شماره بیست و سوم دوفصلنامه «پژوهشهای معرفت شناختی» منتشر شد
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، بیست و سومین دوفصلنامه «پژوهشهای معرفت شناختی» با مدیرمسئولی محمد اکوان و سردبیری مهدی نجفی افرا منتشر شد.
این فصلنامه در 12 مقاله و 262 صفحه منتشر شده و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:
تحلیل دو مسئله شناخت و مسئولیت در برابر خداوند و «دیگری»: مطالعه تطبیقی بین علامه طباطبایی و لویناس
حامده راستایی؛ احد فرامرز قراملکی
چکیده: مسأله این تحقیق بررسی سه مسئله شناخت و مسئولیت در برابر خداوند و «دیگری» و پاسخگو بودن آنها، بر اساس رویکرد علامه طباطبایی و لویناس است. روش این مطالعه، تطبیقی و تحلیل مواضع وفاق و خلاف این دو دیدگاه است. از دیدگاه علامه طباطبایی، حق تعالی بیکران و آدمی کرانمنمد است و شناخت کنه ذاتِ حق تعالی میسر نیست. مسئولیت در قبال حق تعالی نیز محور سایر مسئولیتها در قبال دیگران است و سرّ این مسئولیت ریشه در فقر و وابستگی ذاتی انسان دارد. این مسئولیت هرچند اختیاری میباشد، اما اختیاری است که آدمی مجبور به پذیرش آن است. باتوجه به مالکیت مطلقه خداوند، هیچ کس را یارای مواخذه او نیست. از منظر لویناس نیز کشف هویت «دیگری» با شناخت مفهومی امکانپذیر نیست. قوام سوژه وابسته به «دیگری» است و در قبال او مسئولیتی نامتناهی دارد. مسئولیتی که سوژه در پذیرش آن کاملا منفعل و همچون گروگانی است که حق مواخذه «دیگری» را ندارد. علیرغم اختلافاتی که میان خصوصیات خدا و «دیگری» وجود دارد، میتوان بین این دو مسئله تناظری تنگاتنگ برقرار نمود.
چگونگی ادراک، شناخت و تعامل در پرفورمنس تسخیر با رویکرد دلوزی
پریا چوبک؛ محمد اکوان
چکیده: دلوز، از فلاسفه پستمدرن قرن بیستم، با دیدگاه عمیق، جزئینگر و جسمگرایانه به حیات، رویکردی مناسب جهت تحلیل رفتار ارائه میدهد که به درک چگونگی کنش و شناخت میان افراد میانجامد. خوانش پرفورمنسها بهعنوان هنرهای تعامل محور، که جایگاه ارزشمندی میان هنرهای مدرن داشته و توانستهاند هنر را پویا وتعاملات انسانی را به خلق اثری گروهی منجرکنند، با شیوۀ دلوزی موفقیتآمیز هستند. درپویش حاضر به بررسی پرفورمنس تسخیر پرداخته و به این سؤالات پاسخ میدهیم که آیا میتوان قواعد زیباییشناسانه را به اجرا نسبت داد؟ آیا میتوان اجرا را با رویکرد دلوز در رابطه با بدن-ماشین بازخوانی کرد؟ و اینکه در اجرای حاضر مفهوم ریزوم قابل بازیابی است؟ برمبنای روش تحقیق بکار گرفته شده، ابتدا اطلاعات پایه مورد نیاز از منابع کتابخانهای و دیجیتال استخراج، سپس با بهکارگیری مستندات، به شیوه تحلیلی-توصیفی با رویکرد دلوزی به پرسش-ها پرداختهایم. درنهایت مشخص شد که پرفورمنس تسخیر بهعنوان یک رویداد هنری فرصت زیستن درلحظه را برای مخاطب فراهم میآورد و ازآنجاکه یک اثر تمامیت یافته نیست، پس صدور حکم زیباییشناسانه دررابطه با آن بیمعناست. برخورد مخاطب با اثر بدنمندانه است و مخاطب بنابر تعریف بدن ماشین، با اتصال به ابزار و افراد در لحظه، ماشین منحصربهفردی را تشکیل میدهد که دارای بالقوگیهای خاص نیز هست و انتخاب مخاطب(ان)، روند رویداد را هدایت میکند؛ بنابراین فضای پرفورمنس درلحظه ساخته شونده است و براساس ریزوم، جهت-گیری اتفاقی دارد. ضرورت انجام پویش حاضر استفاده از یک ابزار تحلیلی کارآمد برای تحلیل آثار هنری به کمک فلسفه است که میتواند در پژوهشهای آتی مورد استفاده قرار گیرد.
