۲۵ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۴:۵۵
کد خبر: ۷۱۷۱۴۸
یادداشت؛

بخش اول | الگوی اهتمام جمعی در مدیریت تربیتی

بخش اول | الگوی اهتمام جمعی در مدیریت تربیتی
چشم امید همه مصلحان درد آشنا به حوزه‌های علمیه دوخته شده که با پرورش نیروی انسانی کارآمدگره‌های کور انسان غم‌زده امروز را بر اساس آموزه‌های دین مبین اسلام بگشایند.

به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمین محمد عالم زاده نوری معاون تهذیب و تربیت حوزه های علمیه در سلسله مباحثی با عنوان «الگوی اهتمام جمعی در مدیریت تربیتی» به تبیین مسئله تزکیه و تعلیم انسان پرداخته است که در ادامه بخش اول آن تقدیم خوانندگان گرامی می شود.

تزکیه و تعلیم انسان غایت بعثت انبیاست و حوزه‌های علمیه کانون پرورش انسان‌هایی است که مسئولیت تعلیم و تزکیه انسان‌ها را به دوش می‌کشند و در عصر غیبت پیامبران بزرگ الهی پا جای پای آنان می‌گذارند.

حوزه‌های علمیه در کارنامه بیش از هزار سال فعالیت خود شخصیت‌های برجسته و ستارگان ممتازی به بشریت تقدیم داشته که تاریخ و جغرافیای انسانی تحت تأثیر شخصیت و فعالیت آنان به خود می‌بالد و از همت و مجاهدت آنان رنگ نور و روحانیت و معنویت گرفته است. عالمان پارسا و عناصر کارآمدی مانند رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، امام خمینی، شهید بهشتی، ملاصدرا، فیض کاشانی، شیخ بهایی، خواجه نصیرالدین طوسی، شیخ مفید که عمر خود را در گسترش تعالیم دینی و تربیت اخلاقی - معنوی تودة انسان‌ها صرف کرده و آثار پربرکتی برای نسل‌ها و عصرها به یادگار نهادند.

رادمردان

امروز نیز چشم امید همة مصلحان دردآشنا به حوزه‌های علمیه دوخته شده که با پرورش نیروی انسانی کارآمد، دردهای کهنه بشریت را التیام بخشند و گره‌های کور انسان غم‌زدة امروز را بر اساس آموزه‌های دین مبین خاتم به دستان کارگشای خود بگشایند.

اگر امید داشته باشیم که کارگاه پرورش چنین انسان‌هایی دائر و مسیر تربیت آنان هموار است، می‌توان صبر کرد و دندان بر جگر نهاد؛ 5 سال دیگر، 10 سال دیگر، 15 سال دیگر... تا شمار فراوانی از این نیروهای کارآمد در اختیار جامعه قرار گیرند و این سنگرهای خالی را پر کنند، این دردهای بزرگ را درمان نهند و این راه‌های ناپیموده را بپیمایند.

همة نگاه‌ها در پدیدآمدن این انسان‌های بزرگ به سوی حوزه است. هیچ نهاد و سازمان دیگری این نیاز را برآورده نمی‌سازد و قابلیت تولید و تکثیر این رادمردان را ندارد. بی‌شک نظام تربیتی حوزه‌های علمیه از پدید آوردن چنین انسان‌های بزرگی عقیم نیست و هم‌چنان پنجره‌های امید برای تابش این نور باز است و به لطف مجاهدت امام و امت و جان‌بازی شهیدان فداکار و نیز آرامش نسبی حوزه‌های علمیه پس از انقلاب، امید پدیدآمدن چنین اعجوبه‌هایی بیشتر شده و به تبع آن تکلیف و مسئولیت ما در پرورش این انسان‌های بزرگ افزایش یافته است.

بی‌تردید نمی‌توان منتظر یک تصادف بزرگ برای پدید آمدن این ستارگان درخشان ماند و همه چیز را تنها به عنایت الهی یا تصادف واگذار کرد! بدون برنامه‌ریزی و اقدام، احتمال پیدایش این کسان بسیار کم است، باید تلاشی کرد و حرکتی...

