طنین صدای تنهاماندهترین آدمها در «حس خیابان»
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، داستان اجتماعی در دهه اخیر، با وجود تنوع موضوعات زشت و زیبا در جامعه ما، چندان فربه و تأثیرگذار نبوده است. کم نبودند موضوعات و معضلات ریز و درشت در سالهای اخیر که هرکدام میتوانست بهتنهایی سوژه خلق یک اثر هنری ماندگار شود، اما ماحصل این سالها چندان دندانگیر نبوده است.
برخی معتقدند نویسندگان اجتماعینویس در لاک خود فرو رفتهاند و داستانهایشان بیشتر رنگوبوی فضای پیرامونیشان را دارد، از جامعه فاصله گرفتهاند و دغدغهها لاجرم در همان چهاردیواری اطرافشان میچرخد. این در حالی است که دهه اخیر، دهه فرصتها برای نسل جدید نویسندگان بوده است، نسلی که این مجال را یافتهاند تا با تعدد ناشران و سهولت در چاپ کتاب، داستانهای خود را به دست مخاطبان برسانند، اما حاصل این فرصت عمدتاً داستانهایی بودهاند که خیلی زود فراموش شدهاند و حتی تلنگری به بازار نشر نزدهاند.
در چنین فضایی انتشار آثاری مانند مجموعه «حس خیابان» فرصتی است برای نویسندگان و خالقان آثار هنری در قالبهای مختلف که بیواسطه و بدون نگاه کلیشهای، به معضلی بهنام کارتنخوابی و اعتیاد بنگرند و سری به عالم درون افرادی بزنند که دست روزگار آنها را به این سمت کشانده است. کتاب «حس خیابان» که تاکنون در دو جلد توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده، تلاشی است از سوی جمعیت طلوع بینشانها؛ از مجموعههای مردمنهادی که بهصورت تخصصی در حوزه کارتنخوابی فعال است.
نفیسه علوی، گردآورنده این اثر، در گفتوگویی با تسنیم ضمن اشاره به چرایی تدوین چنین اثری، از نابغههای کارتنخوابی گفت که شب را در خیابانهای شوش، بیابانهای اطراف کرج و... به روز میرسانند.
مشروح گفتوگوی تسنیم با این نویسنده خوشذوق را میتوانید در ادامه بخوانید:
*تسنیم: خانم علوی، کتاب «حس خیابان» که جلد دوم آن نیز اخیراً منتشر شد، واسطهای است برای آشنایی مخاطبان با موضوعی متفاوت و جدید. کتاب حول محور تجربیات کارتنخوابها نوشته شده است و در خود، روایتهای متعددی دارد که هرکدام جای کار برای بازآفرینی هنری دارند، درباره چرایی و چگونگی شکلگیری این دو جلد کمی توضیح دهید.
جمعیت طلوع بینشانها در سال 98 جشنوارهای را با عنوان «حس خیابان» برگزار کرد. قرار بود این جشنواره، اولین جشنواره ادبی درباره کارتنخوابی باشد؛ حالا این تجربیات میتوانست درباره افراد بهبودیافته و کسانی باشد که این تجربه را داشتند یا میتوانست حس و تولیدات ادبی و هنری افراد دیگر درباره موضوع کارتنخوابی باشد.
ما میخواستیم در قالب یک جشنواره این آثار را جمعآوری کنیم. قرار بود در انتهای سال 98، مراسم اختتامیه این جشنواره نیز برگزار شود که متأسفانه به دلیل شیوع کرونا و دیگر مسائل، این مراسم نیز برگزار نشد؛ به همین دلیل مجبور شدیم این آثار را در قالب کتابی منتشر کنیم. کتاب «حس خیابان 1»،دربردارنده شعرها، خاطرات و داستانهایی است که افراد شرکتکننده در جشنواره برای ما ارسال کردند. در این اثر، آثار برگزیدهای که برای ما ارسال شده بود، توسط هیئت انتخاب جشنواره انتخاب و در کتاب چاپ شد.