علوم انسانی و مبانی معرفتشناختی آن در رویکرد اسلامی
مهدی عباس زاده؛ ابوالحسن غفاری
چکیده: تعریف علوم انسانی و مبانی نظری و معرفتی خاصی که این علوم بر آنها مبتنی هستند، از مهمترین موضوعات پژوهش نزد محققان است. مسئلة پژوهش حاضر، این است که اگر بنا باشد علوم انسانی با رویکرد اسلامی تولید شوند، بر کدام مبانی معرفتشناختی ابتنا دارند، این مبانی دارای چه مختصاتی هستند، و چگونه در فرآیند تولید این علوم اثر میگذارند. دستاوردهای حاصل از پژوهش حاضر عبارتند از: 1. مهمترین مبانی معرفتشناختیِ علوم انسانی در رویکرد اسلامی عبارتند از: «واقعگرایی»، «مطابقتگرایی»، «مبناگرایی»، «یقینگرایی» و «عقلگرایی»؛ 2. این پنج مبنا، دارای خصوصیت «شبکه»ای هستند، بدین معنا که از یکدیگر منتج میشوند و بر هم اثر میگذارند یا به تعبیری، دارای ربط منطقی و متعامل هستند؛ و 3. با اشراب این مبانی در علوم انسانی، نیز با نظرداشت «ابزارها و مراتب معرفت» به ویژه معارف عقلی و شهودی، همینطور با بهرهگیری از «منابع معرفت» بهویژه متون دینی و «مواجهه تفکر اسلامی با تکثرگرایی و نسبیگرایی معرفتی»، نظرگاههای متفاوتی در علوم انسانی - به نسبتِ دیدگاههای غربی- به وجود خواهند آمد که بر اساس آنها میتوان در لایههای مختلفی از تولید علوم انسانی سخن گفت. پژوهش حاضر، درصدد ارائة تعریفی جدید از علوم انسانی و تبیین مبانی و مختصات معرفتشناختی این علوم، با روش عقلی- فلسفی است.
کانت و کلیت احکام ذوقی
رزیتا راشدی؛ محمد شکری؛ علی مرادخانی
چکیده: در این مقاله میکوشیم به دو پرسش اصلی در خصوص نظریۀ ذوق کانت پاسخ دهیم: نخست اینکه، با توجه به وجود توأمانِ عناصر سوبژکتیو و بین الاذهانی در نظریۀ ذوق کانت، او چه نسبتی میان حیث سوبژکتیو و حیث بین الاذهانی حکم ذوقی برقرار میکند؟ برای پاسخ به این پرسش، در بخش اول، ضمن بررسی ویژگیهای منطقی حکم ذوقی نشان میدهیم که این حکم، از نظر کانت، از سویی، نوعی حکم زیباشناختی است که صدور آن در آزادی و خودآیینی کامل سوژه صورت میگیرد و از سوی دیگر، نوع خاصی از اعتبار کلی را در محتوای خود دارد. این نوع خاص از اعتبار کلی، از آن جا که صرفا بر ساختارهای استعلایی و مشترک میان تمام سوژههای حکمکننده استوار است، حیثی بین الاذهانی نیز دارد که کانت آن را به نامهای کلیت سوبژکتیو، کلیت زیباشناختی و اعتبار همگانی میخواند. دوم اینکه کانت چگونه میان حیث سوبژکتیو و حیث بین الاذهانی حکم ذوقی نسبت برقرار میکند؟ برای پاسخ به این پرسش، در بخش دوم مدلل میکنیم که کانت، اگرچه قائل به سوبژکتیو بودن حکم ذوقی است اما این سوبژکتیویته را از نوعی خاص میداند که بین الاذهانی ، وجه دیگر آن است. برای این منظور ابتدا سعی میکنیم معنای سوبژکتیویتۀ خاص حکم ذوقی را شرح دهیم و سپس وجه بین الاذهانی این معنای خاص را روشن کنیم. در آخر نیز نشان میدهیم که کانت بر مبنای اعتبار بین الاذهانی که در احکام ذوقی مییابد، قوۀ ذوق را قابلیتی برای همدلی میان سوژهها و بیرون کشیدن آنها از انزوا میداند.