باید طلبه جوان امروز را دید؛ طلبه جوانی که تأثیرپذیرترین و آماده‌ترین کس برای دریافت این تربیت و تأثیرگذارترین شخص برای فردای جامعه است. باید این جوان آماده را به دانایی و ایمان و اراده و اخلاص و تجربه و مهارت تجهیز کرد و تأسیسات روحی و روانی او را برای انجام آن مأموریت بزرگ الهی افزود و توان او را برای ایفای نقش تأثیرگذار اجتماعی و خدمت مجاهدانة بی‌مزد و منت آماده ساخت.

در این مسیر ـ بر اساس سنت الهی در نظام اسباب و مسببات ـ هرچه بیشتر تلاش کنیم و استقامت ورزیم و هرچه بیشتر فکر و زمان و سرمایه صرف کنیم بیشتر نتیجه می‌گیریم و هرچه بیشتر مسامحه کنیم و به برنامه‌های جانبی کم‌فایده دل خوش سازیم بیشتر محروم می‌گردیم.

به این همه بیفزاییم که دشمنان دین و آیین و فرهنگِ اسلام نیز همین‌گونه می‌اندیشند و برای مقاصد ناپاک خود دستان توانا و نامردان کارآمدی جستجو می‌کنند و در تربیت آنان سرمایه‌گذاری می‌کنند. این بدان معناست که هر لحظه توقف ما در این رقابت سنگین، عقب‌نشینی و خسارت است.

اسلام و فتح جهان

امام راحل در پیام تاریخی برائت (۶/ ۵/ ۱۳۶۶)‌ به ملت نوخاسته ایران نوید دادند: «من با اطمينان مىی‌گويم اسلام ابرقدرت‌ها را به خاك مذلت مى‌‏نشاند، اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را يكى پس از ديگرى برطرف و سنگرهاى كليدى جهان را فتح خواهد كرد».

این فرمایش امام راحل، تفسیر و ترجمة چند آیة قرآن است از جمله: «هُوَ الَّذي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى وَدينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَو كَرِهَ المُشرِكونَ»[1]. خدای متعال پیغمبر، دین، هدایت، قرآن، وحی و شریعت فرستاده است که در جهان اتفاقی بیفتد و غایتی محقق شود. آن غایت در این آیة مبارک، روشن، بی‌تعارف و صریح بیان شده است: «لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ». مقصد این است که این دین بر همة ادیان غلبه کند و روزگاری فرا رسد که مکتب اهل بیت بر تمام زمین حاکم شود. امام این مکتب، امام کل زمین باشد، تمام نهادهای بین‌المللی و سازمان‌های جهانی به دست مبارک او و با امر و تأیید او تشکیل شود و ادیان دیگر ذیل حکومت او قرار گیرند.

یکی از دوستان فاضل که به عنوان نمایندة مکتب تشیع در نمایشگاه ادیان استرالیا شرکت کرده بود می‌گفت: در آن نمایشگاه علاوه بر مکتب تشیع حدود  ۷۰۰ دین و آیین دیگر غرفه داشتند و خود را عرضه می‌کردند. طبق این آیة مبارک، مکتب اهل بیت باید جهان‌گیر شود و بر همة آن ۷۰۰ آیین غلبه کند.

در آیات دیگر قرآن هم آمده است:

«وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»،[2]

«إنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»،[3]

«وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ»،[4]

زمین به طور مطلق در اختیار بندگان شایسته و متقی قرار خواهد گرفت. چنانچه در روایات معصومان هم آمده است: «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْه‏»؛[5] اسلام دست برتر را دارد و هیچ چیز بالاتر از آن نیست.