با توجه به بازخودری که در کتاب اول دریافت کردیم، تصمیم گرفتیم که جلد دوم کتاب «حس خیابان» را نیز منتشر کنیم. در این جلد با توجه به تجربیات کتاب نخست، بخشهای داستان و شعر را حذف کردیم و در نهایت تصمیم گرفتیم که این کتاب مختص به تجربیات بهبودیافتگان باشد؛ چون این تجربیات هستند که ارزشمندند و مواد اولیه تولید آثار هنری و ادبی درباره کارتنخوابی را تشکیل میدهند؛ براین اساس کسی که میخواهد فیلم بسازد یا کتابی در اینباره بنویسد، بیواسطه با تجربیات کارتنخوابها مواجه میشود. در «حس خیابان 2» تیم داوطلبی داشتیم که با بهبودیافتگان مصاحبه میکرد و از تجربیات آنها میپرسید؛ البته این مصاحبه به صورت معمول نبود، در حد چند سؤال بود تا به فرد بهبودیافته جهت دهد تا درباره تجربیات خود صحبت کند و بحث به خارج از موضوع کشیده نشود.
طنین صدای تنهاماندهترین آدمها در «حس خیابان»
این خاطرات جمعآوری و مکتوب شد، من هر کدام از این مطالب را به صورت زندگینامه و خاطره تدوین کردم؛ چون موضوعات گاه پراکنده بود و گاه الکن. به طور کلی افراد بهبودیافته پراکندهگویی دارند؛ به همین دلیل گاه مجبور شدم که دوباره با این افراد صحبت کنم و نقطههای نامعلوم و تاریک را مشخص کنم. با تمام این افراد صحبت و مصاحبهها تدوین شد. همه مطالب مندرج در کتاب حقیقت دارد. کتاب دوم، از نظر ارزش ادبی در سطح بالاتری از کتاب اول قرار دارد؛ با توجه به اینکه پروسه حرفهایتری را طی کرده است.
*تسنیم: چرا کارتنخوابها محور هر دو جلد کتاب «حس خیابان» انتخاب شدهاند؟
این جشنواره مربوط به جمعیت طلوع بینشانها است؛ این جمیعت از جمله مراکز مردمنهادی است که در حوزه آسیب اجتماعی و به صورت تخصصی در حوزه کارتنخوابی و اعتیاد کار میکند. طبیعی است که دغدغه پدیده کارتنخوابی و اعتیاد را داشته باشیم؛ زیرا کارتنخوابها در بالاترین نقطه آسیب اجتماعی و در پایینترین پله اجتماع از نظر زیست و معاش قرار دارند، بزرگترین موقعیتی که در آن زیست میکنند، «تنهایی» است. درست است که آنها با یکدیگر تعامل دارند و یک اجتماع را تشکیل میدهند، اما هر فردی پس از اینکه اول خانواده و بعد اجتماع او را طرد میکند و در نهایت خودش، خود را تنها میگذارد، به شرایط کارتنخوابی میرسد.
هیچ کس نیست که صدای فرد کارتنخواب را به افراد جامعه برای اینکه امکان نجاتی داشته باشد یا آسیبهایش کمتر شود، برساند. ما قصد داشتیم که صدای تنهاماندهترین و تنها افراد جامعه خود باشیم. کتاب «حس خیابان» سعی میکند صدای این افراد را به همه کسانی برساند که احتمالاً مسئولیت اجتماعیشان ایجاب میکند تا بتوانند به این افراد کمک کنند؛ از جمله فعالان هنری، مسئولان حتی افراد ناآگاه جامعه که اطلاعی از کارتنخوابی ندارند.
نویسنده کارتنخواب خیابان شوش
اکثر مردم نسبت به کارتنخوابی ناآگاه هستند و تا زمانی که با انجیاوها در تماس نباشند و در بحث آسیب اجتماعی وارد نشوند، اطلاعی از این قضیه ندارند و عموماً برداشتها سطح پایین است. ما سعی کردیم که این آگاهسازی و ایجاد مسئولیت اجتماعی را با این کتاب در جامعه داشته باشیم.
*تسنیم: به بازخوردهایی که کتاب در طی این مدتی که منتشر شد، اشاره کردید. کمی در اینباره توضیح دهید.