جستارهای معرفت شناختی ویلیام چیتیک در ادب عرفانی
معصومه نقدبیشی؛ محمد تقی فعالی؛ هادی وکیلی
چکیده: بررسی معرفتشناختی گزارههای ادبیات عرفانی در نمونهای از آثار مولوی و ابن عربی از نظر ویلیام چیتیک هدف این جستار است. «تحقیق» و «تقلید» دو راهبرد شناختی هستند که در متون متقدم و متأخر رد پای خود را بر جای گذاشته و در معرفتشناسی معاصر نیز محل بحث و نظر بودهاند. حوزة متأثر از این دو علوم عقلی و نقلی است که عرفان پژوهانی مانند ویلیام چیتیک را متوجه خود کرده و هرکدام شیوه متناسب خود را داراست. این گزارش توصیفی-تحلیلی نشان میدهد چیتیک با روشی پارادوکسیکال عقل را در تمامی معارفی که به دست میآورد مقلّد و عقلانیترین جریان تقلید را که تبعیت از خداست موجّه میداند. او میکوشد تا از میراث ادبی و عرفانی اسلام برای احیای سنت عقلی سود برده و در مقام نقد معرفتشناسی مدرن، به نفس از دست رفته شناخت و وجود آدمی از نظر مولوی اشاره میکند که در تقلید گرفتار شده است و در آموزههای ابن عربی هم تقلید را امری ناگزیر در روند شناخت و تنها از خدا دانسته و راه تفکر و تعقل خلاق را باز میکند.هر چند که آرای چیتیک در این باره و نیز در نقد مدرنیته قابل نقد است و به پاره ای از آنها در این مقاله پرداخته شده است.
واکاوی عینیگرایی در هرمنوتیک روشگرا با تکیه بر دیدگاه هیرش
سمیه عبداللهی؛ زهره اخوان مقدم(نویسنده مسئول)؛ محمدرضا آرام
چکیده: هرمنوتیک به معنای «تفسیرکردن» و «تاویلکردن» است ودانش آن در تاریخ پرفراز ونشیب خود با اختلافات و تعارضات فراوانی مواجهبوده، آراء نظریهپردازان در چیستی شناسی هرمنوتیک و قلمرو آن تفاوت گستردهای داشتهاست. یکی از پرمناقشهترین مباحث در هرمنوتیک که باعث ایجاد یک چرخش بنیادی در مباحث هرمنوتیکی شده دیدگاه هستی شناسانهای بود که نسبت به «فهم» بهوجودآمد. قائلان به این دیدگاه- هایدگر وگادامر- راه وصول به حقیقت را، همچون دورههای قبل از خود، از طریق، ارائه روش نمیدانستند و هرمنوتیک فلسفی قائل به ذهنیگرایی در فهم بود. پیش از آن، هرمنوتیستهایی مانند شلایرماخر ودیلتای در پی یافتن روشی برای فهم بودند و فهم صحیح را رسیدن به نظر مولف وعینی میدانستند، هرچند دیدگاه هستیشناسی به فهم گفتمان غالب هرمنوتیک درقرن بیستم گردید، اما منتقدانی را نیز درپیداشت. امیلیوبتی و اریک هیرش با نگاهی انتقادی و روشی نسبت به فهم، از اصل عینیتگرایی در فهم متون دفاع میکردند. این رویکرد روششناسی را، هرمنوتیک روشگرا و رویکرد هستیشناسی به هرمنوتیک را هرمنوتیک فلسفی میدانند. پرسش اصلی این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر دادههای کتابخانهای است، آن است که عینیگرایی در هرمنوتیک روشگرا-به ویژه هیرش-چگونه تبیین میشود ودارای چه شاخصهها ومولفههایی است؟و هدف از آن رهایی از نسبیگرایی معرفتی است.
