سکولاریسم پنهان؛ بررسی انتقادی اندیشه های داود فیرحی
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، کتاب «سکولاریسم پنهان: بررسی انتقادی اندیشه های حجت الاسلام داود فیرحی» کتابی است که با همت گروه تاریخ اندیشه معاصر و انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و با نوشتارها و گفتارهایی از حجج اسلام و آقایان سید محمدمهدی میرباقری، حمید پارسانیا، عبدالحسین خسروپناه، موسی نجفی، محمدجواد نوروزی، داود مهدوی زادگان، مهدی امیدی، ذبیحالله نعیمیان، ابوذر مظاهری، محمدعلی لیالی، علی احمدیخواه و علیرضا جوادزاده در 246 صفحه تدوین و در سال 1400 به چاپ رسیده است.
کتاب سكولاريسم پنهان، به کوشش گروه تاریخ اندیشه معاصر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) بررسی انتقادی انديشههای داود فیرحی است که جمع آوری و در قالب یک کتاب به چاپ رسیده است.
درمقدمه کتاب می خوانیم
حجت الاسلام داود فیرحی (۱۳۹۹-۱۳۴۳) استاد برجسته علوم سیاسی دانشگاه تهران، در ۲۱ آبان ماه ۱۳۹۹ درگذشت. وی که در زنجان متولد شده بود، تحصیلات حوزوی را تا پایان مقدمات در همان شهر گذراند و در سال ۱۳۶۶ وارد حوزه علمیه قم شد. همزمان با ورود به قم و اشتغال به تحصیل در مقطع سطح، در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران پذیرفته شد. وی با طی مقاطع سه گانه تحصیلی دانشگاهی، دکترای علوم سیاسی را در سال ۱۳۷۸ از این دانشگاه اخذ کرد؛ سپس به عضویت هیئت علمی مهم ترین دانشگاه ایران در آمد و در سالهای بعد، مدارج علمی دانشگاهی را طی کرد و توانست به مرتبه استاد تمامی برسد.
استعداد و نبوغ بالای فیرحی از یکسو، خلقیات نیکوی وی از سوی دیگر، و تلاش های علمی گسترده او (در قالب نگارش آثار متعدد، تدریس، سخنرانی، گفت و گو، مناظره، و نیز راهنمایی، مشاوره، داوری و نظارت بر رساله های آموزشی و طرح های پژوهشی در مراکز گوناگون علمی، به ویژه در دانشگاه تهران و برخی مراکز حوزوی از سویی، موجب شد تا وی بتواند اندیشه های جدیدی را طرح کند و به صورت وسیع منتشر و ترویج نماید.
آنچه در اندیشه پردازی فیرحی مشهود است، تلاش برای جمع اسلام و مدرنیته، البته با غلبه و سیطره بخشیدن به عناصر مدرن است. شاید این وضعیت، بازنمایی از نوع تحصیلات و شيوة آن باشد. تحصیل هم زمان علوم حوزوی و علوم انسانی مدرن، می تواند زمینه ساز دغدغه هایی درباره نسبت سنجی و برقراری ارتباط میان علوم اسلامی با مدرنیته به صورت عام و علوم انسانی به صورت خاص باشد؛ اما باید توجه داشت که مسائل متعددی از علوم انسانی مصطلحه به دلیل تکیه بر مبانی و اصول انسان محور، در تضاد با تعالیم دینی و اسلامی قرار دارند؛ به همین جهت، اگر بدون استحکام مبانی و اصول عقلا تحصیلات عالیه اسلامی و شیعی، به کسب یکی از علوم انسانی مدرن اعتبار علمی بالا و نزد نخبگانی که مسلط و نیز باورمند به آن علوم اند خطر وجود دارد که فرد دانش پژوه با تعلق فکری و روحی به گزاره های عل به کنار گذاشتن تعالیم اسلامی حکم کند یا مباحث علم انسانی را بر گزاره ها تحميل نماید.