در سطح بهبودیافتگان بازخوردهای خوبی دریافت کردیم. این دسته از افراد از برونریزی و برای به اشتراک گذاشتن دردها و رنجهایشان استقبال میکنند و در پروسه درمانشان تأثیرگذار است. اما این بازخورد را نمیتوان در جامعه کارتنخوابها انتظار داشت؛ چرا که نه کتاب به دست آنها میرسد و نه اینکه اگر کتاب به دست آنها برسد، امکان تماس با ما را دارند؛ چرا که او گوشی ندارد و امکان خرید و نگهداری کتاب نیز برای آنها فراهم نیست.
جالب است بگویم که البته ما با کارتنخوابی در سال 98 آشنا شدیم که کتاب مینوشت و خیلی از ورقههای کتابش مراقبت میکرد؛ زیرا آنها در طول روز جای مشخصی ندارند و ممکن است هر آن این ورقهها بسوزد یا کسی آنها را بدزدد. فکر میکنم که او سه بار کتاب را از اول تا آخر نوشته بود و بار آخر نیز کتاب به نحوی از بین رفت.
*تسنیم: عاقبت این فرد چه شد؟
پسر جوانی بود که مهندس کامپیوتر بود و کتاب اسطورهای مینوشت. ما کارمان به این شکل است که به بهانه پخش غذا، هر سهشنبهشب به آنها سر میزنیم و با آنها بهواسطه مهر بیقضاوت، ارتباط برقرار میکنیم. به کارتنخوابها بعد از چند هفته و چند ماه که غذا دریافت میکنند، گفته میشود که؛ بیا، روی پای خود بایست تا پاک شوی، بدان که یکسری از افراد این جامعه تو را ترک نکرده و پای تو ایستادهاند.
ما طی این وعدههای سهشنبه، این دوستمان را در پاتوق شوش پیدا کرده بودیم، با او تماس گرفتیم و بعد از یکی دو هفته مشارکت کرد اما متأسفانه بعد از آن ناپدید شد و ما پیدایش نکردیم. او رمانی اسطورهای مینوشت، اما کتابش را در طرح اجباری دوبار از دست داده بود و دفعه آخری که کتاب را برای بار سوم نوشته بود، کتاب در اتفاقی سوخت. این موضوع خیلی به او فشار آورد تا جایی که به مرز خودکشی نزدیک شد.
خیلی سعی کردیم که او وارد پروسه درمان شود، اما از هفته بعد او را پیدا نکردیم. خیلی از این اتفاقات میافتد؛ یعنی به محض اینکه کارتنخوابها احساس کنند که آن خلوت منجر به اجبار برای انجام کاری میشود، غیب میشوند؛ به همین دلیل کار جمعیت طلوع این است که فقط به این افراد پیام دهد که اگر خواستید و تصمیم گرفتید، ما همراه تو هستیم؛ البته ما نیز این تصمیم را میسنجیم؛ چون تصمیم قطعی برای ما مهم است. خیلی تلاش کردیم که او را پیدا کنیم، اما متأسفانه موفق نشدیم. بخشهایی از کتاب را خوانده بودیم و دیدیم که چه قلم و تخیل خوبی دارد.
*تسنیم: از صحبتهای شما اینطور برداشت میشود که خیلی دقیق دارید روی زندگی کارتنخوابها کار میکنید و تلاش دارید تا به شکل اصولی زندگی دوبارهای به آنها بدهید. این نوع نگاه در روایتهایی که در کتاب «حس خیابان» آورده شده نیز قابل درک است؛ نگاهی که فارغ از روایتها و نگاههای کلیشهای معمول در بحث اعتیاد است.
بله، همینطور است. ما معمولاً به واسطه سریالهای تلویزیون، نگاهی کلیشهای به آسیبهای اجتماعی داریم. درباره کارتنخوابی، کودکان کار و ... متأسفانه یک نگاه افسانهای و اشتباه وجود دارد که این نگاه، در خدمت آسیب اجتماعی است؛ یعنی آسیب اجتماعی را کاهش نمیدهد، بلکه بیشتر منجر به افزایش آن میشود.
زخمی که سریالها به پیکر جامعه میزنند
در سالهای اخیر نویسندگان و فیلمسازانی وارد میدان کار شدند و دارند با ارتباط با مراکز تخصصی، در این حوزه کار انجام میدهند. اما در طول سالهای پیشتر، اطلاعاتی که توسط سریالها به مردم داده شده، اطلاعات اشتباهی است. فرد کارتنخواب در کتاب «حس خیابان» هم تجربیات زندگیاش را گفته و هم تجربیات مربوط به درمانش را. اینکه تا پیش از درمان چه فکر میکرده و بعد از پروسه درمان چه اتفاقاتی برای او رخ داده و امروز دارد چه کار میکند، از جمله نکاتی است که در کتاب «حس خیابان» به روشنی عنوان شده است.