رویکرد فلسفی غزالی پیرامون ادراک و نظریه تاویل
مهین رضایی؛ اقدس جدیدیان؛ افلاطون صادقی؛ روح اله نادعلی
چکیده: ابوحامد محمد غزالی از جمله اندیشمندان مسلمانی است که تاویل در نصوص دینی را مورد پذیرش قرار داده و در توجیه آن نظریه تاویل را مطرح نموده است. او برای اثبات نظریه خویش به موضوع هستیشناختی مراتب وجود و در ادامه به موضوع معرفتشناختی مراتب ادراک و تفاوت فهم در آدمی متوسل شده است. تفکرات غزالی با عبور از هستی و معرفت به حیطۀ زبان و معنا وارد شده و گسترۀ پژوهش در ادراک آدمی را در عصر خود غنا بخشیده است. غزالی در این نظریه پدیدههای هستی را مربوط به مرتبهای مخصوص به خود دانسته و فهم مفاهیم نصوص دینی را مبتنی بر واکاوی جایگاه این مفاهیم در مرتبهای از هستی قرار داده و تلاش نموده است تا تاویلی روشمند با رویکرد هستیشناسانه، معرفتشناسانه، معناشناسانه و زبانشناسانه در تطابق با عقل و دین فراهم سازد. در این مقاله رویکرد فلسفی غزالی در زمینۀ ادراک مورد پژوهش قرار گرفته و تحلیل او از قوای نفس بهعنوان خاستگاه ادراک در آدمی معرفی شده است. همچنین بهکارگیری رویکرد فلسفی او در نحوۀ ادراک برای توجیه نظریۀ تأویل نصوص دینی نشان داده شده است. بنابراین میتوان ادعا کرد که غزالی بهعنوان متفکری عقلگرا از پژوهشهای فلسفی برای اثبات نظریۀ خود بهره جسته است.
دریچههای ورود ارزشها به سیر پژوهش علمی
غلامحسین جوادپور
چکیده: ارزیابی جواز یا عدم جواز تأثیر ارزشهای غیرعلمی در فرآیند دانش و پیامدهای آن در چند دهه اخیر به مسألهای مهم در فلسفه علم تبدیل شده و ادله فراوانی در دفاع یا رد این اثرگذاری بیان شده است. یکی از مقدمات تحلیل این مسأله، تبیین سیر پژوهش علمی و ترسیم زمینهها و منافذ دخالت ارزشها است. به نظر میرسد هر فعالیت علمی دارای سه بخش کلان مدخل، فرآیند اصلی (مقدماتی و استنتاج) و کاربرد است که هر یک شامل چند مرحله جزئیتر میشود و دخالت دادن ارزشهای غیرعلمی میتواند در انتخابها و ترجیحها و درنتیجه در سرنوشت فعالیت علمی مؤثر باشد. دو مرحله پیشین و پسین علم اغلب ارزشبار است و این دخالتی در رسالت فعالیت علمی، یعنی عینیت علمی ندارد. مرحله میانی و اصلی فعالیت علمی در مواردی همچون تحلیل دادهها، انتخاب روش، وزندهی شواهد و گزینش فرضیه، آبستن تأثرپذیری از ارزشها است و استدلالها در عدم جواز دخالت ارزشها نیز ناظر به لغزش سیر علمی در این مراحل و دوری از عینیت علم و ذهنی و شخصی شدن آن است. در این پژوهش با تقسیم سیر پژوهش علمی به سه مرحله، نحوه دخالت ارزشهای غیرعلمی ترسیم شده و نشان داده شده است که علم در بخشهای مختلفی مستعد اثرپذیری از ارزشهای غیرعلمی است؛ حال اینکه این اثرگذاری و اثرپذیری به لحاظ هنجاری تا چه اندازه مجاز باشد، بحثی ثانوی است.
