سیره فرهنگی امام خمینی
امام خمینی رحمة الله علیه حقیقتی است جاودانه كه بر تارك دنیای معاصر میدرخشد و مظهر انسان كاملی است كه در اسلام پرورش یافته است.
حضرت امام رحمةالله علیه دارای خصوصیات منحصر به فردی از جمله: تقوا، زهد، تهذیب نفس، آزادگی و عشق به خدا، جاذبه و دافعه، غیرت دینی، عفو، تواضع و صبر و بردباری بودند، همچنین اسلام شناسی عظیم بود كه با ذره ذرهی وجود خود اسلام را درك كرد و آن را به خوبی شناخت؛ به همین دلیل اسلام را به شكل اصیل تفسیر كرد و اسلام خواهی را مهمترین مسألهی زندگی مسلمین گرداند.
امام راحل چون خود را در برابر معبود می دید، همه کارها را به او واگذار می کرد و هیچ گاه از چیزی واهمه نداشت و ترس در وجود آن روح بزرگ مشاهده نمی شد؛ چراکه «اِنَّما یَخشَی اللهَ مِن عِبادِهِ العُلَمَاءُ»؛ خشیت از پروردگار مختص کسانی است که دانایی و معرفتشان بیشتر است.
مرور اندیشه، مبانی و سیره شخصیتی چون امام خمینی(ره) ضرورتی است که باید همه روزه و به صورت مستمر بازخوانی شود تا علاوه بر جلوگیری از تحریف و دگرگونی مبانی و اندیشه های امام همام، جلوه هایی از سیره و اندیشه امام راحل به دوستداران و عاشقان آن عزیز سفر کرده نشان داده شود.
آنچه که باعث شد روح الله الموسوی الخمینی امام امت شود و مردم ایران زمین و بلکه همه آزادی خواهان و مستضعفین جهان عاشق و شیفته او شوند، سیاستمداری و یا عالم بودن او نبود؛ بلکه این اخلاق و عرفان و معنویت والای امام راحل بود که همه مردم را پروانه وار گرد شمع وجودش جمع می کرد تا از نور درونی او بهره گیرند.
در همین راستا خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، در پرونده ای اختصاصی به نام«امام امت» به سیره و اندیشه های امام خمینی(قدس) پرداخته است.
در اندیشه امام خمینی (قدس سره) "اسلام" نقطه تلاقی برای فرهنگ و سیاست است و بدون اسلام فرهنگ وسیاست هردو منتهی به عدم رشد و تعالی وحتی شقاوت افراد و ملتها خواهد شد. در واقع حضرت روح الله با روح خدایی خود که نشأت گرفته از تعالیم اسلام ناب محمدی بود در کالبد بی جان فرهنگ وسیاست دمید وآنها را زنده کرد.
فرهنگ
به دلیل اهمیت فرهنگ ابتدا به تبیین فرهنگ یعنی فرهنگ اسلامی ایرانی از دیدگاه امام خمینی(ره) خواهیم پرداخت، سپس به دیدگاه سیاست و آمیختگی آن با اسلام از منظر امام اشاره خواهیم کرد.
فرهنگ از دیدگاه امام خمینی (ره)
از دیدگاه امام خمینی (ره) فرهنگ اساس سعادت یا شقاوت یک ملت است و رستگاری هر جامعه از راه اصلاح و احیاء فرهنگی امکان پذیر است. از نگاه امام فرهنگ دارای دو ساحت اصلی است: نخست بُعد فردی فرهنگ که با انسان و سعادت او ارتباط دارد و دیگری بُعد اجتماعی فرهنگ که در عرصه حیات اجتماعی انسانها حضور دارد.
به هر روی با این نگاه فرهنگ موضوعی است ویژه انسان و ارتباطی وثیق با هدایت و تربیت او دارد. از نگاه ایشان فرهنگ سازنده و پیشرو در حوزههای فردی و اجتماعی سبب هدایت انسانها و جامعه و تربیت الهی هر دو خواهد شد. ایشان با توجه به هر دو بُعد فردی و اجتماعی فرهنگ، تأثیراتی عمیق بر هر دو ساحت فرهنگ اسلامی – ایرانی گذاشتهاند، به گونهای که الگوی تحول فرهنگی ایران پس از انقلاب اسلامی میتواند به تنهایی موضوع تحقیقی جامع و فراگیر باشد.