تکلیف ما

ظاهر این آیات و روایات خبر است؛ ولی حقیقت آن است که در این بیانات نوعی انشا نیز نهفته است. خدا می‌فرماید من این کار را می‌کنم، اسلام این گونه هست؛ اما علاوه بر این نوید الهی، نوعی تکلیف و مسئولیت نیز برای مؤمنان رقم خورده است؛ یعنی مؤمنان باید این کار را بکنند و این مطلوب را پدید آورند. منظور این نیست که بنشینید و بنگرید و منتظر باشید تا خدا کار خود را پیش ببرد و این دین را بر همة ادیان غلبه دهد! این تفسیر، یک تفسیر بنی‌اسرائیلی است! زمانی که حضرت موسی به بنی‌اسرائیل دستور حرکت داد گفتند: «فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ».[6]

پس این گزاره‌ها صرفا حصولی و تکوینی نیست؛ تحصیلی و تشریعی نیز هست. صرفا از مقولة «هست» نیست؛ «باید»ی نیز در دل دارد. خدا ما را به یاری طلبیده و از ما استمداد می‌کند که به نصرت او و یاری دینش و اولیایش حرکت کنیم و سربازان این کار شویم.

نصرت خدا تلاش برای تحقق اراده‌ی خدا است؛ یعنی تلاش کنیم آنچه خدا خواسته است را جاری و محقق سازیم؛ البته اگر ما در این میدان بمانیم و خدا را یاری کنیم خدا هم ما را یاری خواهد کرد: «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم‌‌»[7]، «وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه»[8]

بنابراین اگر سؤال شود فاعل این امر که «اسلام سنگرهای مهم جهان را فتح خواهد کرد» کیست؟ یک گزینه این است که بگوییم فاعلش خدا است؛ زیرا فرموده است: «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنّالَهُ لَحافِظُونَ»[9]. احتمال دیگر این است که خدا این کار را با همراهی پیامبران و امامان انجام می‌دهد و نیازی به حضور ما نیست. این دو گزینه صحیح نیست. خدای متعال در عالم اختیار و ارادة انسانی این کار را به تنهایی یا صرفا با همراهی پیامبران پیش نمی‌برد.

گاهی گمان می‌شود که ما باید منتظر بمانیم تا امام زمان7 جهان را اصلاح کند! درحالی‌که اگر بنا بود آن حضرت به تنهایی این کار را انجام دهد، این همه توقف و معطلی نمی‌داشت. بیش از هزارسال پیش تشریف می‌آورد و با فوت و دست عنایت یا با گوشة چشم و فیض روح‌القدس، همة عالم را گلستان می‌کرد. اگر قرار بود یک نفر به تنهایی اسلام را حاکم کند نوبت به امام زمان هم نمی‌رسید. شخص پیامبر خاتم9 با قدرت غیبی، دست عنایت، نگاه مرحمت، نظر لطف و مانند آن همة انسان‌ها را سلمان و ابوذر و همة عالم را اصلاح می‌کرد و این همه ظلم و فسق و شرک و کفر و فساد و تبعیض و بدبختی و گرسنگی را باقی نمی‌گذاشت. حتی اگر قرار بر این بود، نوبت به پیامبر خاتم هم نمی‌رسید؛ عیسی مسیح7 با دم مسیحایی خود، این کار را انجام می‌داد. و چه بسا نوبت به او هم نمی‌رسید خود خدا با مشیت کن فیکونی این کار را می‌کرد، و نیاز به فوت و دست عنایت هم نداشت!: «وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ»[10] اگر می‌خواست همه را هدایت می‌کرد. «وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا»[11] با مشیت خدا همة انسان‌ها به انسان‌های کامل نورانی و مؤمنان هدایت‌یافته تبدیل می‌شدند.

حق این است که این مهم با همت مؤمنان صورت می‌گیرد.

هُوَ الَّذي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنينَ[12]

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ[13]

لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[14]

وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ[15]

و مؤمنان باید ارادة خدا را محقق کنند و به یاری خدا آیند:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ».[16]

این آیه در سورة صف کمی بعد از آیة «هُوَ الَّذي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى وَدينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَو كَرِهَ المُشرِكونَ» قرار گرفته است؛ یعنی اگر قرار است دین خدا غلبه کند باید مؤمنان در میدان باشند و دین را یاری کنند.

«كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ» کما اینکه حضرت عیسی مسیح7 هم با اینکه می‌توانست مرده را زنده کند برای اجرای حرکت اجتماعی خود مقابل جمعیت ایستاد و فرمود: «مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ؟» حواریون گفتند: «نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ» ما به یاری خدا می‌آییم. حواریون می‌دانستند که یاری ولیّ خدا، عین یاری خداست. عیسی می‌گوید به یاری من در مسیر خدا بیایید. آنها گفتند ما به یاری خدا می‌آییم.

