زیادی در منزل ما بود و ماندگاری زیادی داشت در خاطر من مانده است.

وی ادامه داد:مسعود چترباز،غواص و خلبان بود و به شهرهای مختلف برای سفر می رفت.ما عادت داشتیم مسعود چند روزی خانه نباشد. سری اول که می رفت به ما گفت ماموریت می روم و سه روز بعد برگشت.از سوغاتی که آورده بود متوجه شدم مسعود سوریه رفته است. بعد به من گفت به کسی نگو ما کجا می رویم.

مادر این شهید گفت: مسعود قبل از آخرین سفرش سه نشانه از شهادتش داد و گفته بود هر زمانی تلویزیون اسم من را اعلام کرد من بر می گردم.دفعه آخری که مسعود رفته بود من کاملا آماده بودم.

وی افزود: قلب ام به من خبر داده بود و منتظربودم که خبر شهادت مسعود را به من بگویند.هیچ کسی جرات نمی کرد زنگ خانه ما را بزند حتی در کوچه ما مامور گذاشته بودند که کسی خبری به من نگوید چرا می ترسیدند حال من بد شود. خواهرم آمده بود که خبر را به من بدهد اما من زودتر از او خبر شهادت مسعود را دادم و گفتم من خودم متوجه شدم که آمدی خبر شهادت را بدهی.

مادر شهید عنوان کرد: اولین بار که مسعود را دیدیم، یک چشم مسعود تخلیه شده بود و چشم دیگرش نیمه باز بود ومن همان موقع روضه حضرت عباس (ع) را خواندم.

مهمان دیگر این برنامه، «مهشید صحابی»، همسر شهید سلامت دکتر «حمیدرضا مهینی» است که به باشگاه خبرنگاران جوان گفت: همسرم اصلا به فکر مدیریت و پشت میز نشینی نبود و فقط می گفت بیمارانم برای من کافی هستند.

دکتر صحابی، متخصص قلب و عروق و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی است و در بیمارستان «بوعلی» به بیماران خدمت می کند.همسرش فروردین ۹۹ براثر کرونا به جمع شهدای سلامت پیوست.

صحابی گفت: از کودکی علاقه خاصی به خدمت به بیماران داشتم وقتی بزرگ شدم پزشکی خواندم و به هدفم رسیدم.

وی ادامه داد: با همسرم در دانشگاه آشنا شدیم و ازدواج کردیم و دوره طرح خود را با هم گذراندیم و دوست داشتن ما به مرور عمیق تر شد.

وی افزود:  دو سه روز قبل از بستری شدن همسرم علائمی مانند گلو درد، ضعف و خستگی داشت و بعد از آن حالش بدتر شد و بعد از آن، چهارده روز در بیمارستان بستری بود.

صحابی عنوان کرد: دو هفته ای که دکتر در بیمارستان بستری بود، تمام این مدت به ویژه قبل از آن که در بخش ICU بیمارستان «مسیح دانشوری» پذیرش شود، کنارش بودم و یک روز هم او را تنها نگذاشتم‌‌.

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۷ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۷
احسنت
0
0