ایشان در بُعد فردی مسائل فرهنگی سالها به خودسازی و تربیت خویش و دیگران پرداختند و در قالب سلوک اخلاقی و عرفان عملی اسلام نمونهای از انسان تربیت یافته ی الهی را به جهان امروز معرفی نمودند. جوانان بسیاری نیز در این نظام تربیتی که امام احیاگر آن بودند رشد یافتند و سیر الی ا… خویش را با مراد خود پیمودند و به عناصر اصلی انقلاب اسلامی تبدیل شدند.
در ابعاد اجتماعی نیز تئوری اصلاح فرهنگی امام در قالب انقلاب اسلامی معرفی و تبیین شده است. از نگاه امام فرهنگ مطلوب یک جامعه باید حاوی 3 ویژگی زیر باشد:
1- دارای یک نظام تربیتی برای رشد و تعالی انسان باشد.
2-فعال، پیشرو و روزآمد باشد و هیچگاه دچار تحجر، انفعال و غربزدگی نشود.
3- با محوریت فرهنگ خودی تأمینکننده استقلال فرهنگی باشد.
در ادامه سعی خواهیم نمود به تبیین این سه ویژگی از دیدگاه فرهنگی امام بپردازیم:
تربیت الهی انسان
1-امام خمینی (ره) معتقد است تربیت الهی انسان اصل و اساس دعوت انبیاء و ادیان بزرگ جهان است. همانگونه که مسیح برای تربیت، عروج و رشد انسان مبعوث شد، پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز وظیفه تربیت و هدایت انسانها را بر عهده داشت. بنابراین اساس فرهنگ دینی بر هدایت و تربیت انسان به سوی خداوند متعال شکل گرفته است. از نگاه امام اصلیترین و اولیترین نقش و وظیفه فرهنگ، تربیت انسان صالح است. ایشان در انتقاد از غرب و حکومت پیشین ایران در نادیده گرفتن این ضرورت فرهنگی میفرمایند: « آنها فرهنگ ما را آنطور درست کردهاند که نگذاشتند انسان در آن تربیت پیدا کند. اینها نگذاشتند که جوانان ما رشد پیدا کنند. اینها در فرهنگ ما رخنه کردند و فرهنگ ما را به روزی انداختند که انسان نتواند در آن رشد پیدا کند.» (صحیفه امام، ج 6، ص 36). ایشان اصل رشد و هدایت انسان به سوی خداوند متعال را نیز به عنوان اولین وظیفه دولت موقت ایران در سال 1358 (1979میلادی) معرفی کردند و فرمودند: «باید در این سال جدید عنایت زیادی شود اول به فرهنگ که این خیلی مهم است، این فرهنگ باید متحول شود، فرهنگ استعماری فرهنگ استقلالی شود باید معلمان ما متناسب با فرهنگ ما انتخاب شوند و جوانان ما را به گونهای صحیح تربیت کنند یعنی جوانان ما تربیت انگلی پیدا نکنند. چنانچه که تا به حال اینگونه بوده که آن ها را غربی بار آوردهاند. این مسأله در فرهنگ ما مطلب بسیار مهمی است. بالأخره فرهنگ ما باید متحول شود." (همان، ص 396 ) امام در تبیین عدم توجه به این مسأله مهم خصوصاً در دانشگاهها میفرمایند:" ما بیش از پنجاه سال است که دانشگاه داریم لکن چون خیانت شده است به ما از این جهت رشد انسانی ندارد. تمام انسانها و نیروی انسانی ما را از بین برده است.»( همان، ص 16)
فرهنگ روزآمد و پیشرو
