۱۴ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۷:۳۴
کد خبر: ۷۰۱۷۴۲
آیت الله جوادی آملی مطرح کرد؛

اهتمام امام باقر در انسجام متین بین قرآن و عترت

اهتمام امام باقر در انسجام متین بین قرآن و عترت
آیت الله جوادی آملی به اهتمام امام باقر(ع) در انسجام متین بین قرآن و عترت اشاره کرد و گفت: هماهنگی قرآن و عترت، همان پیوند ناگسستنی وجود علمی و عینی اسمای حسنای خداست.

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، به مناسبت ایام ولادت امام محمد باقر(ع)، به بازخوانی بخشی از فرمایشات حضرت آیت الله جوادی آملی با موضوع عنصر محوری ولایت از منظر حضرت امام باقر(ع) می پردازیم.

آیت الله جوادی آملی تنها محورِ تحقیق در جهاد اکبر و جهاد اصغر را ولایت اهل بیت عصمت(ع) بر شمرده و اظهارکرد: عنصر محوری ولایت از منظر حضرت امام باقر علیه السلام، عرض هویت خود بر قرآن حکیم است، زیرا آن محقّق علوم انبیا به جابربن یزید جعفی چنین فرمود: واعلَم بأنّیک لاتکون لنا ولیاً... ولکن اِعْرضْ نفسیک علی کتاب الله فان کنتَ سالکاً سبیلَه زاهداً فی تزهیده راغباً فی تَرْغیبه خائفاً مِن تخویفه فأثبتُ و أبْشِر.[1] وصیت امام باقر(ع) به جابر جعفی از این بیان نورانی بر می آید که بهترین راه برای معرفت نفس که دقیق ترین معرفت پروردگار است، توزینِ هویتِ انسانی خویش بر میزان اکبر یعنی قرآن کریم است، چنانکه لازم ترین روش برای تشخیصِ صحّت و سُقمِ حدیث، عَرض آن بر قرآن مجید است تا مخالف آن طرد شود و غیر مخالف پذیرفته گردد. از این ضابطِ فاخر برمی آید که تنها محورِ تحقیق در جهاد اکبر که قلمرو آن فقه اکبر است و در جهاد اصغر که حوزه آن فقه اصغر است، ولایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است که با ثَقَل اکبر یعنی قرآن کریم سنجیده شود.

وی اظهار داشت: آنچه از منظر حضرت امام باقر(ع) استنباط می شود این است که نباید بین دارالغرور و دارالقرار اشتباه کرد، زیرا دنیا راه است و آخرت، مقصد و شهود جمال و جلالِ خدا مقصود. کسی که فقط به راه دلبسته باشد حتماً هدف آفرینش را فراموش کرده است و چون معاد، همان عود به حضور مبدأ و رجوع به ساحت اوست، نسیان معاد، فراموشی مبدأ را به همراه دارد؛ شاید به همین جهت است که امام پنجم علیه السلام فرمود: «... لامَعْصِیت  کحُبِّ البقاء». همان آنچه از قرآن کریم برمی آید تأیید کلام نورانی پنجمین امام معصوم علیه السلام ماست: «یحسب أن ماله أخلده»[2]؛ «ما أظن أن تبید هذه أبدا»[3]؛ «لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب»[4].

آیت الله جوادی آملی به اهتمام امام باقر(ع) در انسجام متینِ بین قرآن و عترت اشاره کرده و اظهار کرد: هماهنگی قرآن و عترت، همان پیوند ناگسستنی وجود علمی و عینی اسمای حسنای خداست. آنچه در عصر حضرت ختمی نبوّت صلی الله علیه و آله وسلم پدید آمد، نمونه کامل این ربط وثیق است، یعنی نه قرآن بدون ولایت معصومان(ع) مصداق عینی «یهدی للتی هی أقوم»[5] است و نه اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بدون قرآن، سببِ کمال دین و تمام نعمت و رضایتمندی خدا نسبت به اسلام خواهند بود. آنچه در قرآن با وجود علمی، محقّق است، در خاندان نبوّت و امامت با وجود عینی متحقّق است، چنانچه حضرت امام باقر(ع) به فقیه اهل بصره، قتاده فرزند دعامه فرمود: «…نما یعرف القرآن من خوطب به».[6] اهتمام آن حضرت به انسجام متینِ قرآن و عترت را می توان در رهنمود آن امام معصوم(ع) به تنها راه نجات جستجو کرد که چنین فرمود: «فلقنوا موتاکم عِند الموتِ شهادت  أن لا …له …لاّ الله و الولایت».[7]

با این بیان، سر اهتمام ویژه  حُمران بن أعین برای اثبات ولایتمداری خویش روشن می شود، زیرا وی به امام باقر(ع) که بهره های علمی از آن حضرت بُرد، عرض کرد من با خدا عهد کردم که از مدینه خارج نشوم تا شما به من خبر دهید که آیا از شیعیان شما هستم، آن حضرت فرمود: «نَعَم فی الدنیا و الآخرت».[8]

وی در ادامه به سیره سیاسی امام باقر(ع) و به مبارزات آن حضرت در عصر خفقان اشاره کرده و بیان کرد:  سیره سیاسی امام باقر(ع) شاگردان نستوهی را می پروراند که در عصر خَفَقان و فرصتِ دالانِ انتقالِ سلطنت از غاصب اموی به غاصب عباسی، پیام بلیغ آن حضرت را به صورت های گوناگون (صریح یا کنایه) اعلام دارند تا هم سُنّتِ حَسنه مبارزه با طغیان به نسیان سپرده نشود و هم هلاکت هالکان همانند سلامت سالکان، برابر بینه باشد: «لیهلک من هلک عن بینت  ویحیی من حی عن بینت ».[9] برخی به عبدالملک بن مروان، معاصر حضرت امام باقر(ع) گفت: حکومتی که در اختیار گرفتید، آیا به استناد نصّ خدا و پیامبر اوست؟ گفت نه! پرسید: آیا امّت بر حکومت شما اجماع کرده اند و به حاکم بودن شما راضی شدند؟ جواب داد نه! سؤال کرد: آیا از طرف تو بیعتی در گردن آنها بود و وفا نموده اند؟ پاسخ داد نه! استفسار کرد آیا اهل شورا تو را برگزیدند؟ اعتراف کرد نه! آن گاه گفت: جز این است که تو با قهر و زور وادارشان کردی که امر تو را پذیرا باشند و اموال بیت المال را به خودت اختصاص دادی؟ اقرار کرد آری! سپس گفت به چه سبب به لقب امیرالمؤمنین نامیده شدی در حالی که نه خداوند و نه به دستور او پیامبر و نه طبقِ رهنمود وی امّت اسلامی تو را امیر نکردند؟ عبدالملیک تهدید کرد و گفت: از مرز و بوم من خارج شو وگرنه تو را می کشم! آن شخص گفت: این ارعاب، پاسخ اهل عدل و انصاف نیست و آن گاه بیرون رفت.[10]

پاورقی:

[1] . تحف العقول: 284

[2] . همزه: 3

[3] . کهف: 35

[4] . ص: 26

[5] . اسراء: 9

[6] . الکافی8: 312؛بحارالانوار46: 350

[7] . الکافی 3: 123

[8] . رحال الکشی: 176؛ بحارالانوار 46: 33

[9] . انفال: 42

[10] . بحارالانوار 46: 335

ارسال نظرات