در این وضعیت، تکمیل آموزش ها و معلومات اسلامی نمی توان واقع شود، زیرا تثبیت تعلقات فکری و روحی به گزاره های علوم انسانی مد می شود که مطالعات و پژوهشهای اسلامی در فضای سالم و آزاد، درک و فهم شوند. درهرحال، فیرحی در تلاشی ظاهرا دغدغه مندانه نسبت به اسلام به دنبال سازگار کردن گزاره های اسلامی - شیعی با عناصر مدرن، به ویژه اصل آزادی بود، اما تفسير رسمی و رایج از گزاره های اسلامی که تفاوت ها و تضادهایی با مؤلفه های مدرن، از جمله اصل آزادی داشته، مانعی مهم در مقابل رویکرد او بود.
بر این اساس باید این مانع برداشته می شد. راهکار فیرحی پذیرش نظریه «تقدم اراده بر علم» بود که نسبیت گرایی معرفتی از لوازم آن است. او با اخذ این نظریه از اندیشمندان غربی، به ویژه میشل فوکو، و تلاش برای نسبت دادن آن به معدودی از اندیشمندان اسلامی، آن را مبنای اصلی خود قرار داد.
فیرحی، که به آزادی مدرن( (Liberty | Freedom)باور داشت و طالب آن بود تا «آزادی» در «مركز معنا»ی کاوشها در باب سیاست قرار گیرد تا نظریه و سپس نظام سیاسی - اجتماعی «آزادمنش، فردگرا و مردم سالار»ی شکل گیرد و اقتدارگرایی» به حاشیه رانده شود، اینک با اتخاذ مبنای «تقدم اراده بر علم» می توانست بگوید: همان گونه قدرت و اراده منبعث از وضعیت مسلمانان در قرون اولیه موجب شکل گیری تفسیر اقتدارگرایانه و ضد آزادی از تعالیم دینی شد، وضعیت جهان اسلام در عصر حاضر اقتضا می کند تا تفسير «ازادی محور» و ضداقتدارگرایی از نصوص اسلامی ارائه گردد.
طبعا با این رویکرد - که «تحمیل نظریه بر نص» در آن صراحت دارد و فیرحی خود با تعبير «تقدم نظریه بر نص» از آن یاد کرده بود. باید با روش ها و راهکارهایی چون «گزینش برخی تعالیم و نادیده گرفتن برخی دیگر»، «برجسته سازی بخشی از گزاره ها و به حاشیه رانی بخشی دیگر» و «توسل به متشابهات و متشابه نمودن محکمات» مورد توجه قرار گیرد.
فیرحی نیز در پروژه فکری خویش از چنین راهکارهایی استفاده کرده است: گزاره هایی از تعالیم اسلام و آثار و اندیشه هایی از متفکران و فقهای شیعه را که به نوعی در آنها سخن از حقوق و آزادی مردم به میان آمده است یا این ظرفیت را از نظر وی دارد، گزینش و برجسته کرده و در مواردی تفسیرهای غیرعقلایی ارائه نموده است؛ و متقابلا موارد فراوان دیگر با مضمون لزوم اطاعت از قوانین و حاکمان الهی و نداشتن اختیار در حوزه تشریع و انتخاب حاکمان را نادیده گرفته یا به صورت حاشیه ای طرح کرده و بعضا برداشتهای ناصواب از آنها ارائه نموده است.
روشن است که با این رویکرد، بسیاری از احکام سیاسی اسلام که در تضاد با لیبرالیسم هستند، مانند لزوم پذیرش و اطاعت از حاکمان الهی، جهاد، اجرای حدود، امربه معروف و نهی از منکر، جلوگیری از فعالیت و ترویج فرقه ها و کتب ضاله و...، کنار گذاشته یا به حاشیه رانده می شوند و به صورت کمرنگ تحقق می یابند؛ و این امر، معنایی جز سکولاریسم نمی تواند داشته باشد. بر این اساس، برای انتساب یک فرد به سکولاریسم، لازم نیست خود فرد بدان تصریح کند یا به انکار گزاره های سیاسی اسلام بپردازد؛ بلکه این انتساب، حتی با پرداختن به فقه سیاسی نیز می تواند سازگار باشد.
