آزادی که با انقلاب به دست آوردیم
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، 5 دی 1358 اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران است؛ انتخاباتی که در ایران سابقه نداشت و برای نخستین بار مردم عالی ترین مقام اجرایی کشور را انتخاب می کردند.
تا پیش از این کشور بر مدار سلطنت می چرخید و پادشاهان و شاهان ایران یکی پس از دیگری بر روی کار می آمدند؛ شاهانی که نه آمدنشان دست خودشان بود و نه رفت شان! برخی به جبر روزگار و چون فرزند شاه بودند تاج را پس از پدر برسر می گذاشتند و برخی نیز به خاطر اجنبی ها بر روی کار می آمدند!
ملت ایران نیز که شاهد و نظاره گر این تغییرات بودند و حق انتخاب برای خود نداشتند؛ ملتی که اجازه نداشت رئیسان مملکت را انتخاب کند و به ناچار در این استبداد زیست می کردند.
چرایی طولانی شدن سلطنت در ایران بسیار جای تامل دارد؛ اینکه چرا تا قرن 14 هجری ایران درگیر شاه و سلطنت بود و نتوانسته بود از بند استبداد رهایی یابد و به آزادی در انتخاب ملوک برسد.
به عقیده نگارنده چند علت را در این عقب ماندگی می توان تصور کرد:
1- ضعف قدرت سیاسی و نظامی اصحاب قدرت
حکام و سیاستمداران در ایران تا پیش از انقلاب دارای ضعف شدید بودند، به گونه ای که توانایی رو پای خود ایستادن را نداشتند و نمی توانستند پای اجنبی را از کشور قطع کنند.
از این رو کسانی به قدرت می رسیدند که در سفارت خانه های اجنبی تلمذ و التماس کرده باشند و چاکران حلقه به گوش آمریکا و انگلستان و شوروی باشند.
بنابراین حکومت عملا در دست بیگانگان بود و افراد ایران تنها مهره های بازی صحنه سیاسی ایران بودند؛ از این رو بیگانگان نیز برای راحتی در اداره ایران، حکومت را به صورت سلطنت مورثی اداره می کردند تا فضای سیاسی ایران عملا بسته و آزادی سیاسی از کشور گرفته شود.
2- روی گردانی علمای دین از دخالت اجرایی در سیاست
مردم ایران که همواره افرادی متدین و مذهبی بودند؛ در چگونگی فعالیت سیاسی و توجه به سیاست به دستورات دین و علما توجه داشتند.
تا پیش از انقلاب اسلامی ایران و در اختیار گرفتن حکومت توسط فقیه؛ حرکتی از سوی عالمان برای در دست گرفتن حکومت را شاهد نیستیم.
به عبارتی پیش از انقلاب این گفتمان در میان علما و مردم جریان داشت که حکومت بر روی کار، حکومت طاغوت است و علما نیز تنها در موارد خاص به شاه تذکر می دادند؛ شاه نیز به مراتب از علما ترس داشت چرا که می دانست علما از مقبولیت بی شماری در بین مردم بهره مند هستند.
بنابراین در مواردی چون تحریم تنباکو و یا قیام گوهرشاد حرکت علما به صورت موردی و در مواقع خاص بوده است و حرکتی برای در دست گرفتن حکومت را شاهد نیستیم.
البته برخی از علمای غیر مرجع تقلید در امور سیاسی ورود عملی داشتند؛ همچون شهید مدرس و... آنان به صورت عملی در مجلس و دیگر ارگان های سیاسی ورود می کردند؛ اما ورود آنان نیز در این مقدار نبود که به دنبال در اختیار گرفتن کل قدرت سیاسی کشور باشند.
از این رو عملا تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 شاهد انقلاب کاملا مردمی نیستیم؛ هرچند حرکت های سیاسی به وقوع می پیوندد اما در حد و اندازه ای نیست که بتواند قدرت را از شاهان بی کفایت بگیرد و دست اجنبی را از مملکت کوتاه کند.
3- تحصیلات
عامل دیگر در ضعف تحصیلات و سواد آموزی در کشور است؛ تا پیش از انقلاب اسلامی ایران که نهضت سواد آموزی در کشور شکل بگیرد عملا سواد فقط در میان معدود افراد یافت می شود و اصطلاحا سواد و تحصیل یک امتیاز ویژه بود به حدی که داشتن دیپلم که امروزه در کشور پایین ترین مدرک شمرده می شود؛ در آن دوران نشان از تحصیلات عالیه بود.
