شیخ انصاری؛ نوآور در تأسیس، مبتکر در تبیین
عباس قاسم پور به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، نشست علمی «نوآوریهای فقهی و اصولی شیخ انصاری» با حضور حجت الاسلام والمسلمین سید صادق محمدی استاد درس خارج فقه، اصول و فقه معاصر حوزه علمیه قم برگزار شد.
استاد محمدی در این نشست ضمن شرح مسائل به توضیح نوآوریهای اصولی شیخ انصاری پرداخت که شرح این نشست در ادامه آمده است:
ابتدا از مسؤولین محترم خبرگزاری رسا تشکر میکنم که در هر زمینهای فعالیت دارند و هم به لحاظ علمی و هم فرهنگی و هم سیاسی فعالیت دارند؛ تلاش خوبی در این زمینه در خبرگزاری رسا وجود دارد که بنده بسیار تشکر میکنم.
موضوع بحث امروز نوآوریهای مرحوم شیخ انصاری است البته این کار نیز ارزشمند و بسیار لازم است که نسبت به بزرگان حوزوی اینگونه نشستهایی داشته باشیم و نوآوریها را بیان کنیم؛ تطور علمی بین علما و بزرگان بسیار مهم است؛ بیان نقطه نظرات علما و ابتکارات آنها از جهات مختلفی اهمیت دارد.
حوزه علمیه احتیاج به کرسیهای نقد، مناظره علمی نظریه پردازی دارد که میتواند در اینگونه جلسات صورت بگیرد و رهبر معظم انقلاب نیز به اینگونه فعالیتها تأکید همیشگی داشته و در بیانیه گام دوم نیز اشاره فرموده اند.
مرحوم شیخ انصاری ۱۲۱۴ متولد شد که طبق نقل در سال ۱۲۸۱ وفات یافت و نسب ایشان هم به جابرابن عبدالله انصاری بر میگردد.
شیخ انصاری در کلام بزرگان و اساتید
در ابتدا مناسب است نظر برخی بزرگان حوزوی نسبت به این شخصیت عظیم القدر بیان شود که چند نمونه برای عزیزان عرض میکنم:
ملا احمد نراقی صاحب معراج السعاده که بسیار بزرگوار است و یک جلسه نیز میطلبد در خصوص ایشان صحبت شود، یکی از اساتید شیخ انصاری است؛ مرحوم نراقی در خصوص شیخ مرتضی انصاری در یک کلام بلند میفرماید: «ان ما استفدته من هذا الشاب کان اکثر مما استفاده هو منی» به این معنا: «آنچه که من از این جوان استفاده میکنم بیشتر از چیزی است که این جوان از من استفاده میکند» استاد شیخ شاگرد خود را چنین معرفی میکند؛ همچنین میفرماید در عمر خود بیش از ۵۰ مجتهد دیدم که اجتهادشان مسلم است، اما مثل شیخ انصاری در بین اینها نیست.
شیخ علی کاشف الغطا که شخصیت علمی بالایی دارد در عبارتی جالب به توصیف مرحوم شیخ انصاری پرداخته است؛ طبق چیزی که نقل شده به شیخ جعفر شوشتری که شاگرد شیخ انصاری میفرماید هر چیزی که در این دنیا است شنیدنیها بزرگتر از دیدنش است، مگر استاد شما که آنچه از دیدن او بدست میآید؛ البته این بیان شیخ علی کاشف الغطاء برگرفته از کلام امیر مؤمنان (ع) است که در نهج البلاغه عبارت زیبای «کُلُّ شَیْءٍ مِنَ الدُّنْیَا سَمَاعُهُ أَعْظَمُ مِنْ عِیَانِهِ وَ کُلُّ شَیْءٍ مِنَ الْآخِرَةِ عِیَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِهِ» آمده است؛ هر چیزی در این دنیا شنیدنش از دیدنش بزرگتر از و در آخرت برعکس است که دیدنش از شنیدن آن بزرگتر است.
شیخ انصاری توسط صاحب جواهر به عنوان مرجع بعد از ایشان معرفی شد
مرحوم صاحب جواهر در لحظات آخر عمر شریف خود خطاب به علما به شیخ انصاری اشاره میکند و میفرماید: «مرجع شما بعد از من ایشان است؛ سپس شیخ انصاری را خطاب قرار میدهد و توصیه میکند که احتیاطهای خود را در رابطه با احکام شریعت کم کند».
در نمونهای دیگر میرزا حبیب الله رشتی در رابطه با شیخ انصاری میفرماید که شیخ انصاری در علم و عمل تالی تلو مقام عصمت است که عبارتی بلند است.
