در تولید اثر مهمترین ویژگی آن مخاطب است
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: چشمهای نیمهباز آبادان سرخ بود از هزار و یک شب، شببیداری؛ از سوالهای بیجواب؛ از جنگی که نمیخواست تمام شود؛ از ترکشهای جا خوش کرده روی صورت شهر؛ از تبعیض، از دستدرازیها و از آوار بیرحم متروپل که دست و پای خوزستان را فلج کرده بود.
دردی مُسری که زخم عمیقش از میان زخمهای کهنهی شهر سربرآورد؛ و آبادان، آن زیبای آفتابخوردهی جنوب را دوباره غرق خون و خاک و ماتم کرد.
«آخر راویها چطور اینقدر راحت جلوی دوربینتان ایستادهاند؟»
آرام سری تکان داد و دکمهی پخش را متوقف کرد: «جلوی دوربینهای بومی غریبی نمیکنند
اما دوربینهای بومی آرام و قرار نداشت، انگار لنزهایشان با صورت خاکی آبادان آشناتر بود.
آقای مستندساز کنار تدوینگر ایستاده بود و با دستهای به هم گره زده اشاره میداد پلانها بالا و پایین شوند، گفتم: «آخر راویها چطور اینقدر راحت جلوی دوربینتان ایستادهاند؟» آرام سری تکان داد و دکمهی پخش را متوقف کرد: «جلوی دوربینهای بومی غریبی نمیکنند، چون ما با هم گریه میکنیم!»
فارس: آقای مستندساز، لطفا از خودتان بگویید؛ اینکه چه زمانی و چگونه وارد این عرصهی جذاب و هیجانانگیز شدید
بهوندی: حمیدرضا بهوندی هستم؛ متولد یکی از روزهای گرم تیر سال ۱۳۷۳. راستش همه چیز از مسجد محلهمان شروع شد، حرفی که به هرکسی گفتم باور نکرد؛ گاهی اوقات که به جلسه یا مراسم مهمی دعوت میشوم و کارهایم را میبینند وقتی میگویم ریشهاش از مسجد جوانه زد اخمهایشان در هم میرود، حتی یک بار کسی با طعنه ایستاد توی صورتم و گفت: «از کِی تا حالا مسجد، مستندساز تحویل میده؟» اما من خیلی متین و آرام جوابش را دادم: «از همون زمانی که سردار و سرباز تحویل داد تا الآن من و شما راحت روی این خاک راه بریم و اظهار نظر کنیم.»
فارس: اولین کار حرفهایتان خاطرتان هست؟
بهوندی: بله؛ اولین کار جدی و تقریبا حرفهای بنده برمیگردد به سال ۱۳۹۴ که همزمان با تشییع شهدای غواص در اهواز بود؛ روزهای عجیبی که یک شور و نشاط و حزن خاصی توی چهرهی مردم بود، حسی که برایم تازگی داشت و همین نگاه باعث شد تا در آن ایام به لطف خدا موفق به تولید یک مستند از زندگی شهید نوجوان تنگسیری و تهیه نماهنگ تشییع باشکوه مردم اهواز شوم.
فارس: آیا پیشزمینهای بود که شما را از دوران کودکی به روایت و دوربین علاقهمند کند؟
بهوندی: شما فکر کنید صبح از خواب بیدار شوید و دور سفرهی صبحانه خاطرات قبل از انقلاب و جنگ تحمیلی را بشنوید؛ من همیشه شنوای روایتهای خانوادهام از آن روزها بودم و گوشت و پوست و استخوانم با شنیدن از آن روزها عجین شده بود به خاطر همین کمی که بزرگتر شدم اولین کاری که کردم ضبط این تاریخ شفاهی از زبان خانوادهام بود.
فقط هم خانوادهی من اینطور نبودند، نه؛ خوزستانیها همه حرفهای زیادی برای گفتن از مقاومتشان در آن روزها دارند، فقط کافیست کسی همت کند و سراغشان برود، کوچه به کوچهی این خطه، تاریخ شفاهیست.
فارس: برسیم به تولید محتوای هنری یا مستند؛ شما در روند فیلمبرداری، تهیه و تدوین صرفا متکی به ایدهها، دانش و ذهن خودتان هستید و یا اینکه نیاز و نگاه مخاطب را نیز در نظر میآورید؟
بهوندی: برای تهیه مستند و نماهنگ ابتدا به ذائقه مخاطب نگاه میکنیم. بعد مینشینیم و در خصوص چگونگی روایت صحبت میکنیم.
در تولید اثر مهمترین ویژگی آن مخاطب است. «مخاطب شما کیست؟» ما با هدف قرار دادن مخاطب دنبال روایت میرویم
در تولید اثر مهمترین ویژگی آن مخاطب است. «مخاطب شما کیست؟» ما با هدف قرار دادن مخاطب دنبال روایت میرویم. کارهایی که از بنده تا حالا پخش شده، همگی ابتدا به «مخاطب ما کیست؟» فکر شده و بر اساس آن نوع روایت، سوژه را مشخص کردهایم.
فارس: خاطرهانگیزترین اتفاق دوران کاریتان به عنوان کارگردان، مستندساز و تهیهکننده چه بود؟
بهوندی: بر خلاف سن و سالم اما به لطف خدا آنقدر به مناطق مختلف سفر کردم و با مردم خونگرم و قومیتهای عزیز کشورم معاشرت داشتم که خاطرات جالب، فراوان دارم اما شیرینترینشان مستند دوگونی بلال بود که سال ۱۳۹۶ در شهر اهواز ضبط شد.