برونگرایی و درونگرایی معرفتی در سنت اسلامی
محمد حسین صفایی؛ حسین واله
چکیده: یکی از راههای متداول برای واکاوی دیدگاه معرفتی اندیشمندان سنت اسلامی، معرفتشناسی آثار آنها در مقام توصیف و جایگذاری مبادی علوم اسلامی در قالب معرفتشناسی معاصر است. در این مقاله مسئله حجّیّت ذاتی قطع و مباحث متفرع بر آن برای روشن ساختن زیرساختهای معرفتی اصولی و اخباری به عنوان دو نحله ی فکری شاخص سنت اسلامی با معرفتشناسی معاصر تطبیق داده خواهد شد. به نظر میرسد همزمان با رشد مباحث معرفتشناختی در اروپا و نزاع بر سر چگونگی پاسخ به مسئله گتیه، رگههای از اعتقاد به درونگرایی در اصولیها و برونگرایی در اخباریها بدون ارتباط بین سنت اسلامی و فلسفه غرب در آن زمان قابلمشاهده باشد؛ درونگرایی و برونگرایی معرفتی در سنت اسلامی رنگ و بویی کاملاً دین مدارانه داشته و برخلاف فلسفه غرب هر دو گروه تنها درصدد شناخت و دستیابی به احکام الهی بودهاند؛ اعمال لوازم معرفتی این دو ریکرد در سنت اسلامی موجب تقویت سازوکارهای استنباط احکام الهی از ادله آنها خواهد شد. ما در این مقاله در صدد ارائه تصویری از لوازم هر کدام از دیدگاه های معرفتی و به تبع آن ضرورت اصلاح در برخی قواعد اصولی هستیم.
اهمیت قبول تفاوت بین آثار تکوینی قطع (محرکیت) با آثار شرعی آن (صدق و توجیه) در اصولی گری و لزوم توسعه اعتماد گرایی در اخباری گری از مهمترین یافته های این تحقیق به حساب می آید.
بازتابهای اصل «قطعیتناپذیری حداکثری علوم تجربی» در تفسیر علمی با تاکید بر دیدگاه آیتالله جوادی آملی
سید عبدالله اصفهانی
چکیده: تفسیر علمی به موازات رشد دانش های بشری همواره در میان متقدمان و متأخران دلبستگانی دارد، اما بلوغ گرایش به این شیوه در تفسیر و اوج آن، در قرن اخیر است. تفسیر علمی روشمند و معتبر دستاوردهای مثبتی همچون: اثبات اعجاز قرآن، تحکیم ایمان مسلمانان، گرایش غیر مسلمانان به دین، جلوگیری از پندار تعارض علم و دین در اسلام و تعمیق فهم قرآن و... در پی دارد. پرسش اساسی مقاله حاضر که با روش مسأله محور توصیفی – تجربی، تحلیل – سیستمی و بنیادین نگارش یافته، آن است که با عنایت به اصل «قطعیتناپذیری حداکثری علوم تجربی» این مسئله از منظر فلسفی آیت الله جوادی آملی چگونه است؟ دستاورد مقاله نیز به شرح ذیل است:
الف: ایشان هدف علم و قضایای تجربی را دستیابی به حقیقت نهایی دانسته و امکان تحقق یقین تجربی منطقی و فراتر رفتن از احتمال و ظن در این قضایا را به شرط توامانی استقرا ناقص با قیاس خفی ، هرچند مستصعب ولی تحقق پذیر می داند.
ب: ایشان با پذیرش منبع حس و تجربه، قضایای تجربی کلی و جزئی را معنادار و معرفت بخش می¬داند.