در جمعیت طلوع هفت مرتبه برای پاکی در نظر میگیریم که نخستین مرحله آن، جذب است که از یک سو ما او را دعوت میکنیم و از سوی دیگر، فرد خود تمایل به این کار دارد که این بخش مهمی است. نقطه معجزهواری است تلاقی تصمیم فرد و حضور ما. پروسه درمان نیز تجربه متفاوتی است که با روند کار در کمپهای اجباری یا اختیاری متفاوت است؛ درمان در کمپ یک نوع درمان اجباری است که بعد از پروسه درمان، در بیشتر موارد منجر به لغزش میشود. ما در جمعیت طلوع سعی میکنیم پس از درمان وارد پروسه سرپناه شویم تا افراد یک سال در این سرپناهها به صورت جمعی زندگی کنند. بعد از آن آموزشها براساس سن و جنس آغاز میشود. در زمینه کودکان نیز حتماً موضوع استعدادیابی پیگیری میشود.
زن کارتنخوابی که عضو تیم ملی شد
بعد از آموزش، بحث اشتغال مطرح میشود که مهمترین عامل حفظ پاکی افراد است؛ زیرا وقتی افراد اشتغال پایدار و امن داشته باشند، دوباره وارد پروسه لغزش و مصرف نخواهند شد. شغل حافظ پاکی افراد بهبودیافته است. بعد از طی شدن این پروسهها سعی میکنیم که افراد را به خانوادههایشان وصل کنیم؛ البته اگر خانوادهای وجود داشه باشد. با خانوادهها تماس میگیریم و سعی میکنیم نظر خانوادهها را جلب کنیم. اگر خانواده آگاه باشد، بهترین جایی است که فرد میتواند در آنجا زندگی کند، اما در غیر این صورت این خود خانواده است که او را به سمت لغزش هدایت میکند. در نهایت پروسه وصل به اجتماع را داریم که اکثراً از طریق اشتغال صورت میگیرد؛ زیرا اشتغال پایدار سبب میشود که فرد مستقل و توانمند شود. توانمند به فردی میگوییم که هم از نظر روحی و هم از نظر اجتماعی توانمند باشد؛ یعنی هم بتواند از روح خود در مقابل اعتیاد محافظت کند و هم بتواند استقلال و درآمدزایی برای خود و خانواده خود داشته باشد.
*تسنیم: شما به صورت تخصصی در حوزه کارتنخوابی فعال هستید. آماری در دست هست که مشخص کند چه تعداد افراد به این صورت زندگی میکنند؟
این آمار باید از طریق سازمانهای مرتبط دریافت شود. اما طبق آخرین آماری که دیدم، 70 هزار نفر را برای شهر تهران تخمین زده بود؛ آماری که به نظر میرسد بیشتر از این باشد.
*تسنیم: خانم علوی، شما برای تدوین کتاب «حس خیابان» با تجربیات و افراد متعددی مواجه شدید که داستان زندگی هر کدام، در نوع خود جالب است. تأثیرگذارترین روایتی که با آن مواجه شدید، کدام است؟
انتخاب خیلی سخت است. تکتک این روایتها تأثیرگذارند و قابلیت ساخت فیلم را دارند، اما اگر بخواهم یک فرد را انتخاب کنم، فرد بهبودیافته کارتنخوابی است که کودکش را در بیابانهای اطراف کرج به دنیا میآورد، در همان لحظه فرزندش را از او میدزدند. او 9 سال کارتنخواب بود و وقتی وارد جمعیت طلوع شد، سعی میکند که زندگی خود را تغییر دهد. او یکی از موفقترین بهبودیافتگان ماست و همینطور دارد شگفتی خلق میکند.
او امسال به مسابقات قهرمانی کیوکوشین اعزام شد. او پس از پنج سال بهبودی، عضو تیم ملی کیوکوشین و برای مسابقات به والنسیای اسپانیا اعزام شد که برای ما باعث افتخار بود.
انتهای پیام/