از این رو ملتی که سواد کافی نداشت عملا اطلاع چندانی از حقوق قانونی و مسائل سیاسی جهان نداشت و تصور می کرد هر چه که هست همین هست و قابل تغییر نیست؛ ملتی که هزاران سال شاهنشاهی را دیده بود؛ باور نداشت که بتوان این سلسله را قطع کرد.
از طرفی دیگر تحصیل کرده ها نیز در ادامه روند آموزشی به کشورهای بیگانه می رفتند که باز روحیه استقلال و اتکای به خود را عملا در آنان کم می کرد و در آخر آنان نیز تن به دخالت اجنبی در امور سیاسی می دادند.
4- سوء استفاده از باورهای مذهبی
شاهان ایران برای حفظ قدرت خود از هر ابزاری بهره می بردند از زور نظامی تا تطمیع؛ در برابر مردم نیز گاه شاهد سوء استفاده از باورهای مذهبی هستیم؛ برای نمونه این شعار پیش از انقلاب همیشه تکرار می شد: «خدا، شاه، میهن»
در حقیقت شاهان ایران خود را واسطه بین خدا و ملت قرار می دادند و به گونه ای رفتار می کردند که گویی دست خداوند پشت سر آنان است؛ این اقدامات تا آنجا ادامه داشت که در میان نظامیان و سربازان سوگند قرآنی برای حفاظت از حکومت طاغوت می گرفتند.
در صحیفه نور استفتائی در این زمنیه است که سربازان وظیفه خود را در برابر این سوگند از امام امت می پرسند که با وجود این سوگند آیا می توانند در انقلاب شرکت کنند و از حکومت طاغوت محافظت نکنند؟!
این قبیل استفتاء ها نشان از سوء استفاده های دستگاه های ستمشاهی از باورهای دینی مردم دارد.
به هر صورت با وقوع انقلاب اسلامی ایران دستگاه شاهنشاهی در ایران برچیده شد و مردم انتخاب سرنوشت خود را به دست گرفتند.
روسای جمهور یکی پس دیگری با انتخاب مستقیم مردم ایران بر روی کار آمدند؛ هر چند برخی افراد ساده لوح تلاش داشتند تا مملکت را دو مرتبه در استبداد بیندازند و حق آزاد انتخاب را از ملت بگیرند.
افرادی که تلاش می کردند تا قانون انتخاب رئیس جمهور برای سومین دوره متوالی را بر دارند، کاری که بیشتر کشورهای غرب آسیا به آن مبتلا شده اند، و عملا انتخابات ریاست جمهوری به امری تشریفاتی تبدیل شده است و فردی که کار را به دست گرفته است همچون شاه تا زمان مرگ خود هر 4 سال انتخاب می شود و بر کشور حکومت می کند.
اما با درایت هوشمندانه رهبر انقلاب این امر در ایران محقق نشد و کسانی که به دنبال این قبیل امور بودند شکست خوردند و کنار رفتند؛ در موارد دیگر نیز شاهد یورش به سمت جمهوریت ایران بوده ایم اما بازهم رهبر انقلاب جلوی این اقدامات را گرفتند.
مثلا کسانی که در سال 88 شکست خوردند و کشور را تهدید کردند که اگر انتخابات ابطال نشود، کشور را با زور در اختیار خواهند گرفت؛ اما رهبر انقلاب محکم در برابر این خواسته غیرقانونی آنان ایستاد؛ چرا که این کار عملا توهین به جمهوریت بود و عملا پس از هر انتخاباتی شاهد لشکرکشی خیابانی می شدیم؛ هر چند این افراد مدتی کشور را به آشوب کشاندند اما برای همیشه شکست خوردند و به زباله دان تاریخ رفتند.
به هر صورت ملت ایران توانست پس از سالیان متمادی کشور را از دست سلطنت موروثی نجات دهد و وارد دوران آزاد انتخابات شود؛ این سرمایه ای است که با تقدیم هزاران شهید به دست ما رسیده است و پاسداری از آن وظیفه و رسالت همه ی ایرانیان است.