۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۲:۵۶
کد خبر: ۷۰۹۷۳۰
یادداشت؛

سینماگران سیاه‌نما "مرد بازنده" هستند

سینماگران سیاه‌نما
سبک سیاه‌نمایی در دهه ۹۰ در آثار مختلفی به چشم آمد و بخشی از کارگردانان را درون خود کشید مردبازنده را می توان در شمار این نوع سبک ها قرار داد.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، یکی از ضرب المثل‌های مشهور درباره زمانی که یک شاعر و گوینده حرفی برای گفتن ندارد، این است که می‌گویند وقتی قافیه به تنگ آید، شاعر به جفنگ آید. به‌حق می‌توان امروز این ضرب المثل را درباره سینماگرانی همچون محمدحسین مهدویان که به دنبال سیاه نمایی چه در دستگاه امنیتی و چه امثال هومن سیدی و محمد کارت که به دنبال سیاه نمایی در درون جامعه هستند اطلاق کرد.

آن‌ها دیگر به قدری دستانشان از ابداع و نوآوری خالی شده است که کارهایشان هر روز تکراری‌تر از دیروز می‌شود. انگار نویسنده و کارگردان حال تنظیم میزانسن‌ها و دکوپاژ‌های جدیدتر و بهتر را ندارند. حتی انگار نویسنده‌ها نیز حال ابداع داستان‌ها و روایت قصه‌های جدیدتر را به خود نمی‌بینند. جواد عزتی در فیلم مرد بازنده محمدحسین مهدویان، همان جواد عزتی در فیلم شنای پروانه است. جواد عزتی در فیلم شنای پروانه، فردی را که پشت پرده قتل همسر برادرش است را بعد از ماجرا‌های فراوان اکشن پیدا می‌کند؛ اما باعث نجات برادر خود نمی‌شود و افرادی که در این قتل دست داشته‌اند را نیز می‌بخشد. همچنان او در فیلم مرد بازنده، به‌عنوان یک افسر آگاهی به دنبال قاتل یکی از پرونده‌ها است و وقتی قاتل اصلی را پیدا می‌کند او را به حال خود رها می‌کند.

سینماگران سیاه‌نما

مهدویانِ نوآور با داستان‌های امیدبخش به‌همراه حاج احمد متوسلیان ایستاده در غبار دوست داشتنی‌تر است!

منکر نوآوری نباید بود؛ استفاده مهدویان از سبک فیلم برداری مخصوص خود که از آخرین روز‌های زمستان شروع شد، به ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز رسید و در لاتاری نشان داد که می‌توان در قصه‌های دهه ۹۰ نیز از این سبک استفاده کرد؛ اما استفاده آن در فیلم مرد بازنده نشان داد که این آخرین ذوق هنری مهدویان در روایت‌گری به این سبک است. همراه با داستانی که شاید تکراری نباشد؛ اما اسلوب این داستان را در ده‌ها فیلم مختلف به تماشا نشسته‌ایم. فیلم‌هایی که هر کدام یک روایت مشترک، یک ریتم و یک پیام دارند.

دکتر پیمان جبلی، ریاست محترم صداوسیما در اقدامی قابل توجه و تحسین برانگیز در ابتدای دوران ریاست خود، اعلام کرد که تولید برخی از سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی به دلیل داشتن پایان باز یا داستان‌های تکراری توسط ایشان ممنوع اعلام شد و حتی از برخی از این آثار نام برده شد تا تولید آن‌ها متوقف گردد.

سینماگران سیاه‌نما

امروز نیز بخشی از ژانر‌های تولید سینمایی در وضعیتی قرار دارد که علاوه بر داستان‌هایی با پایان باز، به سیاه نمایی از وضعیت ایران می‌پردازد. بدتر از همه این‌ها، وجود یک الگوی تکراری در تولید آن‌هاست. الگویی که به جز تزریق ناامیدی، هیچ پیام مفید و مثبت دیگری برای مخاطب به همراه ندارد.

قابل توجه است آثار فاخر و ارزشمندی نیز وجود دارد که در این میان قربانی آثار فاخر می‌گردد. آثار فاخری همچون «موقعیت مهدی» یا «دیدن این فیلم جرم است» با وجود مخاطبانی حتی فراتر از قشر مذهبی و حزب اللهی نشان داده‌اند که ساخت خوب با روایتی جذاب به‌همراه ابداع در روش تولید فیلم‌ها می‌تواند مخاطب را به پای کار بنشاند.

البته این آسیب بزرگی بود که از مدیریت دولت‌های قبل در حیطه فرهنگ به یادگار مانده است. اینکه همیشه باید آثار فاخر توسط این مدیریت‌ها به استهزاء گرفته شود و آثار ضعیفی همچون مغز‌های کوچک زنگ زده، شنای پروانه، قورباغه، درخت گردو و مرد بازنده مورد اقبال باشند.

سبک فیلم برداری مرد بازنده از همان ابتدا، سبک فیلم برداری محمدحسین مهدویان را به مخاطب القا می‌کند. این به نوبه خود خوب است که مهدویان توانسته است در این سبک فیلم برداری برای خود شناسنامه‌ای درست کند. حتی مهدویان توانسته با استفاده از برخی صحنه‌های اکشن درگیری مانند صحنه تعقیب و گریز سرهنگ خسروی و یکی از متهمین پرونده، کمی از اکشن بودن سینمای هالیوود را به درون سینمای داخل بیاورد؛ اما شکل و شیوه پایان یافتن فیلم به شکل پایان باز به همان سبک و سیاقی که ماجرای نیمروز دو به پایان رسید، مخاطب را آزار می‌دهد.

سینماگران سیاه‌نما می‌توان به این لبخند گفت «لبخند سردرگم ساز»

وقتی مخاطب دنبال این پاسخ می‌گردد که آیا سرهنگ خسروی می‌تواند جلوی این مافیای امنیتی اقتصادی را بگیرد یا نه و سرهنگ خسروی یا همان صادق در ماجرای نیمروز با همان لبخند و خنده تمسخر آمیز همیشگی، مخاطب را با پرسش ابهام آمیزش تنها می‌گذارد.

اگر مخاطب بخواهد خودش به این سؤال پاسخ بدهد، به پاسخ درست و روشنی نخواهد رسید و همین تنها گذاشتن مخاطب در پاسخ به سؤالاتی چنین با اهمیتی نوعی ناجوانمردی در حق مخاطب است. تصمیم‌گیران سینمای ایران و تهیه کنندگان باید درباره فیلم‌های این چنینی تجدیدنظر کنند. مرد بازنده اصلی این سینما، تهیه کنندگانی هستند که به چنین داستان‌ها و فیلم‌های ضعیفی بهای ساخت می‌دهند. شاید کارگردانِ موقعیت مهدی در جمع آثار مهدویان حلقه مفقوده‌ای بود که به کاهش و افت آثار مهدویان منجر شد.

محمدحسین کتابی

محمدحسین کتابی
ارسال نظرات