2- بر اساس دیدگاه امام، فرهنگ باید روزآمد و پیشرو باشد و در عرصه توسعه فرهنگی جامعه نقشی فعال و پویا داشته باشد. در دیدگاه امام آلوده شدن فرهنگ به تحجر و واپسگرایی نیز از آسیبهای بزرگ فرهنگ است. لذا امام در اولین روزهای انقلاب در پاسخ به عدهای از متحجرین و در پاسخ به شایعاتی مبنی بر تحریم سینما از سوی مراجع دینی فرمودند: «ما کی با تجدد مخالفت کردهایم؟ سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت مردم و تربیت آنها باشد. ما با فساد مخالفیم نه با سینما.» (وصیتنامه امام خمینی)
پویایی و سر زندگی فرهنگ از نگاه امام یکی از ویژگیهای اصلی فرهنگ است. به اعتقاد امام فرهنگ مشرق زمین این توانایی را دارد که بدون تأثیر از سایر فرهنگها نقشی فعال و پویا ارائه نماید. ایشان در وصیتنامه خویش در فرازی به نقشه دامنهدار استعمار غرب برای رخوت و رکود فرهنگی جوانان به وسیله مظاهر فساد اشاره مینمایند و آن را مغایر پویایی فرهنگی مشرق و به خصوص ایران می دانند. از نگاه امام الگوی خودباوری شرق یکی از راههای پویایی و سر زندگی فرهنگ شرقی است و به همین جهت در وصیتنامه خویش خطاب به جوانان ایرانی میفرمایند:"و بدانید که نژاد آریا و عرب از نژاد اروپا و آمریکا و شوروی کم ندارد اگر خودی خود را بیابد." (صحیفه امام، ج 21، ص 418)
استقلال فرهنگی
3- از نگاه امام خمینی (ره) فرهنگ خودی هر جامعه مناسب ترین فرهنگ برای رشد و بالندگی آن جامعه است و تلاش در جهت هر چه پر بارتر کردن این فرهنگ موجب استقلال فرهنگی خواهد شد. در ادبیات امام فرهنگ غرب، ویرانگر فرهنگ شرقی است ولی با این وجود امام بر اخذ وجوه مثبت فرهنگ غربی تکیه دارد. خودباوری فرهنگی در اندیشه ی امام یک اصل اساسی است.
امام معتقد است غرب در پی استیلای فرهنگی خویش بر شرق است و این استیلا نظم فرهنگی جامعه شرقی را بر هم خواهد زد. ایشان در پیام تاریخی خویش به گورباچف به این نکته اشاره کرده و میفرمایند:"شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره های کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایهداری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکردهاید که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند." (همان، ص 221)
غرب ستیزی منطقی امام، همواره بر جهت خاص حفظ و کسب استقلال فرهنگی استوار بوده است. از نگاه امام غرب ستیزی فرهنگی در کنار تحول فرهنگی در چارچوب فرهنگ شرقی باید به استقلال فرهنگی بیانجامد چنانکه فرمودند:"بالأخره باید فرهنگ متحول شود به یک فرهنگ سالم و یک فرهنگ مستقل و یک فرهنگ انسانی ."
از نگاه امام خمینی (ره) باید اصلاح یک جامعه را از اصلاح فرهنگی آن جامعه آغاز کرد. انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام نیز در پی تجدید حیات معنوی و فرهنگی انسان و جامعه بوده و هست. این شیوه ی اصلاح فرهنگی امام الگویی از تحول فرهنگی در پرتو تعهد فرهنگی را به جهان امروز عرضه نمود.