در آخر نیز مناسب است کلام آخوند خراسانی در رابطه با شیخ انصاری بیان شود؛ ایشان در خصوص شیخ مرتضی انصاری او را «استاد کل علی الاطلاق» میداند یعنی استاد همه علما از گذشته تا حال از نظر مرحوم آخوند خراسانی، شیخ انصاری است که در عبارتی دیگر میگوید «تاج الفقها و المجتهدین من القدماء و المتأخرین»
عبارات دیگری نیز در کلام بزرگانی مانند شهید صدر، آیت الله خوئی و امام خمینی در خصوص شیخ اعظم انصاری آمده و جا دارد عرضه شود، اما وقت محدود است.
مقدمه دوم:
عناوینی که برای بزرگان بیان میشود مختلف است مثلا میگویند فلان شخص نیز صاحب مکتب است یا میگویند دارای مدرسه است یا دارای مسلک خاصی در فلان علم است؛ عبارت منهج یا عبارت مذاق نیز به کار میرود و گاهی به عنوان سبک، روش یا نظام تعبیر میشود که متأسفانه این عناوین تعریف نشده اند و لازم است اندیشمندان حوزوی بر روی اینها تحقیق انجام دهند و اشتراکات و اختلافات معانی مشخص شود تا به صورت دقیق استعمال شوند و با مبنای خاص اصطلاحی این معانی را برای علماء و فقها به کار ببریم.
بررسی اصطلاح مکتب
قدری باید در خصوص اصطلاح مکتب صحبت شود؛ مکتب و مدرسه به یک معنا هستند؛ گاهی از اوقات گرایشهای شدید همه جانبه متقابل از تعبیر مکتب استفاده میشود؛ برای مثال «مکتب اشاعره» در مقابل «عدلیه» و «معتزله» گفته میشود یا «مکتب اهل قیاس» در مقابل «مکتب اهل حدیث» به کار میرود.
گاهی نیز مکتب در خصوص گرایشها و تقابلهای درون یک علم گفته میشود؛ برای مثال مکتب اصولی قم، مکتب اصولی سامراء؛ گاهی در رابطه با یک مبنای خاص بسیار مؤثر در یک علم بکار میرود مانند تعبیر «مکتب اشراق» «مکتب مشاء» «مکتب تفکیک» که تأثیرگذار در مباحث فلسفی است اطلاق مکتب میشود؛ گاهی نیز منشأ استعمال مکتب مبناهای درون مسائل یک علم است مانند تعبیر «مکتب اصولی نایینی».
من نمیخواهم برای مکتب تعریف جدید و خاص داشته باشم، اما به عنوان سؤال آیا مکتب مجموعه مبانی متمایز در یک علم است؟ آیا مکتب به دیدگاههای مختلف نظاممند در یک علم گفته میشود؟ آیا به دیدگاههای مختلف مکتب گفته میشود؟ آیا مکتب مجموعهای است از مسائل یک علم همراه با ساختار جامع و مسائل نظاممند و منسجم که دارای ثمرات خاص است گفته میشود.
شیخ انصاری صاحب مکتب است
بایستی حدود و ثغور مکتب روشن شود تا بدانیم مکتب دقیقا به چه معنا است؛ مکتب به هر معنایی که باشد شیخ انصاری صاحب مکتب است و آنقدر مقام علمی وی بالا است بدون شبهه میتوان گفت صاحب مکتب است؛ چند دلیل دارد که ایشان را صاحب مکتب بدانیم؛ اول اینکه ایشان در اصول یک ساختار جدیدی را ارائه میکند که بدیع است و قبل از ایشان وجود نداشته است و بعد از ایشان نیز این ساختار عوض نشد؛ کتاب اصولی از علمای درجه یک را ندیدم که ساختار ایشان را تغییر دهند و هر نوآوری که میشود داخل همین ساختار شیخ انصاری است.
دلیل دوم اینکه مرحوم شیخ مبناهای جدیدی دارد و سوم عناوین جدیدی را در اصول فقه تأسیس میکند. سپس باید گفت استدلالهای نو و جدیدی نیز دارند که شکی نیست استدلالهای ایشان بی سابقه است.
دلیل پنجم هم باید گفت مرحوم انصاری پایه گذار یک علم اصول نو، ضابطه مند، منسجم و دارای ثمرات خاص فقهی است که در این جهت هیچ شبههای نیست؛ برای مطالبی که گفته شد شواهدی در مجموع گفته خواهد شد.