سوژه قصه ما قبلا مبتلا شده بود به موادمخدر و با کمک دوستانش در راه ترک اعتیاد بود. این سوژه در جریان اربعین همان سال با خدای خود قول و قراری میگذارد که پاک شود و ما هم در تهیه مستند همراهش میشویم.
خیلیها گفتند دوباره به مصرف مواد برمیگردد، یا جوزده شده و معتاد، معتاد است اما پس از تهیه مستند و پخش آن از شبکههای مختلف سیما، این شخص روحیه دوچندانی گرفت و الان خدا را شکر زندگی سالم و پرنشاطی دارد و مشغول به کار آبرومندی شده است.
باورتان نمیشود، هر موقع در سطح شهر این بزرگوار را میبینم همیشه با لبخندی زیبا یاد این خاطرات میافتم و برای ادامهی مسیر مصممتر میشوم؛ راستش میدانید، اشتباه ما این است که دنبال تغییر میلیونی آدمها هستیم در حالی که گاهی یک خط، یک پلان و یا حتی یک نگاه متفاوت ممکن است زندگی یک نفر را تغییر دهد و همین برای زیباتر شدن جهان کافیست.
فارس: مستندسازان مثل کارمندان اداری دچار به یک زمان مشخص نیستند و بازههای مختلف و بعضا طولانی از خانواده دورند؛ همسرتان چگونه با این مسئله کنار میآید؟
بهوندی: مستندساز زندگیاش دست خودش نیست. شاید باورتان نشود، بنده با شغل مستندسازی شاید نصف کشور عزیزمان را سفر کردم. این کشور ما سوژههای مختلف و قصههای زیبایی دارد. اما مهمترین دلیل روایتهای مختلف من از سوژههایی با جغرافیای متفاوت برمیگردد به همراهی همسر عزیزم که این شرایط را برای من فراهم کرد، اگر صبر و کمک شایان او نبود، شاید من اینجا نبودم.
فارس: و اما بپردازیم به خردهروایتهای مستند «قاب همدلی» که این روزها در رسانهی ملی و شبکههای اجتماعی نگاهها را جلب خود کرده؛ چه شد که تصمیم گرفتید روایان حادثه متروپل را روبهروی دوربینتان بیاورید؟
بهوندی: قصه متروپل خیلی تلخ بود. درست در بحبوبه سالروز آزادسازی خرمشهر این اتفاق افتاد.
کارهای مختلف ویدیویی تولید شد ولی هیچ کدام نتوانست من را برای بازگویی روایتهای مردمی این جریان راضی کند.
با آقای شهباز، مدیر حوزه هنری خوزستان صحبت کردیم و پیشنهاد این مدلی خردهروایت ها را دادم. سپس چندین جلسه با کارگردان عزیزم آقا امید مدحج برگزار کردم بر روی نوع روایتها. کمک شایان را هم آقای مهدی مختاری داد برای تحقیق و پژوهش کارها. در نهایت هم به لطف خدا پس از هماهنگیهای مختلف به دل کار زدیم و به هفت خروجی مستند کوتاه رسیدیم، روایتهایی که از جنس مردم در دل مردم بود.
فارس: بازخوردها چگونه بود؟
بهوندی: این روایتها از شبکههای مختلف سیما از جمله یک و مستند و طی چندین مرحله پخش شدند و همچنین شبکههای استانی؛ در فضای مجازی نیز ما هر شب یکی از این روایتها را انتشار میدادیم.
نکته جالب اینجا بود که یک شب بنده دسترسی به اینترنت نداشتم و کمی با تاخیر در حال انتشار کارها بودم که متوجه پیامهای مختلفی شدم که «آقا امشب چرا روایت جدید انتشار نمیدید؟» یا تماس سوژههای راوی ما با بنده در خصوص انتشار کارها از شبکههای مختلف سیما و تاثیر آن بر خانواده و منطقهشان.
دوستان تولید در این روایتها خیلی خسته شدند ولی وقتی با بازخورد مثبت آن مواجه میشدند روحیه دوچندانی میگرفتند.
فارس: و در پایان به نظر شما آیا میتوان با زبان هنر در برابر مسببان و عاملان جنایاتی چون متروپل ایستاد؟
بهوندی: در خصوص مسئله محاکمه مسببان این حادثه من خودم بینهایت اذیت بودم که چرا اتفاقی نمیافتد. وقتی که با آقای مدحج در خصوص تهیه این کارها صحبت کردم، گفت با تولید و انتشار این مدل از کارها میتوانیم دوباره فضای جامعه را به سمت محاکمه مسئولین متخلف بکشانیم؛ خدا را شکر پس از انتشار کارها دیدیم که بقیه دوستان رسانهای هم به مطالبه برخورد محکم نظام با متخلفان همت کردند.
در واقع در عصر رسانه و با زبان هنر شما میتوانید حرفهای جدید و نو بزنید، ما نیز سعی کردیم این آثار متنوع از نظر نوع روایت، ضمن بازگویی عمق حادثه همراه با امید و نشاندهندهی زوایای کمتر دیده و نادیدهی کمکهای مردمی باشد چرا که امید است که سازنده کشورمان خواهد بود.
در پایان نیز از کارگردان خلاق مجموعه مستندها، آقای مدحج که در آن گرمای طاقتفرسای آبادان زحمت کار را متقبل شدند و همچنین دوست خوبم آقای شهباز که مثل همیشه پشتیبان قوی ما بودند و آقای مهدی مختاری با معرفی سوژههای ناب و شما همکار عزیزمان که به عنوان نویسنده مستند، قلم زیبایتان، جلوهی کار ما را دوچندان کرد تشکر کنم.
انتهای پیام/ی