سیاست و انواع آن از نظر امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) تعریفهای متفاوتی از سیاست کرده است. در یک مورد، آن را به روابط بین حاکم و ملت و بین حکومت و سایر حکومتها تعریف کرده و هدف آن را جلوگیری از مفاسد دانسته است (صحیفه امام، ج3، ص227).ایشان در اینجا ضمن اینکه تعریفی مصداقی از سیاست ارائه نموده، به هدف سیاست نیز اشاره کرده است. در جای دیگر تعریفی جامعتر را مشاهده میکنیم که در آن سیاست را به هدایت جامعه تعریف کرده است:
«سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد؛ تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست؛ صلاح ملت هست، صلاح افراد هست.» (همان، ج13، ص432). امام خمینی در بیان جملات تعریفگونه از سیاست، هم به اهداف سیاست توجه داشت و هم به ابزارهای آن. ایشان با ملاحظه اهداف و ابزار، سیاست را به اقسام شیطانی، حیوانی و نوع دیگری که میتوان آن را سیاست دینی نامید، تقسیم کرده است:
سیاست شیطانی
سیاست شیطانی، سیاستی است که کسی برای کسب و یا حفظ قدرت به وسایل و شیوههای نامشروع مانند دروغ، نیرنگ و خدعه متوسل شود. این نوع سیاست از نظر امام، سیاست شیطانی است. امام ضمن نقل خاطرهای از زندان شاه میگوید: «آمد یک نفر از اشخاصی که میل ندارم اسمش را بیاورم، گفت: آقا سیاست، عبارت است از دروغگفتن، خدعه، فریب، نیرنگ؛ خلاصه پدرسوختگی است! و آن را شما برای ما بگذارید!... گفتم: ما از اوّل وارد این سیاست که شما میگویید، نبودهایم.» (همان، ج1، ص269).از نظر حضرت امام، این نوع سیاست که کسی از طریق دروغگویی، حیله و تزویر و مانند اینها به اموال و نفوس مردم مسلط شود، هیچ ربطی به سیاست اسلامی ندارد و سیاست شیطانی است.
سیاست حیوانی
نوع دیگر از سیاست، سیاستی است که با شیوه صحیح و با هدف خیر و صلاح مادی عموم مردم اجرا شود. این نوع از سیاست نیز از نظر امام خمینی مطلوب نیست؛ زیرا هدف آن صرفاً تأمین نیازهای مادی و دنیوی انسان است. ایشان این نوع سیاست را سیاست حیوانی میخواند؛ زیرا فقط بعد حیوانی انسان از قبیل خوراک، پوشاک و رفاه را مد نظر قرار میدهد (همان، ص432).
سیاست دینی
سیاست دینی، سیاستی است که در آن مردم به گونهای هدایت و تدبیر شوند که ضمن داشتن شیوههای صحیح رسیدن به قدرت، تمام مصالح مادی و معنویشان مد نظر قرار گیرد. از نظر امام خمینی این نوع از سیاست، مطلوب است؛ زیرا تمام مصالح مادی و معنوی انسان در این سیاست لحاظ میشود. ایشان وقتی از آمیختگی دین و سیاست صحبت میکند، این نوع از سیاست را در نظر دارد. چنین سیاستی، مخصوص انبیا و اولیا و علمای بیدار اسلامی است و دیگران نمیتوانند متولی آن باشند (همان، ص433-432).
آمیختگی دین و سیاست
امام خمینی (س) از جمله کسانی است که به شدت از دیدگاه پیوند دین و سیاست طرفداری میکند. از نظر ایشان، دین و سیاست آمیختگی خاصی دارند. ایشان جدا از مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام، تمام احکام اسلامی را به نوعی احکام سیاسی میداند و حتی احکام عبادی را که رابطه خصوصی بین بنده و خدا است، حکم سیاسی میشمارد (البیع، ج2، ص617). آن نوع از مسائل عبادی که دارای جنبه اجتماعی و سیاسی است، از نظر ایشان آمیختگی بیشتری با سیاست دارد:
این مواقفی که در اسلام هست، مثل عید فطر، عید اضحی، قربان، حج (مواقف حج)، نماز جمعه و جماعات که در شب و روز انجام میگیرد، این مواقف جنبههای عبادی دارد و جنبههای سیاسی و اجتماعی هم دارد؛ یعنی جنبه عبادیاش در جنبه سیاسیاش ـ اینها ـ مُدْغَمند، مُنْضَم به همند (صحیفه امام، ج4، ص447).
این آمیختگی یا به تعبیر امام، ادغام دین در سیاست، در مسائل اخلاقی نیز هست؛ اموری که سایرین آن را از سیاست جدا میشمارند. از نظر امام خمینی(س)، حتی احکام اخلاقی اسلام هم سیاسی است (همان، ج13، ص131). به طور کلی از منظر ایشان، همه احکام اسلام، آمیخته با سیاست است.