با این حال، از ویژگیهای شخصیتی و علمی فیرحی در کنار استعداد و نبوغ بالا، تلاش برای طرح مباحث علمی بدون ایجاد حساسیت منفی و تنش آفرینی بود؛ از همین رو، با توجه به اینکه انتساب به سکولاریسم می توانست تأثیر منفی بر وی و اندیشه هایش بگذارد، او سعی وافر داشت تا عبارات و جملاتی را به کار نبرد که دلالت صریح و مستقیم بر سکولار بودن وی داشته باشد. با توجه به آنچه ذكر شد، می توان سکولاریسم موجود در آثار فیرحی را «سکولاریسم پنهان» دانست.
هدف از نگارش
هدف اثر حاضر فراهم کردن مجموعه ای از گفتارها و نوشتارهای انتقادی درباره اندیشه های فیرحی است و ضرورت این مسئله به ویژه با عنایت به چند نکته روشن می شود: 1- ابهام نسبی موجود در آثار ایشان 2- تمجید ها و ترویج های صورت گرفته از شخصیت و اندیشه های وی به خصوص از سوی برخی حوزویان 3- تاثیر اخلاق نیک ایشان در ارائه چهره های مثبت از وی و اندیشههایش.
مجموعه حاضر که مطالب آن علاوه بر انتقادی بودن از موضع اندیشه اجتهادی شیعه -و نه از موضوع گفتمان روشنفکری- تهیه و نگاشته شده و در سه بخش تنظیم شده است که شامل مناظره ها و گفتگوهای انتقادی، یادداشت، مصاحبه، سخنرانی و مقالات می شود.
مطالب بخش اول مربوط به دوره حیات فیرحی است که ۵ مناظره و گفت و گوی انتقادی درج شده در این بخش، از جهات گوناگون تنوع دارند؛ همچون موضوعات مورد بحث مبنایی یا رو مبنایی بودن مباحث، زمان گفت وگوها، کتاب محور یا مسئله محور بودن، آرامی یا تندی در گفت و گوها و موارد دیگر که در مجموع مطالب این بخش می توان اندیشه ها و رویکردهای فیرحی و نقدهای وارده را تا حدود زیادی انعکاس دهد.
تلاش شده در انتشار مطالب و رعایت امانت و انصاف صورت گیرد و این مناظره ها و گفت و گوها به همان صورتی که در نشریات یا سایتها منتشر شدهاند درج شوند.
مباحث بخش دوم، چهار بحث انتقادی است که در روزهای بعد از درگذشت فیرحی در قالب یادداشت مصاحبه و سخنرانی در فضای مجازی انتشار وسیعی یافتند که سه مورد از این مباحث با کسب اجازه از صاحبان آنها تلخیص و اصلاح شده است.
در بخش سوم، مقاله انتقادی و نسبتاً تفصیلی آمده است که غالباً برای اولین بار نشر پیدا میکنند که در این میان مطالعه آخرین مقاله به دلیل جامعیت نسبی آن به مخاطبان توصیه می شود.
سخن آخر
در آخر مقدمه کتاب با عنوان سخن آخر آمده است که مقدمه را با ذکر عباراتی از انتهای کتاب به پایان می بریم و آن را داوری نهایی خویش درباره شخصیت و اندیشه فیرحی می دانیم: ضمن طلب آمرزش برای حجت الاسلام داوود فیرحی باید با تمایز میان اخلاق عملی ایشان از یک سو و تفکر و رویکرد وی از سوی دیگر به تمجید اولی پرداخت و دومی را به کناری نهاد.
در کنار پذیرش نسبی گرایی و گرایش به لیبرالیسم رویکرد کلان فیرحی تحمیل نظریه برنص است و به صورت خاص تفسیر گزارهها و تراث شیعی بر اساس نظریه برون دینی بود. این رویکرد از مصادیق بارز تفسیر به رأی است که می دانیم در نصوص اسلامی- شیعی به چه میزان مورد نهی قرار گرفته است؛ البته جزئیات آثار فیرحی می تواند برای افرادی قابل استفاده باشد؛ کسانی که توان شناخت صحت و سقم آن ها و میزان سرایت نظریه کلان در جزئیات را داشته باشند.