آنگاه مردم دو گروه شدند:‌ «فآمنت طَائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَتْ طَائِفَةٌ» عده‌ای ایمان آوردند و با عیسی7 همراه شدند، عده‌ای هم کفر ورزیدند و در مقابل آن پیامبر الهی قرار گرفتند: «فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ» خداوند می‌فرماید ما مؤمنین را بر کافرین تأیید کردیم؛ یعنی امدادهای آشکار و غیبی خود را نصیب آنها کردیم: «فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ» و آنها غالب شدند. پس اگر بخواهید غالب شوید و «لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ» رخ دهد نباید منتظر بنشینید. با تلاش و اراده و با نصرت دین خدا و ولیّ خدا تأییدات الهی را دریافت کنید تا این غلبه اتفاق افتد.

جبهه مؤمنان

البته این حرکت بزرگ جهانی به صورت فردی پیش نخواهد رفت. با یک حرکت ایمانی گسترده به صورت جمعی، تشکیلاتی و امتی محقق می‌شود؛ یعنی مؤمنان باید به ید واحد و پیکرة یکپارچه تبدیل شوند و برای انجام یک عملیات گسترده در مقابل دشمن، جبهة واحد باشند.  به بیان دیگر خدا و امام زمان این کار را به تنهایی انجام نداده‌اند؛ ما هم گمان نکنیم که می‌توانیم این کار را به تنهایی انجام دهیم.

امیرالمؤمنین می‌فرمایند: «وَ لَيْسَ امْرُؤٌ - وَ إِنْ عَظُمَتْ فِي الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ تَقَدَّمَتْ فِي الدِّينِ فَضِيلَتُهُ - بِفَوْقِ أَنْ يُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اللَّهُ مِنْ حَقِّهِ؛ وَ لَا امْرُؤٌ - وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُيُونُ - بِدُونِ أَنْ يُعِينَ عَلَى ذَلِكَ أَوْ يُعَانَ عَلَيْهِ»[17] یعنی هيچ كس – هر چند جایگاه او بزرگ و ارزش او در دين بالا باشد- بى‌نياز نيست كه او را در انجام حق يارى رسانند و هيچ كس گرچه مردم او را خوار شمارند و در دیده‌ها بى‌‏ارزش باشد، كوچك‏تر از آن نيست كه كسى را در انجام حق يارى كند، يا ديگرى به يارى او برخيزد. تحقق عبادت شایسته خدا در روی زمین، صرفاً به وسیله اولیای خدا وسلسله‌ی انبیا و ائمه ممکن نیست؛ اگر می‌خواهیم خدا در طرازی که حق اوست در جهان پرستش شود، باید همه آحاد مردم به این کاروان وارد شوند.

در سیستم‌های یکپارچه گاهی اگر یک جزء کار خود را خوب انجام ندهد آن سیستم از حرکت باز می‌ماند. در یک اتومبیل اگر همة اجزا سالم باشند اما یک چرخ نباشد یا حتی لوله بنزین که ارزش زیادی هم ندارد نباشد سیستم متوقف می‌شود. ما هم در یک سیستم هستیم و باید با یک حرکت یکپارچه و تعریف شده و با همراهی انسان‌های بزرگ، رخداد بزرگی را رقم بزنیم.

 

[1] . سوره توبه،33.

[2] . سوره انبیاء،  105.

[3] . سوره اعراف، 128.

[4] . سوره قصص، 5.

[5] . کتاب من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۳۴.

[6] . سوره مائده، 24.

[7] سوره محمد، ۷.

[8] سوره حج، ۴۰.

[9] . سوره حجر، 9.

[10] سوره نحل، ۹.

[11] سوره یونس، ۹۹.

[12] . سوره انفال، 62.

[13]  سوره انفال، 64.

[14] . سوره حدید، 25.

[15] . سوره آل­عمران، 146.

[16] . سوره صف، 14.

[17] نهج‌البلاغه: خطبه ۲۱۶.

پایان بخش اول

در بخش دوم به موضوع «بحران نیروی انسانی» پرداخته خواهد شد.

ارسال نظرات