در خصوص ساختار جدیدی که ارائه کردند به عنوان شاهد باید گفته شود از همان ابتدا کتاب رسائل که میفرماید: «اعلم أنّ المکلّف إذا التفت إلى حکم شرعیّ، فإمّا أن یحصل له الشکّ فیه، أو القطع، أو الظنّ.» مکلف را به قاطع، ظان و شاک معرفی میکند تا برسد به ساختاری که در رابطه با اصول عملیه بیان میکند؛ دو بیان دارد که اول آن دارای اشکال است و بیان دوم کاملتر است؛ تقسیمی که برای اصول عملیه دارد «إمّا أن یلاحظ فیه الحالة السابقة أم لا. وعلى الثانی: فإمّا أن یمکن الاحتیاط أم لا. وعلى الأوّل: فإمّا أن یکون الشکّ فی التکلیف أو فی المکلّف به. فالأوّل مجرى الاستصحاب، والثانی مجرى التخییر، والثالث مجرى أصالة البراءة، والرابع مجرى قاعدة الاحتیاط.» این ساختاری که مرحوم شیخ انصاری دارد سابق از ایشان وجود ندارد.
عناوینی که ابداع میکند در کلاسهای درس خارج حوزه امکان ندارد نظرات شیخ انصاری در اصول بیان نشود؛ برای مثال چند عنوان ابتکاری ایشان را عرض میکنم؛ مثلا در مقابل شبهه ابن قبه عنوان «مصلحت سلوکیه» مطرح میشود؛ «اطلاق مقامی»؛ «حکومت»، «ورود» «تخصص» ممکن است که مفهوم این عنوان در سابق بوده، اما به این شکلی که مرحوم شیخ انصاری دارد سابق از ایشان نبوده است؛ «شبهه مفهومیه» و «شبهه مصداقیه» و «اصل سبب مسببی» که از ابتکارات شیخ انصاری است، اکثرمباحث تنبیهات استصحاب رسائل شیخ انصاری نوآوری است.
در کتاب جرعهای از دریا تعبیری زیبا در خصوص شیخ آمده است: آنقدر ابتکارات علمی و اصولی شیخ انصاری بالا است که نمیشود فهرست کرد.
توصیف مرحوم مظفر از ابتکار شیخ انصاری
ایشان در واجب مشروط بحثی در خصوص قید در جمله شرطیه دارند که آیا قید کلام به ماده برمی گردد یا هیأت که مرحوم شیخ معتقد است که قید به ماده بر میگردد در حالی که مشهور معقتدند به هیأت بر میگردد؛ آخوند خراسانی گمان میکند که نظر شیخ انصاری به واجب معلق بر میگردد که صاحب فصول ارائه میکند که باید در جلسهای دیگر به تفصیل مطرح شود که اینگونه نیست نشان میدهد یک ابتکار علمی از شیخ انصاری است.
در ابتکاری دیگر باید گفت مرحوم شیخ انصاری تجری را حرام نمیداند که البته شاگرد ایشان آخوند خراسانی از باب هتک حرمت مولا تجری را حرام میداند که ابتکاری از شیخ انصاری است که قبح فاعلی را ملاک میدانند نه قبح فعلی؛ مرحوم مظفر در کتاب اصولی خود که هنوز در حوزهها تدریس میشود عبارتی دارد «لانّ هذه المسألة حادثه، أثارها شیخنا الانصاری (قدّس سرّه) مؤسّس الاصول الحدیث.».
مرحوم انصاری بسیار عالمانه در خصوص اقسام قطع وارد شده است که مرحوم مظفر نیز در عبارتی دیگر از این ابتکار شیخ انصاری تعریف میکند و تعبیر «مجلّی» را به کار میبرد.
«حکومت و ورود» به شکلی که شیخ انصاری تبیین کرده، سابقه نداشته است
اگر بخواهم تعبیر خلاصهای داشته باشم باید گفت ایشان یا در تأسیس و یا در تبیین مبتکر بود؛ و در نمونه دیگر باید در خصوص حکومت و ورود گفت؛ بعضیها معتقدند این مطالب نظیر حکومت و ورود پیش از شیخ انصاری نیز بوده است اگر قبول کنیم تا حدی صحیح است، اما یقینا به این شکلی که شیخ انصاری مطرح کردند نبوده است؛ ارتباط اصول عملیه و تقدم استصحاب بر برائت و احتیاط چگونه تقدمی است. استصحاب هم بیان است هم امن از عقاب ایجاد میکند و هم مرجح است بنابر این مقدم است و به زبان تخصصی ایشان تقدم را بیان میکند. اینها از سفره علمی شیخ انصاری برخاسته است.
دیگران هم بعد از ایشان نوآوریهایی داشتند که خداوند اجرشان دهد، اما اصل مطلب را شیخ انصاری بیان کرده اند؛ برای مثال مرحوم نایینی حکومت را بر دو قسم ظاهری و واقعی تقسیم کرده است حکومت واقعی یعنی دلیل حاکم در مرتبه دلیل محکوم است و حکومت ظاهری آن است که موضوع دلیل حاکم در رتبه متأخر از موضوع دلیل محکوم است؛ وقت نیست کامل گفته شود، ولی این بیان مرحوم نایینی نوآوری محسوب میشود، اما در کنار ابتکارات مرحوم شیخ قلمداد میشود.