بازنمایی اهم اصول شناختی در شناختشناسی حکیم سهروردی و علامه طباطبایی
سیدسعید شرف الدین طباطبایی؛ سیدحجت طباطبایی
چکیده: در مقایسه روشی بین کار این دو حکیم ممکن است گفته شود که از اهم مباحث معرفتشناختی اشراقی، تأکید بیشتر بر بحث از علم حضوری و روش اشراقی اوست. وی علم حضوری را علمی خطاناپذیر و حقیقی میشمارد، اما علم حصولی را تصور ذهنی محض میداند که بهرهای از حقایق اشیا ندارد؛ بلکه آنچه دارد فقط، صورت و مثالی از شئ در ذهن به همراه واقعنمائی از خارج است، البته در بحث صدق و کذب، موافق «تئوری مطابقت» و در بحث ارزش معرفت، «مبناگرا» است. بر خلاف شیخ اشراق، علامه با روش عقلی محض معتقد است که أولاً؛ منشأ همه علوم و ادراکات حتی بدیهیات، حس و صور حسی است و انتزاع بدیهیات از تصورات حسی بلا مانع است؛ همچنین وی تشکیل معقولات بدیهی را به فعالیت دیگر ذهن که انتزاع و اعتبار معقولات ثانیه فلسفی است، نسبت میدهد، ثانیاً؛ علم حصولی یک اعتبار عقلی به دست آمده از یک معلوم حضوری است که عقل بهناچار به آن تن داده است و آن معلوم حضوری یک موجود مثالی و عقلی است که با وجود خارجی خود نزد مدرِک حاضر میآید و این پایهی است برای ورود علامه به بحث علم حضوری. علامه نیز همانند سهروردی معتقد به «تئوری مطابقت» و «مبناگروی» است. روش بحث این نوشتار به روش عقلی و به شکل تحلیلی- توصیفی و در قالب تحقیق کتابخانهای ارائه شده است
ضرورت بازنگری در معرفتشناسی پوپر در سایۀ تغییر نگرش او نسبت به داروینیسم
مهدی بروجردی؛ هادی صمدی؛ رضا عزیزی نژاد
چکیده: فهم ما از تغییرات فکری پوپر دربارۀ تکامل زیستی میتواند ما را در آشکارسازی برخی زوایای مغفول از نظام فکری وی یاری دهد. دعوی مقاله آن است که برخی از آراء پوپر در طول حیات فکری وی بهتناسب رویکرد وی به تکامل، دچار دگرگونیهایی شده است. از امکان عدم بهکارگیری صدق و کذب در آراء اولیه، تا تأکید بر موضوع صدق و حقیقتنمایی، و سرانجام گذار هر چه بیشتر از نگاه گزارهمحور به سمت دیدگاههای تکاملیِ غیرگزارهای، نمونهای از این تغییرات فکری به شمار میآیند. در پوپر متأخر شاهد رجوع به دیدگاه تکاملی، البته با خوانشی خاص، هستیم. این تغییرات پیامدها و نتایجی را برای نظام فکری پوپر بهخصوص در حوزۀ معرفتشناسی به بار میآورد. از سوی دیگر با توجه به آراء پوپر که در آن سازگاری بهعنوان محور و نتیجهای حاصل از یک فرایند حل مسأله معرفی میشود میتوان نتیجه گرفت که تکامل زیستی محصول یک فرایند معرفتی است. مقاله دعوتی است به بازسازی نظام فلسفی پوپر در سایۀ فهم او از خوانش بدیع وی از تکامل؛ خوانشی که با برخی تحولات نوین در زیستشناسی تکاملی همنواست.
علاقه مندان جهت کسب اطلاعات بیشتر درباره دوفصلنامه«پژوهشهای معرفت شناختی» می توانند به تهران، خیابان انقلاب، تقاطع شریعتی، نبش کوچه عزیزی، مجتمع دانشگاهی شهید صدرزاده، دانشکده ادبیات وعلوم انسانی، طبقه ششم، 1609 با شماره تلفن 36602284 یا به نشانی اینترنتی این فصلنامه به آدرس aadab.ctb.iau.ir مراجعه کنند یا تماس بگیرند.