شیخ انصاری مقدمه را واجب میداند «مع قصد التوصل الی ذی المقدمه»، اما صاحب معالم عبارت «مع اراده ذی المقدمه» را دارد که مرحوم خویی میفرماید بین کلام شیخ انصاری و صاحب معالم فرقی نیست فقط شیخ انصاری شرط واجب را قصد توصل قرار میدهد و صاحب معالم همان را شرط وجوب قرار میدهد؛ به نظر بنده این درست نیست و مطلب مرحوم خویی دارای مناقشه است و بحث شیخ انصاری با بحث صاحب معالم فرق میکند؛ بین قصد اراده ذی المقدمه و قصد توصل فرق است، چون کسی ممکن است بگوید مقدمه واجب است با اراده کردن ذی المقدمه حال قصد توصل داشته باشد یا نداشته باشد؛ پس با کلام صاحب معالم فرق اساسی دارد و ثمره آن نیز فرق میکند.
شیخ انصاری در عرفان و تقوا نیز الگو بود
شیخ انصاری در مسأله مقدمه واجب هم ابتکار دارند که سابق از آن قائل نداشته است؛ موارد زیادی نیز میتوان از ابتکارات نام برد مثل «استصحاب تعلیقی»، تبیین «انسداد علم و علمی» که در اینجا باید گفت درست است انسداد از دروس حوزوی به دلیل «تواضح البطلان» خارج شده است، اما نکاتی در این لابلای مباحث انسداد است که معرفت آنها لازم است و البته برخی بزرگان نیز در این خصوص گرایشهایی دارند.
مرحوم شیخ انصاری در مطالب علمی خود بسیار نوآوری دارد که میتوانیم به عنوان الگو و اسوه در این زمان شیخ انصاری را مطرح کنیم؛ مرحوم شیخ در اخلاق و عرفان نیز مقام بالایی دارد و زهد و تواضع آن نیز بسیار ستودنی است؛ در کتاب «جرعهای از دریا» آمده است که صاحب جواهر شیخ انصاری را به عنوان مرجع پس از خود معرفی میکند و بزرگان نجف هم میدانستند، اما شیخ اعظم اشاره میکند به سعید العلما مازندرانی که از نجف به بابل هجرت کرده بود؛ هرچه اصرار کردند به شیخ که مرجعیت را بپذیرد، اما ایشان نپذیرفت است و در نهایت نامهای برای سعید العلما نوشته شد؛ مرحوم مازندرانی در پاسخ نیز گفته بود اگرچه در نجف از شیخ انصاری اعلم بوده است، ولی اکنون که در بابل حضور دارد شیخ انصاری ترقی کرده و او تنزل کرده است.
در زمان قدیم مرجعیت را از خود سلب میکردند و به دیگران محول میکردند و از زیر بار این مسؤولیت شانه خالی میکردند؛ شیخ انصاری به ما یاد میدهد انسان برای مناصب هیچ تلاشی نداشته باشد و اگر خدا بخواهد مقام را خودش عنایت میکند.
برای تعیین «روز علم اصول» در حال تلاش هستم
چندین سال است بنده در رابطه با قرار دادن یک روز برای علم اصول در تقویم تلاش میکنم، چون در دنیا روزهای متعددی برای علوم مختلف تعیین شده است؛ متأسفانه هیچ علمی در حوزه علمیه روز مشخصی ندارد و ۶ سالی است که در این زمینه تلاش کرده ام و ۶ مرجع عالی قدر به صورت کتبی تأیید فرمودند؛ حضرات آیات صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی، نوری همدانی، سبحانی، مظاهری و علوی گرگانی و بسیاری از اساتید دروس خارج روز علم اصول را تأیید کردند؛ آیات اعرافی، شب زنده دار، اراکی و فاضل لنکرانی نیز روز علم اصول را تأیید کردند و در یک فراخوانی از حدود ۱۵۰ استاد اصول نظرخواهی شده که آیا روز تولد وحید بهبهانی روز علم اصول تعیین شود و یا روز تولد شیخ انصاری که اکثریت روز تولد شیخ انصاری را پیشنهاد داده اند تا در تقویم حوزوی و تقویم کشوری روز علم اصول نامگذاری شود.
نامگذاری علم اصول به عنوان مهمترین علم پایهای حوزه که بسیاری از علوم دیگر متوقف براصول هستند فقط علم فقه توقف بر اصول ندارد بلکه هر علمی که دارای متن باشد و چه بسا مباحث نیازمند به علم اصول است، بسیار فایده بخش خواهد بود و البته اهداف تعیین روز علم اصول مراد آن است که تحمل بیان آن با این جلسه نیست.